■ اصول آموزش نماز به كودكان و نوجوانان
اكنون به شرح و بررسي اين روشها و شيوهها مي پردازيم:
1ـ اصل فطري بودن مسائل ديني
نياز به پرستش و نيايش، يكي از نيازهاي اساسي و عميق در عمق روان بشر است.
در بررسي تاريخي، اين موضوع ثابت شده كه پرستش، جزئي از وجود و كشش فطري انسان است. گاهي كه ميل و روح پرستش از سوي انبيا در مسير صحيحي قرار گرفته، به خدا پرستي ختم شده است. و گاهي بر اثر جهل، انحراف و لجاجت، موجودات و اشياي گوناگون پرستش شده اند.
طبق نص صريح دين اسلام، براي ما مسلّم و متقن است كه ميل به پرستش، نيايش، كمال طلبي، حقيقت جويي و... در كودك امري فطري و دروني است. اين موضوع را شواهد تاريخي ـ همچون: پرستش بت، خورشيد و گاو و ساختن بهترين مكانها براي معابد ـ و آيات و روايات تأييد ميكند.
خداوند ـ تبارك و تعالي ـ در قرآن مجيد ميفرمايد: «فأقم و جهك للدين حنيفاً فطرةَ الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم ولكن اكثر الناس لايعلمون» (روم / 30) (پس روي خود را با گرايش تمام به حق، به سوي اين دين كن، با همان سرشتي كه خدا مردم را بر آن سرشته است. در آفرينش خدا تغييري نيست. اين است همان دين پايدار ولي بيشتر مردم نميدانند).
اگر ملاحظه ميشود كه گروهي از كودكان و نوجوانان نسبت به مسائل ديني رغبت و تمايلي از خود نشان نميدهند، مربوط به عوامل محيطي است كه فطرت كودك را از مسير خودش تحريف كرده است.
متأسفانه، بعضي از والدين به دليل حساسيت نداشتن و اهميت ندادن به مسائل ديني، و بعضي به دليل سخت گيري ها، آموزشهاي غلط و نا آشنايي با سيره و روش معصومان (عليهم السلام) و روشهاي تربيتي، به گونهاي با كودك رفتار ميكنند كه آنان نسبت به مسائل ديني بي تفاوت، كم رغبت و حتي متنفر ميشوند.
با كمال تأسف، بايد گفت كه بعضي از والدين حساسيت و دقتي را كه دربارهي امور دنيوي ـ همچون: تغذيه، لباس، مسائل درسي، كلاس كنكور، معلم خصوصي و... ـ فرزندانشان از خود نشان ميدهند، نسبت به مسائل معنوي و ديني اظهار نميكنند. براستي، اين گروه از والدين مصداق كلام نوراني رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ ميباشند كه فرمودند: واي بر فرزندان آخر الزمان از دست پدرانشان. گفته شد: يا رسول الله! منظور شما پدران مشركند؟
فرمودند: خير، بلكه پدران مؤمني كه واجبات ديني را به فرزندان خود آموزش نميدهند. و اگر آنان خود بخواهند احكام دين را فرا گيرند، ايشان جلوگيري ميكنند، (و حال آنكه) اگر كالايي به دست بياورند، از آنان راضي و خوشحال خواهند شد. من از ايشان بيزارم و آنان نيز از من بيزارند» [1]
با توجه به اين اصل كه خدا جويي امري فطري و دروني است، بايد علماي اسلامي و دانشمندان تعليم و تربيت، به فكر تهيه و تدوين كتاب هايي باشند كه شيوههاي صحيح رشد و پرورش اين حس را بر مبناي اصل فطري بودن به والدين آموزش دهند تا آنان متوسل به شيوهها و روشهاي نادرست نشوند.
2ـ اصل اختياري بودن مسائل ديني
انسان به اقتضاي داشتن فطرت الهي، وجود چند بعدي و كرامت وجودي، موجودي مختار است كه كرامتش را با اختيار خود ميتواند كسب كند. در واقع از ديدگاه اسلام، انسان ميلها و جاذبههاي معنوي دارد، كه ديگر موجودات آن را ندارند. انسان قادر است كه در برابر ميلهاي دروني خود ايستادگي كند و فرمان آنها را اجرا نكند، يا به بعضي از آنها پاسخ گويد و بعضي ديگر را كنترل نمايد، يا از آنها در جهتي خاص استفاده كند.
اين توانايي انسان، به حكم نيروي اراده است كه به فرمان عقل عمل ميكند. اين توانايي بزرگ، از مختصات انسان است. اساس اين توانايي، آن است كه انسان موجودي آزاد، انتخابگر و صاحب اختيار ميباشد (مطهري، راهنمايي و مشاوره از ديدگاه اسلام، 42).
در دعوت كودكان و نوجوانان به دين، بايد به گونهاي عمل نماييم كه احساس آزادي كنند. با توجه به اين موضوع كه انسان فطرتاً خداجو است، لازم است كه با تذكر روشهاي صحيح، اين فطرت را در وجود آنان بيدار كنيم و به طرف پذيرش دين سوق دهيم. پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ نيز با نرمخويي و با زبان نرم، افراد را به دين اسلام دعوت ميكردند. به تجربه هم ثابت شده است كه با زور و اكراه، نميتوان كسي را به راه راست هدايت كرد.
