■ بررسی کیفیت اذان و شهادت ثالثه با تکیه بر احادیث
چکیده:
بسیاری از فقره های اذان و اقامه در مذهب امامیه و اهل سنت مشابه یکدیگر است؛ اما اندک اختلافاتی دارد و ما در این پژوهش درصدد حل آن برآمده ایم. روایات مستخرج در کتب فقهاء اهل تسنن، هم بر وحیانی بودن اذان دلالت دارد و هم بر غیر وحیانی بودن آن؛ اما در منابع شیعی نحوه تشریع اذان کاملاً وحیانی ذکر شده است. فقهای امامیه به پیروی از اهل بیت علیهم السلام همگی معتقدند که اذان به تشریع خداوند و با نزول وحی بر رسول الله صلی الله علیه و آله شروع شده است. در فقره «اشهد انّ علیاً ولیُ الله» در مذهب امامیه دو نظر ابراز شده است: عده ای آن را جزء مستحب می دانند، یعنی مانند قنوت که جزئی از نماز بوده و مستحب است. عده ای نیز آن را مستحب می دانند؛ اما بدون قصد جزئیت، یعنی مستحبی است که جزو اجزای اذان نیست. از مجموع روایات استفاده می شود که شهادت و اقرار به یگانگی خدا و رسالت رسول خدا و ولایت و امامت امیر المؤمنین علیه السلام از یکدیگر جدا نیستند و بین آنها تلازم وجود دارد. علت اینکه فقهای شیعه گفتن شهادت ثالثه، بدون قصد جزئیت را جایز می شمارند آن است که روایاتی به نحو مطلق می گویند: هر گاه شهادت به توحید و رسالت دادید، شهادت به ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام هم بدهید و این روایات چون مطلق است، پس شامل اذان هم می شود، چه در اذان و اقامه و چه در غیر اذان و اقامه.
کلید واژه ها: اذان، شهادت ثالثه، شیعه، اهل سنت
مقدمه
یکی از اختلافات بین شیعه و اهل سنت کیفیت اذان و اقامه است. از آنجا که اعمال در دین اسلام بدون دلیل و برهان فاقد ارزش و اعتبار و بدعت و حرام است، و هر یک از فریقین، دیگری را به بدعت در اذان متهم می کنند، از این رو این موضوع باید به طور دقیق و مدلل بررسی و حقیقت آن بازگو شود.
کیفیت تشریع اذان و زمان آن از مسائلی است که درباره آن دیدگاه های مختلفی مطرح شده است. اختلاف دیدگاه ها به دلیل روایاتی است که در جوامع حدیثی فریقین آمده است.
ما در این مقاله قصد داریم ادله هر یک از طرفین شیعه و اهل سنت را با تکیه بر احادیث آنان، نقد و بررسی کنیم و سپس از این طریق به کیفیت صحیح و درست اذان و اقامه خصوصا صحت یا عدم صحت شهادت بر ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام در اذان و اقامه شیعه برسیم.
﴿وَإِذَا نَادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاَةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْقِلُونَ﴾ (مائده: 58)
آنها هنگامی که اذان می گویید و مردم را به نماز می خوانید، آن را به مسخره و بازی می گیرند، این به خاطر آن است که آنها جمعی هستند که درک نمی کنند. اهمیت اذان از این آیه کاملاً روشن است.
تعریف اذان
اذان در لغت به معنی اعلام است، جوهری در الصحاح آورده است: «الأذان: الإعلام» وابن اثیر در النهایة آورده است: «الأذان وهو الإعلام بالشئ، یقال: آذن یؤذن إیذانا، وأذن یؤذن تأذینا، والمشدد مخصوص فی الاستعمال بإعلام وقت الصلاة» (ماده اذان) وأما إقامة به معنای ادامه است، قال فی الصحاح: «أقام الشئ: أدامه، ومنه قوله تعالی (ویقیمون الصلاة) (ماده قوم)
وقال فی المدارک: الإقامة مصدر أقام بالمکان والتاء عوض عن عین الفعل، لأن أصله إقوام، أو مصدر أقام الشئ بمعنی أدامه ومنه (یقیمون الصلاة)1
و اذان در اصطلاح، اذکار مخصوصی برای اعلام رسیدن وقت نماز است. مرحوم خوانساری می فرماید: الأذان: أذکار مخصوصة للإعلام بدخول أوقات الصلاة. والإقامة: الأذکار المعهودة عند القیام إلی الصلاة.2
کیفیت تشریع اذان و اقامه در نزد اهل سنت
روایات مستخرج در کتب فقهاء اهل تسنن، هم بر وحیانی بودن اذان دلالت دارد و هم بر غیر وحیانی بودن آن.
نمونه ای از روایات وحیانی:
از ابن عمر روایت شده است که: «لما أسری بالنبی صلی الله علیه وآله وسلم أوحی الله إلیه الاذان فنزل به فعلمه بلالا»3 این روایت دلالت می کند که اذان در سالهای قبل از هجرت تشریع شده است؛ زیرا اسراء قبل از هجرت و از مسجد الحرام شروع شده بود.
