نماز و انسان‌سازی

■ نماز و انسان‌سازی

نماز و انسان‌سازی

مقدمه

مولوی در دفتر سوم مثنوی معنوی آورده است:

پیل اندر خانۀ تاریک بود
 

 

عرضه را آورده بودندش هنود
 

از برای دیدنش مردم بسی
 

 

اندر آن ظلمت همی شد هر کسی
 

دیدنش با چشم چون ممکن نبود
 

 

اندر آن تاریکی‌اش کف می‌بسود
 

آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد
 

 

گفت همچون ناودان است این نهاد
 

آن یکی را دست بر گوشش رسید
 

 

آن بر او چون بادبیزن شد پدید
 

آن یکی را کف چو بر پایش بسود
 

 

گفت شکل پیل دیدم چون عمود
 

آن یکی بر پشت او بنهاد دست
 

 

گفت خود این پیل چون تختی بُد است
 

همچنین هریک به جزوی که رسید
 

 

فهم آن می‌کرد هرجا می‌شنید
 

 

حتماً این داستان معروف را شنیده‌اید. گروهی از مردان نابینا (یا مردان در تاریکی) که در عمرشان فیل ندیده بودند، آن را لمس می‌کنند. هریک فقط به عضوی از اعضای فیل دست می‌کشند و به تصویرِ فراگیرِ درست و کاملی از فیل دست نمی‌یابند. هرکدامشان آنچه را لمس کرده‌اند تعمیم می‌دهند و برای خود تصوری می‌سازند.

داستان برخورد انسان‌ها با خود نیز این‌گونه است. در طول تاریخ هر فرد و تفکری، در تاریکی جهل خود، به بخشی از انسان توجه کرده، و تصوری از انسان برای خود ‌ساخته است. یکی تمام انسان را در رفتار خلاصه ‌کرد و رفتارگرا شده، و دیگری همه را شناخته و شناخت‌گرا شده است. گروه‌های متعددی انسان را مجبور می‌دانستند و جبر خدا، محیط، جامعه یا امیال را بر او مسلط می‌انگاشتند؛ در مقابل گروه‌های متعددی آزاد بودن انسان از هر قیدی را سرلوحۀ انسان‌شناسی خود قرار داده بودند. انسان چنان پیچیده است که وقتی خداوند آفرینش انسان را اراده کرد، برخی فرشتگان اشکال گرفتند که آیا کسی را جانشين خود در زمین قرار ‏می‌دهى كه فساد مى‏انگيزد و خون‏ها مى‏ريزد؟[1] این نشان می‌دهد که فرشتگان نیز در شناخت انسان دچار اشتباه می‌شوند و یک بُعد انسان را می‌نگرند.

در این تاریک‌بازار اگر سراغ آفرینندۀ انسان رویم، او فضا را روشن می‌کند تا شناختی بهتر از انسان پیدا کنیم. او که خود خالق انسان است، به‌دور از افراط و تفریط چهره و مقام واقعی انسان را می‌نمایاند.

 

بالاترینِ پست

آیات چهارم و پنجم سورۀ تین واقعیت انسان را رو می‌کنند: " لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ أَحْسَنِ تَقْويم‏ * ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلين‏".

این دو آیه به‌زیبایی دو شأن انسان را نشان می‌دهد. ازسویی او دارای تقویم، یعنی نظامی متعادل و شایسته است؛ ولی درعین‌حال در پایین‌ترین درجات وجودی می‌تواند باشد!

از این دو آیه استفاده مى‏شود كه انسان به‌حسب خلقت طورى آفريده شده كه صلاحيت دارد به بالاترین درجات عروج كند و به حياتى جاودان در جوار پروردگارش، و به سعادتى خالص از شقاوت نائل شود؛ زیرا خدا او را به جهازی مجهز كرده كه مى‏تواند با آن علم نافع كسب كند، و ابزار و وسایل عمل صالح را نیز به او داده است؛ چنان‌كه قرآن مي‌فرمايد: "وَنَفْسٍ وَما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَتَقْواها".[2] پس هر وقت بدانچه دانسته، ايمان آورد و ملازم اعمال صالح گرديد، خداى تعالى او را به‌سوى خود عروج مى‏دهد و بالا مى‏برد؛ همچنان‌كه فرمود: "إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ".[3] نيز فرموده: "وَلكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى‏ مِنْكُمْ".[4] نيز فرموده: "يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ".[5] نيز فرموده: "فَأُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلى‏".[6] آيات ديگر از اين‌قبيل دلالت مى‏كند بر اينكه مقام انسان مقام بلندى است و مدام مى‏تواند به‌وسيلۀ ايمان و عمل صالح بالا رود. اين عطایی قطع‌ناشدنى از ناحيۀ خداست و خدا آن را پاداش خوانده؛ همچنان‌كه آيۀ ششم سورۀ تین به آن اشاره دارد و مى‏فرمايد: "فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ".

"ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ"؛ سپس ما همين انسان را كه در بهترين تقويم آفريديم، به مقام پستى برگردانديم كه از مقام تمام اهل عذاب پست‏تر است؛ مگر كسانى كه ايمان آورده و کارهای شایسته كردند، كه اجرى غيرمقطوع دارند: "إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ".