خداوند ـ تبارك و تعالي ـ ميفرمايد: «افانت تكره الناس حتي يكونوا مؤمنين»[2] (پس آيا تو مردم را به اجبار وا ميداري كه ايمان بياورند).
اگر به مفاد آيهي: «لا اكراه في الدين، قد تبيين الرشد من الغي...»[3] توجه نماييم، معلوم ميشود كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ وظيفه تبيين دارند. لذا پس از تببين، ديگر جاي اكراه و جاي انتخاب كردن به جاي مردم وجود ندارد. همچنين خداوند ميفرمايد: «فانما عليك البلاغ» [4](پس بر تو تبليغ است و بس). كار پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ بيان، توضيح، تشبيه، ابلاغ، انذار و بشارت است. كار پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ اجبار نيست، كه به جاي مردم بخواهد انتخاب كند و آنها را مجبور نمايد.
بهتر است كه هيچگاه، كودكان يا نوجوانان را به دينداري مجبور نكنيم. همچنين، به خاطر اينكه آنان ديندار شوند، بهتر است به آنان پاداش خيلي زياد ندهيم. اگر بدون استفاده از اين دو حربه تهديد و تطميع بتوانيم آنان را به عقيدهاي معتقد كنيم، آن اعتقاد دروني خواهد بود; يعني اعتقادي كه نه به خاطر جلب منفعت، و نه ترس از قدر داني به وجود ميآيد[5].
وقتي نوجوان مجبور به دينداري نشود ـ و در دوره كودكي سالم و عاري از انحراف پرورش يافته باشد ـ و دين به نحو منطقي و در شرايط مناسب به او عرضه گردد، با توجه به اينكه به تفكر انتزاعي رسيده است، دين يا مذهب محكم و قابل دفاع را خواهد پذيرفت. اين دينداري او وراثتي، ريا كارانه و همراه با ناخالصي نخواهد بود، بلكه «دين خالص» خواهد داشت و سپس به دستورهاي ديني عمل خواهد كرد.
در دين اسلام تأكيد فراوان ميشود كه اصول دين تقليدي نيست، بلكه فرد بايد با آگاهي و آزادي آن را بپذيرد. بنابراين، بايد تلاش كرد كه كودك و نوجوان را به طريقي مثبت و ترغيب كننده، به دين دعوت كرد و از افرادي كه مبناهاي اعتقادي و فكري قوي دارند، كمك گرفت. بايد توجه داشت كه كودك و بويژه نوجوان، در مقابل برخوردهاي آمرانه مقاومت ميكند[6].
خانم زهرا مصطفوي، فرزند امام خميني (ره) نقل ميكند: «همسرم به جهت عادت خانوادگي، دخترم را از خواب صبحگاهي بيدار ميكرد و به نماز وا ميداشت. امام (ره) وقتي از اين ماجرا خبردار شدند، برايش پيغام فرستادند: چهره شيرين اسلام را به مذاق بچه تلخ نكن. اين كلام آنچنان مؤثر افتاد و اثر عميقي بر روح و جان دخترم به جاي گذاشت كه بعد از آن خودش سفارش كرد كه براي نماز صبح بموقع بيدارش كنم»[7].
والدين اگر ميخواهند فرزندانشان نماز خوان و معتقد بار آيند، موارد ذيل را در نظر بگيرند:
اولاً، خودشان معتقد به دستورها و تعاليم ديني باشند، و به دور از ريا و با خلوص نماز را به پا دارند.
ثانياً: در دوران كودكي، فرزندانشان را با نماز و مجالس و محافل مذهبي مأنوس كنند. از اين رو، لازم است خاطرات خوشي را در ذهن آنان ايجاد نمايند و بشدت از سختگيري، اجبار و اكراه خودداري كنند. پدري كه براي بيدار كردن دختر تازه بالغ خود براي اداي نماز صبح، دستي به گيسوان او ميكشد و با نوازش و محبت او را از خواب شيرين صبحگاهي بيدار ميكند، انجام دادن اين تكليف ديني را با شيريني محبت پدرانه خويش ميآميزد و عبادت را در كام فرزندش شيرين ميسازد.
ثالثاً: والدين نسبت به مسئله نماز و مسائل اعتقادي همچون ديگر مسائل، حساسيت نشان دهند. اگر والدين و مربيان به سفارشها و سيرهي معصومان ـ عليهم السلام ـ و بزرگان دين عمل كنند، قطعاً فرزنداني معتقد و نماز خوان خواهند داشت.
3ـ اصل تدريجي بودن آموزش مسائل ديني
آموزش معارف و مسائل ديني، مراتب و درجاتي دارد، كه اصول و مقتضيات آن بايد مراعات شود. اين مراتب و درجات، به دليل تفاوتهاي فردي در رشد استعدادهاي ذهني و روحي، تفاوت در معلومات و تجربيات، و شرايط گوناگون اجتماعي و فرهنگي در متعلمان است[8]. لذا، بايد مطالب و مفاهيم آموزشي و ديني، متناسب با سطح درك و قواي ذهني و رواني متعلمان باشد.
