■ زاده كعبه، و شهيد در محراب
امير مؤمنان، سرور مسلمانان، پايان بخش اوصياء، نخستين مؤمن به رسالت خاتم پيامبران، باوفاترين شخص به پيمان هاى الهى و داناترين فرد به احكام الهى و قضايا، باب علم نبى اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)، پرچم هدايت، منبع نور، پاك كننده كعبه از بت و بت پرستى، بى پروا در اجراء احكام الهى، شهيد در خانه خدا در حال نماز است.
اميرمؤمنان على(عليه السلام)، در كعبه معظمه ديده به جهان گشود و در محراب مسجد كوفه جام شهادت نوشيد و به لقاءالله پيوست، «نازم به حسن مطلع، و حسن ختام او».
ميسّر نگردد به كس اين سعادت *** به كعبه ولادت به مسجد شهادت
در ماه مبارك سال جارى (۱۴۴۰)، درست 14 قرن از شهادت اين پيشواى بزرگ مى گذرد، شايسته است در ليالى و ايام متبركه قدر كه همزمان با شهادت آن بزرگوار است يادواره ويژه اى برگزار گردد.
در معرفى مقام منيع اميرمؤمنان(عليه السلام)، رساله ها،كتاب ها، موسوعه هايى به وسيله محققان اسلامى نوشته شده است، حتى گروهى از نويسندگان مسيحى، شايسته ترين تحقيقات در زندگى آن حضرت انجام داده اند و همگى در حدّ توان كوشيده اند كه بخشى از زندگانى آن ولى الله را ترسيم كنند و كنگره هايى در مورد شناسايى فضايل و مناقب، وخدمات ارزنده و بى نظير آن حضرت از دوران كودكى تا لحظه مرگ، تشكيل داده اند و همگى معرفند كه به ساحل اين درياى فضيلت نمى توان رسيد.
القاب آن حضرت كه در روايات وارد شده، مى تواند بيانگر گوشه اى از مقامات معنوى آن امام همام باشد.
ويژگى هاى آن حضرت در احاديث اهل سنت
1. او امير مؤمنان، سرور مسلمانان، پايان بخش اوصياء، نخستين مؤمن به رسالت خاتم پيامبران، باوفاترين شخص به پيمان هاى الهى و داناترين فرد به احكام الهى و قضايا، باب علم نبى اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)، پرچم هدايت، منبع نور، پاك كننده كعبه از بت و بت پرستى، بى پروا در اجراء احكام الهى، شهيد در خانه خدا در حال نماز.([1])
***
عناصر سازنده شخصيت او
شخصيت هر انسانى ـ بر اساس آنچه روانشناسان مى گويند به سه عامل مهم برمى گردد كه هركدام تأثير فراوانى در شكل گيرى شخصيت انسان دارند، اين سه عامل عبارتند از: وراثت، فرهنگ، محيط زندگى. امام على(عليه السلام) به شيوه بشرى از اين قاعده مستثنى نيست و ما فقط به بيان ضلع نخست بسنده مى كنيم. و از بيان دو ضلع ديگر به خاطر ضيق مجال صرف نظر مى نماييم.
امام و وراثت از پدر و مادر
پدر بزرگوار آن حضرت، ابوطالب معروف به سيدالاباطح ـ سرور مكيان، و پيشواى هاشميان شخصيتى است كه سرپرستى، پيامبر خدا را فزون از چهل سال برعهده داشت، و در حفاظت و نشر آموزه هاى توحيد، نهايت جانفشانى و فداكارى انجام داد، و سرودهاى او در ستايش از پيامبر، و رسالت او حاكى از ايمان عميق او به رسالت برادرزاده خود بود كه به يك بيت بسنده مى شود:
ليعلم خيارُ الناس انّ محمداً *** نبيّ كموسى حطأ فى الكتُب
بهترين مردم بدانند كه محمد، پيامبر مانند موسى و مسيح بن مريم است.
امّا مادرش فاطمه دختر اسد فرزند هاشم است، اين بانو قبل از بعثت پيامبر، پيرو آيين ابراهيم(عليه السلام) بود، در هنگام درد زايمان به مسجدالحرام آمد و خود را به ديوار كعبه چسبانيد و از خدا خواست كه تولد اين فرزند را كه در شكم دارد آسان ساز، در اين لحظه مادر على(عليه السلام)، اعجازآسا وارد كعبه شد و وضع حمل پايان يافت. و فرزند فاطمه لقب وليد الكعبه يافت.
زندگى على(عليه السلام) در خانه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)
پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به خاطر رويداد قحطى، على(عليه السلام) را به خانه خود برد، و تربيت او را برعهده گرفت و حضرت به اين بخش از زندگى در خطبه قاصعه چنين اشاره مى كند:
«شما قطعاً از جايگاه بسيار نزديك و مقام ويژه ام نزد رسول خدا آگاه نيستيد، او مرا در دامان خويش مى نشاند در حالى كه كودكى بودم مرا در آغوش مى گرفت و در بستر خويش مى خواباند، بدنش را به بدنم مى چسبانيد، بوى خوشش به مشامم مى رساند، غذا را لقمه لقمه در دهان مى گذاشت».
على(عليه السلام) در غار حرا
عنايت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) براى پرورش امام ادامه داشت تا آنجا كه على(عليه السلام) را به همراه خود به غار حرا مى برد، خود حضرت اين بخش از زندگى خود را چنين بيان مى كند:
«پيامبر هر سال چند ماهى در غار حرا به سر مى برد، تنها من او را مى ديدم، و كسى جز من او را نمى ديد، من صداى شيطان به هنگام نزول وحى بر پيامبر را شنيدم، عرض كردم اى رسول خدا اين ناله چيست؟ فرمود: اين شيطان است كه از پرستيدنش نااميد گشت، سپس فرمود: «تو مى شنوى آنچه من مى شنوم، مى بينى آنچه را كه من مى بينم، جز اين كه تو پيامبر نيستى و جانشين من مى باشى».
در آغاز بعثت پيامبر امام نوجوانى است كه از نظر مقامات معنوى به جايى رسيده بود كه سيماى فرشتگان را مى ديد و صداهاى برزخى را مى شنيد، و به مقامى مى رسد كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در حق او مى فرمايد:«إِلاَّ أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ، وَلكِنَّكَ لَوَزِيرٌ وَإِنَّكَ لَعَلَى خَيْر» .([2])
سخن درباره مقامات معنوى، و جهاد مستمر او در راه خدا و زهد و پيراستگى او، آگاهى او از معارف و احكام خدا و تربيت انسان هاى والا و و نبرد او با پيمان شكنان و دو گروه و ده ها امثال اينها در اين مقام نمى گنجد و فقط در اين مكان از كليه شخصيت هايى كه اين فضاى روحانى را به وجود آورده اند سپاسگزارى مى شود و اميد آن دارد كه نگارنده با اين نوشته كوتاه در عداد شيفتگان يوسف زمان محسوب شود، و شايد مشمول الطاف بى كرانش گردد.
------------------------------------------------------------------------------------------------
[1] . در مورد اين القاب به مسند احمد، ج1، ص 331 و ج5، ص 182ـ 183 و حلية الأولياء، ج1، ص 62ـ 68 مراجعه شود.
[2] . شرح نهج البلاغه، ج13، ص 210.