نمونه ای از روایات غیر وحیانی:
حدثنا محمد بن منصور الطوسی، ثنا یعقوب ثنا ابی عن محمد بن اسحاق حدثنی محمد بن ابراهیم بن الحارث التیمی عن محمد بن عبد الله بن زید بن عبد ربه، قال: حدثنی ابی، عبد الله بن زید، قال: لما أمر رسول الله صلی الله علیه و سلم بالناقوس یعمل لیضرب به للناس لجمع الصلاة، طاف بی - وأنا نائم - رجل یحمل ناقوسا فی یده، فقلت: یا عبد الله! أتبیع الناقوس؟ قال: و ما تصنع به؟ فقلت: ندعو به الی الصلاة، قال: أفلا أدلک علی ما هو خیر من ذلک؟ فقلت (له): بلی، قال: فقال: تقول: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، اشهد ان لا إله الا الله، اشهد ان لا إله الا الله، اشهد ان محمدا رسول الله، اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی الفلاح، الله اکبر، الله اکبر، لا إله الا الله. هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و سلم امر کرد ناقوس بسازند و آن را هنگام جمع کردن مردم برای نماز به صدا درآورند، در خواب مردی را دیدم که دورم می چرخید وناقوسی در دستش حمل می کرد. به او گفتم: ای بنده خدا! آیا این ناقوس را می فروشی؟ گفت: برای چه می خواهی؟ گفتم: تا مردم را برای نماز فراخوانیم. گفت: آیا می خواهی تو را به چیزی که بهتر از ناقوس باشد راهنمایی کنم؟ گفتم: بله! گفت: چنین می گویی: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، اشهد ان لا إله الا الله، اشهد ان لا إله الا الله، اشهد ان محمدا رسول الله، اشهد أن محمدا رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی الفلاح، الله اکبر، الله اکبر، لا إله الا الله. قال: ثم استأخر عنی غیر بعید ثم قال: وتقول اذا أقمت الصلاة، سپس اندکی از من فاصله گرفت و گفت: هنگامی که نماز را برپا می داری، چنین اقامه بگو: الله اکبر، الله اکبر، اشهد أن لا إله الا الله، اشهد أن محمدا رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، قد قامت الصلاة، قد قامت الصلاة، الله اکبر، الله اکبر، لا إله الا الله. فلما أصبحت أتیت رسول الله صلی الله علیه و سلم فأخبرته بما رأیت، هنگامی که صبح کردم، نزد رسول خدا صلی الله علیه و سلم رفتم و او را به آنچه که دیده بودم، آگاه کردم. فقال: إنها لرؤیا حق إن شاءالله، فقم مع بلال فالق علیه ما رأیت فلیؤذن به، فأنه أندی4 صوتا منک، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: حقیقتا که آن رؤیای حقی بود. ان شاءالله پس با «بلال» برخیز و آنچه دیده ای به او یاد بده تا با آن اذان بگوید؛ زیرا او از نظر صوت بهتر از تو ست. فقمت مع بلال فجعلت ألقیه علیه ویؤذن به، پس همراه «بلال» برخاستم و به او می آموختم و او اذان می گفت. قال: فسمع ذلک عمر بن الخطاب وهو فی بیته، فخرج یجر ردائه ویقول: والذی بعثک بالحق یا رسول الله، لقد رأیت مثل ما رأی. فقال رسول الله: فلله الحمد، «عمر بن الخطاب» که در خانه اش بود، صدای اذان را شنید. از خانه خارج شد در حالی که ردایش بر زمین کشیده می شد و می گفت: سوگند به خدایی که تو را به حق مبعوث کرد، من نیز مانند آنچه او در خواب دید، دیدم. رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: خدای را سپاس.5
فقهاء اهل تسن کیفیت اذان را براساس این روایت فتوی داده اند وبیان ترمذی درباره عبد الله بن زید برضعف سند دلالت دارد. او می گوید: ولا نعرف له عن النبی صلی الله علیه وآله شیئا یصح ألا هذا الحدیث الواحد فی الاذان. همچنین ترمذی از بخاری نقل می کند: لا نعرف له الا حدیث الاذان.6
درباره کیفیت تشریع اذان در منابع اهل سنت، روایاتی نیز آمده که با هیچ عقل و منطقی سازگار نیست. از جمله اینکه نقل کرده اند:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به دنبال درخواست اصحاب که نشانه ای برای اعلام وقت نماز قرار داده شود، با دوستان خود مشورت کرد و هر کدام پیشنهادی از قبیل برافراشتن پرچم مخصوص، روشن کردن آتش یا زدن ناقوس مطرح کردند؛ ولی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هیچکدام را نپذیرفت. تا اینکه عبدالله بن زید و عمر بن خطاب در خواب دیدند که شخصی به آنها دستور می دهد برای اعلام وقت نماز اذان بگویند و اذان را به آنها یاد داد و پیامبر آن را پذیرفت.7
ولی این روایت ساختگی است و توهینی به مقام شامخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله محسوب می شود که به جای تکیه بر وحی، بر خواب افراد تکیه می کند و مبنای دستورات دین خود را بر خواب افراد قرار می دهد.
در تفسیر علی بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام نقل شده است: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: وقتی به معراج رفتم و به سدرة المنتهی رسیدم... ناگاه مشاهده کردم فرشته ای اذان می گوید: آن فرشته در آسمان قبل از آن شب، دیده نشده بود.
فرشته گفت: الله اکبر، الله اکبر. خداوند فرمود: بنده ام راست می گوید؛ من بزرگترم (از آنکه به وصف در آیم) او گفت: اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله. باز خداوند فرمود: راست می گوید، خدایی جز من نیست. ادامه داد: اشهد ان محمدا رسول الله، اشهد ان محمدا رسول الله. فرمود: راست می گوید، محمد بنده من و پیامبری است که او را برگزیده ام. گفت: حی علی الصلوة، حی علی الصلوة. فرمود: راست می گوید بنده ام دعوت می کند به دستور واجبم، هر که با رغبت و میل به امید ثواب به سوی این دستور بشتابد - کانت کفارة لما مضی من ذنوبه- نماز کفاره گناهان گذشته اوست. باز فرشته گفت: حی علی الفلاح، حی علی الفلاح. خداوند فرمود: آری، نماز صلاح و نجاح و فلاح است.
پس از آن من امامت ملائکه را عهده دار شدم و نماز جماعتی با فرشته ها خواندم. چنانکه قبلا امامت انبیاء را در بیت المقدس کرده بودم.8 بنا به تصریح قرآن کریم ولایت جزء متمم و مکمل دین و آیین ماست.
﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا﴾ (مائده: 3). طبق تصریح مفسرین شیعه این آیه در روز غدیر خم نازل شد. علما و دانشمندان اهل سنت نیز اعتراف به نزول آیه در روز هجدهم ذی الحجه دارند که بعد از اعلام ولایت علی علیه السلام نازل گردید.
