■ تکبر نوعی بیماری است.
تکبر و خود برتر بینی ضمن این که منشأ بسیاری از رذایل اخلاقی و نفسانی است، از پایه های کفر نیز به شمار می رود. چرا که امام صادق(ع) در بیانی نورانی می فرمایند: «أُصُولُ الْكُفْرِ ثَلَاثَةٌ الْحِرْصُ وَ الِاسْتِكْبَارُ وَ الْحَسَدُ؛ ريشه هاى كفر، سه چيز است: حرص، سركشى و حسادت».[1]
استکبار و سلطه جویی
آدم متکبر همواره تلاش می کند در تمامی امور همۀ چیز را بر اساس «خودمحوری» به دست گیرد، حتی در مواجهه با مشکلات نیز بر اساس «خودخواهی»عمل نموده و فقط منافع خود را در نظر می گیرد، و به هیچ وجه از منافع دیگران حمایت نمی کند. زیرا هر قدرت و ثروتی را به نفع خود مصادره نموده و تلاش می کند بر دیگران سلطه و استیلاء یابد. چنین انسانی با صفت برتری جویی که دارد، بر دیگران ظلم و ستم روا می دارد، و چون از درون تهی و خالی از فضایل اخلاقی و صفات نفسانی است، فقط به مال و ثروت و قدرت و مقام خود «فخر فروشی» می نماید، و همواره خود را بر همه کس و همه چیز برتر می داند.
فطری بودن ناپسندی تکبر
تکبر از جمله صفاتی است که از هر نظر نکوهیده و ناپسند است، حتی کسانی که به هیچ مذهبی پایبند نیستند این صفت را از زشت ترین صفات انسانی می دانند. لذا هرچند آدم متکبر تصور می کند با تکبر، خود را به آرامش می رساند، امّا با این صفت رذیله انسان به تکذیب انبیاء و آیات الهی می پردازد و در نتیجه به بی هویتی خودش منجر می شود.
تکبر نوعی بیماری روحی
تکبر از جمله صفات نفسانی بوده، و در حقیقت یک نوع بیماری است. البته این صفت نفسانی خود را در رفتار، کردار و گفتار انسان نشان می دهد، به همین جهت این حالت در چنین انسانی هنگام سخن گفتن، نگاه کردن، نشستن، و در بسیاری از حرکاتی که از او سر می زند بروز و ظهور می نماید. این رذیلۀ اخلاقی در راه رفتن ظهور بیشتری دارد، لذا قرآن کریم راه رفتن انسان متکبر را به عنوان نمونه بارز و آشکار رفتاری او، مورد نکوهش قرار داده و در این باره می فرماید: «وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً؛ و روى زمين، با تكبر راه مرو! تو نمى توانى زمين را بشكافى، و طول قامتت هرگز به كوه ها نمى رسد».[2] و در جای دیگر فرمود: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً؛ بندگان (خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبّر بر زمين راه مى روند».[3]
ویژگی های اخلاقی افراد متکبر
سطح انتظارات افراد متکبر از مردم بسیار زیاد است، بدین بیان که بهترین جای مجلس (صدر مجلس) را برای نشستن انتخاب می کنند، و این انتظار را دارند که این جایگاه به آنان اختتصاص داده شود، آنان انتظار دارند که به ایشان سلام داده شود، کسی از آنها انتقاد نکند، به هیچ وجه مورد پند و اندرز و نصیحت دیگران واقع نشوند. همچنین توقع دارند که همگان برای آنها احترام ویژه ای قائل شوند، و... .
انواع تکبر و بدترین نوع آن
بدترین نوع تکبر آن است که انسان ادعای خدایی و ربوبیت کند و در برابر خدای تعالی تکبر ورزد، که این نوع تکبر از نهایت جهل و نادانی انسان نشأت می گیرد، مانند ادعای فرعون که خود را ربّ الاعلی می دانست. «فَقالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى؛ و گفت: من پروردگار برتر شما هستم!».[4] و در جای دیگر ادعا نموده است: «وَ قالَ فِرْعَوْنُ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْري؛ فرعون گفت: اى جمعيت اشراف! من خدايى جز خودم براى شما سراغ ندارم».[5]
بسیار روشن است که این نوع ادعاها برای تحمیق توده های مردم ـ که ساده لوح هستند ـ می باشد، تا از این طریق پایه های حکومت خود را با این ادعاها محکم سازند.
یکی دیگر از نمونه های بسیار بد تکبر، نافرمانی ابلیس در برابر خدای تعالی می باشد، که از فرمان الهی سرپیچی نموده، و در نتیجه از رحمت الهی دور و رانده شده است؛ که قرآن کریم از زبان خودش بیان می دارد که وی در مقابل خدای سبحان گفته است: «قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون؛ گفت: من هرگز براى بشرى كه او را از گِل خشكيده اى كه از گِل بدبويى گرفته شده است آفريده اى، سجده نخواهم كرد!».[6] و در جای دیگری می گوید: «قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَني مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ؛ گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريده اى و او را از گِل».[7]
یکی دیگر از انواع تکبر، تکبر در برابر انبیاء و پیامبران الهی است، بدین بیان که این گونه افراد همواره از اطاعت کردن نسبت به آموزه های انبیاء الهی سرپیچی می کردند، و از روی کبر و غرور همچون فرعونیان می گفتند: «فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ؛ آنها گفتند: آيا ما به دو انسان (یعنی موسی و برادرش هارون) همانند خودمان ايمان بياوريم، در حالى كه قوم آنها بردگان ما هستند».[8] گاهی نیز همانند قوم نوح به یکدیگر می گفتند: «وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ؛ و اگر از بشرى همانند خودتان اطاعت كنيد، مسلّماً زيانكاريد».[9] و گاهی هم به دنبال بهانه جویی بوده، و از سر لجبازی می گفتند: «وَ قالَ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرى رَبَّنا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا في أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبيراً؛ و كسانى كه اميدى به ديدار ما ندارند (و رستاخيز را انكار مى كنند) گفتند: چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و يا پروردگارمان را با چشم خود نمى بينيم؟ آنها درباره خود تكبّر ورزيدند و طغيان بزرگى كردند».[10]
از اقسام دیگر تکبر آن است که افرادی هستند که در برابر بندگان خدا این حس خود برتربینی، در آنها ظهور می کند، و خود را بزرگ شمرده، و دیگران را کوچک و خوار و بی مقدار می دانند و برای کسی احترام قائل نیستند، و خود را از همه برتر می دانند.
سخن پایانی
بسیار روشن است که همۀ انواع و اقسام تکبر مذموم و نکوهیده است، و باید با آن مقابله نموده و ریشۀ آن را خشکاند.