■ تأثیر ادبیات در جذب جوانان به نماز
تأثیر ادبیات در جذب جوانان به نماز
مقدمه
«اقمالصّلوه انّ الصّلوة تنهی عنالفحشاء و المنكر و لذكر اللهاكبر.».(عنكبوت/ 45)
نماز را برپا دار، زیرا نماز انسان را از كارهای زشت و ناپسند باز میدارد و یاد خدا بسیار بزرگتر است.
بحران اصلی جوان امروز، بحران هویّت است، بیخویشتنی است. او آن چنان اسیر عالم مُلك شده است كه به ملكوت نميپردازد؛ گاه گاهی كه سـرش را از زیر بـرف بیـرون ميآورد، احسـاس تنـهایی و بـیكسی ميكند،گویا گمشدهای دارد؛ عجیب است، گمشده ای كه گمشدهای دارد!
ابزار و وسایل آسایش و آرایش، فراوان، امّا دریغ از سایبان آرامشی. به راستی آرامش چیست و كجاست؟ چه چیزی انسان، این خلیفهي خدا و مظهر جمال الهی را به بن بست كشانده است؟ چرا انسان امروز از درون تهی است؟
پاسخ و گمشدهي انسان در درون خود اوست، مشكل این جاست كه ما به همه جا نگاه ميكنیم، حقیقت، خداوند و گمشدهي خود را در همه جا جست و جو ميكنیم جز در آیینهي دلمان و غافلیم از: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه».
ای مخزن اســـرار الهی كه تـــوی و ای آینــهی جمال شـاهـی كـه تـوای
بیرون زتو نیست هرچه در عالم هست در خود بطلب هر آنچه خـواهی كه توای
(مرصاد العباد)
نگارنده در این مقاله بر آن است تا با یاری خداوند بزرگ، ضمن برشمردن اهمیّت و تأثیرات مستقیم نماز بر زندگی انسان و به ویژه جوانان، استفاده از زبان هنر و ادبیات را یكی از راهكارهای مهمّ و تأثیر گذار در هدایت، رستگاری و جذب جوانان به نماز و مسجد نشان دهد. در پایان نیز به استناد احادیثگران قدر امام علی(ع) باز نماید كه نمازِ همراه با معرفت و عشق، عالی ترین وسیلهي تقرّب و راه نجات بشریّت و جوانان از بن بست كنونی است.
**********
1- اهمّیت نماز
حضرت امام صادق (ع) ميفرمایند: اوّل ما يحاسب به العبد الصّلاة، فان قبلت قبل سائر عمله، و اذا ردّت ردّ عليه سائر عمله؛ نخستين چيزى كه از بنده حساب رسى مىشود نماز است، پس اگر نماز پذيرفته شد اعمال ديگرش نيز پذيرفته مىشود، چنانچه نمازش رد شود بقيه اعمال او هم قبول نخواهدشد.(وسائلالشيعه، ج3، ص 22)
قرآن مجید در آیات فراوانی، حدود هشتاد آیه، با تعبیرهای گوناگون درباره اقامه نماز یا حدود و احكام آن سخن گفته یا از نمارگزاران تمجید نموده و بی نمازان را سخت توبیخ كرده است.
سابقهی نماز به دینهای الهی پیش از اسلام نیز بر ميگردد؛ پیش از آن كه حضرت محمّد صلي الله عليه و آله به رسالت مبعوث شوند، نماز در آیين حضرت عيسي(ع) هم وجود داشته است، قرآن كریم از زبان عيسي (ع) چنين نقل ميكند: « و اوصاني بالصّلوة » خداوند مرا به نماز سفارش كرده است. (مريم /31) و قبل از آن نيز در دين موسي(ع)، خداوند به موسي چنين خطاب ميكند: «اقم الصّلوة لذكري» (طه/14) و پیش از موسي نیز، در زمان حضرت شعيب نيز نماز به عنوان يكي از عبادات وجود داشته است؛ در قرآن كریم چنين آمده است: «يا شعيب اَصلوتك تأمرك» (هود/87) و قبل از همه آنها، در دين ابراهيم(ع) نيز بوده است؛ او از خداوند براي خود و ذريّه اش توفيق اقامهي نماز را ميخواهد: «ربّ اجعلني مقيم الصّلوة و من ذريّتي» (ابراهيم/40) و اين هم كلامياز لقمان است كه به فرزند خود چنين ميگويد:« يا بنيّ اقم الصّلوة و امر بالمعروف و انه عن المنكر» (لقمان/ 17) پسرم نماز را بپادار و امر به معروف و نهي از منكر كن.