والدين و بزرگسالان نبايد توقع و انتظار داشته باشند، كه كودكشان خيلي سريع اهل عبادت و نماز شود. برنامه عادت دادن او به نماز و آموزش او، بايد بر اصل تدريج مبتني باشد. كودك نبايد يكباره بار سنگيني از وظايف بار ديني را بر دوش خود احساس كند، و خود را به انجام دادن آن موظف بداند.
[1] . نوري، مستدرك الوسائل، ج 2، 625
[2] . يونس / 99
[3] . بقره / 256.
[4] . آل عمران / 20.
[5] . ارونسون، روان شناسي اجتماعي، 34.
[6] . كاظمي، آموزش و پرورش از خردسالي تا نوجواني، 87.
[7] . ستوده، پا به پاي آفتاب، ج 1، 123.
[8] . سادات، راهنماي آموزش تعليمات ديني در مدارس، 27.
@#@ تكاليف سنگين، زود هنگام و خارج از طاقت و توان كودك، ممكن است صدمهاي جبران ناپذير بر اعتقادات ديني و مذهبي كودكان وارد آورد.
در تعاليم اسلامي، توصيههاي فراواني در زمينه آموزش تدريجي مسائل ديني آمده است. امام جعفر صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: وقتي كودك به سن سه سالگي رسيد، از او بخواهيد كه هفت بار عبارت «لا اله الا الله» را بگويد. سپس، او را به حال خود وا گذاريد تا به سن سه سال و هفت ماه و 20 روز برسد. در اين هنگام، به او آموزش دهيد كه هفت بار بگويد: «محمد رسول الله». سپس، تا چهار سالگي او را آزاد بگذاريد. در آن هنگام، از وي بخواهيد كه هفت مرتبه عبارت: صلي الله عليه و آله» را تكرار نمايد. سپس تا پنج سالگي او را آزاد بگذاريد. در اين وقت، اگر كودك دست راست و چپ خود را تشخيص داد، او را در برابر قبله قرار دهيد و سجده را به او بياموزيد، در سن شش سالگي، ركوع، سجده و ديگر اجزاي نماز را به او آموزش دهيد. وقتي هفت سال او تمام شد، به او بگوييد كه دست و صورت خود را بشويد (در مورد وضو نيز بتدريج وضو گرفتن را بياموزيد). سپس، به او بگوييد كه نماز بخواند. آنگاه كودك را به حال خود وا گذاريد تا نه سال او تمام شود... در اين هنگام، وضو گرفتن صحيح را به او بياموزيد و او را به نماز خواندن واداريد[1].
درباره روزه گرفتن نيز وضع به همين ترتيب است. امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايند: «ما اهل بيت هنگامي كه كودكانمان به پنج سالگي رسيدند، دستور ميدهيم كه نماز بخوانند. پس شما كودكان خود را از هفت سالگي به نماز دستور دهيد. و در هفت سالگي، ما امر ميكنيم تا به اندازه توانايي شان، نصف روز يا بيشتر يا كمتر روزه بگيرند، هنگامي كه تشنگي و گرسنگي بر آنان غالب آمد، دستور ميدهيم كه افطار كنند. اين عمل، براي آن است كه به روزه گرفتن عادت نمايند، پس، شما كودكان (پسران) خود را در نه سالگي به اندازه توانايي شان به روزه گرفتن امر كنيد و چون تشنگي و گرسنگي بر آنان غالب شد، افطار كنند»[2].
تعاليم اسلام به صورت تدريجي به مردم عرضه شده، و قرآن هم تدريجاً بر مردم خوانده شده است. متأسفانه، بعضي از والدين و مربيان قصد دارند در فرصتي كوتاه و خيلي سريع، فراگيران خود را به سر منزل مقصودي كه در ذهن خود دارند برسانند; بدون اينكه فرصت دست يابي خود بخودي آن را فراهم كنند.
صاحبنظران تعليم و تربيت در اين باره چنين اظهار نظر كرده اند: «اگر پيام تربيتي با سرعت و تعجيل و بدون در نظر گرفتن فرصت درون سازي از جانب كودك صورت گيرد ـ هر چند مظاهر يك انتقال صوري انجام گرفته است ـ ، اثر آن پايدار و ماندني نخواهد بود».
لذا، بهتر است كودك هر چيزي را اندك ـ ولي آن اندك را خوب ـ ياد بگيرد و هضم و جذب نمايد; و گرنه، ديگران و خود را با دانش سطحي و قشري خويش گول خواهد زد.
آنچه تاكنون مشخص شده، نشان دهنده آن است كه سرعت بيش از اندازه و به دور از توانمندي و جذب ظرفيت طبيعي كودك، فرآيند درون سازي مفاهيم تربيتي را مختل ميسازد. در واقع، هماهنگي مشترك بين توانايي و قابليت تربيت شونده از يك سو و امكانات مناسب تربيتي از سوي ديگر، سرعت متناسبي را ميطلبد كه تشديد يا تخفيف بيش از حد آن، به اختلال در فرايند تربيت و حتي اختلال در تعادل شخصيت تربيت شونده منجر ميگردد.
