■ تاریخ وجوب نمازهاى یومیه در اسـلام
در منابع اسلامى گزارش هاى مختلفى درباره تاریخ تشریع نماز آمده است برخى روایات، تشریع نمازهاى یومیه را مصادف با واقعه معراج پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى دانند و در برخى دیگر، از نمازهاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیش از معراج و حتى پیش از بعثت سخن به میان آمده است. هم چنین از بعضى آیه هایى که در اوایل بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شده، نمازگزاردن پیامبر(صلى الله علیه وآله) و حتى فرمان به نماز شب استفاده مى شود. پژوهش حاضر با نگاهى قرآنى و تاریخى به مسئله، بر آن است که اگر چه پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیش از واقعه معراج نیز نماز ـ واجب یا مستحب ـ مى گزارده اند; اما وجوب نمازهاى یومیّه، هم زمان با معراج بوده است.
واژگان کلیدى: نماز، تاریخ تشریع نماز، نماز یومیّه، نماز پیامبر(صلى الله علیه وآله)،معراج ونماز در شب معراج.
مقدمه
نماز، سرآمد عبادت هایى است که بر انبیا و اولیا از آدم ابوالبشر(علیه السلام) تا خاتم انبیا حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله)و عموم بندگان خداى تعالى در هر دوره اى از حیات بشر واجب شده است. اگر چه از چند و چون نماز پیامبران و امت هاى پیشین اطلاعى نداریم، اما بر اساس آیات قرآن، عبادتى به نام نماز در میان آنان رواج داشته و مردم را به آن سفارش مى کرده اند.2 در شریعت اسلامى نیز نماز از وظایف روزمرّه هر مسلمان شمرده شده که اهمیت آن بى نیاز از توضیح است.
اما نمازهاى یومیّه در اسلام از چه تاریخى و در چه زمانى آغاز شد؟ آیا مى توان تاریخ تشریع نمازهاى واجب را مشخص کرد؟ نخستین نماز واجب کدام نماز بود؟ نمازهایى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در دوران پیش از بعثت یا اوایل دعوت خویش برگزار مى کرد، چگونه بوده است؟
از آن جا که در برخى آیات مکىِ قرآن نکته هایى در باب تشریع نماز و دیگر مباحث مرتبط با آن مطرح شده و در روایات معصومان و گزارش هاى تاریخى نیز بدان اشارت رفته است، نگاهى قرآنى ـ تاریخى مى تواند در روشن شدن پاسخ برخى از پرسش ها در این باب سودمند افتد. گرچه این بحث با مباحث کلامى نیز مرتبط است و به همین دلیل برخى از متکلمان مسلمان به آن اشارتى کرده اند، ولى پژوهش حاضر نگاهى کلامى به مسئله ندارد و فقط بر محور آیات و روایات و گزارش هاى تاریخى به بررسى موضوع مى پردازد.
در منابع روایى و تاریخى مسلمانان گزارش هاى متعددى در باب اولین نماز یومیّه پیامبر(صلى الله علیه وآله) و کمیت و کیفیت آن مطرح شده است. این گزارش ها با یکدیگر همسو نیست و نیازمند بحث و بررسى است. در یک نگاه، مى توان گفت سه دیدگاه در این منابع مطرح شده است:
1. نخستین بار نمازهاى یومیّه در سفر معراج واجب شد;
2. نماز ظهر روز پس از باز آمدن پیامبر(صلى الله علیه وآله) از سفر معراج، نخستین نماز بوده است;
3. پیامبر(صلى الله علیه وآله) قبل از بعثت یا دست کم در آغاز بعثت، نمازهایى (واجب یا مستحب) مى خواند، اما نمازهاى پنج گانه در سفر معراج بر پیامبر و امت اسلامى واجب شد.
دو دیدگاه نخست، در واقع یکى بیش نیست و مبدأ وجوب نماز بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مسلمانان را پس از واقعه معراج مى داند، جز آن که یکى اولین نماز را نماز در شب معراج مى داند و دیگرى نماز ظهر روز بعد از آن را. ناگفته نماند که روایات مربوط به نماز پیامبر(صلى الله علیه وآله) در شب معراج نیز متفاوت است: یکى، نماز خواندن ایشان را در پیشگاه الهى باز مى گوید، در حالى که روایات دیگر به نمازهاى وى پیش از عروج به پیشگاه الهى، در بیت المقدس و طور سینا و مسجد کوفه و آسمان هاى مختلف و نیز به امامت ایشان بر انبیا و فرشتگان اشاره کرده اند.
مستندات دیدگاه نخست
برخى روایات، اولین نماز پیامبر(صلى الله علیه وآله) را نماز در جریان معراج دانسته است. یکى از آن ها روایتى است که برقى در محاسن بدین گونه نقل نموده است:
احمد بن محمد بن خالد برقى از پدرش، از فضاله و از حسین بن ابى العلاء نقل کرده که وى مى گوید: به امام صادق(علیه السلام)عرض کردم: دهریان مى گویند چرا نماز در هر رکعت دو سجده دارد و دو رکعت با دو سجده نیست؟ حضرت فرمود: آن گاه که سؤال کردى قلبت را براى فهم آن آزاد (و آماده) کن. مردم گمان مى برند که اولین نمازى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) برگزار کردند در زمین بود و جبرئیل براى ایشان آورد، و دروغ مى گویند. همانا نخستین نمازى که ایشان گزارد در آسمان، در پیشگاه خداى تعالى و در مقابل عرش او جلّ و علا بود. به ایشان وحى کرد و فرمان داد که به چشمه صاد نزدیک شو و وضو بگیر و وضویت را کامل کن و مواضع سجده هایت را پاک کن و براى خداوندگارت نماز بگذار... .
امام صادق(علیه السلام) در ادامه سخن خود به بیان نماز پیامبر(صلى الله علیه وآله) و محتواى قرائت و کیفیت رکوع ایشان پرداخته و افزودند:
خداوند به پیامبر(صلى الله علیه وآله) وحى کرد که براى خداوندگارت سجده کن. ایشان به سجده افتاد. خداوند وحى کرد که بنشین اى محمد! ایشان نشستند. هنگامى که سر از سجده نخستین برداشت، خداوند بر او تجلى کرد و ایشان از پیش خود به سجده افتاد، نه آن که خداوند ایشان را امر کرده باشد، و این سجده دوم به عنوان فضل الهى و سنت پیامبر جارى (و مقرر) شد.3
برخى روایات نیز به صراحت نماز به شکل کنونى را به حادثه معراج مرتبط دانسته اند. امام باقر(علیه السلام) در این باره فرمودند:
هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به معراج بردند و خداى سبحان اذان و اقامه و نماز را به او یاد داد، وقتى به نماز ایستاد خداوند به او فرمان داد که در رکعت اول حمد و توحید بخواند و فرمود: یا محمد! این (بیان گر منزلت و) وصف من است، و در رکعت دوم حمد و سوره قدر بخواند و فرمود: یا محمد این (بیان گر منزلت و) وصف تو و اهل بیت تو تا روز قیامت است.4
از این روایت به خوبى برمى آید که نماز به صورت کنونى، پیش از معراج وجود نداشته و نخستین بار در واقعه معراج بر پیامبر(صلى الله علیه وآله)واجب و ایشان در این سفر با آن آشنا شده و یاد گرفته است. البته در عین حال نمى توان با استناد به آن، وجود نمازهایى را به شکلى ساده تر که نمادى از پرستش خداوند بوده، نفى کرد. شواهد برگزارى این نمازها توسط پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)حتى سال ها پیش از بعثت فراوان است که به آن ها اشاره خواهیم کرد، اما محور بحث ما نماز واجب به شکل کنونى است.
