■ عمق و عظمت نماز
«الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و اهل بيته الطاهرين»
ما هر چه درباره نماز بيشتر مطالعه ميكنيم بيشتر به عظمت نماز و بيشتر به عقب ماندگي خودمان پي ميبريم وقتي انسان وارد مسأله نماز ميشود و آيات و آثار نماز را ميبيند ملاحظه ميكند كه نماز سكوي پرش يك مسلمان به جانب خداست، سكوي آغاز حركت ديني و اسلامي و الهي است و هر تكامل و كمالي بخواهد نصيب انسان بشود، حتماً و بدون ترديد بايد از نماز شروع بشود. نمازي كه از آن به عنوان معراج مؤمن تعبير شده است.
نماز يك حركتي است كه ميخوهد همهي حركتهاي ديگر را تنظيم بكند و ميخواهد وسيلهاي بشود كه تمام كارها به نتيجه برسد. «اِذا قُبِلَتْ قَبِلَ ما سِويها و اذا رُدَّتْ رُدَّ ما سِويها» معني اين روايت آن است كه محور همهي كارها نماز است. اگر اين به ثمر رسيد و به نتيجه رسيد همهي كارها به نتيجه ميرسد اگر اين به نتيجه نرسيد هيچ كاري به نتيجه نميرسد. ولي ما از بس در مرحله ابتدايي قضيه ماندهايم اصلاً به قدم دوم و سوم نرسيدهام. گفتهايم كه بايد نماز خواند و يا روي آداب ظاهري نماز، تكيه ميكنيم، بايد به جماعت خواند، بايد اول وقت خواند، بايد در مسجد خواند، اين چيزهاي خيلي ابتدائي كار نماز است، در صورتي كه نماز وسيلهاي است كه بشر را به خدا ميرساند. معراج مؤمن است. نماز چيزي است كه ميخواهد انسان را به هدف خلقت خودش برساند، خلقت را معنيدار بكند، اين موجود را به ثمر برساند. براي اين هدف اين مقدار كافي نيست، يعني نماز اول وقت بخوان، جماعت بخوان، در مسجد بخوان، آداب ظاهريش را رعايت بكن، همهي اين كارها را هم كه بكني تا قدم دوم و سوم را برنداري آن نتيجه را نميگيري. ولي ما اين قدر در اين رابطه عقب هستيم كه پيوسته براي برداشتن گام اول تلاش ميكنيم.
قرآن مجيد در سورهي مؤمنون و در سورهي معارج راجع به صفات مؤمنين مطالبي ميفرمايد، خيلي نزديك به هم و مشابه هم. در سورهي مؤمنين ميفرمايد: «اّلَّذينَ هُمْ في صَلوتهم خاشِعونْ» خشوع در نماز افتادگي در نماز كه احتياج به حضور قلب و توجه به معبود دارد؛ قرآن اين را نشان مؤمن ميداند. آيا نميشود از اين آيه استفاده كرد كه اگر اين حالت در آدم نباشد بايد در ايمان خودش شك بكند بعد هم با اين كه اول اين آيات اين طور تأكيد راجع به نماز ميشود بعد راجع به مسأله زكات و مسأله عفت و مسأله رعايت عهد و امانت و امثال اينها صحبت ميشود. باز دوباره در آن آخر ميفرمايد: «وَالَّذينَهُم عَلي صَلواتِهِم يُحافِظُون» دوباره تأكيد ميشود كه مؤمنون آنهايي هستند كه محافظت بر نماز دارند كه احتمالاً يك معناي آيه مسأله محافظت بر وقت است كه تا الله اكبر گفتند، تا حّي علي الصّلوة گفتند به نماز بايستد و يك معنا هم محافظت بر اين كه نماز تلف نشود نماز ضايع نشود، در سوره معارج