■ نماز زيباترين جلوه نيايش
نماز و نمازگزاران
پيش از آن كه به تعريف يا توصيف نماز و نمازگزاران بپردازيم. چند قضيه ي مربوط به يكديگر را كه براي شناخت معناي نماز ضرورت دارند. متذكر مي شويم:
1ـ اگر انسان بخواهد در اين دنيا با آگاهي و آزادي و شخصيت انساني زندگي كند، نه مانند دندانه ماشين ناآگاه، قطعي است كه بايد براي چنين زندگي، حكمت و هدفي اعلا منظور بدارد. منكر اين اصل، اول خود را ميفريبد، سپس ساده لوحان ناآگاه را.
2ـ اساسيترين كاري كه براي تأمين زندگي هدفدار ضرورت دارد، به ثمر رساندن احساس عميق وابستگي به كمال است كه با تسليم به آن و سر به سجده نهادن در برابر آن، زندگي در هر فعاليت و هر پديدهاي كه قرار بگيرد، داراي حكمت و معناي قابل تفسير و توجيه ميگردد، زيرا بديهي است كه دانستن حكمت هستي و هدف زندگي به تنهايي غوره جان آدمي را به مرحلهي انگور داراي شيرهي نيرو بخش نميرساند.
3ـ بدان جهت كه احساس لزوم كمال جويي، فراگيرترين و عميقترين احساس است كه در اشكال مختلف و با طرق گوناگون، در درون بشر فعاليت ميكند، لذا هر انساني كه اين احساس را در قرار گرفتن در جاذبيت كمال حقيقي اشباع نكند، بايد آن را در كمال خيالي و تصنعي به پوچي بكشاند.
4ـ از قضاياي فوق به اين نتيجه ميرسيم كه انسان براي قرار دادن زندگي خود در جاذبيّت كمال، بايستي بر يك حقيقتي تسليم شود و در برابرش به زانو بيفتد و پيشاني براي سجده به آن بر زمين بگذارد. اين تسليم و سجده نه تنها احساس عميق كمال گرايي را به بار مينشاند، بلكه پاسخ عملي براي چهار سئوال اساسي حيات (من كيستم؟ از كجا آمدهام؟ براي چه آمدهام؟ به كجا ميروم؟) را نيز با كمال وضوح در مييابد. و بايد به يقين بدانيم كه اگر ما انسانها در برابر آن كامل مطلق تسليم نشويم و سر به سجده نگذاريم، بايد به شمارهي خواستهها و تمايلات و وابستگيهاي وجود خود، خداياني بتراشيم. و در برابر آنها تسليم شده و به زانو بيفتيم و سر به سجده بگذاريم! مگر اين كه چنان تخدير شويم كه حتي توانايي پاسخ به اين سئوال ساده را هم نداشته باشيم كه «ما زندهايم يا مرده؟ هستيم يا نيستيم؟»
نماز چيست؟
حال بپردازيم به يافتن پاسخ اين سئوال كه نماز چيست؟
نماز، اين حقيقت والا و سازنده، اين بيان كنندهي بُعد بينهايت گرايي آدميان، اين آگاهي بخش به جانهاي مشتاقِ آگاهي (آگاهي درباره جهاني كه در آن زندگي ميكنند)، اين آزادي بخش شخصيت انسان (انسان عاشق به اختيار والاي انسانها) چه نيازي به تعريف و توصيف ما دارد؟ اين آب حيات جانهاي زندهي آدميان چه احتياجي به توضيح و تفسير ما دارد؟ در اين جهان معنيدار كه حركت تكاملي آن، با تسبيح و سجدهاي كه خداوند هستي آفرين به آن نسبت داده است: «وَلِلّه يَسْجُدُ مَنْ فيِ السَّماواتِ وَ الْارْضِ»[1] و براي خدا سجده ميكنند همه آنچه كه در آسمان و زمين است، فقط بعضي از انسان نماها هستند كه از اين حركت تكاملي (نماز) بيبهره ماندهاند.