از برخى روایات دیگر نیز بر مى آید که وجوب نماز در شب معراج بوده است. روایات زیر از آن جمله است:
1. روایتى که بیان گر تخفیف گرفتن پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)در باب نمازهاى واجب یومیه است. طبق این روایت، شبان گاه معراج پس از آن که پنجاه نماز بر پیامبر(صلى الله علیه وآله)واجب شد، ایشان (در بازگشت) از کنار حضرت موسى(علیه السلام) گذشتند و از ایشان پرسید: چند نماز بر امتت واجب شد؟ پاسخ فرمودند: پنجاه نماز. موسى گفت: به سوى خداوندگارت بازگرد و از او بخواه که به امت تو تخفیف دهد. پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)رفت و پس از باز آمدن به موسى(علیه السلام) برخورد. وى گفت: چند نماز بر امتت واجب شد؟ محمد(صلى الله علیه وآله)فرمود: فلان مقدار. موسى گفت: امت تو ضعیف ترین امت هاست به سوى خدا بازگرد و از او بخواه که به امتت تخفیف دهد، زیرا من در میان بنى اسرائیل بودم، آنان جز به کمتر از این مقدار قدرتى نداشتند. پس از آن پیامبر(صلى الله علیه وآله)هماره از خداوند درخواست تخفیف مى نمود تا آن که پنج نماز مقرر شد. این بار نیز در برخورد با موسى(علیه السلام) همان سؤال تکرار شد و حضرت در پاسخ فرمودند: پنج نماز. موسى(علیه السلام)گفت: به سوى خداوندگارت بازگرد و از او براى امتت تخفیف بخواه. پیامبر فرمود: از خداوندگارم حیا مى کنم از این که در این باب به او مراجعه کنم.5
در روایت دیگرى امام صادق(علیه السلام) در ادامه نقل این مطلب فرمود: «خداوند از طرف ما به موسى جزاى خیر دهد.»6
مفاد این روایت در منابع روایى شیعه و اهل سنت آمده و بعضى از عالمان، آن را در حد روایت متواتر مى دانند.7 در برخى روایات نیز از مفاد آن دفاع شده و راز تخفیف گرفتن در شمارگان نمازهاى واجب، تبیین شده است.8 این روایت و روایات هم سو با آن، مؤید آن است که تا زمان معراج، نمازى بر پیامبر و مسلمانان واجب نبوده است، چنان که روایتى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است:
«هنگامى که رسول خدا را به معراج بردند، نماز را ده رکعت فرود آورد، دو رکعت دو رکعت... .9 یاد کرد این نکته بایسته است که رکعت هاى سوم و چهارم نماز بعدها در مدینه واجب شد، اما درباره مسافر همان حالت نخست (دو رکعت) باقى ماند.
2. روایاتى که اولین نماز پیامبر(صلى الله علیه وآله) را نماز ظهر معرفى کرده و همان را نماز وسطاى سفارش شده در قرآن مى داند.10 در برخى از این روایات، به جاى نماز ظهر، نماز جمعه (که به جاى نماز ظهر در روز جمعه به جماعت اقامه مى شود) آمده است. این روایات هم پرشمارند و هم در برخى موارد معتبرند.11
فرزندم! براى نماز ظهر این روز (جمعه) شرافت بزرگى است. این نماز اولین نمازى است که بر آقاى ما رسول خدا(صلى الله علیه وآله) واجب شد و در روایت است که نماز وسطى همین است... .12
یعقوبى نیز این نکته را که نماز وسطى ظهر است، و نماز ظهر جمعه اولین نماز پیامبر بوده، گزارش کرده است.13
سید بن طاووس در این باره فرموده است:
آن چه در این باب، روایت کردیم و به نظر ما نزدیک تر به درستى و صواب است آن است که اولین نمازى که بر بندگان واجب شد نماز ظهر و دو رکعت بود. اخبار در این باب، فراوان است، بنابراین نیازى به بیان آن ها نیست... .14
مستندات دیدگاه دوم
چنان که پیشتر گفتیم دیدگاه قبلى با این دیدگاه، امکان سازگارى و اتحاد دارند. در این دیدگاه دو نوع گزارش وجود دارد، یکى مربوط به نمازگزاردن خود حضرت و دیگرى در باب نماز دیگران است. گزارش هاى مربوط به نماز خود ایشان در منابع متعدد روایى و تاریخى بیان شده است، چنان که در حدیثى از ابن عباس و جابر آمده است: «جبرئیل نزد کعبه دو بار بر من امامت کرد».15 ولى در باب نماز اصحاب، برخى عالمان گفته اند که پیامبر(صلى الله علیه وآله)پس از معراج، اصحاب خود را جمع کردند، سپس خود به جبرئیل اقتدا کردند و دیگران به ایشان. ابن کثیر در این باره مى گوید:
زمانى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) شب معراج را صبح کردند جبرئیل هنگام ظهر نازل شد و کیفیت نماز و اوقات آن را براى ایشان تبیین کرد. پیامبر(صلى الله علیه وآله) به یارانش فرمان داد همه جمع شدند. جبرئیل تا روز بعد براى (تعلیم) پیامبر نماز گزارد و مسلمانان به پیامبر اقتدا مى کردند، در حالى که او خود به جبرئیل اقتدا مى کرد.
