■ دیدار با خدا در نماز
گاهی برای اثبات راز نهانی نماز ممکن است از بیان دیگری کمک گرفت و آن این که نماز مشتمل است بر قرآنی که خداوند متعال بدان تکلم کرده و چون سخنگو در سخن و کتابش تجلی کرده است چنان که امیر المؤمنین می فرماید: "فتجلی لهم سبحانه فی کتابه من غیر ان یکونوا راوه بما اراهم من قدرته / خدای سبحان در کتاب خود بی آن که او را بنگرند خود را به بندگان شناساند و قدرت خویش را به همه نمایاند. " پس چنین سخنگویی که تجلی کرده در کلام خود نهان، غیب و باطن است و نمازگزار وقتی در قرآنی که در نمازش قرائت می کند تدبر نماید و خود را از چرک و آلودگی معصیت و نافرمانی پاک سازد و از زنگ و تیرگی گناه منزه دارد بلکه از آلودگی تعلق و وابستگی به غیر خدا دور نگه دارد خدا را با قلب خویش می بیند و یا به پایه ای می رسد که گویا او را می بیند و می داند که اگر او خدا را نبیند خداوند قطعا او را خواهد دید.
آیت الله جوادی آملی در ادامه مباحث مربوط به ریشه ها و دلایل رازمند بودن نماز در کتاب "اسرارالصلوه" یا "رازهای نماز می کوشد مثال های قرآنی در این باره طرح کند، مثال هایی وحیانی که نشان می دهد برای هر چیزی که در آسمان ها و زمین است ملکوتی مقرر شده است به این معنا که همه اشیا و موجودات و پدیده ها دارای ظاهر و باطن یا ظاهر و ملکوتی هستند. وی در این باره تصریح می کنند: از چیزهایی که دلالت می کند نماز نهان و رازی دارد این کلام خداوند است:" فسبحان الذی بیده ملکوت کل شی ء / شکوهمند و پاک است آن کسی که ملکوت هر چزی در دست اوست." از آیه استفاده می شود که برای هر چیزی ملکوتی است که با تسبیح مناسبت دارد برخلاف مُلک و فرمانروایی که با تبارک مناسب است چنان که فرمود: "تبارک الذی بیده الملک / بزرگ و خجسته است آن که فرمانروایی به دست اوست." زیرا تبارک از اسمای تشبیه است و سبحان از اسمای تنزیه و چون برای هر چیز ملکوتی است - ملکوت امری است فراسوی ملک و کسی که ملکوت را به شهود بنگرد از اصحاب یقین است چنان که خداوند متعال درباره حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود: "و کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون من الموقنین / و این گونه ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله یقین کنندگان باشد" - پس برای نماز ملکوتی است که نهان و راز آن است. این ملکوت ثابت و پایدار است چون به دست خداست نه نمازگزار و به این ملکوت نهایی نمی توان دست یافت. جز پس از سفر و هجرت از جهان مُلک.
شاید این آیه به پاره ای از آنچه گذشت اشاره داشته باشد: "قل انزله الذی یعلم السرّ فی السّموات و الارض / بگو: این قرآن را کسی فرو فرسستاده که راز نهان ها را در آسمان ها و زمین می داند" زیرا وصف خداوندی که قرآن را فرستاده به این که او به نهان آگاه است اشعار می دارد که قرآن - کتابی که مشتمل بر معارف، اخلاق و احکام است - دارای راز نهانی است پس همه آنچه در قرآن است نیز اسراری دارد.
رابطه میان نهانی و دانای نهان
آری فرق است بین این که گفته شود: خداوند به نهان آسمان ها و زمین آگاه است و بین این که گفته شود: او در آسمان ها و زمین به نهان آگاه است؛ زیرا گفته نخست دلالت می کند که آسمان ها و زمین اسراری دارند برخلاف گفته دوم. لیکن اگر گفتیم: خدای نازل کننده قرآن دانای نهان است، این جمله بیانگر آن است که قرآن راز و نهانی دارد.
