■ عاقبت بی توجهی به واجبات و نماز
* بي توجهي به واجبات
يكي از مهمترين نقاط آغاز، اداء فرايض و اهتمام به واجبات است به ويژه نماز، روزه، زكات، حج، جهاد، امر به معروف و نهي از منكر. مؤمن سالك بايد نماز را در وقت بخواند، نه تنها در وقت كه در اول وقت و هميشه بايد پيش از وقت خود را آماده كند تا در اول وقت به نماز برخيزد، كه امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود:
«أوَّل الْوقْتِ رِضْوانُ اللهِ و اخرُهُ عَفْوُاللهِ و الْعفْوُ لا يكونُ إلا منْ ذَنبٍ.»[1]
نماز اول وقت سرشار از خشنودي خدا و در پايان وقت مشمول عفو و بخشش خداوند مي شود. بديهي است عفو و بخشش جز در مورد گناه صدق نمي كند.[2]
اهتمام به فرايض، كاشف از روح انقياد و موجب تقويت اساس تقوا و ايمان و اخلاق است.
رسول خدا ـ صل الله عليه و آله و سلم ـ فرمود:
«إعْمل بِفَرائِض اللهِ تَكُن اَتْقَي النّاسِ.»[3]
به آنچه خدا واجب كرده عمل كن تا باتقواترين مردم باشي.
ابوحمزة ثمالي از امام سجّاد ـ عليه السّلام ـ نقل مي كند كه فرمود:
«مَن ْعمِلَ بمَا افْتَرَضَ الله عَلَيْهِ فَهُو مِنْ خيرِ النّاس.»[4]
هر كس عمل كند به آنچه خدا بر او واجب كرده از بهترينِ مردم است.
و در حديث ديگر فرمود:
«... فَهُو منْ أعْبَدِ النّاس.»[5]
... هر كس بجاي آورد آنچه را كه خدا واجب كرده از عابدترينِ مردم است.
و در حديث قدسي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ آمده است:
«قال اللهُ تبارَكَ و تَعالي ما تَحبَّبَ إليَّ عبْدي بِأحَبَّ ممَّا افْترضْتُ عليِه.»[6]
هيچ عبادتي به اندازة اداي واجبات، بنده ام را نزد من محبوب نمي كند.
قطب راوندي مي گويد روايت شده است كه فرشته اي از كعبه ندا در مي دهد: هر كس فرايض و واجبات خدا را ترك كند از امان خدا بيرون آمده است.[7]
حضرت علي ـ عليه السّلام ـ فرمود:
«... وَلا عبادةَ كَأداءِ الْفرائِض...»[8]
... هيچ عبادتي مانند اداي فرايض و واجبات نيست....
و در بعضي از كتابها، حديث قدسي را با اين عبارت آورده اند:
«ما تَقَرَّبَ إليَّ عَبْدي بِشَيْ ءٍ أحبَّ إليَّ ممَّا افْترضْتُهُ عليْهِ و إنَّهً ليَتَقَرَّبُ إليَّ بِالنّافِلةِ...»[9]
بندة من تقرّب نجويد به سوي من به چيزي محبوب تر و بهتر از آنچه من بر او واجب كرده ام و به وسيلة نوافل نيز به من نزديك مي شود... .
