■ بهترین تجارت در قرآن
"إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَ أَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ أَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَ عَلَانِيَةً يَرْجُونَ تجَِرَةً لَّن تَبُورَ* لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ يَزيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ"؛[1]
كسانى كه كتاب الهى را تلاوت مىكنند و نماز را برپا مىدارند و از آنچه به آنان روزى داده ايم، پنهان و آشكار انفاق مىكنند، تجارتى ]پرسود و[ بىزيان و خالى از كساد را اميد دارند.
[اين همه را انجام مىدهند] تا [خدا] پاداششان را كامل عطا كند و از فضلش بر آنان بیفزايد. يقيناً او بسيار آمرزنده و عطا كننده پاداش فراوان در برابر عمل اندك است.
واژهها
يَتْلُونَ: با تدبر میخوانند. فعل مضارع از ماده «تلو».[2]
يَرْجُونَ: امید دارند. فعل مضارع از ماده«رجو».[3]
لن تَبُورَ: هرگز کساد و نابود نمیشود، زوال و زیان نمیپذیرد. فعل مضارع منصوب، از ماده «بور».[4]
يُوَفِّيَ: ]پاداششان را به طور[ کامل عطا میکند. فعل مضارع منصوب، باب تفعیل، از ماده «وفی».[5]
نکتههای تفسیری
1. پیوند تلاوت و نماز
تلاوت در آیه، به معناى قرائت سرسرى و خالى از تفكر و انديشه نيست؛ بلکه خواندنى است كه سرچشمة فكر باشد؛ فكرى كه سرچشمة عمل صالح شود؛ عملى كه از يك سو انسان را به خدا پيوند دهد كه مظهر آن، نماز است، و از سوى ديگر به خلق خدا ارتباط دهد كه مظهر آن، انفاق است؛ انفاق از تمام آنچه خدا به انسان داده است، از علمش، از مال و ثروت و نفوذش، از فكر نيرومندش از اخلاق و تجربياتش، و خلاصه از تمام مواهب خدادادى.
اين انفاق، گاهى مخفيانه صورت مىگيرد، تا نشانة اخلاص كامل باشد "سِرًّا" و گاه آشكارا، تا مشوق ديگران گردد و تعظيم شعائر شود "عَلَانِيَةً". آرى؛ علمى كه چنين اثرى دارد، ماية رجا و اميدوارى است.[6]
2. ویژگیهای علماى راستين
در آية قبل، سخن از اين بود كه تنها علما خشيت الهى دارند "إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ". گويی اين آيه، سيماى علماى واقعى را شرح مىدهد.
آیة مورد بحث و آیة قبل به بیان پنج ویژگی از ویژگیهای علمای راستین پرداخته است که عبارتند از:
الف. از نظر روحى، قلبشان سرشار از خشيت و ترسِ آميخته با عظمت خدا است "إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء"؛
ب. از نظر گفتار، زبانشان به تلاوت آيات خدا مشغول است "يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ"؛
ج. از نظر عمل روحى و جسمى، نماز مىخوانند و او را عبادت مىكنند "أَقَامُواْ الصَّلَوةَ"؛
د. از نظر عمل مالى، از آنچه دارند در آشكار و پنهان انفاق مىکنند "أَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَ عَلَانِيَةً"؛
ه. از نظر هدف، افق فكرشان آن چنان بالا است كه دل از دنياى مادى زودگذر بر كنده، تنها به تجارت پر سود الهى مىنگرند كه دست فنا به دامانش دراز نمىشود "يَرْجُونَ تجَِرَةً لَّن تَبُور".[7]
در تمام كلمات آية "لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ يَزيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ" فضل و لطف الهى نسبت به آنها مىدرخشد؛ از جمله
1. پاداش به طور كامل "لِيُوَفِّيَهُمْ"؛
2. با اينكه سرمايه و توفيق عمل از اوست، باز هم نام پاداش بر آن نهاده است "أُجُورَهُمْ"3.
