■ نکاتی از تفسیر نماز
رضا اخوی، مرکز تخصصی نماز
عظمت سورة قدر و توحید
در حدیثی که امام صادق(ع) معراج پیامبر اکرم(ص) را گزارش میکند، خلاصهاش چنین است که آن حضرت در معراج ملکوتی خود، آسمانها را یکی پس از دیگری طی کرد تا به آسمان چهارم رسید، در آنجا ملائکه اجتماع کردند و جبرئیل(ع) ندای نماز داد و آن حضرت وضو و نماز را گام به گام به امر خدا انجام داد تا اینکه در رکعت اول، پس از آنکه حمد را خواند، خداوند فرمود: "اقْرَأْ یَا مُحَمَّدُ نِسْبَةَ رَبِّکَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد..."؛ ای محمد بخوان نسبت پرودگارت قل هو الله احد را (تا آخر سوره)؛ و در رکعت دوم پس از آنکه حضرت حمد را به امر خدا خواند، وحی خداوندی رسید که اکنون سوره إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ را بخوان که نسبت تو و اهل بیت تو است تا روز قیامت؛ «اقْرَأْ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فَإِنَّهَا نِسْبَتُکَ وَ نِسْبَةُ أَهْلِ بَیْتِکَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَة".[1]
بدین روی، مضامین سوره مبارکه قدر آن چنان با حجیت و ولایت اهل بیت(ع) گره خورده که خداوند متعال آن را نسبت و شناسنامه پیامبر و اهل بیتش نامیده، همچنان که سوره توحید را شناسنامه و نسبت پروردگار عالمیان خوانده است.
الصمد
معانی مختلفی برای «صمد» بیان شده است[2] که همة آنها به یک حقیقت بازگشت میکند و آن، بزرگ و آقایی است که بینیاز از هر چیز میباشد و همه نیازمند به او هستند.
نقل شده است که مردم بصره نامهاى به محضر امام حسین(ع) نوشتند و از آن حضرت درباره معناى صمد پرسیدند، امام(ع) در پاسخ آنها فرمود: "... خداوند خودش صمد را تفسیر فرموده است: "لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ": نه زاد، و نه زاده شد و احدى مانند او نیست، ... آرى خداوند صمد، کسى است که از چیزى به وجود نیامده، و در چیزى وجود ندارد، و بر چیزى قرار نگرفته، آفرینندة اشیا و خالق آنها است، همه چیز را به قدرتش به وجود آورده، آنچه را براى فنا آفریده به ارادهاش از هم متلاشى مىشود و آنچه را براى بقا خلق کرده، به علمش باقى مىماند، این است خداوند صمد...".[3]
علامه طباطبائی نیز میگوید: معناى اینکه خدا صمد است، این است که هر چیزى در ذات و آثار و صفات محتاج او است و او منتهاى مقاصد است. اصل در معناى کلمه "صمد" قصد کردن و یا قصد کردن با اعتماد است. وقتى گفته مىشود: "صمده، یصمده، صمدا" از باب "نصر، ینصر" معنایش این است که فلانى قصد فلان کس یا فلان چیز را کرد، در حالى که بر او اعتماد کرده بود. بعضى از مفسران این کلمه را- که صفت است- به معانى متعددى تفسیر کردهاند که برگشت بیشتر آنها به این معنا است: "سید و بزرگى که از هر سو به جانبش قصد مىکنند تا حوایجشان را برآورد". و چون در آیه مورد بحث مطلق آمده همین معنا را مىدهد، پس خداى تعالى سید و بزرگى است که تمامى موجودات عالم در تمامى حوایجشان او را قصد مىکنند.
[همچنین] الف و لام کلمه "صمد"، به منظور افاده حصر است و مىفهماند تنها خداى تعالى صمد على الاطلاق است.[4]
تسبیحات اربعه
تسبيح در لغت به معناي حركت سريع در آب يا هوا است و در فرهنگ قرآن به معناي پاك دانستن خداوند از هر گونه عيب، نقص و حاجت است.[5]
در قرآن حدود 92 آيه با ماده «س ب ح» و مشتقات آن وجود دارد كه همگي دلالت دارند بر اين كه عالم هستي با آن نظام عجيبش، با آن همه رازها و أسرارش، با آن عظمت خيره كننده و آن ريزه كاريهاي تعجبآورش، همگي تسبيح و حمد خدا را ميگويند.
محمد بن عمران از حضرت صادق(ع) سوال كرد که: به چه علت تسبيحات اربعه در ركعات آخر نماز افضل از قرائت است، حضرت فرمودند: تسبيحات در ركعت سوم و چهارم از آن جهت افضل است كه حضرت رسول(ص) در دو ركعت آخر، عظمت و بزرگي خداوند را مشاهده كردند و دلشان بهراسيد و زبان به تسبيح پروردگار گشودند و گفتند: «سبحان الله والحمدلله لا اله الا الله والله اكبر» و از اين رو تسبيح پروردگار در ركعات آخر نماز أفضل از قرائت گرديد.[6]
نکتهها
1ـ تمام موجودات با نشان دادن حركات منظم و سير تكاملي خود آفريننده خود را تسبيح و از هر عيب و نقصي منزه نشان ميدهند.[7] انسان نيز بايد با ذكرهاي تسبيح، خود را از هر پستي و نقصي پاك گرداند و همگام با سائر موجودات با كوشش منظم و بيعيب به سوي رشد و تكامل پيش رود و استعداد و قدرت ذاتي خود را آشكار سازد و منشأ خير و تربيت ديگران گردد.
2ـ ذكرهاي حمد و تسبيح، انسان را متوجه نقص خود و استعداد سرشاري كه براي رسيدن به كمال و برتري دارد ميگرداند و او را به تلاش وا ميدارد تا موانع را از سر راه بر دارد و خود را به كمال برساند.[8]
امام رضا(ع) دربارة علت گفتن تسبیحات در دو رکعت یا رکعت آخر نماز می فرمایند: اينكه در دو ركعت اول نماز، قرائت مقرر گشته و در دو ركعت آخر تسبيحات، براي فرقي است كه ميان آنچه خداوند از جانب خويش واجب ساخته و آنچه رسولش بر بندگان واجب كرده است.[9]
[1]. کافی ج 3، ص486.
[2] . از جمله گفته شده: صمد به معناى آقا و بزرگى است که براى انجام کارها به سوى او مىروند، و بعضى گفتهاند: "صمد" به معناى چیزى است که تو خالى نیست، بلکه پر است.(راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ج 1، ص 492، واژة صمد). و امام على بن الحسین(ع) میفرماید: صمد کسى است که شریک ندارد، و حفظ چیزى براى او مشکل نیست، و چیزى از او مخفى نمىماند. (بحار الانوار، ج3، ص223).
[3]. حرعاملی، وسائل الشیعة، ج 27، ص 189، مؤسسه آل البیت علیهمالسلام قم، 1409 ق.
[4] . طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، ص 388- 389، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417 ق.
[5] . مفردات راغب، ذيل ماده سبح.
[6]. من لایحضره الفقیه، ج1، ص480.
[7]. چنانچه تسبیح از خود آنها هم صادر می شود (نه اینکه فقط علامت بر آن باشند)، ظاهر آیات قرآن کریم بر این امر دلالت دارند: .. کلٌّ قد علم صلاته و تسبیحه... (نور/41) و ...لکن لا تفقهون تسبیحهم.
[8] . بیآزار شیرازی، رساله نوین، ج1،ص151.
[9] . من لایحضره الفقیه، ج1، ص480؛ عیون اخبارالرضا، ج2، ص226.