4ـ اصل اعتدال و ميانه روي در آموزش مسائل ديني
اعتدال و ميانه روي، زير بناي تعاليم اسلام است; به طوري كه در همه دستورها و مقررات آن، از هر گونه افراط و تفريط جلوگيري شده است.
اصل تعادل، از اصولي است كه در قرآن كريم بدان عنايت شده است. خداوند متعال در قرآن كريم ميفرمايد: «و كذالك جعلناكم امة وسطاً»[3] (و شما را امت ميانه و معتدل قرار داديم).همچنين، در حيات سراسر نوراني پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ و ائمه هدي ـ عليهم السلام ـ، اين اصل را در همه اعمال و رفتارشان مشاهده ميكنيم. امام علي ـ عليه السلام ـ درباره پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ فرمودند: «سيرته القصد» (سيره اش تعادل و ميانه روي بود).
انسان موجودي چند بعدي و چند كانوني است. اسلام نيز كه دين جامع و كاملي است، به تمام نيازهاي انسان توجه دارد. براي رشد، تعالي و كمال بشر لازم است همه ابعاد انسان به صورت هماهنگ و متعادل رشد و تكامل يابند.
بيتوجهي به همه ابعاد وجودي انسان يا توجه بيش از حد به يك بعد و ناديده گرفتن ابعاد ديگر، جامعيت و وحدانيت وجود آدمي را ناديده ميگيرد و انساني يك بعدي و تك ساختي ميسازد[4]. اگر انسان را فقط در يك بعد ببينيم و او را در همان بعد تربيت كنيم. در حقيقت موجبات نابودي شخصيت انساني او را فراهم كرده ايم. متأسفانه، بيشتر انسانها و بسياري جوامع، فاقد اين اصل در زندگياند، و در دام افراط يا تفريط غلطيدهاند. ريشهي بسياري از انحرافات: فردي، اجتماعي، اخلاقي و رواني را ميتوان در رعايت نكردن اصل تعادل جستجو كرد.
ميانه روي در عبادت هم بايد مراعات شود. درست است كه توصيهها و تشويقهاي پيشوايان دين، هر انسان محب پروردگار را به انجام دادن عبادات راغب ميگرداند، اما تواناييها و آمادگيهاي روحي او نيز شرط است. اگر او با تحميل عبادت بر خود، لذت عبادت را از خويش سلب كند و خود را در آن امر به تكلف اندازد، نه عبادت او عبادتي سالم محسوب ميشود، و نه خود او از عبادتش بهرهي معنوي ميبرد»[5].
ظرفيت انسان براي عبادت، يك ظرفيت محدود است. لذا بايد سعي شود عبادت با نشاط باشد. اگر نشاط از بين برود، عبادت تحميلي ميشود. پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ فرمودند:
«ان هذا الدين متين فأوغلوا فيه برفق و لا تكرهوا عبادة الله الي عباد الله فتكونوا كالداكب المنبت الذي لاسفراً قطع ولاظهراً ابقي» [6]
دين اسلام، ديني متين، محكم، منطقي و مبتني بر ملاحظات دقيق رواني و اجتماعي است. لذا، پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ سفارش ميكند كه با مدارا و متانت حركت كنيد و عبادت خود را مغبوض و منفور نفس خويش قرار ندهيد. يعني، طوري عمل نكنيد كه نفس شما عبادت را دشمن بدارد، بلكه طوري عمل كنيد كه نفس، عبادت را دوست بدارد و مجذوب آن شود.
مانند اسب سواري نباشيد كه در اثر تندي و شتاب زياد ـ كه ميزان توانايي مركوب را در نظر نميگيرد و فقط تازيانه را ميشناسد ـ، نه خود به مقصد ميرسد و نه براي مركب او كمر و توانايي ميماند.
پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ همان طور كه با غرق شدن در مسائل مادي و شهواني مخالف بودند، با رهبانيت و عبادتهاي صوفيانه نيز مخالفت ميكردند. ايشان در برخورد با كساني كه نسبت به مسائل زندگي بي اعتنا شده و به عبادت پرداخته بودند، فرمودند: «بدن شما و زن، فرزند و يارانتان حقوقي بر شما دارند و بايد آنها را رعايت كنيد».
امام جعفر صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: در جواني، سخت مشغول عبادت بودم، پدرم به من فرمودند: فرزندم! (زياد خود را خسته مساز) كمتر از اين مقدار هم ميتواني انجام دهي. بدرستي كه خداوند اگر بندهاي را دوست داشته باشد، به عبادت اندك او راضي خواهد شد»[7].
