وضو در کتاب و سنت-1

■ وضو در کتاب و سنت-1

وضو در کتاب و سنت-1

چکیده

یکی از اختلافات مسلمانان در احکام عبادی، حکم مسح یا شستن پا در وضو است. ریشه این اختلاف پردامنه را باید در تفاوت روایات جست وجو کرد، اما تردیدی نیست که قرآن بهترین داور در نزاع میان روایات است و آیه وضو در سوره مائده حتی بنابر قرائتهای گوناگون آن بر حکم مسح پا دلالتی روشن دارد. از این رو جمع کثیری از عالمان اهل سنّت با پذیرش دلالت صریح قرآن به توجیه ضعیف فتاوای برخی از فقیهان خویش پرداخته اند. پس دلالت روشن قرآن کریم، همراه با روایات فراوان اهل سنّت که از وجوب مسح پا حکایت می کند، به ضمیمه فتاوای گروه فراوانی از صحابه و تابعین براین حقیقت، و در نهایت، روایات روشن اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) در باره کیفیت وضوی آن حضرت، تردیدی در رجحان قول به وجوب مسح پا در وضو باقی نمی گذارد.

آیه وضو، از محکمات

مسلمانان به پیروی از قرآن کریم اتفاق نظر دارند که نماز، بدون طهارت، صحیح نیست و طهارت مطلوب برای نماز، وضو، غسل و تیمّم است. خداوند، سرّ تکلیف انسانها را به طهارت قبل از نماز، بیان کرده است: «ما یرید اللّه لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیُطهّرکم»1؛ [خداوند نمی خواهد مشکلی برای شما ایجاد کند، بلکه می خواهد شما را پاک سازد].

چنان که از ظاهر کتاب و سنّت برمی آید، وضو در تشریع اسلامی از اهمیت بالایی برخوردار است؛ پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: «لاصلاة إلاّ بطهور»؛2 [نماز بدون طهارت صحیح نیست] و در جای دیگر فرمود: «الوضوء شطر الإیمان»؛3 [وضو جزء ایمان است].

حال که جایگاه وضو در تشریع اسلامی چنین است، بر هر مسلمانی واجب است که از اجزا، شرایط، نواقض و مبطلات آن، که کتب فقهی عهده دار بیان آنها هستند، آگاه شود.

آنچه در این مقاله بر آن تکیه می کنیم، تبیین یکی از مسائل وضو است که فقها در باره آن اختلاف نظر دارند؛ یعنی حکم مسح یا شستن پاها.

خداوند در قرآن به هنگام بیان وجوب وضو و کیفیت آن می فرماید:

«یَا أیهَا الّذین آمنوا إِذا قمتم إلی الصلاة فَاغسِلوا وجوهَکم و أَیدیَکُم إِلی المرافق و امسحوا بروءوسکم و أرجلکم إلی الکعبین و إن کنتم جُنُباً فَاطّهّروا وإن کنتم مرضی أو علی سفر أو جاء أحد منکم من الغائط أو لامستم النساء فلم تجدوا ماءً فتیمّموا صعیداً طیّباً فامسحوا بوجوهکم و أیدیکُم منه ما یرید اللّهُ لیجعل علیکم من حرجٍ و لکن یرید لیطهّرکم و لیتمّ نعمته علیکم لعلّکم تشکرون»4؛[ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که به نماز می ایستید، صورت و دستها را تا آرنج بشویید و سر و پاها را تا برآمدگی جلو پا مسح کنید و اگر جنب باشید، غسل کنید و اگر بیمار یا مسافر باشید، یا یکی از شما قضای حاجت کرده، یا با زنان تماس گرفته (آمیزش جنسی کرده اید) و آب نیابید، با خاک پاکی تیمّم کنید و از آن، بر صورت و دستها بکشید. خداوند نمی خواهد مشکلی برای شما ایجاد کند، بلکه می خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام کند، شاید شکر او را به جای آورید].

این آیه یکی از آیات الاحکام است که از آنها احکام شرعی عملی که افعال مکلّفان را در امور مربوط به زندگی دنیا و دینیشان تنظیم می کند، استنباط می شود. این گونه آیات، دلالت و تعابیر آشکار و روشنی دارد؛ زیرا مخاطب این آیات، مردمان با ایمانی هستند که مایلند رفتار خویش را طبق آیات قرآنی انجام دهند. از این رو این آیات، از آیات مربوط به توحید و معارف عقلی، بویژه مسائل مربوط به مبدأ و معاد که دیدگان اندیشمندان متبحر را به خود جلب می کند، متفاوت است. انسان اگر در این آیات و نظایر آنها که مبیّن وظایف مسلمانان است، مانند آیاتی که وجوب اقامه نماز در اوقات پنج گانه را بیان می کند، تأمّل کند، درمی یابد این گونه آیات که همه موءمنان را مورد خطاب قرار می دهد تا وظایف آنان را به هنگام اقامه نماز ترسیم کند، از تعابیر محکم و دلالت روشنی برخوردار است.