زياد شدن الطاف و پاداشها از سوى خداوند نسبت به آنها "يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ".[8]
3. تجارت و معامله پر سود
همان طور که بیان شد، "تبور"از ماده "بوار"به معناى شدت كسادى است. از آنجا كه شدت كسادى باعث فساد مىشود "بوار"به معناى هلاكت آمده است؛ به اين ترتيب "تجارتِ خالى از بوار"تجارتى است كه نه كساد دارد و نه فساد. در حديث جالبى چنين آمده است: مردى خدمت رسول خداd عرض كرد: چرا من مرگ را دوست ندارم؟ فرمود: آيا مال و ثروتى دارى؟ عرض كرد: آرى. فرمود: آن را پيش از خودت بفرست. عرض كرد: نمىتوانم. فرمود:
"اِنَّ قلبَ الرجلِ معَ مالِه إن قَدّمَه أحبَّ أن يلحقَ بِه، واِن أخَّرَه احبَّ أن يتأخَّرَ مَعَه"؛[9] قلب انسان، همراه اموال او است؛ اگر آن را پيش از خود بفرستد، دوست دارد به آن ملحق شود، و اگر آن را نگه دارد، دوست دارد همراه آن بماند.
اين حديث در حقيقت، روح آية فوق را منعكس کرده است؛ زيرا آیه مىگويد: آنها كه نماز را برپا مىدارند و در راه خدا انفاق مىكنند، اميد و علاقه به سراى ديگر دارند؛ چرا كه نيكیها را قبل از خود فرستادهاند و مايلند به آن ملحق شوند.[10]
در آیة بعد، هدف اين مؤمنان راستين را چنين بيان مىكند: آنها اين اعمال صالح را انجام مىدهند، تا خداوند، اجر و پاداششان را به طور كامل بپردازد، و از فضلش بر آنها بيفزايد كه او آمرزنده و شكور است.
4. تجارت با خداوند کریم
در بسيارى از آيات قرآن ـ از جمله آیه فوق ـ اين جهان به تجارتخانهاى تشبيه شده كه تاجران آن انسانها، و مشترى، پروردگار بزرگ و متاع آن، عمل صالح (نماز، زکات و...) و بها بهشت و رحمت و رضاى او است.[11] در سورة صف آمده است:
"يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَليمٍ *تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ... يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ يُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ"؛[12]
آن تجارت، اين است كه در قدم اوّل كه مرحلة اعتقاد است، به خداي سبحان و رسولش ايمان آوريد و در قدم بعدي كه مرحلة عمل است، نماز، زکات و جهاد با مال و جان، انجام دهید. رهاورد اين تجارت از يك سو مغفرت الهي و از سوي ديگر، رهايي از عذاب الهي و دستيابي به بهشت جاويدان است.[13]
و اگر درست بينديشيم، اين تجارتِ عجيب با خداوند كريم که در سایة بندگی محقق میشود، بىنظير است؛ چرا كه داراى امتيازاتى است كه در هيچ تجارتى وجود ندارد:
الف. تمام سرمايه را خودش در اختيار فروشنده گذاشته و سپس در مقام خريدارى بر مىآيد "وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّه"؛[14] و آنچه از نعمتها در دسترس شماست از خداست.
ب. او خريدار است؛ در حالى كه هيچ نيازى به خريدارى عبادت و نماز ندارد؛ چرا كه خزائن همه چيز نزد او است "وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ"؛[15] خزانه هاى آسمانها و زمين از آن خداست. "وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ"؛[16] و هيچ چيزى نيست، مگر آنكه خزانههايش نزد ماست.
ج. او متاع قليل را به بهاى گزاف مىخرد "يَا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسِيرَ وَ يَعْفُو عَنِ الْكَثِير"؛[17] اى خدايى كه عمل كم را مىپذيرى و گناهان بسيار را مىبخشى.
د. حتى متاع بسيار ناچيز را خريدار است "فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ"[18].
ه. گاه بها را هفتصد برابر و گاه افزونتر از آن مىدهد "مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ"؛[19] مَثَل آنان كه اموالشان را در راه خدا انفاق مىكنند، مانند دانهاى است كه هفت خوشه بروياند که در هر خوشه صد دانه باشد و خدا براى هر كس بخواهد، چند برابر مىكند و خدا بسيار عطاكننده و داناست."