این سخن گویاى آن است که مقصود از این نماز همین نماز معهود فعلى است، زیرا به یقین، پیامبر پیش از معراج نمازگزار بوده و در آن زمان صحابه اى نداشته تا نماز جماعت به این وصف برگزار کنند. و بر اساس گزارش هاى تاریخى، دست کم تا سه سال، دعوت علنى نمى کردند و به طور طبیعى پیروانى نداشتند جز حضرت على و خدیجه(علیهما السلام) که از همان آغاز بعثت به وى ایمان آورده و با ایشان نماز مى خواندند.16احمد بن حنبل در مسند، روایتى از على(علیه السلام) نقل کرده که ایشان فرمود: «همانا من هفت سال پیش از آن که مردم نماز بگزارند، نماز گزاردم».17 برخى محققان معتقدند که مقصود از عبادت در این روایت، عبادت هایى است که على(علیه السلام) به همراه پیامبر(صلى الله علیه وآله)دو یا پنج سال پیش از بعثت برگزار مى کرده است، زیرا در آن مقطعِ زمانى ارهاصات نبوت آغاز شده بود.18
در روایتى از عفیف بن قیس کندى نقل شده است:
پیش از آن که دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) علنى شود، روزى در مکه با عباس بن عبدالمطلب نشسته بودم، جوانى آمد و به آسمان نگاه کرد و چون آفتاب بالا آمد در برابر کعبه به نماز ایستاد.19 آن گاه نوجوانى آمد و در سمت راست او ایستاد و سپس خانمى پشت سر آن دو ایستاد. جوان به رکوع رفت، آن دو نیز رکوع کردند. سپس ایستاد و به سجده رفت، آن دو نیز سجده کردند. به عباس گفتم: امر بزرگى است. عباس نیز گفت: امر بزرگى است. میدانى این جوان کیست؟ این پسر برادرم محمد بن عبداللّه بن عبدالمطلب است. میدانى این نوجوان کیست؟ پسر برادرم على بن ابى طالب است. میدانى آن زن کیست؟ خدیجه دختر خویلد است. فرزند برادرم به من گفت که خداوندگار او، خداوندگار آسمان ها و زمین، او را به این دینى که بر آن است فرمان داده است. به خدا قسم جز این سه نفر کسى در روى زمین چنین آیینى ندارد.20
مستندات دیدگاه سوم
برخى عالمان براساس شواهد تاریخى و قرآنى معتقدند که پیامبر(صلى الله علیه وآله) و برخى نزدیکانش مانند على(علیه السلام) و خدیجه(علیها السلام) پیش از معراج نماز مى گزارده و خداى را عبادت مى کردند، اما وجوب اولین نماز را بر امت از هنگام معراج مى دانند. در این جا نخست به بیان شواهد قرآنى مى پردازیم و سپس روایات تاریخى مربوط به آن را بیان خواهیم کرد.
آیات بیان گر وجود نماز پیش از معراج
در آیه 9 و10 سوره علق در باب بازداشتن یکى از کافران از نمازخواندن پیامبر(صلى الله علیه وآله)آمده است: «أرأیت الذى ینهى* عبداً اذا صلى; آیا ندیدى آن که باز مى دارد بنده اى را آن گاه که نماز گزارد؟»
در سوره مدثر آمده است: «قالوا لم نک من المصلین; گفتند ما از نمازگزاران نبودیم».21
در سوره مزمل نیز آمده است: «یا أیّها المزمل قم اللیل إلّا قلیلاً; اى جامه به خود پیچیده، شب را (به نماز) برخیز مگر اندکى».22
پرسش مهم در باب این آیات، زمان نزول آنها است. در صورتى که آیات یاد شده در ابتداى بعثت نازل شده باشند نشان از وجود نماز در زمانى پیش از آن دارد.23 بر این اساس برخى معتقدند که اصل نماز به وحى الهى (غیر قرآنى) بر پیامبر واجب شده بود و ایشان پیشتر نیز نمازگزار بوده اند. ـ و چنان که گذشت ـ روایاتى هم بر این مطلب دلالت دارند. علامه طباطبایى(قدس سره) با استناد به همین نکته معتقدند که چون سوره علق در آغاز بعثت نازل شده و در آن زمان هنوز آیه اى در باب نماز نیامده بود، معلوم مى شود پیش از وحى قرآنى، فرمان به نماز بر ایشان آمده، و مقصود از بنده نمازگزار، پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و بازدارنده از نماز او نیز ابوجهل بوده است.24 این نکته در روایات اسباب نزول سوره علق مطرح شده و اکثر قریب به اتفاق مفسران و راویان اسباب نزول، آن را پذیرفته اند.25 بنابراین، استدلال به این آیه با این پیشفرض است که:
1. این سوره در ابتداى بعثت نازل شده و در روایات ترتیب نزول، در زمره اولین سوره هاى نازل شده معرفى شده است.26 هم چنین علامه طباطبایى(قدس سره)معتقد است که پنج آیه اول سوره علق، گواه تقدّم نزول این سوره بر دیگر سوره هاى قرآن است.27
2. همه این سوره با هم نازل شده است و هیچ یک از قرآن پژوهان ادعاى نزول پراکنده آیات این سوره نکرده و در روایات ترتیب نزول، آیه اى از آن استثنا نشده است و دست کم احتمال نزول جملگى آیات سوره با یکدیگر وجود دارد.28
با فرض اجماعى بودن شروع نزول قرآن با سوره علق، نکته دیگرى نیز به دست مى آید و آن، معهود بودن نماز براى مخاطبان قرآن است که گزارش بازداشتن از نماز و فرمان به سجده را (به عنوان یکى از اجزاى نماز29 در این سوره) براى آنان قابل فهم مى سازد.
دو آیه دیگر در سوره مزمّل30 و مدثّر نیز بر وجود نماز از ابتداى بعثت دلالت دارند، زیرا این دو سوره نیز از اولین سوره هاى قرآن بوده و به یقین سال ها پیش از معراج نازل شده اند. کمترین فاصله زمانى بیان شده در روایات براى دو واقعه بعثت و معراج، دو سال، و بیشترین آن یازده یا دوازده سال است.31 توضیح آن که در باب زمان معراج بیش از ده دیدگاه مطرح شده است. عسقلانى در فتح البارى ده قول شمرده که نخستین آن ها معراج را مربوط به دوره زمانى پیش از بعثت مى داند و نه قول دیگر از کسانى است که تاریخِ معراج را سال ها پس از معراج گزارش کرده، اما در تعیین زمان دقیق آن، اختلاف نظر فراوان دارند. این اقوال عبارت است از شش ماه، هشت ماه، یازده ماه، یک سال، یک سال و دو ماه، یک سال و سه ماه، یک سال و پنج ماه، پنج سال و شش سال پیش از هجرت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به مدینه.32 قطب راوندى روایتى از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل کرده که زمان معراج را سال سوم پس از بعثت مى داند.33 برخى تاریخ پژوهان معاصر، این دیدگاه را بر دیگر اقوال ترجیح داده و مؤیدهایى به شرح زیر براى آن بیان کرده اند:
1. سوره نجم که حادثه معراج در آن بیان شده، بعد از نزول 22 یا 23 سوره قرآن، فرود آمده و پس از آن نیز 64 سوره در مکه نازل شده است، بنابراین به طور طبیعى در فاصله ثلث اول و دوم سال هاى پس از بعثت (پیش از هجرت) نازل شده است; یعنى در پایان سال سوم یا ابتداى سال چهارم پس از بعثت;