نماز که پدیده عینی نیست، پس چرا رازمند است؟
اما ابهام و شبهه ای ممکن است به ذهن برخی خطور کند و آن این که تصریح آیاتی که در رازمند بودن نماز بر آن تأکید شده درباره موجودات و پدیده های عینی است در حالی که نماز از امور اعتباری است، آیت الله جوادی آملی ابهام مذکور را این گونه طرف می کنند: نکته ای مهم باقی ماند و آن این اشکال که محدوده این دلیل -که رازدار بودن پدیده ها را دلالت داشت - و نیز ظاهر بسیاری از آیات گذشته خصوص موجود تکوینی است زیرا ظهور آیات درباره موجود خارجی و عینی است و چون نماز و سایر عبادات همه از امور اعتباری و تألیف یافته از اشیایی است که وحدتی برای مجموع آن ها نیست پس چیزی هم که از چند امر اعتباری ترکیب یافته وجود عینی ندارد. زیرا وجود مساوی با وحدت و دایر مدار آن است و هرگاه این مرکزیت- وحدت و یگانگی - منتفی شود طبعا وجود نیز در آنجا منتفی می شود و چون وحدت و یگانگی حقیقی در نمازی که از اموری اعتباری چون رکوع، سجود، قرائت، قیام، ذکر، نیت و مانند آن ها تألیف یافته وجود ندارد دیگر وجودی بر اصل نماز تألیف یافته از این ها نیز نخواهد بود. بنابراین امری اعتباری چون نماز مشمول دلیل عقلی قرار نمی گیرد و دلیل نقلی نیز شامل آن نمی شود زیرا دلیل عقلی و نقلی ویژه چیزی است که وجود عینی داشته باشد.
و پاسخ این شبهه را این گونه می گویند: امر اعتباری دو قسم است: اعتباری محض که خاستگاهی برای آن نیست جز اعتباری که اختیارش به دست اعتبارکننده است و گاهی امر اعتباری وابسته و مستند به موجودی تکوینی است که آن را درست می کند.قسم اول از دو بخش اعتباری از بحث خارج است چنان که از چارچوب دلیلی که می گوید "هرچیزی نهانی دارد" نیز خارج است.اما قسم دوم در بحث داخل است چنان که در دلیل یاد شده نیز مندرج است؛ زیرا هر چیزی که اسنادش به امری تکوینی و عینی باشد در گستره و محدودیت نیز محکوم به حکم همان امر عینی است. بنابراین نماز وحدتی حقیقی دارد که وجود حقیقی آن را همراهی می کند از این رو به روشنی برای آن نهانی تکوینی وجود دارد.
اگر قلب از چرک ها مصون باشد خدا را می بیند
گاهی نیز برای اثبات راز نهانی نماز ممکن است از بیان دیگری کمک گرفت و آن این که نماز مشتمل است بر قرآنی که خداوند متعال بدان تکلم کرده و چون سخنگو در سخن و کتابش تجلی کرده است چنان که امیر المؤمنین می فرماید: "فتجلی لهم سبحانه فی کتابه من غیر ان یکونوا راوه بما اراهم من قدرته / خدای سبحان در کتاب خود بی آن که او را بنگرند خود را به بندگان شناساند و قدرت خویش را به همه نمایاند. " پس چنین سخنگویی که تجلی کرده در کلام خود نهان، غیب و باطن است و نمازگزار وقتی در قرآنی که در نمازش قرائت می کند تدبر نماید و خود را از چرک و آلودگی معصیت و نافرمانی پاک سازد و از زنگ و تیرگی گناه منزه دارد بلکه از آلودگی تعلق و وابستگی به غیر خدا دور نگه دارد خدا را با قلب خویش می بیند و یا به پایه ای می رسد که گویا او را می بیند و می داند که اگر او خدا را نبیند خداوند قطعا او را خواهد دید.
این بیان اختصاص به نماز ندارد بلکه در هر عبادتی که در آن قرآن تلاوت می شود تحقق می یابد و نیز همه حالات نماز را نیز شامل نمی شود یعنی به جز قرائت فاتحه الکتاب و سوره و مواردی که قرآن خوانده می شود در جای دیگری جاری نیست.
منبع: شبستان