فجيع عقيلي گويد: «امام حسن ـ عليه السلام ـ به من فرمودند: هنگامي كه پدرم در حال احتضار بودند، شروع به وصيت كردند و فرمودند: در عبادت ميانه رو باش، و آن چه را كه هميشه ميتواني انجام دهي و در توان تو است، انجام ده»[8]. متأسفانه عدهاي از والدين، مبلغان و مربيان به دليل نا آگاهي از مراحل رشد و تحول رواني كودكان و نوجوانان و همچنين بي اطلاعي از شيوه و روشهاي برخورد ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ در اين زمينه، با اتكا به دانستهها و تجربيات غير علمي و غلط خويش، اعمالي را مرتكب ميشوند، كه بعضاً مضر به حال كودكان و نوجوانان است.
علاقه مفرط برخي والدين به مذهبي شدن فرزندانشان و اصرار بيش از حد آنان در اين زمينه، بي توجهي به توان، استعداد و نيازهاي روحي و رواني كودكانشان و خارج شدن از مرز اعتدال، عواقب ناگوار و نامطلوبي ـ همچون بدبيني به مذهب ـ را در پي خواهد داشت.
5ـ اصل تكرار و مداومت در آموزش مسائل ديني
تكرار و استمرار، خود بخود سبب يادگيري درست، سرعت عمل و كسب مهارت در هر زمينهاي ميشود. همه، مَثَل معروف: «كار نيكو كردن از پر كردن است» را شنيده اند. و همه نيز واقفند كه بازي يا رانندگي روي يخ، فقط در نتيجهي تمرين و تكرار ممكن است.
هيچ كس نميتواند منكر باشد كه اگر مفاهيم و لغات آموخته شده از زبان بيگانه تمرين و تكرار نشوند، دير يا زود به دست فراموشي سپرده ميشود.[9]
دكتر قائمي در اين باره مينويسد: «براي تقويت و ايجاد رفتاري ثابت و عادتي استوار در كودك و نوجوان، بايد از مجراي تكرار وارد شد. بسيار از افكار و اعمال، در سايهي تمرين و عمل مكرر در انسان تثبيت ميشوند. حتي ايمان آدمي هم، نوعي تثبيت در سايهي عمل است، «لا يثبت الايمان إلاّ بالعمل» [10]هر قدر عمل مكرر باشد، امكان تثبيت آن بيشتر خواهد بود.
همچنين در تربيت ديني اين اصل وجود دارد كه از راه ظاهر و عمل ظاهري، ميتوان در باطن نفوذ داشت; و بر عكس.
[1] . سادات، راهنماي پدران و مادران، ج 2، 159; يكصد و چهارده نكته درباره نماز، 66.
[2] . طباطبائي، سنن النبي، 157.
[3] . بقره / 143.
[4] . مطهري، مقدمهاي بر مفاهيم و كاربردهاي راهنمايي و مشاوره از ديدگاه اسلام، 68 ـ 69.
[5] . مظلومي، با تربيت مكتبي آشنا شويم، 142.
[6] . كليني، اصول كافي، ج 2، 86 ـ 87.
[7] . كليني، اصول كافي، ج 2، 87.
[8] . نوري، مستدرك الوسائل، ج 1، 130; مسلم، صحيح، ج 3، 144.
[9] . شعباني، مهارتهاي آموزشي و پرورشي، 23.
[10] . كليني، اصول كافي، ج 1، كتاب الفكر و الايمان.
@#@ بايد كودك را به مظاهر عمل و تكرار در اين ظاهر انس دهيم تا باطن او شكل گيرد. تجارب و تعاليم علمي نشان داده اند، كه حتي عمل ريايي در صورت تكرار در فردي تثبيت ميشود. پس از تثبيت، ميتوان يك عمل ريايي را به صورت واقعي و بي ريا درآورد; به شرط اينكه نيت عمل را عوض كند.
اين روش، بويژه درباره كودك مؤثر است. مثلاً، ممكن است كودك يا نوجواني از طرف امام جماعت تشويق شود و خاطرهي خوشي در ذهنش شكل بگيرد. لذا، وي مدتي به خاطر همين تشويق، به مسجد ميرود. پس از مدتي، جاذبههاي معنوي مسجد و حالات نماز گزاران به هنگام نماز، اين فرد را مجذوب خود ميكند و او را فردي مذهبي بار ميآورد.
اين گونه، ما كودك را به تكرار ظاهر در عبادت سوق ميدهيم، تا زمينه براي انس به عبادت، تثبيت عمل و ايجاد عادت، در او فراهم آيد[1].
پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ، بزرگ مربي مكتب اسلام، در زمينهي آموزش نماز و تكرار آن براي نوهي گرامي شان، حضرت امام حسين ـ عليه السلام ـ چنين رفتاري داشتند: «روزي حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ قصد خواندن نماز را داشتند. امام حسين ـ عليه السلام ـ در كنار جد بزرگوارشان بودند و قصد همراهي با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ را داشتند. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ تكبير گفتند، ولي امام حسين ـ عليه السلام ـ نتوانستند آن را تكرار كنند. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ تكبير دوم، سوم، چهارم، پنجم و ششم را گفتند. بالاخره، در هفتمين بار، تكبير امام حسين ـ عليه السلام ـ صحيح ادا شد و نماز آغاز گرديد»[2]. اين شيوه رفتار نبي مكرم اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ، ميتواند الگو و روش خوبي براي والدين و مربيان باشد. آنان بايد همانند پيامبر عظيم الشأن اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ، مراحل رشد كودك را در نظر بگيرند و سعي كنند با صبر و حوصله، به نياز فطري كودكان پاسخ مناسب بدهند.