وحیانی بودن اذان در منابع شیعه
در منابع شیعی نحوه تشریع اذان کاملاً وحیانی ذکر شده و تعلیم اذان به پیامبر صلی الله علیه و آله از طریق وحی بوده است؛ چنانکه از امام صادق علیه السلام روایت شده است: قال الصادق علیه السلام: لما هبط جبرئیل بالاذان علی رسول الله کان راسه فی حجر علی علیه السلام فاذن جبرئیل و اقام فلما انتبه رسول الله صلی الله علیه و آله قال: یا علی سمعت؟ قال: نعم قال: حفظت؟ قال نعم قال ادع لی بلالا تعلمه فدعا علی علیه السلام بلالاً فعلمه؛ هنگامی که جبرئیل اذان را آورد سر پیامبر صلی الله علیه و آله بر دامان علی علیه السلام بود، جبرئیل اذان و اقامه را به پیامبر صلی الله علیه و آله تعلیم داد، هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله سر خود را برداشت از علی علیه السلام سؤال کرد آیا صدای اذان جبرئیل را شنیدی؟ عرض کرد: آری. پیامبر صلی الله علیه و آله بار دیگر پرسید: آیا آن را به خاطر سپردی؟ گفت: آری. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بلال را (که صدای رسایی داشت) حاضر کن و اذان و اقامه را به او تعلیم ده. علی علیه السلام بلال را حاضر کرد و اذان را به او تعلیم داد. 9
کیفیت اذان
فقهاء امامیه به پیروی از اهل بیت علیهم السلام همگی معتقدند که اذان به تشریع خداوند و با نزول وحی بر رسول الله صلی الله علیه و آله شروع شده است و در این مورد روایات متعددی از اهل بیت علیهم السلام وارد شده است که به برخی از آنها اشاره می شود:
1. علی بن ابراهیم عن أبیه عن ابن ابی عمیر عن عمر بن اذینة، عن زرارة، او الفضیل، عن أبی جعفر علیه السلام: قال: لما أسری برسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) الی السماء فبلغ البیت المعمور و حضرت الصلاة فأذن جبرئیل وأقام فتقدم رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) وصف الملائکة و النبیون خلف (محمد صلی الله علیه وآله وسلم)10
2. وعنه عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن حماد عن منصور بن حازم عن أبی عبد الله علیه السلام قال: لما هبط جبرئیل علیه السلام بالاذان علی رسول الله (صلی الله علیه وآله) کان رأسه فی حجر علی (علیه السلام) فأذن جبرئیل وأقام فلما انتبه رسول الله (صلی الله علیه وآله) قال: یا علی سمعت؟ قال نعم قال: حفظت؟ قال نعم قال: ادع لی بلالا فعلمه فدعا علی (علیه السلام) بلالا فعلمه.11
این دو روایت ناظر به دو مرتبه از اذان گفتن جبرئیل است: یکی در عالم معراج و دیگری برای تشریع و ابلاغ آن.
تعداد فصول و اجزاء اذان و اقامه
درباره تعداد جملات اذان و اقامه نیز روایاتی در منابع حدیثی آمده است:
از نظر شیعه؛ اذان واقامه، توسط جبرائیل امین بر پیامبر نازل شد؛ با این وصف که اذان هجده جمله و اقامه هفده جمله بود. یعنی تکبیرات و شهادتین و حَیَّعَلاتْ و تهلیل.
محمد بن یعقوب عن علی بن إبراهیم عن محمد بن عیسی ابن عبید عن یونس عن أبان بن عثمان عن إسماعیل الجعفی قال: سمعت أبا جعفر (علیه السلام) یقول: الأذان والإقامة خمسة وثلاثون حرفا فعد ذلک بیده واحدا واحدا الأذان ثمانیة عشر حرفا والاقامة سبعة عشر حرفا.12 قال الباقر (علیه السلام): الاذان و الاقامة خمسة و ثلاثون حرفا، فعد ذلک بیده واحدا واحدا الاذان ثمانیة عشر حرفا و الاقامة سبعة عشر حرفاً؛13 اذان و اقامه، مجموعا 35 جمله است و با دست خود یک به یک آنها شمرده شود، اذان هجده جمله و اقامه هفده جمله دارد.
اما فقرات اذان در نگاه اذان در نگاه فقهاء اهل سنت به گونه ای دیگر است؛ چون آنها «حی علی خیر العمل» که در عهد رسول الله صلی الله علیه و آله جزء اذان و اقامه بود و خلیفه دوم آن را حذف کرد را نمی گویند.14 از طرف دیگر «اَلصّلاةُ خَیرٌ مِنَ النَّوْمِ» که در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله نبود15را در اذان صبح اضافه می کنند که دلیل آن اجتهاد خلیفه دوم در برابر رسول خدا صلی الله علیه و آله است؟!
قوشجی متکلم بزرگ اهل تسنن از قول عمر نقل می کند که حی علی خیر العمل در عهد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بوده است. او می گوید عمر در حالی که بالای منبر بود گفت: ثلاث کن علی عهد رسول الله (صلی الله علیه وآله) وأنا أنهی عنهن واحرمهن، واعاقب علیهن: متعة النساء ومتعة الحج وحی علی خیرالعمل. سپس قوشجی می گوید: أن ذلک مما لا یوجب قدحا فیه فأن مخالفة المجتهد لغیره فی المسائل الاجتهادیة لیس ببدع.16
مالک در الموطأ می گوید: بلغنا أن المؤذن جاء الی عمر بن الخطاب یؤذنه بصلاة الصبح، فوجده نائما، فقال: الصلاة خیر من النوم، فأمر عمر أن یجعلها فی نداء الصبح.17 مؤذن برای نماز صبح نزد «عمر» آمد و او را در خواب دید، پس به او گفت: نماز بهتر از خواب است. عمر امر کرد تا این عبارت را در اذان صبح قرار دهد. چنان که ملاحظه می کنید در این روایت به صراحت بیان شده است که سخن «الصلاة خیر من النوم» چیزی است که به امر عمر اضافه شده است و ربطی به اذان تشریع شده ندارد. بدین جهت، «محمد بن الحسن الشیبانی» در خاتمه «باب الاذان والتثویب» از موطأ تصریح می کند که «الصلاة خیر من النوم» ربطی به نداء یعنی اذان ندارد. نص عبارت او چنین است: قال محمد: «الصلاة خیر من النوم» یکون ذلک فی نداء الصبح بعد الفراغ من النداء ولا یجب أن یزاد فی النداء ما لم یکن منه،18 «محمد» می گوید: عبارت «الصلاة خیر من النوم» بعد از تمام شدن اذان صبح گفته می شود و چون جزء اذان نیست، واجب نیست که به اذان افزوده شود.19
و از ابن عباس نقل شده است فلسفه حی علی خیرالعمل که خلیفه ثانی دستور حذف آن را داد برای آن بود که مبادا مردم جهاد را رها کنند و بگویند اگر نماز بهترین اعمال است - که هر روز چندین مرتبه در اذان و اقامه در گوش ما بدان ندا داده می شود- پس چرا آن را ترک کنیم و به جهاد روی بیاوریم، بنابراین برای آنکه مسلمانان نسبت به جهاد دچار چنین رخوتی نشوند، خلیفه ثانی نهی کرد از آنکه حی علی خیر العمل گفته شود و به جای آن امر به گفتن الصلاة خیر من النوم نمود.