و. علاوه بر پرداخت اين بهاى عظيم، باز از فضل و رحمتش آنچه در فكر نمىگنجد، بر آن مىافزايد (وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ).
و چه تأسفآور است كه انسان خردمند آزاده، چشم از چنين تجارتى بر بندد و به غير آن روى آورد و از آن بدتر كه متاع هستى خود را به هيچ بفروشد.
امير مؤمنان علیه السلام مىفرمايد:
"إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا"؛[20] بدانيد كه براى سرماية هستى شما، بهايى غير از بهشت نيست؛ آن را به غير اين بها نفروشيد.[21]
ز. خداوند، از روى عفو و اغماض، عيب جنس را مىپوشاند و با همان نواقص مىخرد. در دعاى بعد از نماز مىخوانيم: "إِلَهِي هَذِهِ صَلَاتِي... إِنْ كَانَ فِيهَا خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌ مِنْ رُكُوعِهَا أَوْ سُجُودِهَا فَلَا تُؤَاخِذْنِي وَ تَفَضَّلْ عَلَيَّ بِالْقَبُولِ وَ الْغُفْرَانِ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ"؛[22] خداوندا! اگر در ركوع و سجود نمازم خلل و نقصى است، ناديده بگير و مرا مؤاخده نکن و نمازم را قبول فرما.
در دعاى ماه رجب مىخوانيم:
"خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَك"؛[23] باختند كسانى كه در خانة غير تو آمدند و خسارت كردند کسانی که به غیر تو رو کردند.
5. انواع تجارت
تجارت از ديدگاه قرآن كريم، دو نوع است؛ تجارت سودمند و تجارت باير و زيانبار. تجارت سودمند همان تجارت انسان با خداوند از طریق بندگی و نماز است و تجارت زیانبار تجارت با غير خداست. تجارت با غير خدا از آن رو باير ناميده شده كه همانند سرزمين خشك و باير، بيحاصل و بيثمر است. كسي كه از سرمايههاي انساني خود در تجارت با خدا بهره نبرد، سرمايه خود را باخته و مغبون است و روز قيامت كه ظرف ظهور تغابن است، زیان و ضرر سرماية باختگان آشكار خواهد شد. خداي سبحان به اينان ميفرمايد: "كُنْتُمْ قَوْماً بُوراً"؛[24] شما ملّتي باير بودید كه هرگز ثمر نمي دادید.[25]
6. لطف ویژه خداوند به نمازگزاران
همان طور که گفته شد، جملة "لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ" در حقيقت اشاره به نهايت اخلاص آنهاست كه در اعمال نيك (تلاوت، اقامه نماز و...) خود جز به پاداش الهى نظر ندارند؛ هر چه مىخواهند از او مىخواهند و براى ريا و تظاهر و تحسين و تمجيد اين و آن عبادت نمیکنند؛ چرا كه مهمترين مسئله در اعمال صالح، نيت خالص است.
تعبير به"اجور" (جمع اجر) به معناى"مزد"در حقيقت، لطفى است از سوى پروردگار. گويى بندگان را در مقابل اعمال صالح، طلبكار خود مىداند؛ در حالى كه بندگان هر چه دارند از اوست؛ حتى قدرت براى انجام اعمال صالح نيز از سوى او اعطا شده است.
از اين تعبير، محبت آميزتر، جملة "وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ" است كه به آنان نويد مىدهد علاوه بر پاداش معمولى كه خود گاهى صدها يا هزاران برابر عمل است، از فضل خود بر آنان مىافزايد، و مواهبى كه در هيچ فكرى نمىگنجد و هيچكس در اين جهان توانايى تصور آن را ندارد، از فضل گستردهاش به آنها مىبخشد.
بعضى از مفسران جملة "و يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ" را اشاره به مقام"شهود"دانسته اند كه در قيامت براى مؤمنان حاصل مىشود كه به جمال و جلال پروردگار مىنگرند، و برترين لذت را از اين تماشا مىبرند.
ولى ظاهراً جمله مزبور معناى وسيعى دارد كه هم محتواى حديث را شامل مىشود و هم مواهب ناشناخته ديگر را.
جملة "إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ" نشان مىدهد كه نخستين لطف پروردگار در حق بندگان، همان آمرزش گناهان و لغزشهايى است كه احياناً از آنها سر زده است؛ چرا كه بيشترين نگرانى انسان، نگرانى از اين ناحيه است.
بعد از آنكه از اين نظر، آسوده خاطر شدند، آنها را مشمول"شكر" خود قرار مىدهد؛ يعنى از اعمالشان تشكر مىكند و برترين جزا را به آنها مىبخشد.[26]
7. مُتعلَق "لِیُوفًیَهم"
جمله "ليوفيهم" يا متعلق است[27] به جملة "يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ..." و بنابراين مفهومش اين مىشود كه هدف آنها از تلاوت و نماز و انفاق، به دست آوردن اجر الهى است، و يا متعلق به"لَنْ تَبُورَ"و مفهومش اين خواهد بود كه تجارت آنها هرگز به فساد نمىگرايد؛ زيرا پاداشدهندة آنها خدا است.[28]
بحث روایی
نمازگزاران و شفاعت
پيامبر صلی الله علیه و آله در تفسير "وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِه" فرمودند:
"الشَّفَاعَةَ لِمَنْ وَجَبَتْ لَهُ النَّارُ مِمَّنْ صَنَعَ إِلَيْهِ فِي الدُّنْيَا"؛[29] منظور، مقام شفاعت است كه به آنها داده مىشود، تا درباره كسانى كه در دنيا به آنها خوبى كرده اند، ولى بر اثر اعمالشان مستحق عذابند، شفاعت كنند.
پيامها[30]
1. انس با قرآن و تلاوت مستمر آن، برپايى نماز و انفاق در نهان و آشكار و امید به رحمت الهی، از اوصاف عالمان راستين و اهل معرفت است (إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ... الَّذينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً).
2. تلاوت قرآن گرچه مستحبّ است، قبل از واجبات آمده است. (يَتْلُونَ... أَقامُوا... أَنْفَقُوا).
3. فكر و فرهنگ، مقدّمه عمل است (يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ... أَقامُوا الصَّلاةَ).
4. كسى كه عاشقانه مكتب را بپذيرد، نماز و انفاقش قطعى است. تلاوت كتاب به صورت مضارع آمده است كه نشانه تداوم عمل و علاقه به تلاوت است "يَتْلُونَ" ولى نماز و انفاق به صورت ماضى آمده كه نشانه قطعى بودن انجام آن است (أَقامُوا... أَنْفَقُوا).
5. نماز، بايد با رسيدگى به محرومان همراه باشد؛ چرا که فريضه نماز، حكمى فردى و گوياى ارتباط ميان فرد با خدا است و فريضة انفاق، حكمى اجتماعى و حاكى از رابطه فرد با جامعه است (أَقامُوا... أَنْفَقُوا).
6. اميد به رستگارى، بايد با فكر و عمل و انفاق همراه باشد، وگرنه اميد بدون كار، پندارى بيش نیست (يَتْلُونَ...، أَقامُوا...، أَنْفَقُوا...، يَرْجُونَ).
7. در معامله با خدا، حتّى يك درصد زيان نيست (تِجارَةً لَنْ تَبُورَ).
8. گمان نكنيد با انفاق، مال شما تمام مىشود (تِجارَةً لَنْ تَبُورَ).
[1]. فاطر: 29 و30.
[2]. تلاوت، خواندن همراه با تدبّر است واز اين رو با قرائت تفاوت دارد؛ چنانكه در فرمانِ "واتلُ عليهم... (مائده: 27؛ یونس: 71) " ادراك معاني مطرح است. البته ممكن است گاهي بر اثر قرينه، صِرف لزوم رعايت اصول تجويدي اراده شود، نه دقت در محتوا.
گواه و نشانه تفاوت دو واژة تلاوت و قرائت با يكديگر اين است كه، مطابق آيه"الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ" (بقره: 121) اگر كسي كتاب آسماني را به حق تلاوت كند غالباً ايمان ميآورد؛ در حالي كه قرائت هرچند با رعايت قواعد تجويدي باشدچنين اثر غالبيای را ندارد.
قرائت، زمينه تلاوت را فراهم ميكند و تلاوت، مقدّمه تعليم حكمت، و تعليم حكمت، مقدّمة تزكيه و تزكيه، هدف است، كسي كه به هدف برسد، به فلاح رسيده است. خداي سبحان نيز فلاح را در گرو مبادي و مقدمات، مانند قرائت، تلاوت، تعلم و تعليم نميداند؛ بلكه آن را در رهن تزكيه معرفي ميكند؛ "قد أفلح من زكّيها" (شمس: 9)؛ (تسنیم، ج 6، ص 379 و 380)
تفاوت دیگر بین تلاوت و قرائت، این است که در تلاوت، معنای متابعت لحاظ شده است؛ چون حروف و کلمات قرائت شده در پی یکدیگر در آمده، همدیگر را متابعت میکنند و در قرائت معنای جمع لحاظ شده است؛ زیرا قرائتِ حروف و کلمات، مستلزم جمع بین آنهاست (مواهب الرحمن، ج 1، ص 232؛ تسنیم، ج 4، ص 136)
[3]."رجا"گمان به تحقق امر شادیبخش (مفردات، ص 346، "ر ج ا") و برابر خوف است. خوف، حالت اضطراب ناشی از روبهرو شدن با ضرر قطعی یا احتمالی است که لازمهاش خویشتنداری است و رجا، حالت تمایل و چشمداشت حصول خیری است که انسان خود را برای گرفتن آن آماده میکند (التحقیق، ج 4، ص 79، "ر ج و"؛ تسنیم، ج 11، ص 35).
[4]."تبور"از ماده"بوار"به معناى شدت كسادى است، و از آنجا كه شدت كسادى باعث فساد مىشود"بوار"به معناى هلاكت آمده است. به اين ترتيب"تجارت خالى از بوار"تجارتى است كه نه كساد دارد و نه فساد (نمونه، ج 18، ص 252).
[5]."وفی"به معنای اخذ تام است (مفردات، ص 878، و ف ی).
[6]. تفسیر نمونه، ج18، ص251.
[7]. تفسیر نمونه، ج 18، ص 251 و 252.
[8]. تفسیر نور، ج 9، ص 499.
[9]. مجمع البیان، ج 8، ص 636.
[10]. تفسیر نمونه، ج 18، ص 252.
[11]. إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ... (توبه: 111)، وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (بقره: 207).
[12]. اى كسانى كه ايمان آوردهايد! آيا شما را به تجارتى راهنمايى كنم كه شما را از عذاب دردناك رهايى مىبخشد؟ به خدا و رسولش ايمان بياوريد و با اموال و جانهايتان در راه خدا جهاد كنيد... ]اگر چنين كنيد[ گناهانتان را مىبخشد و شما را در باغهايى از بهشت داخل مىكند كه نهرها از زير درختانش جارى است و در مسكنهاى پاكيزه در بهشت جاويدان جاى مىدهد و اين، پيروزى عظيم است (صف: 10 ـ 12).
[13]. تسنیم، ج 2، ص 298.
[14]. نحل: 53.
[15]. منافقون: 7.
[16]. حجر: 21.
[17]. الاقبال، دعای در سحر.
[18]. زلزال: 7.
[19]. بقره: 261.
[20]. نهج البلاغه، حکمت 456.
[21]. تفسیر نمونه، ج 18، ص 255، با اندکی تصرف.
[22]. مصباح کفعمی، ص 20، الفصل الخامس.
[23]. الاقبال، ص 643، اعمال ماه رجب.
[24]. فتح: 12.
[25]. تسنیم، ج2، ص 297 و 298.
[26]. تفسیر نمونه، ج18، ص 253 و 254.
[27]. لام "لیوفیهم"، لام جاره است که به متعلق نیاز دارد. البته چون لام جاره بر سر فعل نمیآید، بعد از آن، "اَن" ناصبه در تقدیر است که فعل را به تأویل مصدر که اسم است میبرد. البته این لام جاره یا لام تعلیل است یا لام عاقبت (الجدول، ج 22، ص 273).
[28]. تفسیر نمونه، ج 18، ص 253.
[29]. نور الثقلین، ج 4، ص 360.
[30]. تفسیرنور، ج 9، ص 498 و 499؛ تفسیر راهنما، ج 15، ص 175 ـ 177.