هنر بزرگ والدين و مربيان اين است كه دنياي كودك را درك نمايند و بدانند كه برخي از مسائل كه ممكن است براي بزرگسالان خسته كننده باشد، براي كودكان لذت بخش است.
كودك از تكرار مكررات همچون خواندن و ذكر مكرر قصهها و داستانها اصلاً خسته نميشود. اگر بيان اين داستانها با صوت خوش و ريتم و آهنگ مطلوب باشد، كودك كاملاً مجذوب و علاقمند ميشود. در اين باره، مادران بخوبي ميدانند كه بعضي قصهها را صدها بار تكرار كرده اند، ولي باز هم كودك به آن علاقه نشان داده است.
لذا، توصيه ميشود كه والدين نماز را با حال مناسب و صوت و آهنگ موزون قرائت كنند، تا كودكان بيشتر به كلام الهي جذب شوند.در اين باره، والدين ميتوانند به قرائت نمازهاي علماي رباني گوش دهند و آنها را ضبط كنند تا هم خودشان و هم كوكانشان، بهره مند شوند.
6ـ اصل آسان گيري در آموزش مسائل ديني
رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ در مناسبتهاي مختلف، تأكيد كردند: «دين اسلام آسان است و دينداري مشكل نيست. مبادا، افراد نادان بر خود سخت بگيرند. مبادا متوليان امور ديني، كاري انجام دهند كه مردم تصور كنند دينداري مشكل است و با سخت گيريهاي بيجا، مردم را از دين فراري دهند»[3].
«روزي پس از نماز، مردم اطراف پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ را گرفتند و از ايشان مسئلهاي پرسيدند. چندين بار سؤال كردند: آيا فلان كار اشكال دارد؟
آن حضرت فرمودند: اشكال ندارد. اي مردم! دين خدا در آساني است[4]. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ اين سخن را سه بار تكرار كردند.
پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ فرمودند: «خداوند اسلام را تشريع كرد، آن را آسان و گشاده قرار داد، و سخت و تنگ نگرفت»[5].
وقتي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ افرادي را براي تبليغ و ارشاد مردم و آشنا كردن آنان با مباني اسلام اعزام ميكردند، يكي از مهمترين رهنمودهايشان اين بود: «مژده بدهيد، نترسانيد، آسان بگيريد و سخت نگيريد»[6].
در برنامههاي جمعي و عبادات اجتماعي اسلام، روي موضوع خودداري از تندروي و سختگيري و خسته نكردن افراد، عنايت خاصي شده است. اولياي گرامي اسلام، توصيههاي فراواني كردهاند كه مبادا از رعايت حال و حفظ نشاط افراد غفلت شود، و از عبادات و مراسم اسلامي به جاي جاذبه، علاقه و سازندگي تنفر، دافعه و فرار اشخاص حاصل آيد.
به همين دليل در احاديث متعددي، توصيه فراوان شده است كه نمازهاي جمعه و جماعات، نبايد به گونهاي باشد كه به خاطر طولاني شدن آنها حقوق ضعيفان، سالمندان و كودكان از بين برود.
در اين باب، از سوي اولياي عظيم الشأن اسلام توصيههاي فراواني رسيده است كه براي الگو قرار دادن عمل آن بزرگواران، مواردي را بررسي ميكنيم[7].
انس بن مالك روايت كرده است: «نماز پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ از همه كاملتر و كوتاهتر بود»[8].
معاذ پسر جبل كه در يكي از مساجد مدينه پيشنماز بود، روزي در نماز جماعت سورهي بزرگي را خواند. وي نماز را آنقدر طول داد، كه مردي (پيرمردي) كه در آن نماز جماعت شركت كرده بود، در اثر خستگي و ناتواني طاقت نياورد، و نتوانست نماز خود را به جماعت و همراه معاذ به پايان برساند. از اين رو، وي وسط نماز قصد فرادا نمود، نماز خود را تمام كرد، سوار مركب شد و به سراغ كار خود رفت. وقتي خبر اين گونه نماز جماعت خواندن به اطلاع پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ رسيد، آن حضرت ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ بسيار ناراحت شدند و دستور دادند معاذ را حاضر كنند. آنگاه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ با ناراحتي به او فرمودند: «يا معاذ، اياك ان تكون قتانا» (اي معاذ! ديگر اين طور نباشد كه مردم را از نماز جماعت فراري بدهي، بلكه در نماز جماعت سورههاي كوتاه را بخوان»[9].