شهادت ثالثه
درباره «اشهد أن علیا ولی الله» دو نظر وجود دارد:
1. عده ای آن را جزء مستحب می دانند، مانند قنوت که جزئی از نماز و مستحب است.
2. عده ای نیز آن را مستحب می دانند؛ اما بدون قصد جزئیت، یعنی مستحبی است که جزو اجزای اذان نیست، مانند صلوات در هنگام بردن یا شنیدن نام گرامی رسول اسلام صلی الله علیه و آله که استحباب صلوات فرستادن، بعد از شنیدن نام ایشان به غیر اذان اختصاص ندارد، یعنی حتی در اذان هم اگر کسی نام ایشان را بر زبان بیاورد مستحب است بعد از آن صلوات بفرستد و کسی در این زمینه اشکال نگرفته است.
شیعیان در اذان، پس از شهادت بر رسالت پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله، بر ولایت امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام گواهی می دهند و این مسأله در تمام بلاد شیعی مشاهده می شود. دراین باره توضیح چند نکته ضروری است:
1. تمامی فقهای شیعه بر این نکته اتفاق نظر دارند که شهادت ثالثه -شهادت بر ولایت علی علیه السلام- جزو اذان نیست و لذا هنگامی که فصول اذان را می شمارند، آن را هجده فصل بیشتر نمی دانند که عبارتند از: چهار تکبیر، دو بار شهادت بر وحدانیت خدا، دو بار شهادت بر رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله، دو بار «حیّ علی الصلاة»، دو بار «حی علی الفلاح»، دو بار «حیّ علی خیر العمل»، دو تکبیر و دو بار تهلیل و این سخنی است که فقهای شیعه جملگی بر آنند.
2. اگر فردی شهادت سوم را به عنوان جزئی از اذان بگوید، کار حرامی مرتکب شده و گناه کرده است.
3. شهادت سوم در اذان، بدون قصد جزئیت جایز و یا مستحب است و این استحباب، دو مبنا دارد:
الف) علی علیه السلام به حکم قرآن و حدیث رسول گرامی صلی الله علیه و آله، ولی خداست. (مائده:5556)
ب) امام صادق علیه السلام فرمود: هرگاه به رسالت پیامبرصلی الله علیه و آله شهادت دادید، بر ولایت علی علیه السلام نیز گواهی دهید.20
دلائل ذکر شهادت بر ولایت علی علیه السلام در اذان و اقامه
در اثبات اینکه علی علیه السلام ولی خداست، گذشته از حدیث متواتر غدیر و روایات متواتر که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله مکرر فرموده است: یا علیّ أنت ولی کل مؤمن بعدی،21 قرآن مجید نیز بر ولایت علی علیه السلام تصریح کرده است، آنجا که می فرماید:
﴿إِنّما ولیُّکُم اللّهُ ورسولُه وَالّذینَ آمَنُوا الّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاة وَهُمْ راکِعُون﴾ ﴿وَمَنْ یَتَوَّلَ اللّه وَرَسُولهُ وَالّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزبَ اللّه هُمُ الْغالِبُون﴾ (مائده: 5556)؛ «تنها ولی و سرپرست شما خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند؛ همان ها که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند و کسانی که ولایت خدا و پیامبر او و افراد با ایمان را بپذیرند، حزب و جمعیت خدا پیروز است».
مفسران اتفاق نظر دارند که این آیه در حق امیرمؤمنان علی علیه السلام نازل شده است، آنگاه که فقیری وارد مسجد شد و از مردم درخواست کمک کرد و حضرت که در حال رکوع بود، با انگشت خود به فقیر اشاره کرد که انگشتر را از دست او برگیرد و در آن هنگام دو آیه یاد شده فرود آمد.22
بدین ترتیب، با توجه به آیه مذکور و آیات و روایات متعدد دیگر، آشکار می شود که امیرمؤمنان علیه السلام ولی و سرپرست مؤمنان از جانب خدا است.
روایت اول: روی القاسم بن معاویة قال: قلت لأبی عبد الله علیه السلام: هؤلاء - أی السنة - یروون حدیثا فی أنه لما أسری برسول الله رأی علی العرش مکتوبا: لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بکر الصدیق، فقال علیه السلام: سبحان الله، غیّروا کل شئ حتی هذا؟ قلت: نعم، قال علیه السلام: إن الله عز وجل لما خلق العرش کتب علیه:
لا إله إلا الله محمد رسول الله علی أمیر المؤمنین، ولما خلق الله عز وجل الماء کتب فی مجراه:
لا إله إلا الله محمد رسول الله علی أمیر المؤمنین، ولما خلق الله عز وجل الکرسی کتب علی قوائمه: لا إله إلا الله محمد رسول الله علی أمیر المؤمنین، وهکذا لما خلق الله عز وجل اللوح، ولما خلق الله عز وجل جبرئیل، ولما خلق الله عز وجل الأرضین - إلی قضایا أخری، فقال فی الأخیر:
قال علیه السلام: ولما خلق الله عز وجل القمر کتب علیه:
لا إله إلا الله محمد رسول الله علی أمیر المؤمنین، وهو السواد الذی ترونه فی القمر، فإذا قال أحدکم: لا إله إلا الله محمد رسول الله، فلیقل: علی أمیر المؤمنین.23
از امام جعفر صادق علیه السلام چنین روایت شده است که:
به حضرت عرض نمودم: ایشان (سنیان) روایتی نقل می کنند که وقتی رسول خدا به آسمان برده شد بر روی عرش نوشته ای دید که: لا اله الا الله محمد رسول الله، ابو بکر صدیق!!! پس حضرت فرمودند: سبحان الله؛ همه چیز را تغییر دادند؛ حتی این را؟ گفتم: آری، پس فرمودند: خداوند وقتی عرش را آفرید بر روی آن نوشت: لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المومنین، وقتی آب را آفرید در محل حرکت آن نوشت: لا اله الا الله محمد رسو الله علی امیر المومنین، وقتی خداوند کرسی را آفرید بر پایه های آن نوشت: لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المومنین و وقتی خداوند لوح را آفرید نیز چنین کرد و وقتی جبریل را آفرید و وقتی زمین ها را آفرید؛ و... پس در انتها فرمودند: و وقتی خداوند ماه را آفرید بر روی آن نوشت:
لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المومنین و این همان سیاهی است که در ماه می بینید؛ پس هر زمان که یکی از شما گفت: لا اله الا الله محمد رسول الله، پس باید بگوید: علی ولی الله.