این گونه خطابها باید از هر گونه پیچیدگی و ابهام، تقدیم و تأخیر و تقدیر کلمه یا جمله ای عاری باشد تا عموم مسلمانان در هر سطحی که هستند، اعمّ از عالمی که به دقایق قواعد عربی آشناست و غیر عالم، از مضمون آن آگاه شوند. بنابراین هر کس آیه مزبور را به گونه ای دیگر تفسیر کند، از جایگاه آن بی خبر است؛ همچنان که اگر کسی تلاش کند آن را در پرتو فتاوای فقهی فقها تفسیر کند، از راه درستی وارد نشده است.

جبرئیل امین این آیه را بر قلب رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) نازل کرد و او آن را برای موءمنان تلاوت نمود و موءمنان به روشنی و بدون هیچ گونه تردید و ابهام و غموضی، وظیفه خود را در مقابل آن دریافتند. تنها در دوره پیدایش اجتهادات و تضارب آرا غموض و پیچیدگی در آن ایجاد شد.

بنابراین کسی که این آیه مبارک را با دقت بخواند، با قلب و زبان خود اعتراف می کند: بار خدایا منزّهی تو! چه فصیح و بلیغ است کلام تو. آنچه قبل از نماز بر هر فرد مسلمانی واجب و لازم است، آشکار و بیان کردی، چرا که در آغاز فرمودی: «یَا أیها الذین آمنوا إذا قمتم إلی الصّلاة»؛ [ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که به نماز می ایستید.] آن گاه در تبیین کیفیت وظیفه ما هنگام نماز، این دو امر را بیان فرمودی:

الف) «فاغسلوا وجوهکم و أیدیکم إلی المرافق»؛ [صورت و دستها را تا آرنج بشویید].

ب) «وامسحوا بروءوسکم و أرجلکم إلی الکعبین»؛[و سرها و پاها را تا برآمدگی پا مسح کنید].

منزهی تو! هیچ اجمال و ابهامی را در سخن و بیانت ننهادی و با توضیح این فریضه و بیان جزئیات آن، باب اختلاف و انحراف را بستی.

بارالها، منزهی تو! اگر کتاب عزیز تو حافظ و نگهبان دیگر کتب آسمانی است، پس به یقین حافظ و نگهبان روایات رسیده از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نیز می باشد، همچنان که فرمودی: «وانزلنا إلیک الکتاب بالحقّ مصدّقاً لما بین یدیه من الکتاب و مهیمناً علیه»5؛[و این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم، در حالی که کتب پیشین را تصدیق می کند و حافظ و نگهبان آنهاست]، در برخی از روایات به شستن پاها امر شده و در برخی دیگر به مسح آنها. پس با روایات متناقضی که از شخصیتی روایت شده که جز وحی را بازگو نمی کند و در سخنانش تناقضی یافت نمی شود، چه کنیم؟

خدایا، منزهی تو! برای ما راهی نیست جز اینکه به آنچه کتاب عزیز و قرآن مجید تو ندا داده است، تمسّک کنیم. قرآن واقعیت این فریضه را در طی دو جمله بیان می کند که وضو از دو شستن تشکیل شده است:

«فَاغسلوا وجوهکم و اَیدیکم إلی المرافق»؛[صورت و دستها را تا آرنج بشویید] همچنان که از دو مسح تشکیل شده است: «فامسحوا بروءوسکم و أرجلکم إلی الکعبین»؛ [سر و پاها را تا برآمدگی جلوی پا مسح کنید]. «أفغیر اللّه أبتغی حکماً و هو الذی أنزل إلیکم الکتاب مفصّلاً»6؛[با این حال؛ آیا غیر از خدا را به داوری طلبم؟ در حالی که کتاب آسمانی را که همه چیز در آن آمده، به سوی شما فرستاده است].