آسانگيري در مسائل ديني كودكان، از اهميت مضاعف و بسزايي برخوردار است. در دوران خردسالي، در نماز به گونهاي عمل كنيم كه كودك احساس جبر و خستگي نداشته باشد. نماز نبايد براي او امري سنگين و كسل كننده شود. به مصلحت او است كه نمازها، با ذكرها، ركوع و سجود خسته كننده و طولاني نباشد. حتي سفارش شده است كه به خاطر چند كودكي كه با شما به نماز ايستاده اند، آن را سريعتر بخوانيد، و از برخي كارهاي مستحبي صرف نظر كنيد. هوشيار باشيد كه او كودك است و حال و روحيهي شما را ندارد; بويژه كه از بسياري حالات و رفتار شما سر در نميآورد و معناي عبارات شما را نميفهمند.[10]
ميرزاي نوري در مستدرك الوسائل مينويسد: «امام سجاد ـ عليه السلام ـ كودكاني را كه نزد او بودند، وا ميداشتند كه نماز ظهر و عصر، و مغرب و عشا را با هم بخوانند. به آن حضرت اعتراض شد. فرمود: اين عمل براي آنان سبكتر و بهتر است و سبب ميشود كه به خواندن نماز پيشي بجويند و براي خوابيدن و يا سر گرمي به كار ديگر، نماز را ضايع نسازند. و امام ـ عليه السلام ـ، كودكان را به چيز ديگري غير از نماز واجب دستورشان نميدادند و ميفرمود: اگر قدرت و طاقت بر خواندن نمازهاي واجب داشتند، آنان را محروم نسازيد»[11].
ابن قداح روايت كرده است كه امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: «ما به فرزندان خود دستور ميدهيم مادامي كه در حال وضو هستند و مشغول كار ديگري نشده اند، نماز ظهر را با نماز عصر، و نماز مغرب را با نماز عشا بخوانند»[12].
بعضي والدين و مربيان كه اصرار دارند از روي جبر و اكراه و بدون توجه به حال و روحيهي كودك او را نماز خوان بار آورند، آنان ناخودآگاه لامذهبهاي آينده و افرادي عقدهاي ميپرورانند. چنين افرادي، در نخستين فرصتي كه به قدرت و استقلالي دست يابند، دين و عبادت را ترك خواهندكرد. طبيعي است، مسئوليت چنين وضعي بر عهدهي كساني است، كه چنين زمينهاي را فراهم كردهاند [13].
دكتر احمدي در اين باره نقل ميكند: «شخصي را ميشناسم كه پزشك متخصص تغذيه است. او فردي است كه عِرق ملي خوبي هم دارد و در آلمان زندگي ميكند. وي ميگفت: پدر من از متدينين سر شناس يكي از شهرهاست، و همه چيز او سر جاي خودش است; نماز خواندنش، اعمال عبادي اش و... با وجود آن كه در شهر سرد سيري بوديم، صبحها ما را از خواب بيدار ميكرد تا نماز بخوانيم. بعد، خودش در اتاق ديگري مشغول نماز خواندن ميشد. ما تدبيري انديشيديم تا از وضو گرفتن در آن هواي سرد خلاص شويم. بنابراين، بدون آن كه وضو بگيريم، در اتاقمان با صداي بلند در حالي كه خوابيده بوديم نماز ميخوانديم.
بعد از چند بار، پدرمان فهميد و با كتك ما را وادار كرد كه وضو بگيريم و نماز بخوانيم. بعد از مدتي، ما ياد گرفتيم كه اين كار را بكنيم: براي وضو گرفتن ميرفتيم، ولي وضو نميگرفتيم. سپس، ما ميايستاديم و بلند بلند نماز ميخوانديم تا نشان بدهيم كه داريم نماز ميخوانيم. بدين گونه، پدرم من، خواهران و برادرانم را وادار به نماز خواندن ميكرد. و الان، هيچ يك از ما نماز نميخوانيم [14].
7ـ اصل هماهنگي خانه، مدرسه و جامعه (مسجد، رسانهها و...) در آموزش مسائل ديني.
يكي از عوامل مؤثر در تكوين شخصيت علمي، معنوي و جسمي كودك و نوجوان، ايجاد هماهنگي و همكاري مثبت و سازنده بين خانه، مدرسه و جامعه (مسجد، رسانهها و.
[1] . قائمي، اقامهي نماز در دوران كودكي، 36 ـ 37.
[2] . مجلسي، بحار الانوار، ج 43، 307.
[3] . محمدي ري شهري، جشن تكليف، 86.
[4] . ابن حنبل، مسند، ج 5، 69.
[5] . ابويعلي، مسند، ج 3، 50، حديث 2452.
[6] . ابن هشام، السيرة النبوية، ج 4، 237.
[7] . صادقي اردستاني، پيوند، 57 ـ 58.
[8] . ابن حنبل، مسند، ج 3، 100.
[9] . حر عاملي، وسائل الشيعة، ج 5، 47.
[10] . قائمي، اقامه نماز در دوران كودكي و نوجواني، 35
[11] . نوري، مستدرك الوسائل، ج 15، 160، و ج 3، 19; كليني، كافي، ج 2، 409; حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 3، 14 و 16.
[12] . حر عاملي، وسائل الشيعة، ج 15، 183.
[13] . قائمي، اقامه نماز در دوران كودكي، 36.
[14] . احمدي، مجموعه مقالات دومين كنگره سراسري انجمنهاي اوليا و مربيان كشور، 194. @#@..) است.
