■ مستاجری که با نماز صاحبخانه شد!
حاج آقا قرائتی تعریف می کرد که یک شب طلبه ای آمد دم در منزل و ما و گفت حاج آقا میخوام دست شما رو ببوسم.
گفتم آخر شب اومدی میخوای دست منو ببوسی؟
گفت: بله حاج آقا شما حق بزرگی به گردن من دارید.
گفتم: چه حقی؟
گفت: من توی کلاسهای شما مطالبی را یاد گرفتم و رفتم یکی از روستاهای شمال. و برای بچه ها کلاس گذاشتم و مطالب شما را به آنها یاد دادم.
از قضا یکی از دانش آموزایی که توی کلاس شرکت می کرد بی نماز بود.که کم کم اهل نماز شد. پدرش وقتی متوجه شده بود بچه اش توی کلاس ما نمازخوان شده آمد پیش من و برای تشکر از من، و وقتی فهمید مستاجر هستم گفت یک روز میام قم برای شما خانه بخرم
امروز اومد یک خانه برایم خرید و کلیدش را هم تحویل داد و رفت و من هم از آنجا اومدم تا از شما تشکر کنم و دست شما را ببوسم ...
من وقتی این خاطره را شنیدم یاد این داستان افتادم که:
« عبدالرحمن سلمى به فرزند امام حسین(علیه السلام) سوره حمد را آموخت. وقتى کودک سوره را در حضور پدر خواند، امام حسین(علیه السلام) علاوه بر پول نقد و پارچه اى که از راه حق شناسى به معلم داد، دهانش را نیز پر از در نمود، بعضى از این همه بخشش حضرت تعجب کردند و در این باره از حضرت سؤال کردند که امام حسین(علیه السلام)در جواب فرمود: پاداش مالى من چگونه با عطاى آموزش این معلم برابرى مى کند؟ (یعنى; خدمت تعلیم سوره حمد از عطاى مالى من ارزنده تر است»[1] .
[1] . آیت الله مرتضى مطهرى، مقدمه بر جهانى بینى اسلامى، ص 29.