تمام موارد بالا نشان دهندهي اهمّیت و ارزش نماز است. انسان در گذشته، حال و آینده نیاز به معشوقی داشته و دارد تا با او راز و نیاز كند؛ غم فراق و شرح درد اشتیاق باز گوید؛ به قول مولوی:
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بـگویم شــرح درد اشتیــاق
و برای این راز و نیاز، چه وسیله ای بهتر از نماز؟ در دعا، انسان با خدا سخن ميگوید، در قرآن، خدا با انسان سخـن ميگوید، امّا در نمـاز، این گفت و گو دو جانبه است، عـاشق با مـعشوق و مـعشوق با عـاشق سخن ميگوید و در منتهای معرفت و عشق كه پردهها فرو ميافتد، بیگانگی ای نیست، تو مایی ما تو.
ترسم ای فصّاد اگر فصدم كنی ناگهـــانی بــر رگ لیــلی زنـی
2- برخی از تأثیرات مستقیم نماز در زندگی جوانان
الف- همیشه به یاد خدا بودن
«اقم الصّلوة لذكري؛ نماز را براي ياد من بپادار» ( طه/14)
ذكر خدا و یاد خدا كه هدف تماميعبادتهاست، دل را جلا ميدهد و صفا ميبخشد وآن را آمادهي تجلّی، شهود و پذیرش عنایتهای الهی ميكند. این یاد حق و احساس حضور، اگر به درجه كمالی خود برسد، همان گونه كه در اولیای الهی مشاهده ميشود، زمینهي توجّه به غیر خدا را از بین میبرد و تا انسان از نماز فارغ نشود، متوجّه غیر خدا نخواهد شد. جریان خارج كردن تیر از پای امام علی (ع) نمونه ای زیبا از این حضور قلب در نماز است.
اگــــر نه روی دل انــدر برابـرت دارم مـن این نمـــاز حساب نماز نشمــارم
مـرا غرض ز نماز آن بود كه یك ساعت غــم فــراق تــو را با تــو راز بگـزارم
وگـرنه این چه نمازی بود كه من بی تو نشسته روی به محراب و دل به بازارم
مولوی
ب- دوری از گناه
«انّ الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر»؛ همانا كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه باز میدارد.
(عنكبوت/45)
گناه چیست؟ در پاسخ باید گفت: تمام اندیشهها، گفتارها و كردارهایی كه مانع از تكامل و شكوفایی انسان شود و انسان را از سیر و سلوك و تقرّب الهی باز دارد گناه است.
نمـاز نـیز مانند همهي عبـادتها دارای ظاهری و باطـنی است. هنگاميكه نمـاز گـزار از پوستهی ظاهری عبور كرد و نمازش با عشق و معرفت در هم آمیخته شد، شرم حضور معشوق، او را از تمام معاصی باز ميدارد. به عبارت دیگر، بیشتر گناهان برای لذّت بردن است، امّا وقتی انسان لـذّت حقیـقی را چشید، دیگر لذّتهای حقیر مادی و نفسانی برایش نمودی ندارد.
در خصـوص نماز حضرت علي (ع) آمده است: چون وقت نماز فرا ميرسيد، علي(ع) بر خـود ميلـرزيد؛ به او ميگفتند: يـا اميرالمومنين ! ترا چه شده است ؟ ميفرمود: وقت اداي امانتي رسيده است كه خداوند آن را بر آسمـانها، زمين و كـوهها عرضه كرد، آنها از قـبـول آن ابـا كردند و از آن بيمناك شدند. (محجّة البيضاء)
اگر جوان به این گونه از معرفت دست پیدا كند یا گام در راه چنین پیشوایی بگـذارد، گنــاه در دل او جایگاهی نخواهد داشت.
ج- مدیریّت زمان و وقت شناسی
إنّ الصّلوة كانت علی المؤمنين كتاباً موقوتا (نساء/103) بیگمان نماز بر مؤمنان فرض و دارای اوقات معلوم و معیّن است. پیامبر (ص) فرمود: أفضل الأعمال، الصّلوة فی اوّل وقتها ؛ بهترین اعمال، نماز اول وقت است.
كن بلانچارد و استیو گاتری در مقدّمهي كتاب: the on-time, on-target manager كه با عنوان مدیریّت زمان ترجمه شده است مينویسند: كاهلی و دفع الوقت فراگیر تر از آن است كه تصوّر ميكنید. سر وكله آن صفت هم یك باره پیدا نميشود. ریشههای آن تا اعماق رفته است و باید این ریشهها را شناخت. عامل اصلی تعلّل این است كه افراد تصوّر درستی از كارهای مهم ندارند. دلیل دیگر تعلّل این است كه نميدانند كاری كه دیر انجام شود، ممكن است به تصمیم گیری نادرست و عملكرد بد منجر شود و آنها را از نتیجهي مناسب دور كند. تعلّل ميكنند چون ضمن داشتن علاقه به انجام كارهای خاص، به هدفهای بزگ تر، ایده آلهای عالی تر، وظایف مهم تر و افراد دیگر مقیّد نیستند. (مدیریّت زمان)
حال با این همه تأكیدهای فراوان در روایات و احادیث، اگر حضور در مسجد، نمازِ اوّل وقت و جماعت، ملكهي وجودمان گردد، تحوّل شگرفی در زندگی و جامعه مان رخ خواهد داد.