براي رسيدن به اهداف تربيت ديني و ترويج فرهنگ نماز، همكاري همه ارگانها و نهادها بويژه نهادهاي فرهنگي و تربيتي ضرورت نام دارد.
خانه، مدرسه و جامعه (مسجد، رسانهها و...) در انجام دادن وظايف تربيتي و پرورش مسائل ديني، مكمل يكديگرند.
پيوند و ارتباط نزديك خانه، مدرسه و جامعه (مسجد و رسانهها و...) با يكديگر، در واقع پيوند استوانههاي تربيت صحيح و منطقي است. امروزه، لازم است مدارس يك علاقه واقعي و باطني، براي حضور مستمر و ارتباط نزديك دانش آموزان با مساجد، در آنان ايجاد كنند. در اين راستا، مدارس نبايد فقط به ساختن نمازخانهها اكتفا كنند. هر چند ساخت و توسعه نمازخانهها اقدامي مثبت و ارزنده براي رسيدن به ارزشها و مقدسات والاي ديني است، اما هيچگاه جاي مساجد و اثرات سازندهي آنها را نميگيرد.
لازم است، همهي تلاش دست اندركاران تعليم و تربيت، بر اين باشد كه پيوندي واقعي ـ نه ظاهري و صوري ـ بين خانه، مدرسه و جامعه ايجاد كنند. با اين گونه پيوند، هم خانه به فضايي اسلامي و آكنده از ارزشهاي معنوي تبديل ميشود و هم، مدرسه نقش سازنده و هدايتگري در زمينهي ارزشهاي ديني مييابد. از اين رو، با هماهنگي و يكساني فضاي حاكم و ارزشهاي معنوي و ديني در خانه و مدرسه، بسياري از تعارضات و مشكلاتي كه ممكن است براي كودكان در نتيجهي ناهماهنگي بين خانه، مدرسه و جامعه ايجاد شود، بر طرف ميگردد.
البته، اين پيوند بايد مستمر باشد; نه مقطعي و وابسته به شرايط خاص. چنين پيوندي، كاري گروهي و حركتي اجتماعي را ميطلبد. اين گونه كارها، بس پيچيده است و با چند بار بردن دانش آموزان به مسجد و حضور فيزيكي آنان، نميتوان به نتايج مطلوب و رضايتبخش رسيد.
فرهنگ انس گرفتن با مسجد و در رأس آن نماز به عنوان يك حركت ارادي، آگاهانه و مستمر، بايد از آغاز دوران كودكي در نظام تربيتي خانه، مدرسه و جامعه به عنوان يك اصل مهم تربيتي مدّنظر قرار بگيرد تا فطرت خداجوي كودك به گونهاي رشد و پرورش يابد، كه هيچ عامل و شرايطي نتواند موجبات انحراف او را فراهم سازد.
در آموزش و پرورش قديم، همهي مسئوليتهاي تربيتي را مدرسه بر عهده ميگرفت. در تربيت جديد، اين حقيقت پذيرفته شده است كه آموزش و پرورش مدرسه بدون همكاري آگاهانه و فعالانهي خانواده، نتيجهي مطلوبي نخواهد داد. دليل چنين نگرشي آن است كه كودك بيشتر اوقات فراغت خود را در خارج از مدرسه و اغلب در خانه و جامعه ميگذراند. از آنجا كه كودك از والدين و جامعه متأثر ميشود، خنثي كردن اثرات محيط خارج از مدرسه در مدت محدود درسي، بسيار سخت و گاهي غير ممكن است. در واقع، امروزه اگر خانواده، مدرسه و جامعه (مسجد و...) نسل جديد را به سوي يك هدف و روش واحدي سوق ندهند، نميتوان اميدي به پيشرفت ديني جامعه داشت. اگر اين مثلث تربيتي (خانه، مدرسه و جامعه) در برنامهها و روشها هماهنگي لازم را نداشته باشند، در روند رشد ديني كودك و نوجوان اختلال به وجود خواهد آمد; كه اولين عارضهي آن، تعارض است. متأسفانه، بايد اذعان كرد كه فعاليتها در اين راستا، هماهنگ، همجهت و همخوان نيست. حتي در مواردي، ممكن است با فعاليتهاي موازي و گاهي مغاير، انرژي و توان يكديگر را خنثي و كاهش دهند.
به طور مثال، بعضي خانوادهها اطلاعات چنداني از دين ندارند. از طرفي، مدرسه تكاليف سختي بر بچههاي اين گونه خانوادهها تحميل ميكند. اين تعارض باعث ميشود كه نوعي دو گانگي در كودكان و نوجوانان به وجود آيد.
نمونهي ديگر اينكه، برخي خانوادهها كه به مذهب توجه دقيق و لازم ندارند، در محافل و ميهمانيها ـ بدون توجه به مسائل شرعي ـ براي بچههايشان لباس هايي انتخاب ميكنند كه با آن مجالس تناسب داشته باشند از سويي، اصرار مدارس بر اين است كه دانش آموزان پوشش و لباس مناسب با شرع بپوشند. در اينجا نيز اختلاف ميان خانه و مدرسه، براي بچهها تعارض به وجود ميآورد.