با اين حال، براي كساني كه از اين سرچشمه زلال حيات اطلاعي ندارند، بايد بگوييم: «نماز ماهيتي دارد و مختصاتي» البته منظور ما از ماهيت در اينجا توصيفي دربارهي خود نماز است. براي فهميدن ماهيت نماز اين مقدار ميتوانيم بگوييم: يك موجود بينهايت كوچك در جاذبه يك موجود بينهايت بزرگ در حال معرفت و در نهايت آزادي از همه تعلقات مادي.
آن جايگاه كه اين ارتباط با عظمت برقرار ميگردد چه مسجد باشد و چه گوشهاي از كوخ محقّر، خواه در پهنه دشت بيكرانه و خواه در لابلاي تاريك زمين يا در ميان زيباترين مناظر دنيا، باري، اين ارتباط خلاق در هر كجا باشد، آنجا رصدگاهي ميشود براي نظاره به كمال بينهايت و انجذاب به آن. نماز با گفتن «اَللهُ اَكْبَرُ» كه آغاز نظاره و جذب شدن به سوي پيشگاه اقدس ربوبي است، شروع ميشود و با گفتن «اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ» ديدار ربوبي را كه در موقع گفتن «ايّاكَ نَعْبُدُ وَ ايّاكَ نَسْتَعِينُ» اتحاد همهي انسانهاي هم قافله را در آن پيشگاه شهود كرده بود، خبر ميدهد.
نماز عبادتي است كه فلسفه و هدف خود را در بر دارد
اگر چه ميتوان گفت: همهي عبادات فلسفه و هدف خود را در بر دارد، (زيرا همان گونه كه در توصيف نماز گفتيم: اين عبادت عبارت است از برقرار ساختن ارتباط ما بين يك موجود بينهايت كوچك با يك موجود بينهايت بزرگ در حال معرفت و انجذاب، اين معني در همهي انواع عبادات و با كميّتها و كيفيّتهاي گوناگون وجود دارد. و در حيات معنيدار انساني هيچ هدفي بالاتر از اين وجود ندارد.) ولي اين ارتباط در نماز همه جانبهتر و گوياتر از اغلب عبادات مانند روزه و حج و غير ذلك است. توضيح اين كه فلسفه و هدف نماز در خود آن است و بطور مختصر بدين قرار است:
1ـ آغاز نماز با جمله مقدس «الله اكبر» صورت ميگيرد، با گفتن اين جمله نمازگزار از همهي تعلقات و روابط مادّي با جهان ماده و حتي تخيلات انديشههاي غير الهي منقطع ميشود و وارد پيشگاه ربوبي ميگردد، خدا را در فوق تصورات و بزرگتر از هر توصيف و با عظمتتر از همه چيز در مييابد. آيا اين دريافت با عظمت درباره خدا كه پس از اشراف آدم نمازگزار بر همه ي عالم هستي و لو به طور اجمالي دست ميدهد، به تنهايي ميتواند هدف از عبادت تلقي شود؟ آري انسان در چنين حالتي است كه از خود طبيعي وابسته به عالم طبيعت، از خود برتر ميرود و به عالم ملكوت الهي ميپيوندد.
اين جمله مقدس «الله اكبر» در اول هر نماز يك مرتبه به طور واجب ادا ميشود و در هر نماز چهار ركعتي 24 بار و در نماز دو ركعتي 14 بار و در نماز سه ركعتي 19 بار به طور مستحبي تكرار ميشود كه در مجموع نمازهاي يوميه 105 بار اين حالت دريافت فروغ رباني و اشراف به عالم هستي ميتوند نصيب انسان گردد.
2ـ مضامين آيات سوره حمد هر انساني را كه با توجه و حضور قلب آن را بخواند، با حكمت وجودي او كه بر مبناي دريافت خدا (مبدأ) و قيامت و ابديت (معاد) و حركت در «حيات معقول در جاذبهي الهي» استوار است، آشنا ميسازد، لذا ما در بيان هدف نماز به ترجمه و توضيحي مختصر دربارهي سورهي حمد قناعت ميكنيم.