د- هدایت و رستگاری جوانان
بر هيچ اهل علمى پوشيده نيست كه در شكل گيرى شخصيّت هر فرد، مقطع جوانى از جايگاه خاص و اهميّت ويژه اى برخوردار است. شايد بتوان گفت كه ثبات شخصيّت هر انسانى در اين سنين آغاز و به هر نحوى كه شكل گيرد، غالباً به همان صورت قوام يافته و تثبيت ميگردد و به همين دليل در روايات بر اهميّت و برترى اين مقطع سنّى تأكيدات زيادى شده است. روان شناسان نیز اين دوره را حيات مجدّد انسان ناميده اند.
بنابراین اگر در این مقطع سنّی، هوشمندانه و با استفاده از ابزارهای تأثیر گذار هنری، جوان را به سمت نماز و مسجد سوق دهیم، چون با فطرت و حقیقت وجودی او همسو است، پیوندی ناگسستنی و انس و الفتی دیر پا بین او و نماز ایجاد كرده ایم.
پیامبر اكرم در این خصوص فرموده اند: «فضل الشابّ العابد الذى يَعبُدُ فى صباه على الشيخ الذى يَعبُد بَعْدَ ماكَبُرَتْ سِنُّهُ كفضلِ المرسلين على ساير النّاس». فضيلت و برترى جوان عابد كه از آغاز جوانى خدا را عبادت كند بر پيرى كه وقت پيرى مشغول عبادت گردد چون فضيلت پيغمبران است بر ساير مردم.( نهج الفصاحه/ حديث 2050) و در جاى ديگر با اشاره به ارزش جوانى ميفرمایند: «اغتنم شبابك قبل هرمك».جوانی تان را قبل از فرارسيدن پيرى غنيمت و قدر بدانيد وخطاب به والدين و مربّيان در برخورد با جوانان و نوجوانان ميفرمايند: «اوصيكم بالشّبان خيراً فانّهم اَرَقُّ افئِدةً انّ الله بعثنى بشيراً ونذيراً فحالفنى الشُّبّانُ وخالفنى الشيوخُ ثُمَّ قَرَاَ فطال عليهم الأمَدُ فقستْ قلوبُهُم». به شماها در باره نوبالغان و جوانان به نيكى سفارش ميكنم كه آنها دلى رقيق تر و قلبى فضيلت پذيرتر دارند. خداوند مرا به پيامبرى برانگيخت تا مردم را به رحمت الهى بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان سخنان مرا پذيرفتند و با من پيمان محبت بستند ولى پيران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند. سپس به آيهاى از قرآن اشاره كرد و درباره مردم كهن سال و پير كه مدت زندگى آنان به درازا كشيده و دچار قساوت قلب شدهاند سخن گفت. (سفينه البحار، ج2)
در جامعه، كودكان و خرد سالان، نه توانایی دارند ونه اندیشهي آنان در حدّی است كه مورد توجه جدّی استعمارگران قرار بگیرند، پیران نیز اگر اندیشه ای داشته باشند توانایی ایجاد تحوّل و دگرگونی را ندارند؛ نسل جوان، تنها قشر منحصر به فردى است كه بيشترين روحيهي تأثير پذيرى را داراست؛ شفافيّت روحيهي جوانان و حساسيّت ايشان، عامل اصلى توجه دستگاههاى تبليغاتى استكبار و بنگاههاى فرهنگى غرب، براى سوق دادن آنان به انحرافات اخلاقى و اغراض پليد خويش در طول تاريخ بوده است.
دنياى غرب با علم به این كه جوانان آسيب پذيرترين قشر هر جامعه اند، با تشكيل بنگاههاى فرهنگى- تبليغى همه تلاش خود را در شبـیـخون و انداختن آنان در دام فساد و تباهى تحت عنوان آزادى و عناوين مقدّس ديگر به كار ميگیرد تا اينكه به اغراض استكبارى و سلطه طلبى خود دست يابد. اگر چه غرب در القاى فرهنگ خود به كشورهاى اسلامى از راههاى متعدّد و در سطوح مختلف وارد عمل شده است، ولى تاريخ بهترين شاهد و گواه است كه نفوذشان بيشتر از طريق جوانان تحصيل كرده يا عوام مقلّد (جوانانى كه به مبانى دين آشنايى چندانى ندارند) بوده است؛ اینجاست كه نقش عبادات و در رأس همه، نماز و حضور در مسجد، برای ایجاد جامعه ای سالم و دور از انواع آلودگیها روشن ميشود. جامعه ای كه با داشتن وسایل آسایش، به آرامش نیز دست پیدا ميكند.