2. پرسش و پاسخ هاى فرشتگان در شب معراج که در روایت معراج آمده، متناسب با فضاى اوایل بعثت است. بعضى از آنان از جبرئیل مى پرسیدند همراه تو کیست؟ و زمانى که محمد(صلى الله علیه وآله) را معرفى مى کرد، سؤال مى کردند که آیا او مبعوث شده است؟ و پس از پاسخ مثبت جبرئیل مى پرسیدند که آیا عهده دار رسالت شده است؟ این گونه پرسش ها نشان از گذشتِ زمان زیادى از بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله) در هنگامه معراج ندارد;
3. روایاتى که فریقین درباره حضرت زهرا(علیها السلام) از پیامبر نقل کرده اند مبنى بر این که جوهره وجود فاطمه(علیها السلام) از میوه اى بوده که در شب معراج از دست جبرئیل تناول کرده و به صورت نطفه درآمده است.34 با توجه به این که بر اساس قول مشهور میلاد حضرت زهرا در سال پنجم بعثت بوده، معلوم مى شود که معراج در فاصله نه ماه پیش از میلاد ایشان یا اندکى پیش تر واقع شده است. بدین ترتیب بعد از گذشت سه سال، معراج واقع شده و اندکى پس از آن، یعنى در سال چهارم، حضرت خدیجه به فرزندش فاطمه باردار گردیده و در اواخر سال چهارم و اوایل سال پنجم میلاد زهرا(علیها السلام) واقع شده است.35
ابن اسحاق مى گوید: یکى از دانشمندان براى من حدیث کرد که جبرئیل نماز را بر پیامبر (فرود) آورد آن گاه که بر او(صلى الله علیه وآله)واجب شد، درحالى که ایشان در بلندى هاى مکه بود. پاشنه پا را به گوشه اى از دره زد که چشمه اى از آن جارى شد. جبرئیل وضو گرفت و رسول خدا بدو مى نگریست این براى آن بود که طهارت نماز را به او یاد دهد. سپس پیامبر(صلى الله علیه وآله)وضو گرفت همان گونه که از جبرئیل دیده بود. آن گاه جبرئیل برخاست و براى او نماز گزارد. پیامبر نیز به همراه نماز او نماز گزارد. جبرئیل رفت و پیامبر(صلى الله علیه وآله) به سوى خدیجه آمد تا همان گونه که جبرئیل به او یاد داده بود، طهارت نماز را به خدیجه یاد دهد. خدیجه نیز چونان وضوى پیامبر(صلى الله علیه وآله)وضو گرفت. سپس پیامبر(صلى الله علیه وآله)براى او، همان گونه که جبرئیل برایش نماز گزارده بود، نماز گزارد، آن گاه خدیجه نیز مانند او نماز گزارد.36
على بن ابراهیم گوید: پیامبر(صلى الله علیه وآله) چون به 37 سالگى رسید، در خواب مى دید که کسى به او «یا رسول الله» مى گوید، زمان زیادى بدین منوال گذشت تا آن که در میان کوه ها مشغول شبانى گوسفندان ابوطالب بود که نگاهش به فردى افتاد که به او مى گفت «یا رسول الله». به او گفت تو کیستى؟ پاسخ داد: جبرئیل، خداوند مرا به سوى تو فرستاده تا تو را به عنوان فرستاده خویش برگزیند. پیامبر(صلى الله علیه وآله)موضوع را به خدیجه خبر داد .... پیامبر این خبر را از دیگران مخفى مى کرد تا آن گاه که جبرئیل بر او نازل شد و آبى از آسمان فرود آورد و گفت: اى محمد برخیز و براى نماز وضو بگیر! جبرئیل او را وضو گرفتن (بر صورت و دست ها تا آرنج و مسح سر و پاها تا بر آمدگى روى پا) آموخت و به او رکوع و سجود یاد داد. هنگامى که چهل ساله شد او را به نماز فرمان داد و حدود نماز را به او آموخت، اما وقت نماز را بر او نازل نکرد. بنابراین، پیامبر(صلى الله علیه وآله) هر از گاهى دو رکعت، دو رکعت نماز مى گزارد و على بن ابى طالب(علیه السلام)همدم پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود، در رفت و آمدش همراه او بود و از او جدا نمى شد. بارى زمانى على(علیه السلام)بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) وارد شد و او را در حال نماز دید. وقتى نماز گزاردن او را دید پرسید: اى ابوالقاسم! این چه کارى است؟ پاسخ داد: این نمازى است که خداوند مرا بدان فرمان داده است. پیامبر(صلى الله علیه وآله) على(علیه السلام) را به اسلام دعوت کرد و او اسلام آورد و با او نماز گزارد و خدیجه نیز اسلام آورد. در آن هنگام کسى نماز نمى گزارد جز پیامبر(صلى الله علیه وآله) و على(علیه السلام) و خدیجه پشت سر او (نماز مى خواندند)... .37
ابن شهرآشوب نیز در مناقب در بیان درجات بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله) هفتمین آن ها را عبادات مى داند و بر این باور است که در زمانى که ایشان در مکه بودند فقط طهارت و نماز تشریع شد، (در آغاز) نماز بر ایشان واجب بود و بر مسلمانان مستحب. سپس نمازهاى پنج گانه بعد از اسراء واجب شد و این در سال نهم بعثت ایشان بود.38
چنان که پیشتر اشاره کردیم، در بعضى روایات به نمازهایى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مسیر عروج خود برگزار کرده اند، اشاره شده است. على بن ابراهیم قمى از پدرش و او از محمد بن ابى عمیر، و او از هشام بن سالم از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این باره فرموده اند:
...جبرئیل مرا فرود آورد و گفت: نماز بگزار، نماز گزاردم. سپس گفت: میدانى در کجا نماز خواندى؟ گفتم: نه. گفت: در طیبه (مدینه) نماز گزاردى که محل هجرت تو خواهد بود. سپس سوار شدم و به اندازه اى که خدا خواست گذشتیم جبرئیل گفت: فرود بیا و نماز بگزار. فرود آمدم و نماز گزاردم. جبرئیل گفت: میدانى در کجا نماز خواندى؟ گفتم: نه. گفت: در طور سینا نماز خواندى; جایى که خداوند با موسى سخن گفت. سپس سوار شدم و به مقدارى که خداوند خواست گذشتیم، جبریل گفت: فرود بیا و نماز بگزار. فرود آمدم و نماز خواندم. گفت: میدانى در کجا نماز گزاردى؟ گفتم: نه. گفت: در بیت لحم; ناحیه اى در بیت المقدس، جایى که عیسى(علیه السلام) به دنیا آمد. سپس سوار شدم و گذشتیم تا به بیت المقدس رسیدیم ... وارد مسجد شدم در حالى که جبرئیل همراه و در کنارم بود. در آن جا ابراهیم و موسى و عیسى را در جمع پیامبرانى که خداوند مى خواست، درک کردیم. آنان به سوى من آمدند و نماز برپا شد. شک نداشتم که جبرئیل بر ما امامت خواهد کرد، اما زمانى که صف ها را منظم کردند، جبرئیل بازویم را گرفت و مرا جلو انداخت و من بر آنان امامت کردم و بر این کار فخر نمیکنم!39
در روایت دیگرى هارون بن خارجه از امام صادق(علیه السلام)در بیان فضیلت مسجد کوفه چنین نقل کرده است:
... هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسلى نبوده مگر آن که در مسجد کوفه نماز گزارده است، حتى حضرت محمد (صلى الله علیه وآله)در شب اسراء زمانى که جبرئیل به او گفت: یا محمد این مسجد کوفه است، ایشان گفت: براى من اجازه بگیر تا دو رکعت نماز بگزارم. جبرئیل براى او اجازه گرفت و او را فرود آورد و دو رکعت نماز در آن بگزارد.40
این روایات به روشنى بر وجود نماز، در مقطع زمانى پیش از معراج دلالت دارند، زیرا مفروض روایات آن است که هنوز پیامبر(صلى الله علیه وآله)معراج را درک نکرده و نماز به شکل کنونى بر او عرضه نشده بود.