1ـ «اَلْحَمدُلِلّهِ رّبِّ العالَمِينَ» (سپاس مر خدا راست كه پرورندهي عالميان است) او است خداوندي كه بقاء و استمرار هستي همانند به وجود آمدن آن، مستند به دوام فيض او است.
2ـ «اَلرَّحْمنِ الرَّحيمِ» (بخشاينده و مهربان) اين دو صفت رحمانيت و رحيميت خداوندي در هر شبانه روز دو مرتبه نهال اميد و نشاط و انبساط روحي را در باغ درون آدمي آبياري مينمايد و از تباه شدن در پوچيها و نوميديها جلوگيري ميكند.
اي بلبل جان مست ز ياد تو مرا وي مايهي غم پست ز ياد تو مرا
لذات جهان را همه يكسو فكند حالي كه دهد دست ز ياد تو مرا
3ـ «مالِكِ يَوْمِ الدّينَ» پايان سرنوشت و محاسبهي عمري كه در دنيا سپري شده است. تعيين سعادت يا شقاوت ابدي. همگي به دست آن خداوند پرورندهي عالميان و رحمان و رحيم است.
4ـ «ايّاكَ نَعْبُدُ وَ ايّاكَ نَسْتَعِينُ» وقتي كه نمازگزار به اين آيه مباركه ميرسد، در حقيقت نويد شايستگي خطاب و نيايش رويارويي با خدا به او رسيده است كه ميگويد: پروردگارا، تو را ميپرستيم و از تو ياري ميجوييم. در اين رويارويي دو ارتباط كه اساسيترين ارتباطات چهارگانه (ارتباط انسان با خود، ارتباط انسان با خدا، ارتباط انسان با جهان هستي و ارتباط انسان با همنوعان خود) ميباشد، مورد دريافت عميق نمازگزار ميگردد:
1ـ ارتباط با خدا (اياك نعبد) 2ـ ارتباط با انسانها كه مجموع آنان در يك وحدت عالي تشكل يافته، توفيق حركت در مسير كمال اعلا را از پيشگاه ربوبي مسئلت مينمايند. و بديهي است كه بشر بدون دو ارتباط مزبور، هرگز از زندگي قابل تفسير و توجيه (حيات معقول) برخوردار نخواهد گشت.
5ـ «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» عبور از خارستان شهوات و گذر از سنگلاخهاي عالم طبيعت كه جايگاه تلاقي ماده و روح است. نجات پيدا كردن از اغواها و فريبكاريهاي شيطان رجيم از يك طرف و رهايي از چنگال تحريكات غرايز حيواني و خودخواهيهاي متنوع از طرف ديگر، بدون التجاء و پناهندگي دائمي به الطاف و عنايات رباني امكان ناپذير است.
ذوق پردازي نميكنيم، بلكه با نظر به تجدّد و نو به نو شدن حالات رواني و جوشش مستمر خودخواهيها و لذتگراييها، حقيقت را ميگوييم، و به همين جهت است كه خداوند سبحان ما را به خواندن آيهي مباركهي «اهدنا الصراط المستقيم» كه جزئي از سورهي حمد باضافه ساير آيات اين سورهي مباركه در نمازهاي واجب و مستحب مكلف فرموده است.
6ـ «صِراطَ الَّذِيْنَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِم غَيْرِ المَغْضوُبِ عَلَيْهِم وَلاَ الضّالِّينَ»
حركت در صراط مستقيم كه مستند به هدايت الهي است، از عمل به دستورات خداوند و رسول او ناشي ميگردد. اين انسانهاي سالك در صراط مستقيم هستند كه گروه پيامبران و صديقين و شهداء و صالحان اولاد آدم بوده و مورد انعام و عنايات خداوندي ميباشند «وَلَهَدَيْناهُمْ صِراطاً مُسْتَقِيماً وَ مَنْ يُطِعِ اللهَ وَ الْرَسُولَ فَاُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنْ النَّبِييِنَ وَ الْصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الْصّالِحِينَ وَ حَسُنَ اُولئكَ رَفيقاً»[2]
مختصات نماز و نمازگزاران
نماز و نمازگزاران در قرآن
در قرآن مجيد در بيش از 80 مورد كلمه «صلوة» به معناي نماز آمده است.
