■ انس با نماز(3)
رضا اخوی، مرکز تخصصی نماز
در دو شماره پیشین، دو راهکار برای انس گرفتن و لذت بردن از نماز بیان شد و اینکه چگونه می توان از نمازگزاری صرف، به انس با نماز و لذت بردن از لحظات و آنات ایستادن در پیشگاه پروردگار با عظمت رسید. در این نوشتار، سومین راهکار انس مورد شرح و تبیین اجمالی قرار خواهد گرفت.
آشنایی با حقیقت عبادت
روح انسان تشنه یافتن و رسیدن به حقیقت است و تا زمانی که به آن نرسد، آرامش و سکون را هم تجربه نخواهد کرد. در آموزههای الهی، اگرچه پرسیدن دارای جایگاه ارزشمندی است، ولی رسیدن و یافتن، ارزش و جایگاهی بس والاتر دارد. اینکه انسان بتواند با تفکر و تعقل- که نعمتی الهی و امتیاز خاص انسان است-، در آفاق و انفس سیر نموده به سرای حقیقت تا سرحد ممکن بار یابد. به همین جهت است که تقلید در اصول دین جایز نیست، چون آنجا دیگر جای رسیدن است نه صرفاً پرسیدن؛ در آنجا باید تمام رفتارهای انسان از روی دانستن، فهمیدن و رسیدن باشد، وگرنه تقلید و مسلمان حرفی و شناسنامه ای شدن و به تعبیری، ادای مسلمانی را در آوردن، نه تنها مورد تایید نخواهد بود، بلکه سزاوار مذمت و نکوهش خواهد بود.
قرآن کریم نیز زيباترين و رساترين سخنان را درباره ارزش دانش و تعقل و دقت و تفقّه بيان كرده و بيش از هزار بار كلمه «علم» و مشتقات آن كه نشانه باروري خرد و انديشه است، تكرار شده و در چهار آيه نيز به تدبر در قرآن، به عنوان بهره وري از عقل، امر شده است. پیامبر اكرم صلي الله عليه و آله به عنوان خاتم پيغمبران و عقل كلّ و پیشوایان معصوم علیهم السلام هم در معرّفي خرد و خردمندان و جايگاه عقل در مكتب اسلام و آثار آن سخنان نغز و قابل تأملی دارند که به روشنی بر جایگاه بی بدیل عقل و خرد در آموزه های الهی دلالت دارند، تا آنجا که در برخی روایات، دینداری و خردورزی همسان و در طراز مساوی قرار گرفته اند. رسول اعظم(ص) می فرماید: قِوامُ الْمَرْءِ عَقْلُهُ وَ لا دينَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ؛ قوام (ركن نگه دارنده) مرد، خرد اوست و كسي كه خرد ندارد، [در واقع] دين ندارد.[1]
عبادت و تعقل
یکی از مواردی که فکر و عقل انسان باید بدان توجه ویژه نماید، جایگاه عبادت و بندگی انسان در زندگی است که این مهم با وصول به شناخت صحیحی از خود، امکان پذیر خواهد بود. وقتی انسان مقام و شأنیت حقیقی خود و قابلیتهای جسمی و روحی فراوانی که در او قرار دارد را بشناسد و بداند که وظیفه شکوفا ساختن و بروز آن بر عهده انسان نهاده شده است، تا به اوج و کمال مدنظر از آفرینش او دست پیدا کند که این مهم در پرتو عبادت و بندگی و نزدیکی به خداوند از طریق انجام واجبات و ترک محرمات ممکن خواهد شد. هنگامی که انسان بداند جایگاه او جانشینی خداوند است و او نمایانگر قدرت خداوندی و جلوه ای از صفات الهی است که با نفخه الهی[2] برای جانشینی خدا در زمین انتخاب شده است و تا بدانجا میتواند رشد یابد که در عالَم تصرف کند و بر تمام اطراف خود تسلط و اشراف داشته باشد.[3] و حتی می تواند تا مقام خداوندگاری پیش برود، بدون شک چنین معرفت و شناختی، افقهای بزرگتری را پیش روی او خواهد گشود و خود را همسو و هماهنگ با خواستههای الهی خواهد گرداند. البته رسیدن به این جایگاه و بار یافتن به چنین مقامی، مشروط به بندگی و عبادت و گام نهادن انسان در شاهراه هدایت و کمال و رسیدن به مقام قرب الهی است.
شهید مطهری مینویسد: «وصول به ربوبیّت در پرتو عبودیّت، گرچه در ظاهر تعبیر زننده ای است، زیرا معنی این جمله «از بندگی تا خداوندگاری» است، مگر می شود انسان از مرز بندگی خارج شود، یا در مرز خدایی قدم بگذارد؟! این التّراب و ربّ الارباب؛ خاک کجا و پروردگار پروردگارها کجا؟ ولی باید توجه داشت که خدایی غیر از خداوندگاری است، مقصود این است که انسان در پرتو بندگی خالص به خداوندگاری (و نه خدایی) می رسد... در درون عبودیت مرحله ای پیش می آید که انسان مظهر صفات حق می گردد...حدیث می گوید: العُبُودِیَّةُ جوهَرَةٌ کُنهُهَا الرُّبُوبِیَّة؛ یعنی همانا بندگی خدا و پیمودن صراط قرب به حق، گوهری است که نهایت آن خداوندگاری؛ یعنی قدرت و توانایی است.[4]
بدیهی است که مقصود ما از بندگی، بدین معناست که زندگی ما رنگ و بوی خدایی داشته و فلش تمام کارهای ما به سمت بالا و به نیت جلب رضایت پروردگار و هماهنگ با خواستههای او باشد.[5]
یادسپاری
راه صحیح و حقیقی رسیدن به عبودیت از مسیر عبادت و انجام واجبات و دستورات الهی و گام نهادن در این مسیر محقق خواهد شد و نماز، بارزترین جلوه و تابلوی دینداری و بندگی انسان و نشان دهنده تفکر و تعمقی است که انسان در این راستا بدان دست یافته است؛ از این رو شاید بتوان گفت که آشنایی با حقیقت عبادت مهمترين مرحله انس با نماز است، چرا كه به واسطه آن، روند نمازگزاري را در مسيري واقعي قرار مي گیرد و پرستش آگاهانه و مداوم را شكل ميدهد. ادامه دارد.....
[1] . تحف العقول، ص90.
[2] . و نفخت فیه من روحی.( ص آیه ٧١).
[3] . عبدی اطعنی اجعلک مثلی؛انا حی لا اموت، اجعلک جیا لا تموت، انا غنی لا افتقر، اجعلک غنیا لا تفتقر،انامهما اشاء یکون، اجعلک مهما تشاء یکون؛ بنده ام! مرا اظاعت کن تا تو را مانند خود سازم.همان طوری که من زنده هستم و نمی میرم، تو هم همیشه زنده باشی.همان طوری که من غنی هستم و فقیر نمی شوم، تو هم همیشه غنی باشی. همانطوری که من هر چه را اراده کنم می شود، تو هم هرچه اراده کنی همان می شود.( الجواهر السنیه، ص 709).
[4] . برای اطلاع بیشتر: ر. ک: مجموعه آثار شهید مطهری، ج3، ص 296.
[5] . صِبغَةَ ٱللهِ وَ مَن أَحسَنُ مِنَ ٱللهِ صِبغَةً (بقره/138)؛ رنگ خدایی[بپذیرید]، و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است.