در میان روایات شیعى که در مستندات دیدگاه نخست آوردیم، روایتى بود که در آن، به صراحت دیدگاه سوم تکذیب شده است و بنابر آن پیامبر(صلى الله علیه وآله) هیچ نمازى پیش از بعثت و نزول وحى قرآنى نخوانده بودند، اما مى توان گفت که روایت یادشده به رغم تعارض ابتدایى با دیدگاه سوم، با آن منافاتى ندارد. در تبیین سازگارى و عدم تعارض این روایت با دیدگاه سوم دو احتمال قابل طرح است:
نخست، آن که آیه دهم سوره علق و دیگر آیاتِ قابل استناد در این بحث، در همان آغاز بعثت نازل نشده باشند; یعنى زمانى نازل شده باشند که آیاتى پیش از آن مبنى بر تشریع نماز فرود آمده بوده است و درنتیجه، آن نماز، معهود به سابقه باشد. این احتمال به دلیل اجماعى بودن نزول سوره هاى علق، مزمّل و مدثّر در ابتداى بعثت، دور از ذهن است و دلیلى بر آن نداریم، مگر آن که ثابت شود آیات مورد استناد در این سوره ها در مقطع زمانى متأخر از نزول اصل سوره نازل شده اند که این احتمال نیز بسیار بعید است، زیرا هیچ یک از دانشمندان علوم قرآنى چنین ادعایى نکرده و در ترتیب نزول سوره ها علق اولین سوره بوده و سوره هاى مدثّر و مزمّل نیز با فاصله یک سوره در پى آن، نازل شده اند41 و کسى آیات مورد استناد در این بحث را از آن ها استثنا نکرده است.42 بنابراین، وجود عبادتى به نام نماز در آن مقطع زمانى قطعى است، هر چند نماز با شرایط و اوقات مشخص، بعدها در سفر معراج تشریع شد. بنابراین، سخن آلوسى که مى گوید: «خلافى در این نیست که نماز در شب اسراء واجب شد»43 و به دنبال آن نتیجه مى گیرد که اخبار نماز خواندن على(علیه السلام) و جعفر با پیامبر(صلى الله علیه وآله)در سال هاى نخست دعوت پیامبر (صلى الله علیه وآله) و تجلیل ابوطالب از آنان نادرست است، بر خلاف آیات قرآن و اجماع عالمانى است که سوره هاى پیشگفته را نازل شده در اوایل بعثت مى دانند، و از معیارهاى علمى دور شده و بین دو نوع نماز فرق قائل نشده است.
دوم، آن که مقصود از نماز در این روایت، نماز معهود کنونى باشد نه نمازى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیش از نزول قرآن مى خوانده اند. با این احتمال، بین این دو مطلب هیچ تنافى نخواهد ماند. توضیح این که ممکن است مقصود از نماز در این دو دیدگاه متفاوت باشد. یکى به معناى عبادت ویژه و معروفى که اکنون مى شناسیم و اجزا و مقدمات و شرایط و وقت خاصى دارد، و دیگرى عبادتى که پیامبر(صلى الله علیه وآله)پیش از بعثت و پس از آن تا زمان معراج، انجام مى داده و کیفیت آن بر ما معلوم نیست. بنابراین، تکذیب در این روایت، به وجود نماز به شکل فعلى باز مى گردد و اِخبار به وجود آن در روایات دیگر به معناى وجود عبادتى است به این نام که پیامبر(صلى الله علیه وآله) از ابتداى انجام مناسک عبادى خود، خداى را با آن مى پرستید.
اکنون که به اجمال نمازگزار بودن پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیش از معراج و وجوب نمازهاى یومیه در سفر معراج روشن شد، بحث فشرده و کوتاه خود را با بیانى از علامه مجلسى(قدس سره)به پایان مى بریم. ایشان در این باب مى گوید:
آن چه از اخبار معتبر و آثار مستفیض بر من آشکار شده، این است که پیامبر(صلى الله علیه وآله)پیش از بعثت از زمانى که خداوند عقلش را به کمال آورد، نبى و مؤید به روح القدس بوده و فرشته با او سخن مى گفته و او صدا (هاى وحیانى) را مى شنیده و خوابِ وحیانى نیز مى دیده است ... و همواره پیش از بعثت، خدا را به انواع عبادات پرستش کرده است. [این عبادات ]یا موافق با آن چه بعدها به مردم ابلاغ کرده و یا به صورت دیگر، یا طبق با شریعت ابراهیم یا دیگر پیامبران پیشین بوده است، نه به گونه اى که تابع آنان و عامل به شرایع آنان به شمار آید، بلکه به این معنا که آن چه به او وحى مى شد، طبق بعضى از شرایع گذشته بود و با آن چه بعد از رسالت بر او نازل شد نسخ گردید.44
نتیجه آن که آغاز نمازهاى واجب یومیه بر مردم پس از معراج بوده است، اما پیامبر(صلى الله علیه وآله) و بعضى از نزدیکانش، مانند حضرت على و خدیجه(علیهما السلام) پیش از آن نیز نماز مى گزاردند. اگرچه مى توان از برخى آیات قرآن مانند: «کلا لا تطعه و اسجد و اقترب»45 نیز بر واجب بودن نمازى که پیامبر پس از بعثت (و پیش از معراج) مى خوانده دلیل آورد، ولى به یقین آن نماز، نماز واجب یومیه نبوده و ایشان هر از گاهى دو رکعت مى خواندند. حتى با توجه به روایاتى که برخى از آن ها را پیش تر گزارش کردیم، و با عنایت به اخبارى که علامه مجلسى در این گفته خویش بدان استناد کرده است، پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیش از بعثت نیز نمازگزار بودند، اما چگونگى و واجب یا مستحب بودن آن بر ما روشن نیست.
کتاب نامه
1. آلوسى، محمود، روح المعانى، تهران، جهان، [بى تا].
2. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، مطبعة الحیدریة، نجف، 1376ق.
3. ابن طاووس، فلاح السائل، [بى جا، بى نا، بى تا].
4. ابن کثیر، اسماعیل، البدایة والنهایة، چاپ اول: بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1408ق.
5. ابن هشام، السیرة النبویة، [بى جا] مکتبة محمد على صبیح و اولاده، 1383ق.
6. احمد بن ابى یعقوب، تاریخ یعقوبى، قم، مؤسسه نشر فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام)، [بى تا].
7. احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت، دار صادر، [بى تا].
8. اندلسى، ابن حزم، المحلى با الآثار، بیروت، دارالفکر، [بى تا].
9. انصارى قرطبى، محمد، الجامع لأحکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1405 ق.
10. بخارى، محمد، صحیح البخارى، بیروت، دارالفکر، 1401ق.
11. برقى، احمد، المحاسن، [بى جا]، دارالکتب الاسلامیة، [بى تا].
12. تمیمى مغربى، قاضى نعمان، دعائم الاسلام، [بى جا]، دارالمعارف، 1383ق.
13. حسینى استرآبادى، على، تأویل الآیات الظاهرة فى فضائل العترة الطاهرة، قم، تحقیق و نشر مدرسة الامام المهدى علیه السلام، 1407ق.
14. خویى، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، چاپ پنجم: [بى جا، بى نا]، 1413ق.
15. رازى، فخر الدین محمد، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب).