روایت دوم: عن ابن مسعود عن رسول الله صلی الله علیه و آله قال: أتانی ملک فقال: یا محمّد و اسأل من ارسلنا من قبلک من رسلنا علی ما بعثوا. قلت:علی ما بعثوا؟ قال:علی ولایتک و ولایة علی بن ابی طالب.24
از ابن مسعود در ذیل آیه 45 سوره زخرف از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمود: ای محمد از فرستادگان قبل از خودت بپرس که به چه شرطی فرستاده شده اند؟ پرسیدم به چه شرطی فرستاده شده اند؟ پاسخ داد: بر ولایت تو و ولایت علی بن ابی طالب.
روایت سوم: عن حذیفة عن رسول الله صلی الله علیه و آله قال: لو علم الناس متی سمّی علی أمیر المؤمنین ما انکروا فضله، سمّی أمیر المؤمنین وآدم بین الروح والجسد، قال الله تعالی: ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی﴾ (اعراف: 172) فقال: أنا ربّکم محمد نبیّکم علی أمیرکم.25
از حذیفه از رسول خدا روایت شده است که فرمودند: اگر مردم می دانستند چه زمانی علی را به امیری مؤمنان انتخاب کردند، برتری او را انکار نمی کردند؛ او زمانی امیر مومنان شد که آدم بین روح و جسد بود، هنوز روح در بدن او وارد نشده بود. خداوند می فرماید: «و هنگامی که پروردگارت از فرزندان آدم از پشت های ایشان نسل ایشان را بیرون آورد و ایشان را شاهد بر خویش گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا؛ پس فرمود: من پروردگار شمایم؛ محمد پیامبر شما و علی امیر شماست.
مراغی مصری از علمای اهل سنت در کتاب خویش السلافة فی امر الخلافة دو روایت از جناب ابوذر غفاری و نیز سلمان فارسی نقل می کند:
1. أخرج أن رجلا دخل علی رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) وقال: یا رسول الله إنّ أباذر یذکر فی الأذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولایة لعلی علیه السلام.
قال رسول اللّه (صلی الله علیه وآله وسلم) کذلک، أو نسیتم قولی فی غدیر خم: من کنت مولاه فعلی مولاه26
شخصی به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: ای رسول خدا، ابو ذر در اذان بعد از شهادت به رسالت، به ولایت علی شهادت می دهد، رسول خدا فرمودند: همین است؛ آیا کلام من را در روز غدیر خم فراموش کردید که «هرکس که من مولای اویم پس علی مولای اوست»؟
2. دخل رجل علی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم، فقال: یا رسول الله! إنی سمعت أمرا لم أسمع قبل ذلک، فقال صلی الله علیه واله وسلم: ما هو؟ قال: سلمان قد یشهد فی أذانه بعد الشهادة بالرسالة، الشهادة بالولایة لعلی (علیه السلام)، قال (صلی الله علیه وآله وسلم): سمعت خیرا.27
شخصی نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: ای رسول خدا، چیزی شنیدم که تا کنون نشنیده بودم، رسول خدا فرمودند: آن چه چیزی است؟
پاسخ داد: سلمان در اذان خویش بعد از شهادت به رسالت، به ولایت علی علیه السلام شهادت می دهد؛ پس حضرت فرمودند: چیز نیکویی را شنیده ای!!
بنا بر این گفتن شهادت ثالثه در اذان بدعت نیست.
از مجموع روایات استفاده می شود که شهادت و اقرار به یگانگی خدا ورسالت رسول خدا و ولایت و امامت امیر المؤمنین علیه السلام از یکدیگر جدا نیستند و بین آنها تلازم وجود دارد و غیر قابل انفکاک است و این که در خصوص روایات اذان و اقامه به آن تصریح نشده و متعرض آن نشده اند ظاهراً از جهت مانع بوده است، نه از جهت عدم مقتضی.
علت اینکه فقهای شیعه گفتن شهادت ثالثه، بدون قصد جزئیت را جایز می شمارند، آن است که روایات به نحو مطلق می گویند: هرگاه شهادت به توحید و رسالت دادید، شهادت به ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام هم بدهید و این روایات چون مطلق است، پس شامل حال اذان هم می شود، چه در اذان و اقامه و چه در غیر اذان و اقامه، پس هر گاه شهادت به توحید و رسالت نبی اکرم صلی الله علیه و آله داده شد شهادت به ولایت علی علیه السلام داده می شود و این به معنای جزء اذان بودن نیست.28
در هر حال، شهادت به ولایت از شعارهای بارز شیعه بوده و از قدیم شیعه اثنی عشری را با این شعار می شناخته اند.
امام صادق علیه السلام فرمود: «من قال لا إله إلا الله، محمدٌ رسول الله، فلیقل علیٌ أمیر المؤمنین ولی الله»29
شیخ صدوق نقل می کند: حضر جماعة من العرب و العجم و القبط و الحبشة عند رسول الله (صلَّی الله علیه و آله فقال لهم): أأقررتم بشهادة لا إله إلا الله و حده لا شریک له، و ان محمداً عبده و رسوله، و ان علی بن أبی طالب أمیر المؤمنین و ولی الأمر بعدی؟ "
قالوا: اللهم نعم، فکرره ثلاثاً و هم یشهدون علی ذلک.30
پیشینه شهادت بر ولایت علی علیه السلام در اذان و اقامه
الف) در اوائل غیبت کبرا سه دولت شیعی با تفاوت زمانی اندک و هم زمان در سه نقطه جهان تشکیل شد:
1. دولت آل حمدان درشامات (فلسطین، اردن، سوریه و شمال عراق)
2. دولت فاطمیان یا اسماعیلیان در مصر و مغرب عربی (شمال آفریقا)
3. دولت «آل بویه» یا «دیلمیان» در ایران. در عصردیلمیان حوزه درس شیخ مفید در بغداد به رواج کامل رسید و شخصیت هائی مانند سید رضی و سید مرتضی و شیخ طوسی در مکتب او پرورش یافتند. بی تردید همه آنان از کمک های مالی آل بویه بر خوردار بودند.31
این دولت ها برای اثبات تشیع خود به تلاش های رقابت آمیزی دست زدند. فاطمیان به طور رسمی«حی علی خیر العمل» که توسط عمربن خطاب حذف شده بود را به اذان و اقامه بازگرداندند و«اشهد ان علیا ولی الله» را وارد اذان کردند.
