■ چگونه در نماز حضور قلب داشته باشیم (1)
برای تحصیل حضور قلب، توجه به چند نکته ضروری است:
يك. نمازگزار بايد اهميت و جايگاه ويژة نماز را در دين بشناسد، تا نماز برای او مهمترين بخش زندگی شمرده شود.
دو. اهميت حضور قلب در نماز و آثار و بركات آن را بداند، تا برای تحصيل آن همّت عالی داشته و در اين مسير، تلاشی مستمر و مداوم به كار بندد و هيچگاه گرفتار نوميدی نگردد.
سه. عوامل مؤثر برای تحصيل حضور قلب و موانع آن را بشناسد و برای ايجاد عوامل و برطرف ساختن موانع، با برنامهای حساب شده عمل نماید.
نمازگزار بايد به مقدماتی بیندیشد که نهادينه کردن آن در وجود او، برای بهدست آوردن حضور قلب لازم است و بدون آنها، قلب حاضر نمیگردد:
الف. بزرگ شمردن امر خدا و رعايت حريم آن
پيامبر اعظم و اهل بيت: در زندگی، توجه ويژهای به امر و نهی خدا داشتند و رعایت آنها را بر هر چيزی از دنيای خود و ديگران، مقدم میشمردند. اگر خداوند و اوامر او بزرگ شمرده شود، دل انسان در برابر آن به فروتنی، آرامش و اطمينان میرسد. اوليای خدا: نماز را امانت بزرگ خدا میدانستند كه وقتی، زمان ادای آن میرسد، بايد آن را كامل و شايسته تقديم خداوند كرد. در روايت است كه امام علی7 هنگام نماز، رنگ رخسارش تغيير میكرد و بدن مباركش به لرزه میافتاد. به حضرت عرض شد: چه اتفاقی برای شما رخ داده است؟ فرمود: "وقت ادای امانتی است كه خداوند متعال آن را به آسمانها و زمين و كوهها عرضه کرد، ولی آنها از پذیرش آن خودداری كردند و انسان آن را قبول كرد. حال نمیدانم آيا بهخوبی آن را ادا خواهم كرد يا خير؟!"[1]
بدین روی، وقتشناسی و اهميت دادن به وقت نماز، يكی از راههای تعظيم امر خدا و یکی از اسباب حضور قلب است كه در روايات فراوان، بر آن تأكيد شده و سيرة پيامبر و اهل بيت: و علما و صالحان، هميشه بر اهتمام به وقت نمازها بوده است.
در روايتی از امام صادق7 نقل شده كه فرمود: "در تورات نوشته شده است: ای پسر آدم! برای عبادت من فارغ شو تا قلب تو را از بینيازی پر سازم و تو را به طلب خويش وانگذارم. بر من است كه راه نياز تو را ببندم و دلت را از خوف خودم پُر كنم و اگر برای عبادتم فارغ نشوی، دلت را از اشتغال به دنيا پر كنم و فقر و نيازمندی تو را نبندم و تو را به طلب خودت واگذارم".[2]
بر اساس اين روايت، بندگان خدا به حكم بندگی و برای تعظيم اوامر الهی مأمور شدهاند كه برای عبادت خدا و نماز، خود را فارغ كنند؛ یعنی خود را در عبادت به او بسپارند و از غیر او تهی سازند و این فراغت برای نماز، با دو کار بهدست میآيد: فراغت وقت و فهماندن اهميّت عبادت به قلب خود.
فراغت وقت یعنی انسان در هر شبانهروز، وقت معيّنی را به عبادت و نماز اختصاص دهد كه در آن وقت، خود را موظّف به عبادت بداند و اشتغال ديگری را در آن برای خود قرار ندهد. در خصوص نماز، متعهد باشد آن را در اوقات فضيلت بهجا آورد و در آن هنگام، برای خود اشتغال ديگری قرار ندهد؛ يعنی همانگونه كه برای تجارت، كسب و كار و مطالعه وقت مشخصی میگذارد، برای نماز هم وقتی خاص معیّن كند كه در آن، فارغ از امور ديگر باشد.