16. راوندى، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسة الامام المهدى، [بى تا].
17. سید ابن طاووس حسنى، على، سعد السعود، چاپ اول: نجف، مطبعة الحیدریة، 1369 ق.
18. سیوطى، عبدالرحمان، الدر المنثور، چاپ اول:[بى جا]، دارالمعرفة، 1365 ق.
19. صدوق، محمد، الأمالى، چاپ اول: قم، مؤسسة البعثة، 1417 ق.
20. صدوق، محمد، التوحید، قم، جماعة، المدرسین، [بى تا].
21. صدوق، محمد، علل الشرائع، نجف، مکتبة الحیدریة، 1386 ق.
22. صدوق، محمد، من لایحضره الفقیه، تحقیق على اکبر غفارى، قم، جامعه مدرسین، 1404 ق.
23. طباطبایى، محمد حسین، المیزان، قم، جامعه مدرسین، [بى تا].
24. طبرسى، فضل، إعلام الورى بأعلام الهدى، چاپ اول: قم، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام) لإحیاء التراث، 1417 ق.
25. طبرى، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آى القرآن، بیروت، دارالفکر، 1415 ق.
26. طبرى، احمد بن عبداللّه، ذخائر العقبى فى مناقب ذوى القربى، [بى جا]، مکتبة القدسى، 1356 ق.
27. طبرى، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، بیروت، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، [بى تا].
28. عسقلانى، احمدبن حجر، الإصابة فى تمییز الصحابة، بیروت دارالکتب العلمیة، 1415ق.
29. عسقلانى، احمدبن حجر، فتح البارى، چاپ دوم: بیروت، دارالمعرفة، [بى تا].
30. علم الهدى (شریف مرتضى)، على، تنزیه الانبیاء، نجف، مطبعة الحیدریة، 1352ق.
31. عیاش سلمى سمرقندى، محمد، تفسیر العیاشى، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیة، [بى تا].
32. قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمى، چاپ سوم: قم، دارالکتاب، 1404ق.
33. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافى، چاپ سوم:[بى جا]، دارالکتب الاسلامیة، تحقیق على اکبر غفارى، 1388ق.
34. عسقلانى، احمد بن حجر، لسان المیزان، بیروت، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، 1390ق.
35. مامقانى، عبداللّه، تنقیح المقال فى علم الرجال، [بى نا، بى جا، بى تا].
36. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
37. مجلسى، محمدباقر، مرآة العقول فى شرح اخبارآل الرسول، چاپ اول: تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1411 ق.
38. مرتضى عاملى، سید جعفر، الصحیح من سیرة النبى الاعظم، بیروت، دارالهادى، 1415ق.
39. مفید، محمد، الإرشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد، [بى جا]، دار المفید، [بى تا].
40. نسائى، احمد، چاپ اول: بیروت، سنن النسائى، دارالفکر، 1348ق.
41. هیثمى، نور الدین، مجمع الزوائد و منبع الفواید، دارالکتب العلمیة، 1408ق.
42. یوسفى غروى، محمد هادى، موسوعة التاریخ الاسلامى، چاپ اول: قم، مجمع الفکر الاسلامى، 1417 ق.
--------------------------------------------------------------------------------
1. دانشجوى دکترى علوم قرآن و حدیث.
2. حضرت ابراهیم در مناجات با خداوند چنین مى گوید: «رب اجعلنى مقیم الصلاة و من ذریّتى» (ابراهیم،40) و خداى متعال خطاب به او مى فرماید: «وطهّر بیتى للطائفین و القائمین و الرکّع السجود» (حج،26) و درباره اسماعیل صادق الوعد مى فرماید: «و کان یأمر أهله بالصلاة و الزکاة» (مریم، 55) و خداوند به موسى فرمود: «أقم الصلاة لذکرى» (طه،14) و فرشتگان او به حضرت زکریا در حال نماز بشارت دادند: «فنادته الملائکة و هو قائم یصلى فى المحراب» (آل عمران،39) و عیسى(علیه السلام)را به نماز و... سفارش فرمود: «و أوصانى بالصلاة و الزکاة ما دمت حیاً» (مریم،31) و قوم شعیب به ایشان گفتند: «أصلاتک تأمرک ان نترک ما یعبد آبائنا أو أن نفعل فى أموالنا ما نشاء» و لقمان خطاب به فرزندش مى گوید: «یا بنىّ أقم الصلاة» (لقمان،17) و کسانى (از امت هاى گذشته) را که نماز را ضایع کردند به شدّت نکوهش مى کند: «فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلاة و اتبعوا الشهوات» (مریم،59).
3. احمد برقى، المحاسن، ج2، ص323. سند این روایت معتبر است، زیرا در ثقه بودن فضاله سخنى نیست. هم چنین احمد بن محمد بن خالد و پدرش هر دو توثیق شده اند، اگر چه اعتماد بر روایات مرسله و نقل از افراد ضعیف نیز به آنان نسبت داده شده است. درباره حسین بن ابى العلاء نیز عبارت هایى وجود دارد که آیت اللّه خویى از آن، ثقه بودن او را استفاده کرده اند. براى توضیح بیش تر به ترتیب ر.ک: ابوالقاسم خویى، معجم رجال الحدیث، ج14، ص290; ج3، ص49; ج17، ص72 ـ 73 و ج6، ص198 ـ 200.
4. على حسینى استرآبادى، تأویل الآیات، ج2، ص819.
5. محمد صدوق، الأمالى، ص536. در منابع اهل سنت نیز این نکته مطرح شده است. براى مطالعه بیشتر ر.ک: محمد بخارى، صحیح البخارى، ج4، ص78 و ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج3، ص144.
6. این بخش با عبارت «جزى اللّه موسى عن هذة الامة» نیز آمده و در برخى از آن ها چنین دعایى از زبان پیامبر(صلى الله علیه وآله)نیز نقل شده است: «جزى اللّه موسى بن عمران عن امتى خیراً» (ر.ک: صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص197 و على قمى، تفسیر القمى، ج2، ص12 و قاضى نعمان تمیمى مغربى، دعائم الاسلام، ج1، ص 132).
7. علامه مجلسى در باب درستى محتواى این روایات، سخن کراجکى را به شرح زیر نقل کرده و پذیرفته است: راویان بر این متفق اند که زمانى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آسمان بود و وجوب نماز به او ابلاغ شد، موسى(علیه السلام) به او گفت: امت تو طاقت نمى آورند و ایشان از پس مرتبه اى به پیشگاه خداوند مراجعه کرد. و آن چه بر آن اتفاق نظر باشد دروغى در آن نخواهد ماند. (مجلسى، بحار الانوار، ج18، ص199) اگرچه سید مرتضى آن را خبر واحد دانسته و بر اساس مبناى مشهور خود، آن را حجت نمى داند، هر چند سند آن صحیح باشد. وى در این باره گفته است: این روایت از طریق آحاد است که علم آور نیست، علاوه بر این که تضعیف هم شده است، ولى اگر صحیح باشد امر محالى نیست، زیرا مصلحت در ابتدا اقتضاى عبادت به پنجاه نماز را داشته و پس از درخواست پیامبر در هر بار، مصلحت تغییر یافته تا به عدد کنونى رسیده است. مانند کارى که متعلق نذر قرار مى گیرد که در آغاز مصلحتى بر وجوب آن نیست، اما پس از نذر، مصلحت تغییر کرده و واجب مى شود. (علم الهدى(شریف مرتضى)، على، تنزیه الأنبیاء، ص121). علامه طباطبایى در المیزان روایت معراج را که در بردارنده این مطلب نیز هست، نقل کرده و با تأکید بر این که در روایات زیادى از شیعه و اهل سنت وارد شده، از آن گذشته اند. (المیزان، ج 13، ص 15 و 16)، اما تاریخ پژوه معاصر سید جعفر مرتضى عاملى به تفصیل به نقد این بخش از روایت پرداخته و آن را نمى پذیرد. (ر.ک: جعفر مرتضى عاملى، الصحیح، ج3، ص 26به بعد).
