■ آیا پیامبر در معراج برای کم شدن تعداد رکعات نماز، چانه زده است؟!!!
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) تبیان نوشت: روایتی است که شیخ صدوق از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود ؛« زمانی که پیامبر به معراج رفت ، خداوند پنجاه نماز را واجب کرد ، پیامبر پس از گرفتن این دستور از پیامبران عبور می کرد و هیچ کس به او چیزی نگفت تا آنکه به موسی بن عمران رسید و او سوال کرد که خداوند چه چیزی را به تو امر کرد ؟ پیامبر پاسخ داد خواندن پنجاه نماز ، موسی گفت برو از خدایت تخفیف بخواه زیرا امت تو توان خواندن این تعداد نماز را ندارند ، پیامبر از خداوند تخفیف خواست و خداوند ده نماز را کم کرد ...باز موسی گفت از خدایت تخفیف بخواه زیرا امت تو توان به جا آوردن ندارند ، پیامبر نیز تخفیف خواست و خداوند ده نماز دیگر کم کرد ، ...باز با موسی ملاقات کرد و موسی گفت برو از خدایت تخفیف بخواه که امت تو توان به جا آوردن ندارند ، پیامبر نیز چنین کرد و خداوند ده نماز دیگر کم کرد و مجوعا بیست نماز واجب شد ، موسی باز گفت از خدایت تخفیف بخواه که امت تو توان بجا آوردن ندارند ، پیامبر نیز تخفیف خواست و خداوند ده نماز کم کرد ، موسی باز گفت از خدایت تخفیف بخواه ، خداوند پس از آن پنج نماز کم کرد و تنها خواندن پنج نماز در روز را واجب کرد ...موسی باز گفت برو از خدایت تخفیف بخواه .
پیامبر در این مرحله پاسخ داد که من دیگر از خداوند حیا می کنم که از او این درخواست را کنم و این شد که پیامبر با وجوب خواندن پنج نماز بازگشت ...»الفقیه ج۱ ص۱۹۷
این روایت را شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه به صورت کاملا مرسل و بدون سند نقل می کند ، روشن است روایتی که سند ندارد و مویدی هم برای تصحیح ندارد ضعیف و غیر قابل استدلال است .
شیخ صدوق در نقل دیگری از زید بن علی نقل می کند که از امام سجاد علیه السلام سوال کرد ؛
« چرا زمانی که خداوند پنجاه نماز را واجب کرده بود خود پیامبر از خدا تخفیف نخواست تا موسی او را دعوت به تخفیف خواستن کرد ؟
امام پاسخ داد که پیامبر قصد نداشت در برابر دستور خداوند پیشنهادی مطرح کند تا آنکه موسی را دید و موسی شفیع امت شد و برای پیامبر جایز نبود که شفاعت برادرش موسی را رد کند ...»امالی ص۱۷۶
این روایت نیز که در چهار کتاب شیخ صدوق نقل شده است معتبر نمی باشد زیرا ؛
از جمله راویان آن علی بن محمد بن سلیمان است که مجهول است و توثیقی ندارد .زبده المقال ج۲ ص۷۹
راوی دیگر اسماعیل بن ابراهیم است که او نیز مجهول و ضعیف است .زبده المقال ج۱ ص۱۸۶
راوی دیگر جعفر بن محمد التمیمی است که او نیز مجهول و ضعیف است .زبده المقال ج۱ ص۲۶۱
راوی دیگر نیز عمرو بن خالد می باشد که او نیز مجهول است و توثیقی ندارد .زبده المقال ج۲ ص۱۱۳
بنا براین استدلال به روایات مذکور صحیح نمی باشد.