آغاز اختلاف

مسلمانان قبل از حکومت خلیفه سوم، در مسئله وضو اتفاق نظر داشته، در مورد مسح پاها یا شستن آن، اختلاف نظر بارزی نداشتند، اما از روایاتی که از عثمان در بیان کیفیت وضو نقل شده، استفاده می شود، آغاز اختلاف در این زمینه در دوره خلافت این خلیفه آغاز شده است. مسلم در صحیحش برخی از این اخبار را نقل می کند و ما اینک به ذکر آنها می پردازیم:

1. مسلم از حمران، یکی از موالی عثمان، نقل کرده است: برای عثمان بن عفّان مقداری آب برای وضو آوردم و او وضو گرفت. آن گاه گفت: گروهی از مردم از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) احادیثی نقل می کنند که نمی دانم چیست. آگاه باشید من دیدم که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مثل من وضو گرفت. سپس گفت: هرکس چنین وضو بگیرد، همه گناهان گذشته اش بخشوده می شود و نماز و راه رفتنش تا مسجد، نافله محسوب می شود.7

2. مسلم از ابی انس روایت کرده است: عثمان به آرامی وضو گرفت، آن گاه گفت: آیا نمی خواهید کیفیت وضوی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را به شما نشان دهم؟ سپس هر بخش از اجزای وضو را سه بار انجام داد.

قتیبه در روایتش افزوده است که سفیان گفت: ابو نضر از ابی انس نقل کرده است که در این هنگام نزد عثمان جمعی از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه وآله) حضور داشتند.8

روایات دیگری در بیان کیفیت وضوی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به نقل از عثمان وجود دارد که مسلم آنها را ذکر نکرده است، اما دیگران آورده اند. تمامی آنها اشاره دارند که اختلاف نظر در زمینه کیفیت وضوی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در دوره خلافت عثمان روی داده است. اما اینکه سبب اختلاف چه بوده است، در ادامه به بیان آن خواهیم پرداخت.

قرآن، تنها مرجع و حافظ به هنگام اختلاف روایات است. قرآن بر دیگر کتب آسمانی، اشراف دارد و معیار حق و باطل آنهاست. آنچه در کتب آسمانی وجود دارد، چنانچه با قرآن مخالفت نداشته باشد، اخذ می شود؛ و گرنه باید آن را ردّ کرد. بنابراین وقتی جایگاه قرآن نسبت به دیگر کتب آسمانی چنین است، جایگاه آن نسبت به روایاتی که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل شده نیز چنین است؛ یعنی قرآن بر آنها اشراف دارد و چنانچه روایتی (در صورت صحت سند) با آن مخالفت نداشته باشد، اخذ می شود؛ و گرنه پذیرفته نمی شود.

البته معنای سخن این نیست که باید سنّت را از شریعت حذف و به قرآن اکتفا کرد؛ بلکه سنّت؛ یعنی روایاتی که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل شده است، چنانچه با سند قطعی مسلمانان (قرآن) در تضاد نباشد، پس از قرآن، دومین حجّت مسلمانان است.

بنابراین اگر قرآن در زمینه مسح یا شستن، حکمی داشته باشد، اخباری که بر خلاف آن حکم باشند، چه ارزشی دارند؟ البته اگر امکان جمع بین قرآن و اخبار وجود داشته باشد، مثلاً «اخباری که در این باب وارد شده، مربوط به دوره ای خاص بوده، آن گاه قرآن آنها را نسخ کرده است» این کار را می کنیم. اما اگر امکان جمع وجود نداشته باشد، باید آن روایات را به کنار نهاد.

فخر رازی می گوید: «پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرموده است: اگر حدیثی برای شما نقل شد، آن را بر کتاب خدا عرضه کنید، چنانچه با آن موافق بود، آن را قبول کنید؛ و گرنه آن را رد کنید».9

سوره مائده، آخرین سوره نازل شده

به طور قطع مائده آخرین سوره ای است که بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نازل شده است و در آن آیه منسوخی وجود ندارد. احمد بن حنبل در مسند، ابو عبید در فضائل، نحاس در ناسخ، نسائی، ابن منذر، حاکم و ابن مردویه در کتبشان و بیهقی در سنن خویش از جبیر بن نفیر نقل کرده اند:

حج به جای آوردم، آن گاه بر عایشه واردشدم. به من گفت: ای جبیر، مائده می خوانی؟ گفتم: بله، گفت: مائده آخرین سوره ای است که نازل شده است. بنابراین آنچه را که در این سوره حلال یافتید، حلال است و آنچه را در آن حرام یافتید، حرام بدانید.

ابو عبید از ضمرة بن حبیب و عطیة بن قیس نقل کرده است:

رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: مائده از نظر نزول، آخرین سوره از سوره های قرآن است. پس حلال آن را حلال و حرام آن را حرام شمارید.