8. «وَ رُوِیَ عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع أَنَّهُ قَالَ سَأَلْتُ أَبِى سَیِّدَ الْعَابِدِینَ ع فَقُلْتُ لَهُ یَا أَبَةِ أَخْبِرْنِى عَنْ جَدِّنَا رَسُولِ اللَّهِ ص لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ أَمَرَهُ رَبُّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِخَمْسِینَ صَلَاةً کَیْفَ لَمْ یَسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ عَنْ أُمَّتِهِ حَتَّى قَالَ لَهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ع ارْجِعْ إِلَى رَبِّکَ فَاسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ فَإِنَّ أُمَّتَکَ لَا تُطِیقُ ذَلِکَ فَقَالَ یَا بُنَیَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَا یَقْتَرِحُ عَلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا یُرَاجِعُهُ فِى شَیْء یَأْمُرُهُ بِهِ فَلَمَّا سَأَلَهُ مُوسَى(علیه السلام) ذَلِکَ وَ صَارَ شَفِیعاً لِأُمَّتِهِ إِلَیْهِ لَمْ یَجُزْ لَهُ أَنْ یَرُدَّ شَفَاعَةَ أَخِیهِ مُوسَى(علیه السلام) فَرَجَعَ إِلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَسَأَلَهُ التَّخْفِیفَ إِلَى أَنْ رَدَّهَا إِلَى خَمْسِ صَلَوَات قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا أَبَةِ فَلِمَ لَمْ یَرْجِعْ إِلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ یَسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ مِنْ خَمْسِ صَلَوَات وَ قَدْ سَأَلَهُ مُوسَى(علیه السلام) أَنْ یَرْجِعَ إِلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَسْأَلَهُ التَّخْفِیفَ فَقَالَ یَا بُنَیَّ أَرَادَ(علیه السلام) أَنْ یُحَصِّلَ لِأُمَّتِهِ التَّخْفِیفَ مَعَ أَجْرِ خَمْسِینَ صَلَاةً لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها أَ لَا تَرَى أَنَّهُ ع لَمَّا هَبَطَ إِلَى الْأَرْضِ نَزَلَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ إِنَّهَا خَمْسٌ بِخَمْسِینَ ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّام لِلْعَبِیدِ». این روایت در منابع زیر آمده است: صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص197; همو، الامالى، ص543; همو، التوحید، ص175 ـ 176; همو، علل الشرایع، ج1، ص133 ـ 134. سند صدوق به زید شهید به شرح زیر است: محمد بن محمد بن عصام عن محمد بن یعقوب الکلینى عن على بن محمد علان کلینى عن محمد بن سلیمان عن اسماعیل بن ابراهیم عن جعفر بن محمد التمیمى عن الحسین بن علوان عن عمروبن خالد عن زید بن على. این سند، مجهول است.
9. کلینى، الکافى، ج 3، ص 487. على بن محمد، عن بعض أصحابنا، عن على بن الحکم، عن ربیع بن محمد المسلى، عن عبد الله بن سلیمان العامرى، عن أبى جعفر(علیه السلام) این سند، مجهول و مرسله است.
10. «حافظوا على الصلوات و الصلاة الوسطى و قوموا للّه قانتین» (بقره، 238).
11. در این باره ر.ک: کلینى، الکافى، ج 8، ص 339. اگر چه علامه مجلسى سند را (به خاطر سعید بن مسیب) مجهول دانسته است. (مجلسى، مرآة العقول، ج 26، ص 496)، ولى نمى توان آن را بى اعتبار دانست، زیرا برخى رجالیان، مانند مرحوم مامقانى، سعید را توثیق کرده اند. مامقانى، تنقیح المقال، ج 1، ص 64). (براى مطالعه بیشتر درباره سعید بن مسیب ر.ک: على اکبربابایى، مکاتب تفسیرى، ص 217 ـ 221. هم چنین براى دیدن روایات دیگر در باب اولین نماز ر.ک: صدوق، علل الشرایع، ج 2، ص 322 و ص 354 ـ 355. علامه مجلسى سند بعضى از این روایات را صحیح دانسته است. ر.ک: مجلسى، بحار الأنوار، ج 80، ص30 و 108 و ج 79، ص 290 ـ 291).
12. مجلسى. بحارالانوار. ج 79، ص290.
13. یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ج2، ص23.
14. سید ابن طاووس حسنى، فلاح السائل، ص 93.
15. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج 3، ص 145. ابن کثیر هم چنین مى گوید: «قال البیهقى: وقد ذهب الحسن البصرى إلى أن صلاة الحضر أول ما فرضت أربعاً کما ذکره مرسلا من صلاته علیه السلام صبیحة الاسراء الظهر أربعاً، والعصر أربعاً والمغرب ثلاثاً یجهر فى الأولیین ، والعشاء أربعاً یجهر فى الأولیین و الصبح رکعتین یجهر فیهما». (ر.ک: همان، ص146). این روایت اگرچه بر خلاف روایات زیادى است که وجوب اولیه نماز را دو رکعتى مى داند، اما نکته قابل استناد در آن مبدأ زمانى وجوب نمازهاى واجب است که با دیگر روایات هماهنگ است.
16. احمد بن ابى یعقوب، تاریخ یعقوبى، ج2، ص23.
17. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج1، ص100. مقصود حضرت آن است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) سالیانى پیش از بعثت و پس از آن، در میان مردان، پیروى جز ایشان نداشته اند و با توجه به روایات دیگر به احتمال قوى عدد هفت در این جا نماد کثرت، یعنى مدت زیاد است.
18. جعفر مرتضى عاملى، الصحیح من سیره النبى الأعظم، ج2، ص320.
19. با توجه به این که در آن زمان قبله پیامبر(صلى الله علیه وآله) بیت المقدس بوده است، ایستادن ایشان در برابر کعبه، به سوى مسجد الاقصى نیز بوده است، زیرا اگر کعبه را در جهت شمال قرار مى داد، به سمت مسجد الاقصى (در شمال) نیز قرار مى گرفت.
20. ر.ک: محمد مفید، الارشاد، ج1، ص 29 و 30; احمد عسقلانى، الاصابة فى تمییز الصحابة، ج4، ص425; همو، لسان المیزان، ج1، ص395; احمد بن عبدالله طبرى، ذخائر العقبى فى مناقب ذوى القربى، ص 59; محمد بن جریر طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج2، ص56 و احمد بن حنبل، مسند، ج 1، ص 209.