دیلمیان در ایران نیز برای اینکه از فاطمیان عقب نمانند روش فاطمیان را در پیش گرفتند. شیعیان بعد از آن زمان تاکنون همیشه شهادت ثالثه را به صورت های گوناگون: ولی الله، حجة الله و اولاده المعصومین در اذان گفته و می گویند.
ب) بدون شک درزمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام تا اوائل غیبت کبری شهادت ثالثه در اذان و اقامه آشکار نبوده است ودلیل آن هم اختناقی بود که از سوی اموی ها وعباسی ها بر جهان اسلام سایه افکنده بود. وقتی ائمه اطهار در مواردی در بیان واجبات الهی تقیه می نمودند و به اصحاب نیز توصیه می کردند به طریق اولی شهادت ثالثه که از لوازم ایمان بوده است باید کتمان می شد تا زمینه ظهور آن فراهم شود. برهمین اساس بعد از پدیدارشدن دولت شیعی این عبارت در اذان و اقامه آشکار شد.
بدیهی است که دولت های شیعی در آن زمان با اذن فقهاء عصر خود به این امر مبادرت کرده اند.
دلیل مشروعیت یا مطلوبیت شهادت ثالثه
شهادت ثالثه با دلائل خاصه در اذان و اقامه تشریع نشده است؛ اما عدم تشریع با دلائل خاصه مستلزم عدم جواز با دلائل عامه نیز نیست.
شهادت بر ولایت علی علیه السلام جزء اذان و اقامه نیست؛ ولی خوب است به دلائل ذیل به قصد قربت و تبرک گفته شود:
1. قرآن کریم درسوره مائده آیات 54 و 55 می فرماید: ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ﴾ ﴿وَمَن یَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾
این آیه با «انما» که در لغت عرب به معنی انحصار می آید، شروع شده و می گوید: ولی و سرپرست و متصرف در امور شما سه کس است: خدا و پیامبر و کسانی که ایمان آورده اند و نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند.
در بسیاری از منابع اهل تسنن همچون، تفسیر طبری (ج6،ص186) تفسیر بیضاوی (ج1،ص345) و درالمنثور سیوطی (ج2،ص293) تصریح شده است که آیه شریفه 55 سوره مائده در حق علی علیه السلام نازل شده است. با توجه به شان نزول، آیه شریفه بر ولایت انحصاری علی بن ابی طالب علیه السلام درطول ولایت الهی ورسول الله صلی الله علیه و آله دلالت دارد.
شان نزول آیه ولایت
در تفسیر مجمع البیان و کتب دیگر از عبد الله بن عباس نقل شد که روزی در کنار چاه زمزم نشسته بود و برای مردم از قول پیامبر [صلی الله علیه وآله] حدیث نقل می کرد، ناگهان مردی که عمامه ای بر سر داشت و صورت خود را پوشانیده بود نزدیک آمد و هر مرتبه که ابن عباس از پیغمبر اسلام [صلی الله علیه وآله] حدیث نقل می کرد او نیز با جمله قال رسول الله حدیث دیگری از پیامبر نقل می نمود.
ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفی کند، او صورت خود را گشود و صدا زد ای مردم! هر کس مرا نمی شناسد بداند من ابوذر غفاری هستم. با این گوش های خودم از رسول خدا شنیدم، اگر دروغ می گویم هر دو گوشم کر باد، با این چشمان خود این جریان را دیدم و اگر دروغ می گویم هر دو کور باد، که پیامبر فرمود: علی قائد البررة و قاتل الکفرة منصور من نصره مخذول من خذله.
سپس ابوذر اضافه کرد: ای مردم روزی از روزها با رسول خدا [صلی الله علیه وآله] در مسجد نماز می خواندم، سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد؛ ولی کسی چیزی به او نداد، او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم؛ ولی کسی جواب مساعد به من نداد. در همین حال علی [علیه السلام] که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد، پیامبر [صلی الله علیه وآله] که در حال نماز بود این جریان را مشاهده کرد، هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان بلند کرد و چنین گفت: خداوندا برادرم موسی از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانی و کارها را بر او آسان سازی و گره از زبان او بگشائی تا مردم گفتارش را درک کنند و نیز موسی درخواست کرد هارون که برادرش بود را وزیر و یاورش قرار دهی و به وسیله او نیرویش را زیاد کنی و در کارهایش شریک سازی. خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده توام، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز. از خاندانم علی علیه السلام را وزیر من گردان تا بوسیله او، پشتم قوی و محکم گردد.
