■ وضو در کتاب و سنت-2
3. ترویج شستن پا از جانب قدرت حاکم
حاکمان اصرار داشته اند که پاها به جای مسح، شسته شود و به خاطر کثیف بودن کف پاها مردم را بر این کار مجبور می کرده اند. از آنجا که بسیاری از مردم، پا برهنه بوده اند، آن را می پذیرفته اند. برخی از مطالبی که در متون آمده است این احتمال را تأیید می کند؛ از جمله:
ابن جریر از حمید روایت کرده است که گفت:
موسی بن انس که ما نزد او بودیم، گفت: ای ابا حمزه! حجاج در اهواز برای ما که با او بودیم خطبه ای ایراد کرد و در طی آن از وضو یاد کرد. آن گاه گفت: «اغسلوا وجوهکم و ایدکم و امسحوا بروءوسکم و ارجلکم» و هیچ جای انسان کثیف تر از پاهایش نیست، پس زیر و رو و پاشنه آنها را بشویید!
انس گفت: خدا راست گفت و حجاج دروغ گفت. خداوند فرموده است: سرها و پاها را مسح کنید، موسی بن انس گفت: چنین بود که هر گاه انس می خواست پاهایش را مسح کند، آنها را تر می کرد.17
ازجمله مواردی که نشان می دهد دستگاههای تبلیغاتی رسمی هیئت حاکم، شستن پاها را تأیید کرده و کسانی را که به مسح معتقد بوده اند، موءاخذه می کرده اند18، روایتی است که احمد بن حنبل با سند خویش از ابی مالک اشعری نقل کرده که روزی او به قومش می گوید:
جمع شوید تا برای شما نمازی آن گونه که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) خوانده است، بخوانم، چون جمع شدند، گفت: آیا میان شما غریبه ای هست؟ گفتند نه مگر خواهر زاده ای از ما. گفت: خواهر زاده هر قومی، از آن گروه است. آن گاه درخواست کرد کاسه آبی بیاورند. وقتی آوردند، وضو گرفت؛ به این شکل که نخست مضمضه و استنشاق کرد، آن گاه صورت و دستها را هر کدام سه بار شست و بر سر و روی دو پا مسح کرد و آن گاه نماز خواند.19
اینها احتمالاتی بود که می توان با آنها شستن پا به جای مسح را توجیه کرد؛ با آنکه قرآن بر مسح دلالت دارد. از میان این سه احتمال، احتمال دوم و پس از آن، احتمال سوم به واقع نزدیک تر است.
عامل نحوی در کلمه «أرجلکم»
آیه وضو تنها دلیل محکمی است که بر وجوب وضو و کیفیت آن دلالت دارد. این آیه، به روشنی بیان می کند که وظیفه نمازگزار قبل از نماز چیست. مقتضای حال این است که این آیه از نشانه های آشکار و دلالت محکمی برخوردار بوده و هیچ گونه اجمال و ابهامی نداشته باشد. خداوند سبحان در این آیه می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا إذا قمتم إلی الصلاة، فاغسلوا وجوهکم و أیدیکم إلی المرافق، وامسحوا بروءوسکم و أرجلکم إلی الکعبین».
اینکه آیا در وضو باید پاها را شست یا آنها را مسح کرد، به تشخیص عاملی که در کلمه «أرجلکم» عمل کرده است، بستگی دارد. توضیح این که در آیه مبارک دو عامل و دو فعل وجود دارد که در ابتدا به نظر می رسد هر یک بتواند عامل نحوی کلمه «أرجلکم» باشد. اما بحث در این است که ذوق عربی کدام یک را عامل این کلمه می داند؟ آن دو عامل: «فاغسلوا» و «وامسحوا» است. اگر بگوییم عامل نحویِ «أرجلکم» «فاغسلوا» است، شستن پاها واجب می شود، اما اگر بگوییم عامل، «امسحوا» است، مسح پاها واجب می شود. بنابراین ملاک وجوب مسح یا غسل، در گرو تعیین عامل کلمه «أرجلکم» است.
بدون شک با قطع نظر از هر گونه پیش داوری و عمل متداول بین مسلمانان، دقت در آیه شریفه، عامل دوم را اثبات می کند؛ یعنی «فامسحوا» عامل «أرجلکم» است، نه «فاغسلوا» که دورتر است. به عبارت دیگر، «أرجلکم» عطف بر کلمه نزدیک تر، یعنی «روءوسکم» است، نه عطف بر کلمه دورتر که «وجوهکم» باشد. این مطلب را با مثالی توضیح می دهیم:
اگر بشنویم که کسی می گوید: «اُحبُّ زیداً و عمرواً و مررتُ بخالدٍ و بکر» و اِعراب نصب یا جرِّ بَکْر را ظاهر نکند، در این صورت می گوییم بکر بر خالد عطف است و عامل نحوی آن، فعل دوم یعنی «مررتُ» است و عطف بر «عمرو» نیست تا عامل نحوی آن فعل نخست یعنی «أُحبُّ» باشد.