21. سوره مدثر، آیه 43.
22. سوره مزمل، آیه1و2.
23. یعنى پیامبر پیش از آن با نماز آشنا بوده و اینک به نماز در شب فرمان یافته است یا مسلمانان با نماز آشنا بودند و اینک براى ترغیب بیشتر به آن، واقعیت هایى از تأثیر ترک نماز در زندگى اخروى مطرح شده است. هم چنین مخاطبان قرآن هنگام نزول آیه دهم علق مى دانستند که مقصود از نماز چیست و نمازگزار پیامبر(صلى الله علیه وآله) است که در برابر کعبه مى ایستد و ابوجهل او را تهدید به مرگ کرده است.
24. طباطبایى، المیزان، ج2، ص21 و ج20، ص325.
25. تنها دیدگاه مخالف در این باب از حسن بصرى است که شأن نزول آیه را درباره بازداشتن امیة بن خلف از نمازگزاردن سلمان فارسى (رض) دانسته است، اما با توجه به قطعى بودن نزول سوره علق در اوائل بعثت پیامبر در مکه، و اسلام آوردن سلمان فارسى (رض) در سال اول هجرى در مدینه، سخن او به کلى ناصواب بوده و کسى از آن دفاع نکرده است. (براى نمونه ر.ک: طبرى، جامع البیان عن تأویل آى القرآن، ج30، ص 321 ـ 322 و احمد قرطبى، الجامع لأحکام القرآن، ج20، ص124). ابوحیان در البحر المحیط از ابن عطیه نقل کرده که هیچ یک از مفسران در این اختلافى ندارند که ابوجهل بازدازنده از نماز، و بنده نمازگزار نیز حضرت محمد(صلى الله علیه وآله)بوده است (ر.ک: ابوحیان اندلسى، البحر المحیط، ذیل آیه 10 علق). فخر رازى و آلوسى نیز دیدگاه حسن بصرى را که مقصود از ناهى را امیة بن خلف و نمازگزار را سلمان فارسى دانسته نقد کرده اند (براى توضیح بیشتر ر.ک: محمد رازى، التفسیر الکبیر و محمود آلوسى، روح المعانى، ذیل آیه 10 علق).
26. سیوطى، الاتقان، نوع اول. نیز براى آگاهى بیشتر ر.ک: تفاسیر مختلف فریقین، ذیل آیه 10 علق.
27. طباطبایى، المیزان، ج2، ص21.
28. ر.ک: طباطبایى، همان و سیوطى، الاتقان، نوع اول.
29. از جمله پایانى سوره که مى فرماید: «کلّا لا تطعه واسجد و اقترب» معلوم مى شود که فرمان به اقامه نماز، در برابر نهى ابوجهل با فرمان به یکى از بارزترین اجزاى آن، یعنى سجده صورت گرفته است.
30. اگر چه آخرین آیه سوره مزمل به قرینه یادکرد زکات و قتال در راه خدا، مدنى است، زیرا زکات و جهاد در مدینه واجب شده است، اما ـ چنان که در متن گفتیم ـ به یقین آیات آغازین سوره از اولین سوره هاى نازل شده در مکه است و استدلال به آن بر وجود نماز خالى از اشکال است.
31. براى مطالعه بیشتر ر.ک: محمد هادى یوسفى غروى، موسوعة التاریخ الاسلامى، ج1، ص533 ـ 534.
32. احمد بن حجر عسقلانى، فتح البارى، ج7، ص 154.
33. قطب الدین راوندى، الخرائج و الجرائح، ج1، ص141.
34. عبدالرحمان سیوطى، الدرالمنثور، ج 4، ص 153 و على بن ابراهیم قمى، تفسیر قمى، ج 1، ص 22 و 365.
35. براى توضیح بیش تر ر.ک: محمد هادى یوسفى غروى، موسوعة التاریخ الاسلامى، ج1، ص533 به بعد و جعفر مرتضى عاملى، الصحیح من سیرة النبى الأعظم، ج3، ص10 به بعد.
36. ابن هشام، السیرة النبویة، ج1، ص 160 .
37. طبرسى، فضل، إعلام الورى بأعلام الهدى، ج 1، ص 102.
38. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج1، ص40.
39. على بن ابراهیم قمى، تفسیر قمى، ج2، ص4. نیز ر.ک: محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج14، ص208.
40. محمد عیاش سلمى سمرقندى، تفسیر العیاشى، ج2، ص277. نیز ر.ک: مجلسى، همان، ج18، ص404. در منابع اهل سنت نیز به این مطلب اشاره شده است. ر.ک: احمد نسایى، سنن النسایى، ج1، ص322 و نورالدین هیثمى، مجمع الزوائد، ج1، ص73.
41. ر.ک: عبد الرحمن سیوطى، الاتقان فى علوم القرآن، نوع اول.
42. اگرچه قرطبى با پذیرش روایات اسباب نزول، بخشى از آیات سوره یا کل آن را درباره ابوجهل مى داند و یکى از دو نتیجه زیر را بر آن مترتب نموده است: یکى، متأخر نازل شدن سوره علق از دیگر سوره هاى نازل شده در ابتداى بعثت، و دیگرى متأخر نازل شدن بخش آخر همین سوره. او این گونه ترکیب براى سوره علق را فرمان خدا مى داند و آن را با مستثنا بودن برخى آیات، در سوره هاى دیگر قیاس نموده است، مانند آیه 281 سوره بقره که بعدها به فرمان پیامبر به این سوره ملحق شد; اما سخن وى دو اشکال عمده دارد: یکى، آن که شاهدى از قرآن و یا روایات و تاریخ بر متأخر بودن نزول سوره علق از دیگر سوره ها نداریم، و دیگر آن که قیاس آن با دیگر موارد بیان شده در روایات مع الفارق است، زیرا در آن موارد، شاهد روایى بر آن داریم، اما در این جا چنین شاهدى نداریم. نکته قابل تذکر این که آیه آخر سوره مزمّل را برخى چند ماه و برخى ده سال پس از نزول اصل سوره دانسته اند، و برخى نیز آن را مدنى مى دانند، و همین دیدگاه اخیر درست است، زیرا در این آیه، سخن از زکات و جهاد آمده و این دو در مدینه واجب شده است.
43. براى مطالعه در باب ترتیب نزول سوره ها ر.ک: عبد الرحمن سیوطى، الاتقان فى علوم القرآن، نوع اول.
44. محمود آلوسى، روح المعانى، جزء 30، ص183.
45. محمد باقر مجلسى، همان، ج18، ص277. ایشان براى اثبات دیدگاه خود، افزون بر مطابق دانستن آن با فطرت، به شش وجه استناد کرده است. این سخن در جاى خود قابل تأمل بوده و شاید بتوان بر اساس آیاتى که پیامبر را امى دانسته و توانایى بر خواندن و نوشتن، به ویژه آگاهى به کتاب هاى پیشینیان، اعم از آسمانى و غیر آن را از ایشان نفى کرده است، فقط قایل به ارتباط محدود ایشان با فرشتگان الهى شد.