ابوذر می گوید: هنوز دعای پیامبر [صلی الله علیه وآله] پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر [صلی الله علیه وآله] گفت: بخوان، پیامبر [صلی الله علیه وآله] فرمود: چه بخوانم، گفت بخوان: انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا... 32
2. روایاتی که بر جواز شهادت ثالثه دلالت دارد:
الف) عن ابن عباس قال: قال رسول الله [صلی الله علیه وآله]: من قال: لا إله إلا الله تفتحت له أبواب السماء ومن تلاها بمحمد رسول الله تهلل وجه الحق سبحانه و استبشر بذلک، ومن تلاها بعلی ولی الله غفر الله له ذنوبه ولو کانت بعدد قطر المطر؛ رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود: هر که گوید لا اله ا لا الله درهای آسمان به روی او گشوده شود و هر که آن را به جمله محمد رسول الله بپیوندد چهره خدا شکفته شود و بدان شادمان گردد. یعنی چنین کاری مایه خشنودی خداست و هر که در پی آن علی ولی الله گوید خداوند گناهانش را بیامرزد گرچه به عدد قطره های باران باشد.33
ب) عن أبی عبد الله علیه السلام أنه قال: إذا قال أحدکم: لا إله إلا الله محمد رسول الله فلیقل علی أمیر المؤمنین ولی الله هر گاه یکی از شما گفت: لا اله الا الله، محمد رسول الله صلی الله علیه واله وسلم پس بگوید: علی أمیر المؤمنین ولی الله.34
ج) پیامبر صلی الله علیه واله وسلم فرمود: هیچ کس از صراط نگذرد جز با داشتن جواز ولایت او علی وخاندانش. ابو سعید گفت: ای رسول خدا، معنای جواز علی چیست؟ فرمود: لا اله ا لا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله.35
نمونه ای از اقوال فقهاء شیعه:
1. علامه مجلسی رحمه الله (1111ه. ق) می گوید: بعید نیست که شهادت به ولایت از اجزاء مستحبی اذان باشد به دلیل گواهی شیخ طوسی و علامه حلی و شهید و دیگران به ورود اخبار در این باره.36
2. صاحب جواهر رحمه الله (1366ه ق.) می گوید: شهادت به ولایت در اذان مانعی ندارد - اما نه به نیت آن که جزء اذان باشد به جهت عمل به حدیث مزبور (که فرمود: هر گاه یکی از شما گواهی به توحید و نبوت داد باید بگوید: علی أمیر المؤمنین ولی الله) و اینگونه اضافه ضرری به موالات و ترتیب میان فصول اذان نمی رساند، بلکه مانند صلوات فرستادن بر محمد صلی الله علیه واله است هنگام شنیدن نام آن بزرگوار... و اگر اتفاق و قبول اصحاب بر عدم جزئیت آن (در اذان) نبود ادعای جزئیت ممکن بود، بر این مبنا که دلیل عام صلاحیت بر مشروع بودن حکم خاص را دارد.37
3. شرف الدین موسوی در النص والاجتهاد می فرماید: مستحب است اکمال شهادتین به شهادت به ولایت وامیری مؤمنان برای علی علیه السلام در اذان واقامة. هر کس آن را تحریم کرده و آن را بدعت شمرده است، اشتباه کرده و سخنی شاذ گفته. مؤذنان در اسلام [معمولا] کلمه ای مقدم بر اذان ذکر نموده و به آن می پیوندند مثل: «وقل الحمدلله الذی لم یتخذ ولدا...» تا آخر آیه یا نظیر آن و ملحق می کنند سخنی به اذان که به دنبال آن می آورند مثل «الصلاة والسلام علیک یا رسول الله» و یا نظیر آن و مثل اینها گرچه از شارع در مورد اذان مأثور نیست؛ ولی اینها بدعت نیست و قطعا هم حرام نیست، به خاطر اینکه، مؤذنین اینها را از فصول اذان نمی دانند و فقط آنها را بر اساس ادله عامه می آورند و این چنین است شهادت برای علی علیه السلام بعد از شهادتین در اذان، که بر اساس دلیل عام آن است. وانگهی، سخن کوتاه از کلام آدمی موجب بطلان اذان و اقامه نمی شود و گفتن آن در اثناء اذان واقامه حرام نیست.38
ظاهرا سخن شرف الدین ناظر به بیان شیخ صدوق است. شیخ صدوق (متوفی 381ق) در کتاب من لا یحضره الفقیه وارد کردن شهادت ثالثه در اذان را بدعت نامیده و آن را به غلاة نسبت داده است. 39 منظور شیخ صدوق این است که شهادت بر ولایت علی علیه السلام از علائم ایمان است نه از فصول اذان.
4. آیت الله حکیم رحمه الله معتقد است: مانعی ندارد شهادت به ولایت در اذان به قصد استحباب مطلق. او پس از استناد به حدیث بالا که در احتجاج طبرسی است می گوید بلکه این شهادت در این روزگاران از شعارهای ایمان به شمار رفته و رمز تشیع است و از این جهت شرعا راجح است، بلکه ممکن است واجب دانسته شود.40
نتیجه
بنابر آنچه گفته شد، احدی از شیعیان شهادت بر ولایت حضرت علی علیه السلام را به عنوان جزئی از اذان نمی گویند و حتی برخی در اقامه برای اینکه از دیگر اجزا تمییز داده شود، فقط یک بار می گویند. نتیجه اینکه:
1. اذان و فصول آن وحیانی است و این موضوع با دلایل خاصه به اثبات رسیده است.
2. شهادت ثالثه جزء فصول وحیانی اذان نیست؛ ولی از ارکان ایمان است که با دلائل عامه اثبات می گردد.
3. آوردن شهادت ثالثه در بین فصول اذان موجب بطلان اذان و بدعت و حرام نیست. چنانچه سخن گفتن و دعا نمودن در بین فصول اذان بلامانع است.
4. حذف «حی علی خیر العمل» از اذان، عدول از سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله است.
پی نوشت ها:
1. الشیخ محمد علی الأنصاری، الموسوعه الفقیه المیسرة، ج1، ص 372.
2. الشیخ علی بن الحسین الکرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد ، ج2،ص167.
3. شهاب الدین ابن حجر العسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 2،ص 63.
4. سلیمان بن اشعث ابی داود، سنن، ص 421
5. هندی، کنزالعمال، ج 11، ص601 ؛ ابی داود، سنن، ص 421.
6. المزی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج 14،ص 541 ؛ نوری، مستدرک الوسائل، ج 3، ص 336.
7. مکارم،تفسیر نمونه، ج4، ص 439.
8. نوری، مستدرک الوسائل، ج4، ص40 و مجلسی، بحار الانوار، ج84، ص141.
9. عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج 4، ص 612.
10. همان،ج 5، ص 369.
11. همانجا.
12. همان،ج 5، ص 413.
13. کلینی، الکافی، ج 3، ص 305.
14. البیهقی، السنن الکبری لامام و فی ذیله الجوهر النقی علاء الدین بن علی بن عثمان الماردینی، ج1، ص 424.
15. هندی، کنزالعمال،ج4،ص270
16. بهشتی، شرح تجرید، ص 408.
17. مالک، الموطاً، ص55
18. همان، ص2 ؛ سیوطی، تنویر الحوالک، ج 1، ص 93
19. مالک، الموطاً، ج2، ص107.
20. طبرسی، الاحتجاج، ص83.