علمای ادبیات عرب گفته اند اصل این است که کلمه بر کلمه ای که نزدیک تر است عطف شود و عدول از این اصل نیازمند وجود قرینه ای در کلام است؛ و گرنه موجب می شود مراد واقعی متکلّم فهمیده نشود؛ مثلاً وقتی رئیس به خادم خود می گوید: «اکرم زیداً و عمرواً و أضرِب بکراً و خالداً» خادم بین این دو جمله تفاوت می گذارد و می فهمد عمرواً بر زیداً و خالداً بر بکراً عطف است و احتمال دیگری به خاطرش خطور نمی کند.
فخر رازی در این زمینه می گوید:
می تواند عامل نصب در کلمه «أرجلکم»، جمله «وامسحوا» باشد و می تواند فعل «فاغسلوا» باشد. اما هر گاه در باره یک معمول، دو عامل وجود داشته باشد، اِعمال عامل نزدیک تر اولویت دارد. بنابراین واجب است عامل نصب در کلمه «أرجلکم»، جمله «وامسحوا» باشد. با توجه به این توضیحات، کلمه «أرجلکم» منصوب بوده، در نتیجه مسح پاها واجب است.20
حال که چنین است و خروج از قواعد ادبی در مثالهای عرفی جایز نیست، پس در باره کلام خداوند رعایت این قاعده سزاوارتر است.
بنابراین اگر آیه وضو به یک عرب اصیل که خود را از تعصّبات مذهبی رها کرده باشد، عرضه شده، از او در باره دلالت آیه سوءال شود، پاسخ خواهد داد: اعضایی وجود دارد که باید آنها را به هنگام وضو شست که صورت و دستهاست؛ اعضایی هم وجود دارد که باید آنها را مسح کرد که سر و پاهاست. او براساس قواعد ادبیات عرب، تردیدی به خود راه نمی دهد که عامل نحوی در «روءوسکم» و «أرجلکم» یک چیز است؛ یعنی «فامسحوا» و هرگز به ذهنش خطور نمی کند که بین «روءوسکم» و «أرجلکم» از این جهت تفاوتی قائل شود؛ به این صورت که عامل «روءوسکم» جمله «فامسحوا» باشد و عامل «أرجلکم» جمله «فاغسلوا».
هر گاه دلالت آیه بر مسح یا شستن پاها روشن باشد، به چیز دیگری نیاز نداریم. روایاتی که موافق دلالت آیه است بر مضمون آن تأکید می کند و روایاتی که مخالف آن است، باید به نحوی توجیه شود و بهترین راه این است که بگوییم به واسطه آیه فوق نسخ شده است.
دو گونه قرائت و دلالت آیه بر مسح پاها
از نظر ما اختلاف قُرّاء در کلمه «أرجلکم» که گروهی آن را با نصب خوانده اند و گروهی دیگر با جرّ، در دلالت آیه بر وجوب مسح تأثیری نمی گذارد. توضیح اینکه نافع و ابن عامر و عاصم (البته بنا بر روایت حفص از او) «أرجلکم» را به نصب قرائت کرده اند و این، قرائت معروفی است که قرآنهای متداول مطابق آن است.
ابن کثیر، حمزه، ابو عمرو و عاصم (البته به روایت ابی بکر از او) آن کلمه را به جرّ قرائت کرده اند.
به اعتقاد ما هر دو قرائت یاد شده، بدون اینکه تردیدی وجود داشته باشد، بر قول به وجوب مسح، منطبق است؛ زیرا قرائت جرّ قوی ترین شاهد است بر اینکه کلمه «أرجلکم» بر کلمه «بروءوسکم» عطف شده است، زیرا دلیلی برای قرائت جرّ جز اینکه به کلمه «بروءوسکم» عطف شده باشد، وجود ندارد. در این صورت بدون شک، پاها را باید مسح کرد. دلیل قرائت نصب این است که این کلمه بر محل «بروءوسکم» که به دلیل مفعول بودن، منصوب است، عطف شده است. عطف بر محلّ یک کلمه، در زبان عربی متداول است و مواردی از این قبیل در قرآن کریم وجود دارد.
اما خداوند در قرآن، فرموده است: «ان اللّه بریء من المشرکین و رسولُه»21 که قرائت کلمه «رسولُه» به ضمّ، قرائتی معروف و متداول است و دلیلی برای رفع آن جز اینکه عطف بر محل اسم إنّ، یعنی لفظ جلاله در عبارت «إنّ اللّه» باشد، وجود ندارد؛ زیرا «اللّه» مبتداست.