فریابی و ابوعبید و عبد بن حمید و ابن منذر و ابوالشیخ از ابی میسره نقل کرده اند:

در سوره مائده هجده فریضه است که در هیچ یک از سوره های قرآنی نیست و آیه منسوخی در آن وجود ندارد و یکی از آیات این سوره، آیه «و إذا قمتم إلی الصلاة فاغسِلوا.» است.

ابو داود و نحاس در الناسخ از ابی میسره عمروبن شرحبیل نقل کرده اند:

«از سوره مائده آیه ای نسخ شده است».

عبدبن حمید می گوید: «به حسن گفتم: آیا از سوره مائده چیزی نسخ شده است؟ گفت: نه».10

همه این روایات نشان می دهد که مائده آخرین سوره ای است که نازل شده، بنابراین چاره ای جز عمل طبق آیات آن وجود ندارد و هیچ آیه ای از آن نسخ نشده است.

روایات بسیاری از امامان علیهم السلام وجود دارد که نشان می دهد مائده آخرین سوره ای است که نازل شده و آیه ای از آن نسخ نشده است.

محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی با سند خود از امام علی (علیه السلام)نقل کرده است:

برخی آیات قرآن با برخی آیات دیگر نسخ می شود و اینکه کدام آیه، آخرین آیه است، باید آن را از فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به دست آورد. آخرین سوره ای که بر حضرت نازل شد، سوره مائده است که قبل از خودش را نسخ کرد و چیزی آن را نسخ نکرد.11

شیخ طوسی با سند خود از امام صادق و امام باقر(علیهما السلام)و آن دو از امیرالموءمنین علی(علیه السلام)نقل کرده اند که در طی حدیثی طولانی فرموده است:

قرآن حکم مسح روی کفشها را نسخ کرده است. همانا سوره مائده [که در آن به مسح بر پاها امر شده] دو ماه قبل از رحلت پیامبر (صلی الله علیه وآله) نازل شده است. »12

با توجه به مطالب گذشته، روایات مخالف با قرآن را باید بر منسوخ بودنشان به واسطه قرآن، حمل کرد و یا باید آنها را به کنار نهاد.

ریشه اختلاف

حال که دانسته شد آغاز اختلاف در زمینه مسح یا شستن پاها در دوره خلافت خلیفه سوم بوده است، اینک این پرسش مطرح می شود که چه چیزی سبب شد حدود بیست سال پس از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) در این زمینه اختلاف ایجاد شود؟

در پاسخ به این پرسش احتمالاتی وجود دارد که آنها را ذکر می کنیم:

1. اختلاف قرائت

ممکن است تصوّر شود ریشه اختلاف در آن دوره، اختلاف قرائت بوده است؛ به این معنا که قرّاء در اِعراب کلمه «أرجلکم» در آیه «فامسحوا بروءوسکم و أرجلکم» اختلاف داشتند. گروهی کلمه «أرجلکم» را عطف بر «بروءوسکم» گرفتند و در نتیجه آن را «ارجلِکم» به کسر «لام» قرائت کردند که مطابق این قرائت، مسح بر پاها واجب می شود. اما گروهی کلمه «أرجلکم» را عطف بر «وجوهکم» در جمله «فاغسلوا وجوهکم و أیدیکم» قلمداد کردند و در نتیجه آن را «أرجُلَکم» به فتح «لام» قرائت کردند که مطابق این قرائت، شستن پاها واجب می شود.

اما این احتمال قطعاً باطل است؛ زیرا اگر یک عرب اصیل آیه مزبور را بدون هر گونه پیش داوری بخواند، به جز عطف «أرجلکم» بر «بروءوسکم» به چیز دیگری راضی نخواهد شد؛ خواه کلمه «أرجلکم» را با جرّ بخواند یا با نصب، هرگز به فکرش نمی رسد که این کلمه بر «وجوهکم» عطف شده باشد تا در نتیجه، منشأ اختلاف در مسح یا شستن پاها باشد.

بنابراین اگر کسی خواهان تفسیر آیه و فهم مدلول آن باشد، کافی است خودش را در عصر نزول آیه قرار دهد و در نظر بگیرد این کلام خدا را از دهان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) یا اصحابش می شنود. در این صورت، آنچه از آن می فهمد بین خود و خدایش حجّت خواهد بود و قطعاً به احتمالات و وجوهی که پس از آن ظاهر می شود، اعتماد نخواهد کرد.