3- ادبیات فارسی به عنوان یك ابزار مهمّ هنری در ایجاد گرایش جوانان به نماز و مسجد:
شایان گفتن است كه جوان همیشه به دنبال الگوهایی برتر است تا خود را با آن همسان نماید؛ هرچه این الگوها محسوس تر، هنری تر و لذّت بخش تر باشند، ارتباط و همسان سازی بهتر و زودتر اتفاق ميافتد. شاعران خوش ذوق فارسی زبان قابلیّت تأثیر گذاری بسیار زیادی را دارا هستند. بسیاری از اشعار شاعران ما به صورت پوستر، كارت پستال، نقّاشی خط و... زینت بخش در و دیوار و وسایل زندگی جوانان ما است؛ حال اگر دیدگاه شاعران و اشعاری كه در بارهي مسجد و نماز سروده اند، هنرمندانه و ظریف به جوانان ارایه شود، خواهیم دید كه چه تأثیر شگرفی بر ایشان خواهد داشت.
ادبیـات گران سنگ فارسی آن قـدر سرشـار از مفاهیـم زیــبا و لطیـف در بارهي مسجد و نمـاز است كـه هر خواننده ای را در مطالعه و گزینش دچار شگفتی و حیـرت ميكند. از بیـن شاعران كلاسیك، مولـوی، عطّـار، حافظ، سعدی، خواجوی كرمانی، سنایی، فردوسی، نظامی، شیخ بهایی، پروین اعتصامی، فخرالدّین عراقی و... آن قـدر گفتـه اند و سرودهاند كـه به نظر ميرسد برای دیگران جایی نگذاشته اند. امّا حقیقت این است كه اقیـانوس بیكران نمـاز را ژرفـا و گستره ای اسـت كه هنـوز حرفـی از هزاران در عبارت نیامده است. از بین شاعران نو پرداز هم، هر كسی از ظنّ خود بر آن است تا شاید اسراری بیابد.
در زیر برای برای نمونه، قطرهای از دریا آورده شده است:
حافظ:
هردم بهخون ديده چه حاصل وضو، چونيست بیطاق ابروی تونماز مرا جواز
***
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد حالتی رفت كه محراب به فریاد آمد
***
میترسم از خرابی ايمان كه ميبرد محراب ابروی تو حضور نماز من
***
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نياز تا تو را خود ز ميان با كه عنايت باشد
***
ای كبك خوش خرام كجا ميروی بايست غــرّه مشـو كه گربـهی زاهــد نماز كرد
***
چون نيست نماز من آلوده نمازی در ميكده زان كم نشود سوز و گدازم
***
خوشا نماز و نياز كسی كه از سردرد به آب ديده و خون جگر طهارت كرد
***
طهارت ارنه به خون جگر كند عاشق به قول مفتی عشقش درست نيست نماز
***
نمــاز درخــم آن ابــــروان محـرابی كسی كند كه به خون جگر طهارت كرد
***
نماز شام غريبان چو گريه آغازم به مويههای غريبانه قصّه پردازم
***
هر آن كسی كه درين حلقه نيست زنده به عشق بر او نمرده به فتــوای من نماز كنيد
***
آفرين بر دل نـرم تو كه از بهر ثــواب كشتهی غمزهی خود را به نماز آمدهای
***
خوشا نماز و نياز كسي كه از سر درد به آب ديده و خون جگر طهارت كرد.
***
شیخ بهایی:
مستان كه گام در حـرم كبـریا نهنــد یك جام وصل را دو جهان در بها نهند
سنگی كه سجده گاه نماز ریای ماست ترســم كه در تـرازوی اعمـال ما نهند
***
بر درگه دوست هر كه صادق برود تــا حــشر زخـاطرش علایـق بـرود
صد ساله نمــاز عــابد صومعه دار قــربـان ســر نیــاز عــاشـق برود
پروین اعتصامی:
بسی به خانه نشستیم و دامن آلودیم بیا رویم به مسجد، نماز كنیم
فخرالدّین عراقی:
مستی كه خراب ره عشق است، در این ره خواب خوش مستیش همه عین نماز است
***
در كوی خرابات كسی را كه نیاز است هشیاری و مستیش همه عین نماز است
صائب:
حفظ صورت میتوان كردن بهظاهر در نماز روی دل را جانب محراب كردن مشكل است
***
حضور خاطر اگر در نماز معتبر است امید ما به نماز نكرده بیشتر است
***
طاعت ما نیست غیراز شستن دست از جهان گر نماز از ما نميآید وضـویی ميكنیم
عطّار:
عاشقان چون به هوش باز آیند پیش معشوق در نماز آیند
***
تــا در اوّل پاكبــازی نبودت این سفر كردن نمازی نبودت
***
ذرّه ای دوستـــــی آن دمساز بهتر از صد هزار ساله نماز
***
كسی كه سر كشد از طاعت تو یك سر موی هبا شمـر نماز وی و هدر روزه
خواجوی كرمانی:
این جا نماز زنده دلان جز نیاز نیست و آن را كه در نیاز نبینی نماز نیست
***
من در نیاز بودم و اصحاب در نماز لیكن نیاز من همه عین نماز بود
***
پیش عاقل نیاز چیست؟ نماز نزد عاشق نماز چیست؟ نیاز
***
كجا بود من مدهوش را حضور نماز كه كنج كعبه ز دیر مغان ندانم باز
***
هر آن نماز كه كردی به كنج صومعه خواجو رضای دوست به دست آر ور نه جمله قضا كن
سنایی:
در طریقت كجا روا باشد دل به بتخانه رفته، من به نماز
***
آن نمازی كه عادتـی باشد خـــاك باشد كه باد بر پاشد
سعدی:
نماز شام قیامت به هوش باز آید كسی كه خورده بود ميز بامداد الست
***
كافر و كفر و مسلمان و نماز و من و عشق هر كسی را كه تو بینی به سر خود دینی است
***
كلید در دوزخ است آن نماز كه در چشم مردم گزاری دراز
***
تو هم پشت بر قبله ای در نماز گرت در خدا نیست روی نیاز
نظامی:
زر كه ترازوی نیاز تو شد فاتحهي پنج نماز تو شد
شیخ محمود شبستری:
تو تا خود را به كلّی در نبازی نمازت كی شود هرگز نمازی؟
مولوی: (مثنوی)
باد خشم و باد شهوت باد آز برد او را كه نبود اهل نماز
***
این نماز و روزه و حجّ و جهاد هم گواهی دادن است از اعتقاد
***
كاین نمــازم را میامیز ای خدا با نمــــاز ضالین و اهــل ریــا
***
از برای چارهي این خوفها آمد انــدر هر نمازی اهدنــا
مولوی: (دیوان شمس)
نماز شام چو خورشید در غروب آید ببندد این ره حس، راه غیب بگشاید
***
چو نماز شام هر كس، بنهد چراغ و خوانی منم و خیال یاری، غم و نوحه و فغانی
***
وضو زاشك بساز و نماز كن به نیاز خراب و مست شو ای جان ز بادهی ازلی
***
ای زاهـــد شبخیز تو مغرور نماز بیرون ز نماز روزگاری دگر است
***
تا با تو بوم، مجاز مـن عیـن نماز چون بی تو بوم، نماز من جمله مجاز
فردوسی:
چنان بر دل هر كسی بود دوست نمــاز شــب و روزه آییــن اوست
***
و زآن پس بیامـد به جـای نمـاز هميگفــت با داور پـــاك راز
***
ز لشـكر بشــد تا به جــای نماز ابـا كـــردگــــار جهان گفت راز
***
بیـامد خـرامـان به جــای نمـاز هميگفـــت با داور پــاك راز
***
و زآن جا سبك شد به جای نماز هميگفـــت با داور پـاك راز
سهراب سپهری:
من مسلمانم
قبله ام یك گل سرخ
جانمازم چشمه مهرم نور
دشت سجّاده من
من وضو با تپش پنجرهها ميگیرم
در نمازم جریان دارد ماه جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی ميخوانم
كه اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته سرو
من نمازم را پی تكبیره الاحرام علف ميخوانم
پی قد قامت موج
كعبه ام بر لب آب
كعبه ام زیر اقاقیهاست
كعبهام مثل نسیم ميرود باغ به باغ ميرود شهر به شهر
حجرالاسود من روشنی باغچه است.
مهدی اخوان ثالث: نماز:
باغ بود و درّه - چشم انداز پرمهتاب / ذاتها با سايههاي خود هم اندازه / خيره در آفاق و اسرار عزيز شب، چشم من - بيدار و چشم عالميدر خواب / نه صدايي جز صداي رازهاي شب، / آب و نرمای نسيم و جيرجيركها / پاسداران حريم خفتگان باغ، / و صداي حيرت بيدار من (من مست بودم، مست) / خاستم از جا / سوي جو رفتم، چه ميآمد / آب / يا چه ميرفت،هم زآن سان كه حافظ گفت، عمر تو. / با گروهي شرم و بي خويشي وضو كردم. / مست بودم، مست سرنشناس، پانشناس، امّا لحظة پاك و عزيزي بود. / برگكي كندم / از نهال گردوي نزديك؛ / و نگاهم رفته تا بس دور / شبنم آجين سبز فرش باغ هم گسترده سجاده. / قبله، گو هر سو كه خواهي باش. / با تو دارد گفت و گو شوريدهي مستي / -مستم و دانم كه هستم من- / اي همه هستي زتو، آيا تو هم هستي؟ زاگون، مرداد 1339
اخوان، خود درباره اين شعر ميگويد: « درمورد قطعهي نماز همين قدر ميدانم كه چند روزي در ييلاق زاگون ميگذراندم و خلوت و آسايشي داشتم، و مخصوصاً شبها در صميم طبيعت محض (كوه و دره و باغ و چشم اندازهاي زيباي ييلاق زاگون) انگار خود را با زمين و طبيعت و روح كاینات نزديك تر حس ميكردم، و در لحظهاي از لحظات خلوت محض و خالص و... تنهايي، آن قطعه به خاطرم خطور كرد و نوشتم.
یكی از نویسندگان، تأملي زیبا در شعر نماز از مهدی اخوان ثالث دارند، ایشان مينویسند: اخوان هرگز داعيهي شريعت مداري و شريعت پناهي نداشته است. اما درد دين و دغدغهي ديني داشته است. آن هم نه در آستانهي پيري و شكستگي كه تصوّر شود از فشارهاي روحي يا احساس بي اعتباري عمر و نزديك شدن سايهي همزاد آدميزاد ( مرگ) رو به خدا آورده باشد. (نبض شعر)
این شعر حديث نفسي است عارفانه- عاشقانه- مستانه:
شاعر خواب زده، مهتاب زده...، افتان و خيزان در اين حال وجد و جذبه « با گروهي شرم و بيخويشي وضو ميكند ». برگي از نهال گردوي نزديك ميكند، به جاي مهر نماز، « شبنم آجين سبز فرش باغ هم گسترده سجاده » اين وجد و بي خويشي و رازبيني (Vision) ادامه مييابد. « قبله گو هر سو كه خواهي باش ». اين يكي از اوجهاي اين شعر است. در كتب فقهي بحث بسياري در باب « تعيين قبلهي حيران » يعني قبله براي كسي كه جهات را گم كرده است، به ميان آورده اند. بعضي از آنان وسواس يا احتياط را به جايي رسانده اند كه توصيه ميكنند در چنين شرايطي، نمازگزار بايد به چهارسو، و چهار بار نماز بخواند. بعضي كه جسورتر يا عارف تر بوده اند، گفته اند به مدلول آيه شريفه« اينما تولوا فثمّ وجه الله » (به هر سوي كه روي آريد با وجه الله رو به رو هستيد) كافي است فقط يك بار و به يك سو نماز بگزارد.
شاعر دراين احوال چندان سرخوش و سرشار از تمنّاي نيايش است كه از ذي القبله، به قبله نميپردازد.
اوج این شعر، سه مصراع آخر است:
با تو دارد گفت و گو شوريدهي مستي / مستم و دانم كه هستم من / اي همه هستي زتو آيا تو هم هستي؟
شطح مصراع آخربسيار عميق و تكان دهنده است. اگر شاعر به وجود مبدأي كه همهي هستي از اوست اذعان نداشت، اين چنين مجذوبانه و حلّاجانه به نماز نميايستاد. سؤال و حيرت و حسرت او اين است كه «اي همه هستي زتو» چرا هستي ما كه سرشته با نيستي است، و از نيستي سربرآورده و به نيستي هم سر فرود ميآورد، هستي نماست و هستي تو، نيستي نماست؟ (نبض شعر با تلخیص)
4- نمازِهمراه با معرفت و عشق(عالی ترین وسیلهي تقرّب و راه نجات بشریّت و جوانان):
همان گونه كه در شعرهای بالا ميبینیم، چه شاعران عارف و چه آنهایی كه دستی از دور بر آتش عر فـان داشتـه اند، نماز همرا ه با معرفت و عشق را بر نمازی كه از سـر رفـع تكلیـف یا تــرس یا بــرای رسیـدن به نعمـتهای دنیـوی باشد ترجیـح داده اند. البتّه آشكار است كه سر چشمه این نوع نگرش به نماز و عبادت، قرآن كریم و سخنان بزرگان دینی است.
امام علی (ع) در این مورد فرمودهي زیبایی دارند:
«انّ قوماً عبدوا الله رغبة فتلك عباده التّجار، و انّ قوماً عبدوا الله رهبه فتلك عباده العبيد و انّ قوماً عبدوا الله شكراً فتلك عباده الاحرار» (نهج البلاغه)
گروهی خداوند را برای رسیدن به پاداش و بهشت عبادت ميكنند، این عبادت تاجران است؛ گروهی خداوند را از روی ترس عبادت ميكنند، این عبادت بردگان است و گروهی خداوند را برای سپاس عبادت ميكنند، این عبادت آزادگان است.