سالك الي الله پيش از شروع به هر كار بايد آن را بشناسد و وظيفه و حكم شرع را دربارة آن بداند و پس از علم، رفتار و كردار خويش را با موازين شريعت منطبق سازد. اداي وظيفه و تأدّب به آداب بدون علم به وظايف و مقررات شرعي امكان پذير نيست. بنابراين، بر همه لازم است كه احكام ديني خود را به اندازة ضرورت و نياز (تقليداً يا اجتهاداً) بدانند و حدّاقل گروهي مي بايست در تفقّه در دين و يادگيري مسائل و معارف ديني پيشگام باشند تا بتوانند ديگران را نسبت به وظايف ديني آگاه سازند. خداوند متعال مي فرمايد:
«فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَة لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»[10]
... چرا از هر فرقه اي گروهي بسيج نمي شوند تا اينكه معارف ديني را خوب ياد بگيرند و آنگاه كه به وطن خويش برگشتند قوم خود (: خويشاوندان و بستگان) را به وظايفشان آگاه سازند (و آنها را از بي تفاوتي در برابر مسئوليتها بر حذر دارند، باشد كه آنان متنّبه شوند و از بيراهه بازگردند)؟
در حديث آمده است:
«عَنِ الصّادق عليه السلام أنَّه سُئِل عن قوْلِهِ تعالي «فَللّهِ الْحُجَّةُ الْبالغةُ» فقال: إنَّ اللهَ تعالي يقولُ لِلْعبدِ يوْم القيمَةِ عبدي أكُنْتَ عالماً؟ فانْ قال نَعَمْ قال لَهُ أفلا عَمِلْتَبما علِمتَ و إنَ كانَ جاهلاً قالَ لهُ افلا تَعَلَّمْتَ حتي تَعْمَلَ؟...[11]
از امام صادق ـ عليه السّلام ـ دربارة معني اين آيه كه مي فرمايد «براي خدا دليل رسا (و قاطع) است» سؤال شد، فرمود: خداوند در روز رستاخيز به بندة گنهكار خود مي گويد: بندة من! چرا تكاليف خود را خوب انجام ندادي؟ آيا ميدانستي و گناه كردي؟ اگر بگويد آري، مي فرمايد: چرا به آنچه مي دانستي عمل نكردي؟ و اگر بگويد نمي دانستم، ميگويد: چرا ياد نگرفتي تا عمل كني؟ ...
نتيجه آنكه بندگي و عبادت با دو شرط متحقّق مي شود: محبّت و اطاعت، و اطاعت بدون علم و سپس عمل به خواست معبود و رضاي محبوب امكان ندارد. آنها كه از خود چيزي مي تراشند و پيش خود مطالبي را سرهم مي كنند و به عنوان عبادت و اطاعت انجام مي دهند آنها بندة خويشند نه بندة خدا.
از گناهاني كه به كبيره بودنش، تصريح شده، ترك كردن چيزي از واجبات الهي است. چنان كه در صحيحهي عبدالعظيم ـ عليه السّلام ـ از حضرت امام جواد، حضرت امام رضا، حضرت امام كاظم و حضرت امام صادق ـ عليهم السّلام ـ است كه ميفرمايند: «ترك كردن چيزي از آنچه خدا واجب فرموده گناه كبيره است.» زيرا رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ فرمود:
«هر كس نماز را عمداً ترك كند پس از ذمه و امان خدا و رسول او بيرون است.»
«او شيئاً مما فرض الله» لان رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ من ترك الصلوة متعمداً فقد بريء من ذمة الله و ذمة رسوله.
حضرت امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: «ترك كردن چيزي را كه خداوند به آن امر فرموده، از كفر است». چنان كه خداوند فرموده: (افتؤمنون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض ...[12]، آيا به بعضي از دستورات كتاب آسماني و فرمان الهي ميگرويد و به بعضي ديگر كافر ميشويد؟ چيست سزاي هر كه از شما اين كار را ميكند جز خواري در زندگي دنيا و در قيامت به سختترين عذاب دچار شود و خداوند از آنچه شما ميكنيد غافل نيست. امام ـ عليه السّلام ـ فرمود: خدا آن ها را كافر دانسته به واسطهي ترك آنچه خدا به آن ها فرمان داده است و نسبت ايمان بدآن ها داده ولي از آن ها نپذيرفته و ايمانشان را سودمند براي آن در نزد خودش ندانسته و فرموده است: نيست جزاي ايشان جز رسوايي در دنيا و عذاب سختتر در آخرت نيست.[13]
و خلاصه معني حديث شريف اين است كه: ترك كردن واجبي از واجبات الهي، مرتبهاي از مراتب كفر است چنان كه در آيهي مزبور ميفرمايد: «و به پارهاي از دستورهاي، كفر ميورزيد». از اين حديث معلوم ميشود كه ترك واجب از گناهاني است كه در قرآن مجيد بر آن وعدهي عذاب داده شده است. چنان كه در آخر آيه ميفرمايد «و سزاي چنين كسي چيزي، جز رسوائي در دنيا و عذاب سختتر در آخرت...».