اگر این آیه را بر یک عرب که دور از فضای مباحث فقهی و اختلافاتی که میان مسلمانان در کیفیت وضو وجود دارد، عرضه کنیم و از او بخواهیم آنچه را از آیه می فهمد برای ما بیان کند، به روشنی و بدون اینکه فکر کند که آیا «أرجلکم» عطف بر «روءوسکم»است یا بر «وجوهکم» خواهد گفت: وضو مشتمل بر دو شستن و دو مسح است. او درک می کند که آیه شریفه از دو جمله تشکیل شده و در هریک از آنها به حکمی تصریح گردیده است:

در جمله نخست، یعنی «فاغسلوا وجوهکم و أیدیکم إلی المرافق» ابتدا حکم شستن «وجوه» آمده، آن گاه «ایدی» بر آن عطف شده است. بنابراین حکم «أیدی» به دلیل عطف بر «وجوه»، حکم «وجوه» را دارد.

در جمله دوم، یعنی «وامسحوا بروءوسکم و أرجلکم إلی الکعبین» ابتدا حکم مسح «روءوس» مطرح شده، آن گاه «ارجل» بر آن عطف شده است. بنابراین حکم «ارجل» به دلیل عطف شدن بر «روءوس» حکم «روءوس» را دارد. واوِ عطف که میان «روءوسکم» و «أرجلکم» آمده، نشان دهنده این است که حکم پس از واو با حکم قبل از آن، یکی است و هیچ عرب اصیلی بین حکم «روءوس» و حکم «أرجل» تفاوت قائل نمی شود، بلکه آن را مخالف ظاهر آیه می داند.

2. تمسّک به روایات منسوخ شستن پاها

از برخی روایات استفاده می شود که شستن پاها به هنگام وضو به جای مسح، سنّت بوده و پیامبر (صلی الله علیه وآله) در بخشی از عمرشان به آن دستور داده اند. اما وقتی سوره مائده نازل شد که در آن آیه وضو و دستور مسح پاها به جای شستن آنها وجود دارد، سنّت قبلی نسخ شده و وظیفه این می شود که در وضو پس از شستن دستها، سر و پاها مسح شود. پس از گذشت زمانی، برخی که ناسخ و منسوخ را نمی شناخته اند، به سنّتی که نسخ شده عمل می کنند و همین موجب اختلاف بین مسلمانان می شود. غافل از اینکه پس از نزول قرآن، که حاوی سوره مائده، یعنی آخرین سوره ای که بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) نازل شد، وظیفه مسلمانان عمل به قرآن ناسخ است.

ابن جریر از انس روایت می کند: «قرآن به مسح پاها به هنگام وضو حکم کرد، در حالی که سنّت، شستن [پاها[ بود».13

منظور از سنّت، عمل پیامبر (صلی الله علیه وآله) قبل از نزول آیه قرآن در این زمینه می باشد. بدیهی است که قرآن، حاکم و ناسخ سنّت است.

ابن عباس می گوید: «مردم در وضو پای خود را می شویند در حالی که در قرآن چیزی را جز مسح پاها نمی یابم».14

بین روایاتی که حاکی از عمل پیامبر (صلی الله علیه وآله) در شستن پاها و ظهور آیه در لزوم مسح است، می توانیم این گونه جمع کنیم و بگوییم شستن پاها قبل از نزول آیه وضو بوده است. نظیر این مطلب را در باره مسح بر کفشها (به هنگام سفر) هم مشاهده می کنیم؛ زیرا حاتم بن اسماعیل از جعفر بن محمد و وی از پدرش و او از علی (علیه السلام)روایت کرده است: «قرآن حکم مسح روی کفشها را نسخ کرده است».15

عکرمه از ابن عباس روایت کرده است: آیه وضو پس از مسئله مسح روی کفش نازل شده و معنای کلام این است که اگر چه از پیامبر (صلی الله علیه وآله) در دوره ای دستور مسح روی کفش صادر شده بود، ولی قرآن خلاف آن را آورده و آن را نسخ کرده و فرموده است: «وامسحوا بروءوسکم و أرجلکم»؛ یعنی برپوست پا مسح کنید، نه بر کفش و جوراب.

ادامه دارد....

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 3110 کلمه
مولف : سبحانی
1397/2/18 ساعت 13:55
کد : 2187
دسته : عمومی,مقالاتِ پژوهشی نماز,نماز در فرق اسلامی,احکام نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
َآیت الله سبحانی
وضو در کتاب و سنت
اختلافات شیعه و سنی
وضو
نماز
قنوت
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز