■ شعر؛ کشته نماز
محبوب خداي بينياز است حسين
روشنگر راه اهل راز است حسين
در حال نماز خون به ديوان زمان
زد نقش که کشته نماز است حسين
قامت چو پي نماز افراشت حسين
در گلشن خون نخل ولا کاشت حسين
در پيش سپاه خصم، آهنگ اذان
سرداد و نماز را به پا داشت حسين
احرام پي نماز خون بست حسين
در راه خدا شست ز جان دست حسين
تا لحظه آخر پي احياي نماز
در آتش و خون ز پاي ننشست حسين
ياران حسين بهترين اصحابند
در برج ولا چو مهر عالمتابند
در حال نماز عشق در وادي طف
مشتاق لقاي کشته محرابند
چون وقت زوال ظهر عاشورا شد
از بهر نماز خون به پا غوغا شد
تا خون خدا نماز را قامت بست
با قامت او قيام حق بر پا شد
چون گشت عَلم قامت مولاي نماز
در دشت بلا براي احياي نماز
کردند سپر سينه به پيش دشمن
اصحاب حسين از پي ابقاي نماز
در معرکه توسن شرف راند حسين
در گاهِ غزا نماز خون خواند حسين
با خون گلوي طفل ششماهه خويش
برلوح نماز گوهر افشاند حسين
درکرببلا به عرصه عاشورا
فرزند علي سبط رسول دوسرا
فرمود نماز خون به پا بايد داشت
تا جلوه کند به ماسوا دين خدا
9
عباس چو در راه برادر سرداد
جان بهر بقاي دين پيغمبر داد
در کرببلا به صحنه عاشورا
با گل گل خون نماز را زيور داد
اکبر چو ره رضاي حق ميپويد
گرد الم از چهره به خون ميشويد
تا خون خدا نماز خون بگذارد
آغاز اقامه را اذان ميگويد