21. هندی، کنزالعمال، ج6، ص 396،
22. طبری، تفسیر طبری، ج6، ص86؛ جصاص، احکام القرآن، ج2، ص542؛ واحدی نیشابوری، أسباب نزول الآیات، ص148؛ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ج1، ص422؛ مرحوم علاّمه امینی نزول آیه را در حقّ علی ابن ابی طالب علیه السلام از 66 منبع سنی نقل کرده است، حتّی حسان بن ثابت که در واقعه حاضر بود، چند بیتی در این باره سرود:
فأنت الذی أعطیت إذ أنت راکع فدتک نفوس القوم یا خیر راکع
تو کسی هستی که در حال رکوع بخشیدی . ارواح دیگران فدای تو گردد، ای بهترین رکوع کننده.
23. طبرسی، الاحتجاج، ص 158.
24. حاکم النیسابوری، معرفه علوم الحدیث، ص96.
25. المیلانی، الشهادة بالولایة فی الأذان، ص 32.
26. النمازی الشاهرودی، مستدرک سفینة البحار، ج6، ص 85.
27. القمی، غنائم الایام فی مسائل الحلال و الحرام ، ج 2، ص423.
28. همانجا.
29. مجلسی، بحار الانوار، ج 38، ص 318.
30. صدوق، الامالی، ص 465.
31. قمی، جامع الشتات، ج2، ص 125.
32. مکارم، تفسیر نمونه، ج4، ص422.
33. مجلسی، بحار الانوار، ج 93،ص202.
34. همان، ج83، ص 318.
35. همان،ج 38،ص 318.
36. همان، ج81، ص111.
37. نجفی، جواهر الکلام، ج9،ص87.
38. شرف الدین موسوی، النص و الاجتهاد، 207 و 208.
39. صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص290
40. یزدی، العروة الوثقی فیما تعم به البلوی، ج 5، ص 545.
منابع:
1. ابی داود، سلیمان بن اشعث سجستانی، سنن، بیروت: دارالفکرللطباعه و النشر و التوزیع، 1410ق.
2. الأنصاری، الشیخ محمد علی، الموسوعة الفقهیة المیسرة، مجمع الفکر الإسلامی، طبع الأولی، 1415ق، ج1.
3. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، استانبول: دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، 1401ق.
4. بهشتی، احمد، شرح تجرید، قم: بوستان کتاب، 1385.
5. البیهقی، ابی بکر أحمد بن الحسین بن علی، السنن الکبری لامام و فی ذیله الجوهر النقی علاء الدین بن علی بن عثمان الماردینی، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، [بی تا]
6. الجصاص، أحکام القرآن، تحقیق عبد السلام محمد علی شاهین، بیروت: دار الکتب العلمیة، طبع الأولی، 1415ق
7. حافظ المزی، یوسف بن عبدالله الرحمن، تهذیب الکمال فی اسماءالرجال، بیروت: 1415ق.
8. حاکم نیشابوری، ابوعبدالله محمدبن عبدالله بن محمدبن حمدویه، معرفه علوم الحدیث ، بیروت : المکتبه التجاری للطباعه و التوزیع و النشر 1935م.
9. الحر العاملی، الشیخ محمد بن الحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، قم: تحقیق مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، 1414 ق.
10. دیلمی همدانی، شیرویه بن شهردار، فردوس الاخبار بماثور الخطاب المخرج علی کتاب الشهاب، بیروت: دارالکتاب العربی ,1407ق. 1987م.
11. الزمخشری، محمد بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، قم: نشر البلاغه، 1415ق.
12. السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن ابن أبی بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، بیروت: دار الفکر، [بی تا]
13. _____ ،تنویر الحوالک، تحقیق و تصحیح، الشیخ محمد عبد العزیز الخالدی، طبع الأولی، 1418 ق
14. شرف الدین الموسوی، الامام عبد الحسین، النص والاجتهاد، تحقیق وتعلیق ابو مجتبی، قم: سید الشهداء علیه السلام، الطبعة الاولی، 1404 ق.
15. الصدوق، الأمالی، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیة، طبع الأولی، قم: مرکز الطباعة والنشر فی مؤسسة البعثة، 1417ق.
16. صدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه، من لایحضره الفقیه، دارالصعب، دارالتعارف، بیروت: 1401 ق 1981م
17. طبرسی، احمد بن علی بن ابی طالب، الاحتجاج، نجف اشرف: دارالنعمان، 1384.
18. طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، قم: دار العلم، 1346.
19. العسقلانی، شهاب الدین ابن حجر، فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت: درر المعرفة للطباعة والنشر للطباعة و النشر، [بی تا].
20. قرآن کریم
21. قمی، میرزا ابو القاسم، جامع الشتات فارسی، تصحیح متضی رضوی،تهران: سازمان انتشارات کیهان، 1375.
22. _____، ابوالقاسم بن محمدحسن ، غنائم الایام فی مسائل الحلال و الحرام ، قم : الحوزه العلمیه بقم ، مکتب الاعلام الاسلامی ، مرکز النشر، [بی تا].
23. کلینی رازی، محمدبن یعقوب، الکافی، دارالصعب، بیروت: دارالتعارف 1401 ق.
24. الکرکی، الشیخ علی بن الحسین، جامع المقاصد فی شرح القواعد، تحقیق مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، [بی تا] .
25. مالک، الموطاً، بیروت، مؤسسة الکتاب الثقافیة، 2جلد در یک مجلد، 1423ق.
26. مجلسی علامه محمد باقر، بحارالأنوار، بیروت: موسسه وفاء، 1403 ق.
27. مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه،1377.
28. المیلانی، السید علی، الشهادة بالولایة فی الأذان، قم: مرکز الأبحاث العقائدیة، طبع الأولی، 1421 ق.
29. النجفی،محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، 1981م.
30. نمازی الشاهرودی، الشیخ علی، مستدرک سفینة البحار، تحقیق وتصحیح: الشیخ حسن بن علی النمازی، قم: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، 1419ق، ج6.
31. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، بیروت: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، طبع الثانیة، 1988م.
32. الواحدی النیشابوری، أسباب نزول الآیات، القاهرة: مؤسسة الحلبی و شرکاه للنشر والتوزیع، 1388 ق.
33. الهندی، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1409 ق.
یزدی، سید محمد کاظم طباطبائی، العروة الوثقی فیما تعم به البلوی، موسسه نشر اسلامی، 1417ق.
منبع : حوزه