و نيز آن حضرت ميفرمايد: «بندهاي كه يكي از واجبات الهي را ترك كند يا يكي از گناهان كبيره را به جا آورد،خداوند به نظر رحمت به او نمينگرد و او را پاك نميفرمايد. راوي تعجب كرده، گفت: آيا خدا به چنين كسي نظر رحمت نميفرمايد؟ امام ـ عليه السّلام ـ فرمود: بلي، زيرا چنين شخصي مشرك شده و براي خدا شريكي قرار داده است. باز تعجب ميكند و ميگويد: آيا مشرك شده؟ امام ـ عليه السّلام ـ فرمود: آري، زيرا خداوند امر به چيزي فرموده و شيطان هم او را به چيزي امر كرده (يعني ترك آنچه خدا به او امر فرموده است)، پس آنچه را خدا امر فرموده بود، ترك كرده و به امر شيطان رو آورده (از ترك واجب و فعل حرام). پس چنين شخصي در اثر اطاعتش از شيطان در دركهي هفتم دوزخ (كه جاي منافقين است) با شيطان خواهد بود».[14]
از بيان امام ـ عليه السّلام ـ ظاهر ميشود كه مراد به شرك در اينجا، شرك در مقام اطاعت است.
فتنه و عذاب دردناك: از جمله آياتي كه در آن سخت تهديد شده و وعدهي عذاب بر مخالفت امر وجوبي خداوند شده، در سورهي نور است كه ميفرمايد: «بايد بترسند كساني كه از اطاعت امر خدا مخالفت ميوزند كه به ايشان بلايي يا عذاب دردناكي برسد.»[15]
بعضي از مفسران گفتهاند: ممكن است مراد از فتنه، بلاي دنيوي و عذاب اليم در آخرت باشد و ممكن است فتنه و عذاب هر دو اخروي باشد.
در باب اهميت اداي واجبات، روايات بسيار رسيده، از آن جمله پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ميفرمايد: «خداوند شب معراج به من فرمود: نزديك نميشود بندهاي از بندگانم به من به چيزي مانند عمل كردن به آنچه بر او واجب كردهام.»[16]
و نيز فرمود: «به واجبات عمل كن تا با تقواترين مردم باشي»[17] و در روايت ديگر فرموده: «بهترين مردم خواهي بود».
واجبات چيست؟: هر چيزي كه خداوند به آن امر فرموده، به طوري كه در به جا آوردنش ثواب و در تركش وعدهي عذاب داده باشد، آن را فريضه و واجب ميگويند. و فريضههاي الهي بسيار است، ولي مهمترين آن ها كه اساس و بناي دين اسلام بر آن ها است، پنچ چيز است: نماز، روزه، حج، زكات، ولايت. در پارهاي از روايات، از اين پنج چيز، به اركان دين و شرايع اسلام تعبير شده است. صاحب وسائل پس از نقل چندين روايت به اين مضمون ميفرمايد: كه امر به معروف و نهي از منكر يكي از اقسام جهاد است و جهاد هم از توابع ولايت است. چنان كه در روايت به اين مطلب اشاره شده است و چون خمس براي سادات بدل زكات است و تبري هم جزء مهم ولايت ميباشد. پس فروع دين و اركان آن ده تا است: نماز، روزه، حج، زكات، خمس، جهاد، امر به معروف، نهي از منكر، تولي و تبري.
پاورقی بخش اول
[1] . من لا يحضره الفقيه، ج 1 / صفحة 140.