[1] . سورهي رعد، آيهي 15.
[2] . سورهي نساء، آيهي 68 تا 69.
@#@ ما نخست مختصات نماز و نمازگزاران را از قرآن مجيد استخراج مينماييم و سپس به مطالبي ديگر در اين مبحث ميپردازيم.
1ـ استمداد و ياري جويي از نماز در برابر شدائد و سختيهاي زندگي كه دامنگير همهي انسانها است: اين حقيقت قابل ترديد نيست كه زندگي آدمي از سنگلاخ ناگواريها و حوادث غير قابل تحمل و ظلماتي كه گاهي هيچ روزنه اميد بخش در آنها مشاهده نميشود، خالي نيست. مردم در برابر اين سختيها به دو گروه اصلي تقسيم ميگردند: يك گروه با انواعي از وسائل تخدير و كنار زدن خود از سيلگاه آن سختيها و زير پا قرار دادن اصول و قوانين لازم، خود را راحت تلقي ميكنند.
گروه ديگر نمازگزاران هستند، اينان كه در هر شبانه روز چند بار توفيق حضور در پيشگاه الهي را به دست ميآورند، حكمت هستي و هدف عالي حيات را بالاتر از آن ميدانند كه غم و شاديها و شيرينيها و تلخيهاي روزگاران بتواند در حيات معتدل آنان كه بر مبناي حكمت رباني و به هدف اعلي ميرود، تأثيري بگذارد:
غــــم و شادي بَهرِ چـــه تــــفاوت دارد بـــاده بـــده شــادي آن كاين غم اوست
به حلاوت بخورم زهر كه شاهد ساقي است به ارادت بكشم درد كه درمان هم ازوست
به همين جهت بوده است كه سالكان طريق عشق حقيقي و رشد يافتگان حيات رباني با ابتلاء به مصائب و ناگواريهاي بسيار سخت، هرگز چهرهي شكوفاي خود را در هم و آشفته ننموده، با دريافت عظمت لذت ديدار خداوندي همواره شادمان و با نشاط بودند.
2ـ افزايش هشياري و استناد آن به بيداريهاي طبيعي كه گاهي سنگينتر از هر خواب سنگين ميباشند: خداوند سبحان از ورود به نماز در حال ناهشياري به طور عام نهي ميفرمايد:
«يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلوةَ وَ اَنْتُمْ سُكاري حَتّي تَعْلَمُوا ما تَقولُونَ»[1]
(اي مردمي كه ايمان آوردهايد به نماز نزديك نشويد در آن حال كه مست هستيد تا بدانيد آنچه را كه ميگوييد.) با توجه به جمله «تا بدانيد كه چه ميگوييد» به خوبي روشن ميشود كه منظور اعم از مستي و انواع ناهشياريها است.
4ـ «وَاَقِمِ الصَّلوةَ اِنَّ الصًَّلوةَ تَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»[2]
اين آيه مختصر با عظمت، سازندگي اين عبادت بزرگ را كه نماز ناميده ميشود، بيان ميكند. هر انسان عاقل حتي با كمترين توجه به اين كه از موقع گفتن «الله اكبر» به شرف و افتخار و كرامت ارتباط و رويارويي با خدا نائل آمده و شخصيت او از روي خاك برخاسته و فروغ رباني در دل او تابيده است، هرگز چنين شخصيت و چنين دل را در لجنزار خودخواهيها و كامكاري در فحشاء و زشتيها تباه و نابود نميسازد. در پيكار تضاد آشتي ناپذير و فروغ الهي و ظلمات فحشاء و زشتيها، غلبهي نهايي با فروغ جان پرور و روح افزاي آن ارتباط است كه «الله اكبر» آغاز آن است، و «السلام عليكم و رحمة الله و بركاته» كه نغمهي ابدي آهنگ وحدت انسانهاي مشترك در قافله سالكين جاذبيت ربوبي است، پايان آن ميباشد.
[1] . سورهي نساء، آيهي 43.
[2] . سورهي عنكبوت، آيهي 45.