به قول سعدی:
خــلاف طـریقـت بــود كــه اولیــا تمنّــا كنــند از خـــدا جـز خـدا
گر از دوست چشمت به احسان اوست تو در بند خویشی نه در بند دوست.
عصـارهي بنـدگی، نمـاز حقیـقی و اوج عـرفان و عشق به خداوند را ميتوان در این حدیث زلال از امام علی(ع) نوشید:
الهي ما عبدتك خوفاً من نارك و لا طمعاً في جنّتك، بل وجدتك اهلاً للعبادة فعبدتك! (بحار الانوار) پروردگارا، من تو را به خاطر ترس از آتش جهنّم عبادت نميكنم و طمعی هم به بهشتت ندارم، بلكه چون تو را شایستهي عبادت یافتم، ميپرستمت!
اینجا است كه حقیقتِ « فزت و ربّ الكعبه» آشكار ميشود و چه مژدهي زیبایی است این حدیث قدسی، برای آنان كه حقیقتِ نماز و عبادت را در طلب، معرفت، دوستی، عشق و شهادت یافته اند:
«من طلبني، وجدني و من وجدني، عرفني و من عرفني، احبّني و من احبّني، عشقني و من عشقني، عشقته و من عشقته، قتلته و من قتلته، فعلي ديته و من علي ديته، فانا ديته»
آن كس كه مرا طلب كند، مييابد، آن كس كه مرا يافت، ميشناسد،آن كس كه مرا شناخت، دوستم ميدارد، آن كس كه مرا دوست داشت، به من عشق ميورزد، آن كس كه به من عشق ورزيد، من نيز به او عشق ميورزم، آن كس كه به او عشق ورزيدم، ميكشم، آن كس را كه من بكشم، خون بهايش بر من واجب است، آن كس كه خون بهايش بر من واجب است، من خون بهايش هستم.
آن كس كه تورا شناخت، جان را چه كند؟ فــرزند و عیال و خانمان را چه كند؟
دیوانـــه كنـی هـر دو جهـانش بخشی دیـوانهي تو هر دو جهان را چه كند؟
نتیجهگيري
سؤال اساسی این است: برای جذب جوانان به مسجد و نماز چه باید كرد؟
بهترین پاسخ این است: در چهارچوب واقعیّت، حقیقت¬گرا باشیم. بررسی طیف گستردهای از جوانان این واقعیّت را به ما نشان ميدهد: مدّتی پیشتر، اكثریّت جوانان ما اسلامگرا بودند، پس از آن به دلایلی كه خود تحقیقی دیگر را ميطلبد، گروهی اسلام گریز شـدند و اینـك خطـر اسلام ستیزی برخی از آنان را تهدید ميكند. این واقعّیت ناشی از درك نادرست جوان و خواستههای اوست، وقتی ما شناخت درست و كاملی از جوان نداشته باشیم، به تبع آن برخوردها وبرنامه ریزیهای ما برای او نتیجه بخش نخواهد بود و گاه نتیجهي عكس ميدهد.
جوان دارای روحیه ای حساس و لطیف است؛ لذّات آنی و محسوس را دوست دارد؛ هیجانی، بیتاب و بیقرار است؛ دوست دارد دیده شود و محور وكانون توجّه و تشویق باشد؛ بیشتر به پوسته و بعد بیرونی پدیدهها توجّه ميكند؛ زیبایی، هنر، شعر و موسیقی توجّه او را جلب ميكند و بر او تأثیر گذار است و....
جوان، از نصیحت، یكنواختی و هر چیزی كه عطش او را سیراب نكند بیزار و فراری است. بنابراین هر نوع هدف گذاری برای جوان باید با درك درست و عمیق این ویژگیها و واقعیّتها همراه باشد.
بدیهی است معماری و ظاهر زیبای مساجد، به كار بردن رنگهای شاد و جذّاب در فضا سازیها، استفاده از ابزارها و وسایل مدرن و به روز در نور پردازیها، سرمایش و گرمایش و... و در كنار اینها، آراستگی مدّاحان و سخنرانان به زیور آگاهی، علم و عمل ميتواند در جذب جوانان به مسجد و نماز تأثیر گذار باشد.
شاید چنین به نظر برسد كه بسیاری از موارد ذكر شده، در مقایسه با حقیقت نماز و هدفِ متعالی حضور در مسجد و كمال جویی، ناچیز مينماید، امّا با توجّه به ویژگیهای جوان امروز، این موارد در ابتدای امر ميتواند بستر لازم را برای حضور جوان در مسجد فراهم كند تا پس از آن زمینه برای تحوّل عمیق فكری و معنوی وی فراهم گردد. روشن است كه پس از ایجاد تحوّل و حصول معرفت و عشق، تنها چیزی كه توجّه انسان را جلب نميكند، همین پوستههای بیرونی و ظاهر پدیدههاست.
