■ چگونه می توانيم حضورقلب در نمازراتحصيل كنيم؟
حجت الاسلام محمد مهدی حائری پور، مرکز تخصصی نماز
مهمترين آداب باطنی نماز، حضور قلب در نماز است. بقيه آداب باطنی نماز به حضور قلب برمی گردد و در تحصيل حضورقلب نيز مؤثر است.آيات وروايات فراوان نيزبه طور ويژه برحضورقلب در نماز تأكيد كرده است كه درادامه اين بحث بيان خواهيم كرد. راه بهدست آوردن حضور قلب در نماز، دانستن عوامل مؤثربرای تحصيل حضور قلب و موانع آن را است.
«عوامل مؤثر درتحصيل حضورقلب»
نمازگزار بايدبه اموری فكركند وآن ها را دروجود خود نهادينه كند كه اين ها مقدماتی است لازم برای به دست آوردن حضورقلب وبدون اين ها قلب حاضر نمی گرددحتی اگرمقدمات ظاهری كه فراهم آوردن مكان و زمان مناسب از جمله ی آنهاست تحصيل شود:
1.بزرگ شمردن امرخدا ورعايت حريم آن،
وقتی در زندگی پيامبر واهل بيتDمطالعه می كنيم اين امربه خوبی روشن است كه ايشان درباره ی امر ونهی خدا حساسيت ويژه ای داشتند و آنها رابر هر چيزی از دنيای خود وديگران مقدم می شمردند.معلوم است كه اگر خداوند و اوامر اوبزرگ شمرده شود دل انسان در برابر آن به خشوع وآرامش واطمينان می رسد.اولياء خدا نماز راامانت بزرگ خدا می شمردند كه وقتی زمانٍ اداء آن می رسد بايد آن را به صورت كامل وشايسته تقديم خداوند كرد.
در روايت است كه امام علیaهنگام نماز،رنگ رخسارش تغييرمی كرد وبدن مباركش به لرزه می افتاد درآن حال به آن حضرت عرض شد چه اتفاقی برای شما رخ داده است؟فرمود:وقت ادای امانتی است كه خداوند متعال آن رابه آسمانها وزمين وكوهها عرض نمود ولی آنها ازقبول اين امانت خودداری كردند.ولی انسان آن را قبول كرد.حال نمی دانم آيا به خوبی آن را ادا خواهم كرد يا خير.
كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع إِذَا حَضَرَ وَقْتُ الصَّلَاةِ يَتَزَلْزَلُ وَ يَتَلَوَّنُ فَيُقَالُ لَهُ مَا لَكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَيَقُولُ جَاءَ وَقْتُ أَمَانَةِ اللَّهِ الَّتِي عَرَضَهَا عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ فَلَا أَدْرِي أُحْسِنُ أَدَاءَ مَا حَمَلْتُ أَمْ لَا.[1]
و نيزعايشه همسرپيامبرsمی گويد:
پيامبراكرمsبا ما سخن می گفت وما نيز با اوسخن می گفتيم ولی همين كه وقت نماز فرامی رسيد گوياما رانمی شناخت وما نيزاو را نمی شناختيم![2]
وقت شناسی واهميت دادن به وقت نماز يكی از وجوه تعظيم امرخداست كه در روايات فراوان برآن تأكيدشده است و سيره ی پيامبر واهل بيتDوعلما وصالحان هميشه براهتمام به وقت نمازها بوده است ويكی از اسباب حضورقلب همين است.
در روايتی از امام صادقa نقل شده كه فرمودند:
« فِي التَّوْرَاةِ مَكْتُوبٌ يَا ابْنَ آدَمَ تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِي أَمْلَأْ قَلْبَكَ غِنًى وَ لَا أَكِلْكَ إِلَى طَلَبِكَ وَ عَلَيَّ أَنْ أَسُدَّ فَاقَتَكَ وَ أَمْلَأَ قَلْبَكَ خَوْفاً مِنِّي وَ إِنْ لَا تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِي أَمْلَأْ قَلْبَكَ شُغُلًا بِالدُّنْيَا ثُمَّ لَا أَسُدَّ فَاقَتَكَ وَ أَكِلْكَ إِلَى طَلَبِكَ.[3]»: در تورات نوشته شده است:ای پسرآدم فارغ شو ازبرای عبادت من تا پركنم قلب تو را ازبی نيازی و واگذار نكنم تو را به طلب خويش و برمن است كه ببندم راه نياز تو را وپركنم دلت را ازخوف خودم واگرفارغ نشوی برای عبادتم،پركنم دلت را ازاشتغال به دنيا ونبندم فقر ونيازمندی تو را و واگذارم تو را به طلب خودت.
مطابق اين روايت،بندگان خدا به حكم بندگی وبرای تعظيم اوامر الهی مأمورشده اند كه برای عبادت خدا ونماز،خود رافارغ كنند وفراغت به معنی خالی كردن است.
فراغت برای عبادت ونماز از دو راه به دست می آيد:يكی فراغت وقت برای نماز وديگری فراغت قلب ومقصود از فراغت قلب همان حضورقلب درعبادت است كه به دست آوردنش به دوچيزاست:
الف.فراغت وقت و فراغت قلب
ب.اهميّت عبادت را به قلب خود فهماندن يعنی باوركردن اهميّت عبادت باهمه وجود.
واما توضيح اين دو اين است كه مراد ازفراغت وقت آن است كه انسان درهرشبانه روز وقت معينی را به عبادت ونماز اختصاص دهد كه درآن وقت،خود راموظّف به عبادت بداند واشتغال ديگری را درآن وقت برای خودقرارندهدودرخصوص نماز،متعهد باشد كه آنها را در اوقات فضيلت آنها بجاآورد ودر آن اوقات،برای خود شغل ديگری قرارندهد يعنی همان طوركه برای تجارت وكسب وكار ومطالعه و...وقت مشخصی را می گذارد برای نمازهم وقت خاص خود رامقرركند كه درآن وقت،فارغ از امورديگر باشد واين اهتمام وتوجه يكی ازاسباب حضورقلب است.درحالی كه اگرنماز راازامورغيرمهم ويا زائد وفرعي بشمارد وآن را بازحمت انجام دهد،حتماً آن را تا آخروقت به تأخير می اندازد وموقع بجاآوردن نمازهم چون نماز را باكارهای ديگری كه به نظرش مهم هستند،مزاحم می بيند،آن را باعجله وبدون رعايت حدود وآداب می خواند ومعلوم است كه چنين عبادت ونمازی نورانيت ندارد بلكه مورد غضب الهی است زيرا كه چنين شخصی نماز را كه امرخداست سبك شمرده و درانجام آن سستی كرده است و روايات متعدد درمذمّت آن وارد شده مانند اينكه امام باقرaفرمود: لَاتَتَهَاوَنْ بِصَلَاتِكَ؛ فَإِنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله قَالَ عِنْدَ مَوْتِهِ:لَيْسَ مِنِّي مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاتِهِ، لَيْسَ مِنِّي مَنْ شَرِبَ مُسْكِراً، لَايَرِدُ عَلَيَ الْحَوْض لا والله.[4]
يعنی:سستی مكن درامرنمازت زيرا كه رسول خداsهنگام رحلتش فرمود:از من نيست كسی كه نمازش راسبك شمارد؛ازمن نيست كسی كه مست كننده ای بنوشد.به خدا قسم برمن نزد حوض،وارد نخواهد شد.
ونيزامام كاظمaفرمود:چون هنگام وفات پدرم(امام صادقa)رسيد به من فرمود:
يابُنیّ لاينال شفاعتنا من استخف بالصّلاة[5]
پسرم همانا شفاعت ما به كسی كه نمازش راسبك شمارد نمی رسد.
به راستی آيا محروميّت از شفاعت پيامبرsواهل بيت او،خسارتی است كه جبرانی برای آن باشد؟!
امام خمينیvپس ازنقل دو حديث بالا می گويد:
خدا می داند كه انقطاع از رسول اكرم(ص) وخروج ازتحت حمايت آن سرور چه مصيبت عظيمی است وحرمان ازشفاعت آن سرور واهل بيت معظّم اوچه خذلان بزرگی است.گمان مكن كه بدون شفاعت وحمايت آن بزرگواركسی روی رحمت حق وبهشت موعود را ببيند.
پس ازاين بيان هشداردهنده ادامه می دهد:
اكنون ملاحظه كن مقدم داشتن هر امرجزئی بلكه نفع خيالی را برنمازكه قرّة العين رسول اكرمsو بزرگ وسيله ی رحمت حق است واهمال كردن درباره ی آن وبه آخروقت انداختن بدون عذر وبدون حفظ نمودن حدود آن،آِيا تهاون واستخفاف است يا نيست؟اگرهست،بدان كه به شهادت رسول اكرمsوشهادت ائمه ی اطهار Dاز ولايت آنها خارج وبه شفاعت آنها نايل نشوی.اكنون ملاحظه نما اگراحتياج به شفاعت آنها داری ومايلی كه از امت رسول اكرم sباشی ،بزرگ بشمار اين وديعه الهيه را واهميت بده به آن و الاّ خود میدانی که خدای تعالی واوليای او بی نيازند ازعمل من وتو؛ بلكه بيم آن است كه اگراهميّت ندادی منجرّ به ترك آن شود واز ترك به جحود(=انكار) رسد كه كارت يكسره شود وبه شقاوت ابدی وهلاكت دائمی رسی!.[6]
2.نمازگزار بايد ازعظمت و بزرگی خدای خود ترس داشته باشد.
قرآن كريم اين حالت بندگان را ستوده ومی فرمايد:ولمن خاف مقام ربه جنّتان[7]يعنی وبرای آنكه ازمقام كبريايي پروردگارش بترسد دوباغ بهشت خواهدبود.
دلی كه نسبت به حضرت حقّ بی باك وبی پروا باشد نسبت به اوخضوع وخشوع ندارد وبه راحتی اين سو وآن سو می رود وحضورقلب خود را درنماز ازدست می دهد.چگونه است كه وقتی آدمی دربرابرسلطان بزرگی ايستاده چنان ازمقام سلطنت وحكومت اوهراسان است كه جزبه او وامر اوفكرنمی كند ولی وقتی در برابرخدای قاهروغالب برهمه عالم ايستاده واعتراف دارد كه او"مالك يوم الدين"است،به همه چيز وهمه كس فكرمی كند؟!
پس سرّحضورقلب در درك عظمت پروردگار وترسيدن از اين بزرگی وعظمت است.
ابوحمزه ثمالی گويد: امام زين العابدينaراديدم كه مشغول نمازاست پس عبای آن حضرت ازشانه اش افتاد اما آن حضرت،عبا را راست نفرمود تا ازنمازفارغ شد.پرسيدم چرا عبا را درست نكرديد؟ فرمود: وَيْحَكَ أَ تَدْرِي بَيْنَ يَدَيْ مَنْ كُنْتُ إِنَ الْعَبْدَ لَا يُقْبَلُ مِنْ صَلَاتِهِ إِلَّا مَا أَقْبَلَ عَلَيْهِ مِنْهَا بِقَلْبِه.» وای برتو آيا می دانی درحضورچه كسی بودم؟!همانا ازبنده قبول نمی شود نمازی مگرآنچه راكه توجه قلبی داشته!ابوحمزه گويد گفتم: فدايت شوم، هلاك شديم ما. فرمود: هرگز!همانا خداوند تمام میفرمايد: آن رابرای مؤمنين به واسطه ی نافله.[8] ونيز امام صادقaفرمود:« إِذَا صَلَّيْتَ فَصَلِ صَلَاةَ مُوَدِّعٍ يَخَافُ أَنْ لَا يَعُودَ إِلَيْهَا أَبَداً، ثُمَّ اصْرِفْ بِبَصَرِكَ إِلَى مَوْضِعِ سُجُودِكَ، فَلَوْ تَعْلَمُ مَنْ عَنْ يَمِينِكَ وَ شِمَالِكَ لَأَحْسَنْتَ صَلَاتَكَ، وَ اعْلَمْ أَنَّكَ بَيْنَ يَدَيْ مَنْ يَرَاكَ وَ لَا تَرَاه[9]»:وقتی مشغول نماز می شوی،نمازبخوان مثل كسی كه با نماز وداع می كند ومی ترسد كه ديگربه آن به آن نرسد پس از آن چشمت را به جای سجده ات بدوز.اگر بدانی چه كسی درطرف راست وچپت هست نمازت رانيكو بجامی آوری!بدان كه تودر برابر كسی ايستاده ای كه او تورا می بيندو تواورا نمی بينی.
واين خود ازراه های تحصيل حضورقلب است كه فكركند شايد اين آخرين نمازمن باشد وديگر مهلت مناجات و راز و نياز باخالق بینياز را پيدا نكنم.اين انديشه سبب می شود كه اين فرصت حاضر ونقد راغنيمت شمارد وباهمه ی وجود وحضورقلب به عبادت بپردازد واين قدردانی واهتمام به نمازبه دنبال درك عظمت خدا وبزرگی اوست كه بيان گرديد.
درحديث زيبای ديگر امام علیaاز اينكه با كسالت وبی حالی نمازخوانده شود نهی كرد وپس ازآن دليل آورد كه نمازگزار درپيشگاه خدا ايستاده است وچنين موقف وجايگاهی شايسته ی كسالت نيست:
عن علیaقال:« لَا يَقُومَنَّ أَحَدُكُمْ فِي الصَّلَاةِ مُتَكَاسِلًا وَ لَا نَاعِساً وَ لَا يُفَكِّرَنَّ فِي نَفْسِهِ فَإِنَّهُ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّمَا لِلْعَبْدِ مِنْ صَلَاتِهِ مَا أَقْبَلَ عَلَيْهِ مِنْهَا بِقَلْبِه[10]»:البته هيچ يك ازشما به نمازنايستد درحال كسالت وچرت زدن والبته نبايد درنماز درپيش نفس خودش فكری كند زيرا كه او درمحضر پروردگارخود قرارگرفته وهمانا برای بنده است ازنمازش آن مقداركه با قلبش توجه كرده است.
3.در كنار درك عظمت وخوف ازمقام الهی،به رحمت بی كران اواميدوارباشد.
نمازگزاربايد دلی سرشار ازاميد به خداداشته باشد اين اميدواری به توجه والتفات به حق ودل بريدن ازغيراو كمك می كند.وقتی اميدواری باشد آدمی برای عملِ بهتر و زيباتر انگيزه مضاعف پيدامی كند وازكسالت وافسردگی رها می شود،ديگرنماز برای اوتكليفی سنگين نيست بلكه فرصتی است برای همنشينی با محبوب ومعشوقی كه همه ی گرفتاريش به دست اورفع می شود وهمه ی اميدهايش به عنایت اومحقق می گردد واين حالت چنان سراسر وجود نمازگزار راپرمی كند كه ازغيرخدا تهی می شود وبه غير اونمی انديشد و دل به جزاو نمی بندد واين همان حضورقلب است.
امام باقرaازپيامبراكرمsروايت كرده كه فرمود:
« إِذَا قَامَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ فِي صَلَاتِهِ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ أَوْ قَالَ أَقْبَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ حَتَّى يَنْصَرِفَ وَ أَظَلَّتْهُ الرَّحْمَةُ مِنْ فَوْقِ رَأْسِهِ إِلَى أُفُقِ السَّمَاءِ وَ الْمَلَائِكَةُ تَحُفُّهُ مِنْ حَوْلِهِ إِلَى أُفُقِ السَّمَاءِ وَ وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَكاً قَائِماً عَلَى رَأْسِهِ يَقُولُ لَهُ أَيُّهَا الْمُصَلِّي لَوْ تَعْلَمُ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْكَ وَ مَنْ تُنَاجِي مَا الْتَفَتَّ وَ لَا زِلْتَ مِنْ مَوْضِعِكَ أَبَداً.[11]»:چون بنده ی مؤمنی به نمازبرمی خيزد خداوندمتعال تا پايان نمازش با نظررحمت به سوی اونگاه می كند و رحمت الهی بر اوسايه می افكند،ازبالای سرش تاافق آسمان وفرشتگان دراطراف اوتاافق آسمان گردمی آيند وخداوندفرشته ای رابرای اوموكّل می سازد كه بالای سرش ايستاده به اوبگويد:ای نمازگزار اگربدانی كه چه كسی به تومی نگرد وبا چه كسی سخن می گويی هرگز ازجايت تكان نمی خوری و از اين حالت برنمی گردی!!
اين حالت همان حالت شوق ورغبت است كه دركنار حالت خوف ورهبت،معجونی مبارك راتشكيل می دهد وسبب دل سپردن به حضرت حق ودل بريدن ازغيراوست وپاداش آن بهشت محبوب است چنانكه امام صادقaفرموده است:
لَا تَجْتَمِعُ الرَّغْبَةُ وَ الرَّهْبَةُ فِي قَلْبٍ إِلَّا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ فَإِذَا صَلَّيْتَ فَأَقْبِلْ بِقَلْبِكَ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ يُقْبِلُ بِقَلْبِهِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي صَلَاتِهِ وَ دُعَائِهِ إِلَّا أَقْبَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ بِقُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَيْهِ وَ أَيَّدَهُ مَعَ مَوَدَّتِهِمْ إِيَّاهُ بِالْجَنَّةِ.[12]
يعنی ترس واميد دردل كسی جمع نمی شود جزاين كه بهشت براو واجب می گردد،چون مشغول به نمازشدی با تمام قلب خود متوجه خدای متعال باش! به راستی كه هيچ بنده ی مؤمنی نيست كه درنماز ودعايش باقلب خويش به خدای تعالی روكند جزاين كه خداوند دل های مؤمنان را به سوی اوبازمی گرداند و اورا بامحبت آن ها تأييد می كند تا وارد بهشت گرداند.
درروايت فوق پاداش توجه قلبی نمازگزار به خدا،بهشت خدا ومحبت مؤمنان قرارداده شده ولی تحفه ی چنين نمازگزاری فراتراز اين هاست!
امام صادقaفرمود: إِنِّي لَأُحِبُ لِلرَّجُلِ الْمُؤْمِنِ مِنْكُمْ إِذَا قَامَ فِي صَلَاتِهِ أَنْ يُقْبِلَ بِقَلْبِهِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ لَا يَشْغَلَهُ بِأَمْرِ الدُّنْيَا فَلَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ يُقْبِلُ بِقَلْبِهِ فِي صَلَاتِهِ إِلَى اللَّهِ إِلَّا أَقْبَلَ اللَّهُ إِلَيْهِ بِوَجْهِهِ- وَ أَقْبَلَ بِقُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَيْهِ بِالْمَحَبَّةِ لَهُ بَعْدَ حُبِّ اللَّهِ إِيَّاه.[13]
همانا من دوست دارم برای مرد مؤمنی ازشما كه وقتی به نماز واجب می ايستد باقلبش به سوی خدا توجه كند وقلبش را به كاردنيا مشغول نكند[زيرا] بنده ای نيست كه درنمازش توجه قلبی به خداوند پيدا كند مگرآنكه اقبال كند خداوند به سوی او به وجهش وپس ازاينكه خود او را دوست دارد،محبت دل های مؤمنان رابه سوی اوجلب می كند.
راستی چه بهجت وسروری برای مؤمن ازاين بالاتر وبرتراست كه خود را دربيكران نظر رحمت خدا ببيند ومحبت وعنايت او را جرعه جرعه بنوشد وسرمست ازشراب مناجات با اوگردد.
4.ازتقصيرها وگناهان خود دربرابر خدا شرمسار باشد.
احساس شرم وحيا دربرابر بزرگی خداوشرمندگی ازتقصيرهای فراوان دربرابر الطاف بی نهايت اوبه درك حضورقلب می انجامد. بنده شرمندۀ شرمسار،خود رادر دربی كران لطف خدامحصور ومحدود می بيند وازاين كه درحين مناجات به دنيای فانی آلوده وناچيزفكركند، حيا می كندهمان طوركه شاگردِمقصّردربرابراستادمهربان ودلسوز ازتقصيرهای خودشرمنده است ووقتی دربرابر استاد ايستاده است نمی تواند به غيراوفكركند چون احساس كوتاهی وتقصير به اواجازه نمی دهد كه به راحتی درخيالات خود سيركند بلكه درمحضراستاد بزرگ خود آرام می گيرد وبه لطف وبخشش اوچشم می دوزد.
[1] (بحارالأنوارج81/ص248)
[2] (بحارالأنوارج81/ص262)
[3] (اصول كافی ج2/ص83كتاب ايمان وكفر/ح1 )
[4] (فروع كافی ج3/ص269)
[5] (فروع كافی ج3/ص270/ح15)
[6] .چهل حدیث امام خمینی،ص428
[7] .سوره الرحمن/46)
[8] (وسائل الشيعه ج4/ص688/باب3از ابواب افعال الصلاة حديث6)
[9] (ثواب الاعمال وعقاب الاعمال ص75/ثواب الصلاة ح2)
[10] .(خصال/613 و وسائل الشيعه ج4/ص687باب3 ازابواب افعال الصلاة ح4)
[11] .(فروع كافی ج3/ص265)
[12] (من لايحضره الفقيه ج1/ص135)
[13] الامالي شيخ مفيدج1ص92