اين اهتمام و توجه، يكی از اسباب حضور قلب است. اما اگر نماز را از امور زاید و فرعي بشمارد و آن را با زحمت انجام دهد، حتماً آن را تا آخر وقت به تأخير میاندازد. هنگام بهجا آوردن آن نیز، چون نماز را با كارهای ديگری كه به نظرش مهم هستند، مزاحم میبيند، آن را با عجله و بدون رعايت حدود و آداب میخواند. معلوم است چنين عبادت و نمازی، نورانيت ندارد، بلكه مورد غضب الهی است.
اين حالت بندگان، مورد ستایش قرآن كريم است، آنجا که میفرمايد: "وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتان"؛[3] و برای آنكه از مقام كبريايي پروردگارش بترسد، دو باغ بهشت خواهد بود.
دلی كه در برابر حضرت حقّ بیباك و بیپروا باشد، در مقابل او خضوع و خشوع ندارد و بهراحتی اين سو و آن سو میرود و حضور قلب خود را در نماز از دست میدهد. چگونه است كه وقتی آدمی در برابر سلطان بزرگی میایستد، چنان از مقام سلطنت و حكومت او میهراسد كه جز به او و امر او نمیاندیشد؛ ولی وقتی در برابر خدای قاهر و غالب بر همة عالم میایستد و اعتراف دارد كه او"مالِكِ يَوْمِ الدِّين" است، با این حال، به همه چيز و همه كس فكر میكند! پس سرّ حضور قلب در درك عظمت پروردگار و ترسيدن از اين بزرگی و عظمت است.
ابوحمزه ثمالی میگويد: امام زين العابدين7 را ديدم كه مشغول نماز است. پس عبای آن حضرت از شانهاش افتاد؛ ولی آن حضرت عبا را درست نکرد تا از نماز فارغ شد. پرسيدم: چرا عبا را درست نكرديد؟ فرمود: "وای بر تو! آيا میدانی در حضور چهكسی بودم؟! همانا از بنده نمازی قبول نمیشود، مگر آنچه را توجه قلبی داشته". گفتم: فدايت شوم! پس ما هلاك شديم. فرمود: "هرگز! همانا خداوند آن را برای مؤمنان به واسطة نافله تمام میفرمايد".[4]
نيز امام صادق7فرمود: "وقتی مشغول نماز میشوی، نماز را مثل نماز كسی بخوانكه با آن وداع میكند و میترسد ديگر به آن نرسد. پس از آن چشمت را به جای سجدهات بدوز. اگر بدانی چه كسی در طرف راست و چپت هست، نمازت را نيكو بهجا میآوری! بدآنكه تو در برابر كسی ايستادهای كه او تو را میبيند و تو او را نمیبينی".[5]
اين خود، از راههای به دست آوردن حضور قلب است كه فكر كند شايد اين آخرين نماز من باشد و ديگر مهلت مناجات و راز و نياز با خالق بینياز را نیابم. اين انديشه سبب میشود اين فرصت حاضر و نقد را غنيمت شمارد و با همة وجود و حضور قلب به عبادت بپردازد و اين قدردانی و اهتمام به نماز، به دنبال درك عظمت خدا و بزرگی اوست كه بيان گرديد.