هم كه باز راجع به مؤمنين و خصوصيات و صفات مؤمنين بيان ميكند «اِنَّ الْانسانَ خُلِقَ هَلُوعاً اِذا مَسَّهُ الشّر جَزُوعاً و اِذا مَسَّه الخير مَنوُعاً الا المُصلّين» كه يك خاصيت بزرگي از نماز را اين جا بيان ميكند كه فرصت توضيحش نيست، راجع به مصلّين و نماز گزاران ميفرمايد «الذين هم علي صلاتهم دائمون» آنهايي كه نماز خواندنشان دوام دارد يك معناي خيلي سادهاش اين است كه نماز را ترك نميكنند و يك معناي خيلي بالاتر از اين هم ميتواند داشته باشد، يعني هميشه رو به خدا هستند. يعني رو از خدا بر نميگردانند. در زندگي هميشه آن حالت توجه به خدا را حفظ ميكنند. به دنبال آن مسأله انفاق را بيان ميكند «وَالَّذينهُم في اَموالِهم حَقٌ مَعلُوم لِلسائلِ و الْمَحروم و الَّذينَ يُصَدِّقُون بِيَوم الدّين». باز مسأله عفت و پاكدامني را بيان ميكند، مسأله امانات و رعايت عهد و ميثاق را بيان ميكند. باز ميفرمايد: «والَّذينَهُم عَلي صَلواتِهِم يُحافِظُون» در اين چند آيه تأكيد به محافظت بر نماز دارد، آنچه از روايات ما استفاده ميشود اين است كه نماز يك موجود زنده است گرچه الآن يك عملي است و به تدريج به وجود ميآيد و بعد هم پايان پيدا ميكند و ما خيال ميكنيم كه خوب چي شد تمام شد، يك عملي انجام شد و رفت، ولي روايات نشان ميدهد كه اين يك موجود زنده است. يك چيزي خلق شد يعني همين طور كه يك نقاش يك تصويري را خلق ميكند يا انسان خودش در ذهن خودش يك صورتي را ميآفريند در قوّه مخيله خودش همين طور با اين نماز يك چيزي خلق ميشود در حديثي ميخوانيم: «اِنَّ الصَّلوةَ اِذا ارتَفَعَت في وَقْتها رَجَعَتْ الي صاحبِها وَ هِيَ بَيْضاء مُشْرقة» نماز وقتي كه در وقتش خوانده بشود (يعني اول وقت) بالا ميرود بالا، «اِلَيْه يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَيّبُ و الْعَمَلُ الصّالح يَرْفَعُه» بعد به صاحبش بر ميگردد در حالي كه روشن و سفيد و نوراني است. و به صاحبش ميگويد: «حَفِظْتَني حَفظَكَ الله» مرا حفظم كردي خدا ترا حفظ كند. از اين معلوم ميشود يك چيزي درست شده و رفته به آسمان و برگشته و الآن دارد با نمازگزار حرف ميزند. «وَاذا ارْتَفَعَتْ في غَيْرِ وَقْتِها» اگر در غير وقتش بالا برود كه باز من خيال ميكنم اين مربوط به نمازهاي آخر وقت است نه نماز قضا، «رَجَعَتْ اِلي صاحِبِها و هِيَ السَّوداء مُظْلِمَ» با يك رنگ سياه و تيره بر ميگردد «تَقُول ضَيَّعْتَني ضّيَّعَكَ الله» مرا ضايع كردي خدا ترا ضايع كند. نماز اين است يك چنين حالتي است و باز دربارهي نماز قرآن با يك جمله اشاره ميكند در حالي كه يك دريا معني دارد: «اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهي عَنِ الْفَحشاءِ وَ الْمُنْكِر» نماز جلو فحشاء و منكر را ميگيرد، خوب معلوم است كه اين عمل به اين سادگي نيست.