اما در کتب عربی عطف بر محلّ، در موارد زیادی آمده است؛ به طوری که ابن هشام برای این مسئله باب خاصی تنظیم کرده و شرایط آن را بیان نموده است. در اشعار عربی نیز نمونه عطف بر محل، بسیار است؛ برای مثال شاعر گفته است:
معاوی انّنا بشر فاسجح فلسنا بالجبال ولاَ الحدیدا
در این شعر کلمه منصوب «الحدیدا» بر محل «الجبال» عطف شده است؛ زیرا «بالجبال» خبر «لیس» است.
از آنچه گذشت این نتیجه به دست می آید که اختلاف قرائت در کلمه «أرجلکم» تأثیری در تعیّن وجوب مسح ندارد. این دو قرائت را بنابر قولی که شستن پاها را واجب می داند، بررسی خواهیم کرد.
از طرف دیگر گروهی از علمای نامدار اهل سنّت تصریح کرده اند که آیه فوق بر وجوب مسح دلالت دارد. اینان گفته اند کلمه «أرجلکم» بر عامل نزدیک تر عطف شده است، نه بر عامل دورتر؛ یعنی عاملی که در کلمه «أرجلکم» اثر کرده، «فامسحوا» است، نه غیر آن. اینک سخنان برخی از آنها را ذکر می کنیم:
1. ابن حزم گفته است:
اما دیدگاه ما در باره پاها این است که قرآن مسح را واجب کرده است. خداوند فرموده است: «و امسحوا بروءوسکم و أرجلکم». کلمه «أرجلکم»را چه مجرور بخوانیم و چه مفتوح، در هر صورت بر «روءوس» عطف شده است؛ یعنی اگر مجرور بخوانیم، بر لفظ «روءوس» عطف شده و اگرمنصوب بخوانیم، بر محلّ «روءوس» عطف شده است و غیر این جایز نیست.22
2. فخر رازی گفته است:
مقتضای مجرور خواندن کلمه «أرجلکم» این است که بر «روءوس» عطف شده باشد. در این صورت، پاها را باید همچون سر، مسح کرد. اما در صورت قرائت نصب، علما گفته اند که مسح واجب است؛ زیرا کلمه «بروءوسکم» در جمله «وامسحوا بروءوسکم» در محل نصب است، اما ظاهراً به وسیله «باء» مجرور شده است. بنابراین اگر «أرجلکم» بر «روءوسکم» عطف شده باشد، می توان آن را بنابر عطف بودن بر محلّ «روءوسکم» منصوب خواند و می توان آن را بنابر عطف بودن بر ظاهر «روءوسکم» مجرور خواند. این کلام، نظر مشهور نحویان است.23
3. شیخ سندی حنفی پس از بیان اعتقاد جزمی خود بر اینکه ظاهر قرآن [وجوب] مسح پاهاست، می گوید:
ظاهر قرآن مسح را می رساند؛ زیرا ظاهر آن قرائت جرّ است و قرائت نصب در صورتی است که بر محل عطف کنیم24.
به نظر می رسد همین مقدار از نقل آرای صاحب نظران اهل سنّت، در بیان این حقیقت که هر دو قرائت، بدون هیچ گونه تردیدی تنها بر مسح منطبق است و آن را تأیید می کند، کافی باشد.
شستن پاها با توجه به قرائت نصب و جرّ
گذشت که اختلاف قرائت در کلمه «أرجلکم»، در اعتقاد به مسح پاها تأثیری ندارد. به عبارت دیگر، نصب کلمه «أرجلکم» و هم جرّ آن، عقیده وجوب مسح را تأیید می کند. عامل کلمه «أرجلکم» جمله «فامسحوا» است و کلمه «أرجلکم» بر لفظ یا محلّ «بروءوسکم» عطف شده است.
اما سخن در امکان انطباق اعتقاد به شستن پاها بر این دو قرائت معروف و میزان هماهنگی آن با قواعد عربی است. طی این بحث، روشن خواهیم ساخت که اسناد شستن پاها به آیه، نقض آشکار قواعد عربی است.
شستن پاها با توجه به قرائت نصب
اگر قائل شویم که آیه وضو بر شستن پاها دلالت دارد، به ناچار باید عامل نصب کلمه «أرجلکم» جمله «فاغسلوا» باشد و کلمه «أرجلکم» بر «وجوهکم» عطف شده باشد. لازمه این کلام آن است که بین معطوف، یعنی «أرجلکم» و معطوفء علیه، یعنی «وجوهکم» جمله ای که به این دو کلمه ربطی ندارد، یعنی «و امسحوا بروءوسکم»، فاصله شده باشد؛ در حالی که نباید حتی یک کلمه بی ربط بین «معطوف» و «معطوفء علیه» فاصله اندازد، چه رسد به یک جمله بی ربط. در کلام عرب فصیح شنیده نشده که کسی بگوید: «ضربت زیداً و مررت ببکرٍ و عمرواً» که کلمه «عمرواً» بر «زیداً» عطف شده باشد.