در حديث زيبای ديگر، امام علی7 از اينكه با كسالت و بیحالی نماز خوانده شود، نهی كرد و پس از آن دليل آوردند كه نمازگزار در پيشگاه خدا ايستاده است و چنين جايگاهی، شايستة كسالت نيست. سپس فرمودند: "هيچ يك از شما در حال كسالت و چرت زدن به نماز نايستد و نبايد در نماز به خود فكر كند؛ زيرا او در محضر پروردگار خود قرار گرفته و همانا برای بنده از نمازش، آن مقدار است كه با قلبش بدان توجه كرده است".[6]
ج. امیدواری به رحمت بیكران او
در كنار درك عظمت و خوف از مقام الهی، نمازگزار بايد دلی سرشار از اميد به خدا داشته باشد. اين اميدواری، كمك میكند به توجه به حقتعالی و دل بريدن از غير او. وقتی اميدواری باشد، آدمی برای عملِ بهتر و زيباتر، انگيزة دو چندان مییابد و از كسالت و افسردگی رها میشود. دراینصورت، ديگر نماز برای او تكليفی سنگين نيست؛ بلكه فرصتی است برای همنشينی با محبوب و معشوقی كه همة گرفتارياش بهدست او برطرف میشود و همة اميدهايش به عنایت او محقق میگردد. اين حالت، چنان سراسر وجود نمازگزار را پر میكند كه از غير خدا تهی میشود؛ به غير او نمیانديشد؛ دل به غیر او نمیبندد و اين، همان حضور قلب است.
امام صادق7 فرمودند: "ترس و اميد در دل كسی جمع نمیشود، جز اينكه بهشت بر او واجب میگردد. پس چون به نماز ایستادی، با تمام قلب خود متوجه خدای متعال باش! بهراستی که هيچ بندة مؤمنی نيست كه در نماز و دعايش، با قلب خويش به خدای تعالی رو كند، جز اينكه خداوند دلهای مؤمنان را به سوی او باز میگرداند و او را با محبت آنها تأييد میكند تا وارد بهشت گرداند.[7]
در این روايت، پاداش توجه قلبی نمازگزار به خدا، بهشت و محبت مؤمنان قرار داده شده، ولی تحفة چنين نمازگزاری فراتر از اين است. امام صادق7 فرمود: "همانا من دوست دارم مؤمنی از شما كه به نماز واجب میايستد، با قلبش به سوی خدا توجه كند و قلبش را به كار دنيا مشغول نكند؛ [زيرا] بندهای نيست كه در نمازش توجه قلبی به خداوند بیابد، مگر آنكه خداوند به سوی او اقبال كند و پس از اينكه خود او را دوست دارد، محبت دلهای مؤمنان را به سوی او جلب میكند".[8]
بهراستی که سُروری برای مؤمن از اين بالاتر و برتر نیست كه خود را در نظرِ رحمت خدا ببيند و محبت و عنايت او را جرعه جرعه، بنوشد و از شراب مناجات با او، سرمست گردد.
احساس شرم و حيا در برابر بزرگی خدا و شرمندگی از تقصيرهای فراوان در برابر الطاف بینهايت او، به درك حضور قلب میانجامد. بندة شرمندۀ شرمسار، خود را در بیكران لطف خدا محصور و محدود میبيند و از اينكه هنگام مناجات به دنيای فانی آلوده و ناچيز فكر كند، حيا میكند، همانگونه كه شاگردِ مقصّر در برابر استاد مهربان و دلسوز، از تقصيرهای خود شرمنده است و وقتی در برابر استاد میایستد، نمیتواند به غير او فكر كند. زیرا احساس كوتاهی و تقصير به او اجازه نمیدهد بهراحتی در خيالات خود سير كند، بلكه در محضر استاد بزرگ خود آرام میگيرد و به لطف و بخشش او چشم میدوزد.
[1]. نوری، مستدرک الوسائل، ج4، ص94. در این روایت اشارهای است به آیه 72 سوره احزاب.
[2]. شیخ کلینی، اصول كافی، ج2، ص82.
[3]. الرحمن: 46.
[4]. حرعاملی، وسائل الشيعه، ج4، باب 3 از ابواب افعال الصلاة، ص688، ح6.
[5]. شيخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص75.
[6]. شیخ حر عاملی، وسائل الشيعة، ج4، باب3 از ابواب افعال الصلاة، ص687، ح4.
[7]. شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج1، ص135.
[8]. مفید، الامالى، ج1، ص92.