در همین راستا، آنچه این مقاله به آن پرداخته است، استفاده از زبان تأثیرگذار هنر، شعر و ادبیات است. با توجه به روحیات و نیازهای جوانان و از سوی دیگر قدرت انكار ناپذیر هنر و شعر، ميتوان با اطمینان كامل گفت كه اگر در رسانهها، تبلیغات، آموزش و پرورشِ كودكان، نوجوانان و جوانانمان از اشعار و سرودههای ادبی شاعران بزرگ كلاسیك و معاصر، بجا و هنرمندانه استفاده كنیم، شاهد تحوّلی شگرف خواهیم بود. اشعار و سرودههایی كه در آن، پیدا و پنهان، سخن از مسجد و نماز به میان آمده است.
منابع
1- قرآن كریم، مترجم: مهدی الهی قمشهای، مؤسسهي چاپ و نشر الهادی.
2- آب آتش فروز، گزیدهي حدیقه الحقیقه، سنایی غزنوی،گزینش و گزارش: دكتر رضا اشرف زاده،انتشارات جامي1374
3- از این اوستا، مهدی اخوان ثالث، نشر زمستان، مرداد 1387
4- بحارالانوار، محمدباقرمجلسی، ناشر: اسلامیّه، آذر 1387
5- بوستان سعدی، مصلح بن عبدا... سعدی، ناشر: صفی علی شاه، 1387
6- تورا ای كهن بوم و بر دوست دارم، ناشر: مروارید، چاپ اول،1371
7- ديوان غزليات حافظ، بهكوشش دكتر خلیل خطيبرهبر، انتشارات صفیعلیشاه، 1374
8- دیوان اشعار، پروین اعتصامی، ناشر: سبز آرنگ، مرداد 1387
9- دیوان اشعار، سنایی غزنوی، به اهتمام پرویز بابایی، ناشر: نگاه، آبان 1385
10- دیوان اشعار، شیخ بهایی، ناشر: زرّین، 1387
11- دیوان اشعار، صایب تبریزی، ناشر: نگاه، 1387
12- دیوان اشعار، عطّار نیشابوری، ناشر: علم، تیر 1384
13- دیوان اشعار، فخر الدّین عراقی، ناشر: فخر رازی، 1382
14- دیوان سعدی، كلیات، مصلح بن عبدا... سعدی، مصحح: محمّد علی فروغی، ناشر: سما، اسفند 1385
15- دیوان شمس،كلیات، جلال الدّین محمّد مولوی، ناشر: میلاد، 1386
16- ذهن و زبان حافظ، بهاءالدّین خرّمشاهی، نشر ناهید، 1384
17- سفینه البحار و مدینه الحكم و الآثار، بنیاد پژوهشهای اسلاميآستان قدس رضوی، دی 1384
18- شاهنامه،حكیم ابوالقاسم فردوسی، مصحح: ژول مول، ناشر: بهزاد،1386
19- صداي حيرت بيدار (گفت و گوهاي مهدي اخوان ثالث)، مرتضي كاخي (گردآورنده)، انتشارات زمستان، چاپ اول، تهران، 1371
20- غزلیات خواجوی كرمانی، ناشر: خدمات فرهنگی كرمان،1383
21- كلیات حكیم نظاميگنجوی، الیاس بن یوسف نظامی، مصحّح: حسن وحید دستگردی، ناشر: مركب سپید، 1384
22- گلشن راز، شیخ محمود شبستری، مصحّح: صمد موحّد، ناشر: كتابخانه طهوری، 1386
23- مثنوی معنوی، جلال الدّین محمّد مولوی، ناشر: علم، 1384
24- مدیریّت زمان، كنت بلانچارد، استیو گاتری، ترجمه فضل ا... امینی، انتشارات فرا، تهران، 1385
25- مرصاد العباد، نجم رازی، عبدا... بن محمّد، به تصحیح محمّد امین ریاحی، نشر علمی، تیر1387
26- منطق الطّیر، محمّد بن ابراهیم عطّار، مصحّح: محمّد رضا شفیعی كدكنی، ناشر: سخن، اردیبهشت 1387
27- نبض شعر ( مجموعه نقد شعر بر هجده شاعر)، بهاءالدين خرمشاهی، نشر روشن مهر،چاپ اول، تهران، 1383
28- نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، انتشارات علميو فرهنگی، 1376
29- نهج الفصاحه، نشر بدرقه جاویدان، اسفند 1386
30- وسایل الشّیعه، حرّ عاملی، محمّد بن الحسن، مكتبه الاسلامیّه، ج 3
31- هشت كتاب، سهراب سپهری، ناشر: كتابخانه طهوری، آبان 1387