■ تماس برای نماز شب
شهید عبدالصالح زارع روی تک تک سربازهایش وقت می گذاشت، تمرکز می کرد، حوصله به خرج می داد تا به مرور بتواند خلق و خوی آنها را تغییر بدهد و تأثیری مثبت در زندگی شان بگذارد.
از دیدن اشتباه آنها ناراحت می شد. یک بار دیده بود یکی از سربازها یواشکی در گوشه ای از پادگان سیگار کشیده است. از ناراحتی رنگ صورتش سرخ شد. غصه می خورد که چرا یک جوان باید با سیگار به سلامتی اش ضربه برساند؟!
برای مراسم وداع با پیکر مطهرش به بابلسر می رفتیم. سربازی که همراهم بود بغض کرده بود و می گفت: «صالح خیلی به خاطر من زحمت کشید. گاهی شب ها تا صبح وقت می گذاشت و با من حرف می زد. صحبت هایش آن قدر روی من تأثیر داشت که مدتی است نماز شب من ترک نشده است.
هر شب ساعتی قبل از نماز صبح یا او با من تماس می گرفت یا من با او تا همدیگر را برای عبادت بیدار کنیم.»
موسسه مطاف عشق ؛ کتاب عبد صالح ص 92 ؛ خاطره سرهنگ پاسدار امینی نسب