■ شعر؛ نور چشم انبیاء

من بهين معشوق خلوتخانه اهل نيازم / نور چشم انبيا محبوب پيغمبر نمازم
رشته وصل خدايم مشعل راه هدايم / هم زبان اهل دردم هم ضمير اهل رازم
چشمه آب حياتم منبع صبر و ثباتم / آتش عشق درونم شعله سوز و گدازم
بوده از اول ستون دين احمد قامت من/اوليا بستند صف بر گفتن قد قامت من
پيشتر از آفرينش يار احمد بوده ام من/ دُر ذكر لعل لبهاي محمد بوده ام من
اوليا را انبيا را اتقيا را اصفيا را / هديه ذات خداي حي سرمد بوده ام من
متقين و مومنين را بهترين ذكر الهي /صالحين را خوشترين خلد مخلد بوده ام من
نور چشم حيدر و زهرا و پيغمبر منم من/آيه تنهي عن الفحشاء و المنكر منم من
گاه آدم را چراغ و چشم گوهر بار بودم / گاه بر نوح نبي در موج طوفان يار بودم
گاه با خيل ملك در آسمان پرواز كردم / گاه ابراهيم را گل در شرار نار بودم
گاه با عيسي بن مريم بر فراز چرخ بودم /گاه با موسي بن عمران تا سحر بيدار بودم
من نمازم بال پرواز بلند اهل دينم/كز ازل معراج مومن خوانده ختم المرسلينم
ارتباط بين عبد و خالق منان منم من / مشعل روشنگر دين پرتو ايمان منم من
شمع بزم ليله الاسري گل محراب حيدر / لاله توحيد و خار ديده دشمن منم من
يار يوسف سالها در قعر چاه و كنج زندان/ مونس يعقوب در تنهايي و هجران منم من
ناله و فرياد و سوز و شور و درد اهل رازم/ من نمازم من نمازم من نمازم من نمازم
در دل غار حرا هر شب پيمبر بود با من /در كنار نخل ها تا صبح حيدر بود با من
نيمه هاي شب كه هر چشمي به خواب ناز بودي /بين محراب دعا زهراي اطهر بود با من
از شب عاشور تا هنگام صبح درد خيزش / عون و جعفر قاسم و عباس و اكبر بود با من
سجده ام جا بر جبين يوسف زهرا گرفته/انس با من در دل شب زينب كبري گرفته
من كه از تكبيره الاحرام تا ذكر سلامم /روز و شب نقل زبان هر رسول و هر امامم
سيد سجاد در خلوتگه شب حال كرده / با سلام و با قنوت و با قيامم
هر كه گيرد احترامم را كنم دائم دعايش / سخت مي گيرم به آنكس كو نگيرد احترامم
با وجود آنكه خود بيمار درد هر طبيبم/در ميان دوستان خويش تنها و غريبم
من كه بر گلزار جانها ميدهم عطر خدايي / از چه رو قومي ز غفلت مي كنند از من جدايي
تحفه معبود و محبوب القلوب عابدانم /ليك بودم مورد بي مهري و بي اعتنايي
آن شكسته پنج ركنم / اين نهاده زير پايم
آن شده بيگانه با من در كمال آشنايي/ آن يكي خواب و خور خود را مقدم داند از من
روي گرداند خدا از هر كه روگرداند از من/ من نمازم بهترين مهر قبولي هاي طاعت
روز محشر مي كنم از دوستان خود شفاعت
اي خوشا آنانكه ميخوانند در آغاز وقتم /خوبتر آنكو مرا بر پاي دارد با جماعت
هر كه آبادم كند گويم دعايش لحظه لحظه / هر كه ويرانم كند نفرين بر او ساعت به ساعت
هر كه با من نيست مهرش / هر كه از من نيست نورش
مي كند فردا خدا از چهارده معصوم دورش
من گرامي مهر پيشاني گلگون حسينم / من كنار قتلگه آغشته با خون حسينم
اولياي حق همه مرهون من بودند اما / من خدا داند خدا داند كه مرهون حسينم
با صلوه و با قيام و با قعود و با قنوتم/ تا قيامت هر چه دارم عمر , مديون حسينم
خون ثاراللهيان از من كند امروز ياري/ در مسير شام زينب كرده از من پاسداري
نيتم ز آيينه دل رنگ عصيان مي زدايد / حمد و تكبيرم ز اهل معرفت دل مي ربايد
با ركوعم هر بزرگي قد كند پيش خدا خم / با سجودم هر عزيزي سر بخاك دوست مي سايد
پير عارف با قيامم شمع جان را مي فروزد / عبد سالك با قنوتم دست دل را مي گشايد
اي جوان . من با توام من باتو تو با من باش با من/دوستدارم باش زيرا دوست مي دارم تو را من
مرتضي با چشم از خون بسته اش مي كرد يادم / فاطمه با پهلوي بشكسته اش مي كرد يادم
مجتبي مشتاق من مي بود من هم عاشق او/ روز و شب با گريه پيوسته اش مي كرد يادم
قلب ثار الله پيش تير دشمن ها سپر شد / با تن مجروح از خون شسته اش ميكرد يادم
ميثم ) ار خواهي خدا ياد تو باشد ياد من كن/ خرم از گلبانگ تكبيرم درون خويشتن كن