قرآن با صراحت ميفرمايد: «اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» جلو فحشاء و منكر را ميگيرد، يعني نميشود يك كسي هم نماز بخواند هم يك منكري بجا بياورد خوب وقتي آدم ببيند كه كساني نمازي به جا ميآورند و باز هم منكراتي دارند، حتماً بايد گفت كه اين نماز نيست، ولو مسقط تكليفي باشد در حدي كه كسي را در صف تاركين نماز نبرند، اين هست اما چيزي كه خدا خواسته چيزي كه ميخواهد موتور محرك دين و احكام باشد اين نيست. خدايا من دلم نميخواهد يك حرفي بزنم و در عمل غير از آن باشم اين حرفها را ميزنيم براي اينكه بلكه بتوانيم اصلاح بشويم، چون حرف هم در خود گوينده اثر ميگذارد و هم در شنونده. خطبههاي نماز جمعه هم هست كه «اُوصيكم و نَفْسي بِتّقْوَي الله» خوب يك خطيب نماز جمعه پيوسته به مخاطبينش نميگويد «اتقوا الله» به خودش هم ميگويد و اثر هم ميگذارد، آدم با نماز مشغول عبادت است افكارش و خيالاتش و چيزهايي كه در آن سير ميكند آنها مشخص ميكند. من اين را با دو تا مثال روشنش ميكنم در اين كتاب نشان از بينشانها كه كتاب بسيار ارزندهاي است در حالات مرحوم آشيخ حسنعلي اصفهاني معروف به نخودكي نوشته شده (بسيار كتاب خوبي است و ارزش دوبار خواندن را دارد) چيزهايي راجع به قضاياي نماز نقل ميكند كه يك جملهاش اين است كه ميگويد يك مردي بود جوال باف، روزي يك جوال ميبافت و ميفروخت و پولش را ميگرفت و بعد با آن پول، درآمد خودش را تأمين ميكرد و مزد كارگرانش را ميداد يك روز آخر هفته هر چه فكر كرد ديد 6 تا جوال تا حالا بايد به افراد داده باشد اما 5 عدد بيشتر در ذهنش نبود هر چه فكر كرد اين ششمي را به چه كسي دادم تا بروم پولش را بگيرم، پيدا نكرد. از شاگردش هم پرسيد او هم نميدانست. نزديك آخر وقت بود به نماز ايستاد. نمازش را خواند بعد از نماز به شاگردش گفت كه پيدا كردم، فهميدم آن جوال ششمي را به كي داديم، فلان كس بود. شاگرد گفت استاد تو نماز ميخواندي يا جوال پيدا ميكردي؟ اين يك تكاني خورد، به هوش آمد كه عجب! راست ميگويد اين بچه، من داشتم جوال پيدا ميكردم من نماز نميخواندم و رفت دنبال اصلاح خودش همين يك كلمه آبادش كرد، همين يك كلمه اصلاحش كرد، وقتي خدا بخواهد آدم را هدايت بكند به هر وسيلهاي ميتواند هدايت بكند. با يك آيه قرآن، با يك حديث، با يك قصه، با يك شعر، با يك تذكر، گاهي با يك فحشي كه يك كسي به آدم ميدهد. به هر وسيلهاي اجمالاً خدا قادر است. وقتي بخواهد كسي را هدايت بكند راهش حد و نصاب ندارد. اين يكي هم با همين هدايت شد و دنبال اصلاح خودش رفت.
جديت در خدا ترسي لازم است «وَهَبْ لي الْجِد في خشيتك» آدم از آنهايي نباشد كه، «اِتَّخذوا دينهم لهواً و لعباً»، دين را به بازيچه و سرگرمي بگيرد و با دين بازي بكند. و دين از همين نماز شروع ميشود. اين حركت اقامهي نماز بسيار حركت مقدسي است؛ ما بايد از خودمان شروع كنيم خود ما در فكر باشيم كه به اين حد قانع نشويم؛ آدم بايد هم به فكر اصلاح خودش باشد هم به فكر اصلاح جامعه. اصلاح جامعه به اين است اگر نماز نميخواند كاري كنيم كه او نماز بخواند، با علاقه نماز بخواند، در اول وقت نماز بخواند. و اصلاح خودمان اين است كه نماز را با توجه بخوانيم. خداندا تو را به حق نمازگزاران، به حق پيامبر و آل او، به حق حسين بن علي ـ سلام الله عليه ـ و آن نماز ظهر عاشورا، ما را از نماز گزاران قرار بده. خداوندا ما را به سيئات اعمالمان مؤاخذه نفرما. خداوندا دلهاي ما را با خودت آشنا فرما؛ خدايا ما را از شرك و كفر و نفاق و ريا و سمعه بدور دار؛ فرج حضرت ولي عصر ـ سلام الله عليه ـ را نزديك فرما. ما را از يارانش مقرر فرما؛ مقام معظم رهبري را تا ظهور آن حضرت مستدام بدار.