[2] . پس معلوم مي شود كه تأخير نماز به آخر وقت گناه است و حتي المقدور بايد سعي كرد كه بدون عذر، نماز از اول وقت به تأخير نيفتد.
[3] . اصول كافي، ج 2 / صفحة 82.
[4] . همان، صفحة 81.
[5] . جامع احاديث الشيعه، ج 14 / صفحة 98.
[6] . اصول كافي، ج 2 / صفحة 82.
[7] . جامع احاديث الشيعه، ج 14 / صفحة 99 از كتاب مستدرك الوسائل.
[8] . نهج البلاغة صبحي صالح، حكمت 113.
[9] . كتاب لقاء الله مرحوم حاج ميرزا جواد ملكي رحمةالله، صفحة 29؛ جواهر السنيه، صفحة 99؛ جامع احاديث الشيعه, ج 7 / صفحة 99 با اندكي تفاوت در عبارت.
[10] . توبه / 122.
[11] . تفسير صافي، چاپ اسلاميه، ج 1 / صفحة 555، ذيل آية 149 انعام؛ تفسير نورالثقلين، ج 1 / صفحة 776.
[12] . سوره بقره، آيه 84.
[13] . و الوجه الرابع من الكفر ترك ما امر الله عزوجل به هو قول الله عزوجل «و اذ اخذنا ميثاقكم لاتسفكون دمائكم ولا تخرجون انفسكم من دياركم ثم اقررتم و انتم تشهدون ثم انتم هؤلاء تقتلون انفسكم و تخرجون فريقاً منكم من ديارهم تظاهرون عليهم بالاثم و العدوان و ان يأتوكم اساري تفادوهم و هو محرم عليكم اخراجهم افتؤمنون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض فما جزاء من يفعل ذلك منكم» فكفر هم بترك ما امر الله عز و جل به و نسبهم الي الايمان و لم يقبله منهم و لم ينفعهم عنده فقال «فما جزاءمن يفعل ذلك منكم الاخزي في الحيوة الدنيا و يوم القيامة يردون الي اشد العذاب و ما الله بغافل عما تعملون» (اصول كافي باب وجوه الكفر، ج2، الوجه الرابع من وجوه الكفر).
[14] . ولا ينظر الله الي عبده ولا يزكيه لو ترك فريضة من فرائض الله او ارتكب كبيرة من الكبائر قلت لاينظر الله اليه قال ـ عليه السّلام ـ نعم قد اشرك بالله قلت اشرك بالله قال ـ عليه السّلام ـ نعم ان الله امره بامرو امره ابليس بامر فترك ما امر الله عزوجل و به صار الي ما امر به ابليس فهذا مع ابليس في الدرك السابع من النار (وسائل الشيعه، ج1، ص25).
[15] . فليحذر الذين يخالفون عن امره ان تصيبم فتنة او يصيبهم عذاب اليم. (سورهي نور، آيهي 63).
[16] . قال ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ قال الله تعالي ليلة المعراج و ما يتقرب الي عبد من عبادي بشيء احب الي مما افترضت عليه (كافي، ج2، ص82).
[17] . قال ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ اعمل بفرائض الله تكن اتقي الناس (كافي، ج2، ص83).
----------------------------------------------
و ترك نماز و حج و زكات و خمس، گناه كبيره است.
حضرت باقر ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «اساس اسلام، بر پنچ چيز بنا شده است: نماز، روزه، زكات، حج و ولايت و خوانده نشده به چيزي مانند خوانده شدن (و امر شدن) به ولايت.»[1]
در حديث ديگر ميفرمايد: «از اساس دين، دوستي با دوستان اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ و دشمني با دشمنان ايشان و پيروي و متابعت آن ها است.»[2]
حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ از اصحاب خود پرسيد: محكمترين رشتههاي ايمان (كه صاحبش را نجات ميدهد و به سعادت هميشگي ميرساند) چيست؟ گفتند: خدا و رسولش بهتر ميداند. و بعضي گفتند: نماز، و برخي، روزه، و پارهاي زكات، و گروهي حج و عمره، و عدهاي جهاد را گفتند. آن حضرت فرمود: براي آنچه گفتيد، فضيلت است. ليكن محكمترين وسائل، اينها نيست، بلكه آن دوستي در راه خدا و دشمني در راه خدا و دوستي كردن با دوستان خدا و بيزاري جستن از دشمنان خدا است.»[3]
در مكتوب حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ در ضمن بيان شرايع اسلام ميفرمايد: «واجب است برائت و بيزاري از كساني كه به آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ظلم نمودند. و بيزاري با ناكثين و قاسطين و مارقين (اصحاب جمل و جنگ كنندگان در صفين در ركاب معاويه ملعون و خوارج نهروان) و بيزاري از كساني كه منكر ولايت امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ شدند اولشان و آخرشان.
و واجب است دوستي علي ـ عليه السّلام ـ و تابعين او مانند سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و ابو الهيثم و سهل بن حنيف و عبادة بن الصامت و ابو ايوب الانصاري و خزيمة بن ثابت و ابو سعيد خدري و نظاير ايشان از كساني كه مثل آن ها بودند.»[4]
حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «كسي كه ميخواهد لقاي خدا را با ايمان دريابد، بايد خدا ور سول و مؤمنين را (كه در رأس ايشان ائمهي هدي هستند) دوست بدارد و بايد از دشمنان ايشان بيزار باشد.»[5]
حضرت باقر ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «به خدا اگر سنگي ما را دوست بدارد، خداوند آن را با ما محشور خواهد فرمود. و آيا حقيقت دين جز دوستي و دشمني (به تفصيلي كه گذشت) چيزي هست؟.»[6]
انكار حق اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ : در كتاب وسائل، در باب تعيين كبائر، ضمن حديثي كه در شمارهي كبائر از حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ روايت نموده ميفرمايد: «و انكار حقنا يعني از جملهي گناهان كبيره، منكر حق اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ شدن است.» و در حديث ديگري ميفرمايد: «و انكار ما انزل الله يعني از بزرگترين كبائر، منكر شدن چيزي است كه خداوند در قرآن مجيد نازل فرموده.»
و ظاهر اين است كه مراد از انكار حق اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ ، همان ولايت است كه ذكر شد. و همچنين مراد از انكار ما انزل الله؛ حقوق آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ و ولايت ايشان است.
بعضي از علماء احتمال دادهاند كه مراد از والمحاربة لاولياء الله كه در روايت ديگر از كبائر شمرده شده، مخالفت با آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ و دشمني كردن با آن ها است.
بنابراين، مراد از اين سه عبارت كه در سه حديث است، همان ولايت است.
ليكن تحقيق آن است كه انكار حق اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ مراد ولايت و ولايت (به كسر و فتح واو) هر دو است. اما حق ولايت و حكومت ايشان و اولوالامر دانستن آن ها، پس اقرار به آن نزد اماميه جزء اصول مذهب و منكر آن قطعاً از ايمان خارج است.
اما حق ولايت (به فتح واو) يعني نصرت و محبت ايشان به تفصيلي كه گذشت، في الجمله از ضروريات دين اسلام، و منكرش مانند ناصبيها، از دين اسلام قطعاً بيرون و از هر نجسي هم نجستر ميباشد.
و اما انكار ما انزل الله، پس ظاهر آن تمام آنچه خداوند نازل فرموده است، در موضوعات مختلفه ميباشد. بنابراين، منكر شدن يكي از آنچه خداوند (يقيناً) نازل فرموده گناه كبيره، و در پارهاي موارد موجب كفر است. و چون مهمترين چيزي كه خداوند با تأكيد شديد نازل فرموده، موضوع ولايت است، پس انكار آن اشد مراتب اين گناه كبيره، بلكه برخي از مراتب آن (مانند دشمني با ايشان) موجب كفر قطعي است چنان كه اشاره شد.