ابن حزم گفته است:
عطف کلمه «أرجلکم» بر کلمه «وجوهکم» جایز نیست؛ زیرا درست نیست که بین «معطوف» و «معطوفء علیه» یک جمله استینافی قرار گیرد25.
ابوحیان گفته است:
صحت این اعتقاد که قرائت نصب در «أرجلکم» به دلیل عطف بودن آن بر «وجوهکم» است، بعید می نماید؛ زیرا در این صورت بین دو کلمه که به هم عطف شده اند، جمله ای انشایی (یعنی وامسحوا بروءوسکم) فاصله می افتد.26
شیخ حلبی در تفسیر آیه وضو گفته است:
نصب کلمه «أرجلکم» بنابر عطف شدن آن بر محلّ است و جرّ آن بنابر عطف شدن آن بر لفظ و نصب آن بنابر عطف شدن بر کلمه «وجوهکم» جایز نیست؛ زیرا در این صورت بین «معطوف» و «معطوفء علیه» جمله ای بیگانه که «وامسحوا بروءوسکم» باشد، فاصله می افتد؛ در حالی که اصل این است که بین آن دو حتی یک کلمه فاصله نیندازد، چه رسد به یک جمله. و در کلمات عرب فصیح شنیده نشده کسی بگوید: «ضربت زیداً و مررت ببکر و عمرواً» که عمرواً بر زیداً عطف شده باشد.27
شیخ سندی گفته است:
توجیه قرائت نصب کلمه «أرجلکم» به عطف بودن آن بر محل کلمه «روءوسکم» به صواب نزدیک تر است؛ زیرا عطف به محل، شایع است. همچنین در این توجیه مشکل فاصله افتادن بین معطوف و معطوفء علیه با یک جمله بیگانه وجود ندارد. بنابراین ظهور قرآن در مسح است.28
سخنان دیگری هم از ادیبان و مفسّران وجود دارد که تصریح می کند قرائت نصب و برداشت وجوب شستن پاها از آیه، متوقف بر این است که مرتکب نقض یک قاعده نحوی شویم و میان معطوف و معطوفء علیه با یک جمله بیگانه فاصله بیندازیم.
شستن پاها با توجه به قرائت جرّ
قائلان به وجوب شستن پاها در وضو، قرائت نصب را به گونه ای توجیه کرده اند که ضعف و ناهماهنگی آن با قواعد عربی آشکار است. آنان وقتی متوجه شدند قرائت جرّ بر مسح دلالت دارد، نه بر شستن، در توجیه و تطبیق قرائت جرّ با اعتقادشان به وجوب شستن، در ماندند. از این رو، کوشیدند تا توجیهی برای قول به شستن پاها با توجه به قرائت جرّ بیابند، اما توجیهی نیافتند جز «اعراب جرّ به سبب مجاورت». کلمه «أرجلکم» به سبب اینکه به کلمه «وجوهکم» عطف شده، منصوب است، اما چون در جوار کلمه ای مجرور، یعنی «بروءوسکم» قرار گرفته، اعراب جرّ را از آن کسب می کند، که از آن به «جرّ به سبب مجاورت» تعبیر می شود و به این معناست که کلمه ای اِعراب طبیعی خود را از دست بدهد و اِعراب کلمه مجاور را بگیرد. می گویند در مثل آمده است: «حُجْرُ ضَبٍّ خَربٍ» [سوراخ سوسمار خراب است]، کلمه «خَربٍ» چون خبر «حُجر» است باید مرفوع باشد، اما چون در کنار کلمه مجرور «ضَبٍّ» قرار گرفته، از آن کسب جرّ کرده و مجرور شده است.
از آنجا که «جرّ به سبب مجاورت» در کلمات فصیح عرب وجود ندارد و بر فرض وجود آن، دارای شرایطی است که در مورد بحث، آن شرایط، موجود نیست، فصل بعدی را به بیان این موضوع اختصاص می دهیم.
صحّت و شروط «جرّ به سبب مجاورت»
از آنجا که قائلان به لزوم شستن پاها در وضو، قرائت جرّ کلمه «أرجلکم» را با همجواری آن با کلمه «بروءوسکم» توجیه می کنند، مناسب است در اینجا سخنان ادبای نامدار را نقل کنیم تا میزان صحّت اعراب جرّ به سبب همجواری و بر فرض صحت آن، شرایط انجام آن معلوم شود.
ادامه دارد...