اما محاربهي با اولياي خدا، ظاهر آن مطلق دوستان خدا است. يعني هر كس در مقام دشمني و ستيزه با يكي از دوستان خدا باشد، مرتكب كبيره شده است. و چون آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ در رأس تمام دوستان خدايند، پس محاربه و دشمني با ايشان، اشد مراتب كفر است.
حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «روز قيامت منادي ندا ميكند: كجايند كساني كه متعرض و مزاحم دوستان من شدند؟ پس مردمي برخيزند كه چهرهي ايشان گوشت ندارد. گفته ميشود: ايشان كساني هستند كه مؤمنين را آزردند و در برابر ايشان ايستادند و با آن ها دشمني ورزيدند و در دينشان سخت گرفتند. پس امر ميشود كه ايشان را به دوزخ برند.»[7]
پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ فرمود: «در شب معراج، از جمله وحيهاي خداوند به من اين بود كه هر كس دوستي از دوستان مرا خوار كند، هر آينه به نبرد با من كمين گرفته است. و هر كس با من بجنگد، من با او ميجنگم: گفتم پروردگارا، اين دوست تو كيست؟ من دانستم كه هر كس با تو بجنگد، با او ميجنگم. فرمود: آن كسي است كه از او پيمان گرفتم بر دوستي و پيروي از تو و از وصي تو (علي ـ عليه السّلام ـ ) و از ذريه و نژاد تو وصي تو (يعني ائمه اثني عشر ـ عليهم السّلام ـ ).[8]
پاورقی بخش دوم:
[1] . بني الاسلام علي خمس: علي الصلوة و الزكوة و الصوم و الحج و الولاية و لم يناد بشيء كما نودي بالولاية (كافي، ج2، ص18).
الولاية بالفتح المحبة و النصرة و بالكسر الامارة و السلطنة (مجمع البحرين).
[2] . و ولاية و لينا و عداوة عدونا و الدخول مع الصادقين (كافي، ج2، ص18).
[3] . عن ابي عبدالله ـ عليه السّلام ـ قال قال رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ لاصحابه اي عري الايمان اوثق فقالوا الله و رسوله اعلم و قال بعضهم الصلوة و قال بعضهم الزكوة و قال بعضهم الصيام و قال بعضهم الحج و العمرة و قال بعضهم الجهاد فقال رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ لكل ما قلتم فضل و ليس به و لكن اوثق عري الايمان الحب في الله و البغض في الله و توالي اولياء الله و التبري من اعداء الله (كافي، ج2، ص125).
[4] . عيون اخبار الرضا ـ عليه السّلام ـ ، ص268.
[5] . من سره ان يلقي الله و هو مؤمن فليتول الله و رسوله و الذين آمنوا و ليبرء الي الله من عدوهم (روضه كافي).
[6] . و الله لو احبنا حجر حشره الله معنا و هل الدين الا الحب و البغض (بحار).
[7] . اذا كان يوم القيمة نادي مناد اين الصدود لاوليائي فيقوم قوم ليس علي وجوههم لحم فيقال هؤلاء الذين آذوا المؤمنين و نصبوا لهم و عاندوهم و عنفوهم في دينهم ثم يؤمر بهم الي جهنم (كافي، ج2، ص351).
[8] . عنه ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ في حديث المعراج قال الله تعالي يا محمد ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ من اذل لي ولياً فقد ارصدني بالمحاربة و من حاربني حاربته قلت يا رب و من وليك هذا فقد علمت ان من حاربك حاربته قال تعالي لي ذلك من اخذت ميثاقه لك ولوصيك و لذريتكم بالولاية (كافي، ج2، ص353).
نویسنده : آيت الله دستغيب - اقتباس از كتاب گناهان كبيره، ص240 و آيت الله مهدوي كني- نقطه هاي آغاز در اخلاق عملي، 325