حاصل اينكه، بعد از آنكه مسلّم شد انسان در احسن تقويم خلق شده، معلوم شد كه بعد از خلقت، به دو طايفه تقسيم مى‏شود؛ طايفه‏اى كه از تقويم خدادادي‌اش كه تقويمى احسن بود، خارج و به‌سوى اسفل سافلين برمى‏گردد، و طايفه‏اى كه به همان تقويم احسن الهى و بر صراط فطرت اولش باقى مى‏ماند.[7]

بنابراین مهم این است که بتوانیم فطرت خود را حفظ کنیم. دربارۀ تربیت فرزند و دیگران هم تنها لازم است فطرت آنها را زنده نگه داریم و پیوسته به آنها گوشزد کنیم. اگر انسان فطرت خود را سالم نگه داشت در مقام انسانی خود باقی می‌ماند، وگرنه از چهارپایان هم پست‌تر می‌شود.[8]

انسان‌سازی

یک پرسش اساسی این است که چه کنیم تا انسانیت خود را حفظ نماییم؟ چه کنیم تا پیوسته فطرتی بیدار داشته باشیم؟ به‌ویژه با وجود نفسی که پیوسته ما را به گناه می‌خواند. جواب این پرسش تنها یک کلمه است: "عبودیت"؛ یعنی آنچه انسان را در مقام انسانی خود نگه می‌دارد و حتی آن را از آن مقام بالاتر می‌برد ـ چنان‌که از مقام فرشتگان بالاتر می‌رود و به‌جز خدا نمی‌بیند ـ عبودیت پروردگار است.

توضیح بیشتر:

خداوند انسان را در بهترین حالت خلق کرد. زمین و آنچه را در آن بود برای انسان آفرید.[9] تمام آسمان و زمین را که برای خود اوست[10] برای این نازپروردۀ خود مسخر کرد و نعمت‌هاى آشكار و پنهان خود را فراوان بر او ارزانى داشت،[11] و در یک کلام، انسان را تا آنجا که ظرفیت داشت، کرامت بخشید.[12]

این تحویل گرفتن خداوند برای چیست؟ آیا اراده‌اش بر این بود که در زمین گاوداری بزرگی راه اندازد که نازپرورده‌اش بخورد و بخوابد؟! یا اینکه انسانی را بیافریند که همیشه در تهجد و کناره‌گیری از این نعمت‌ها، او را در سختی عبادت کند؟[13] یا هدفی دیگر؟

حقیقت این است که خداوند بی‌نیازی است که به هیچ چیز نیازی ندارد؛ حتی بندگی ما؛ زیرا او غنی مطلق است.[14] هرآنچه هست آفریدۀ اوست؛ پس چگونه می‌تواند به آنچه خود آفریده نیازمند باشد؟! حال اگر او بی‌نیاز است، چرا ما را نه‌تنها به بندگی امر کرده، که هدف خلقت ما را بندگی خود خوانده است: "وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ[15] من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند.

نیازی نیست ما بخواهیم پاسخ دهیم. اولیایش، او را این‌گونه معرفی کره‌اند که او "خدایی است که پیوسته در حال فضل و کرم بر خلقش است و دو دست بخشش و عطایش پیوسته به‌سوی آنها دراز است".[16] این خدا نمی‌تواند نبخشد! اگر انسان را آفرید، برای این است که او را زیر چتر بخشش خود قرار دهد. همین‌که او را آفرید، بهترین نعمت خود را که وجود بود به او عنایت کرد. اگر او را به عبودیت امر کرد، برای این است که عبادت به‌خلاف ظاهرش، درونی دارد که انسان را به مقام ربوبیت و آفرینندگی می‌رسد. امام صادق7 در بیان فلسفۀ عبادت می‌فرمایند: الْعُبُودِيَّةُ جَوْهَرٌ كُنْهُهَا الرُّبُوبِيَّةُ فَمَا فُقِدَ مِنَ‏ الْعُبُودِيَّةِ وُجِدَ فِي الرُّبُوبِيَّةِ وَمَا خَفِيَ عَنِ الرُّبُوبِيَّةِ أُصِيبَ فِي الْعُبُودِيَّةِ؛[17] "بندگی، حقیقت و جوهره‏ای است كه اساس و ذات آن، ربوبیت است. پس آنچه از عبودیت، گم و ناپیدا شد، در مقام ربوبیت، پیدا و هویدا می‌گردد".

اینها معارفی است که اگر خداوند ازسوی اولیای خود به ما اعلام نمی‌کرد، ما شناخت درستی از عبادت و درنتیجه انسانیت نداشتیم. امام صادق7 تبیین می‌کنند که عبادت ظاهری دارد و باطنی؛ ظاهرش این است که عبادت‌کننده از برخی چیزها می‌گذرد و خود را محروم می‌کند ـ یعنی همان چیزی که بیشتر انسان‌ها این‌گونه می‌پندارند، حتی بسیاری از متدینان ـ اما حقیقتش این است که ازدست‌دادنی در کار نیست؛ بلکه عبودیت، انسان را به مقام خدایی می‌رساند! البته انسان زمانی به این قدرت می‌رسد که به‌ظاهر از بسیاری از لذت‌ها بگذرد؛ اما نه‌تنها آنچه به‌دست می‌آورد با آنها قابل مقایسه نیست، بلکه دیگر خودش خالق می‌شود! البته این خالق شدن مراتبی دارد. برخی بعد از این دنیا و در بهشت به آن می‌رسند و هرآنچه دلشان بخواهد، خواهند یافت: لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي‏ أَنْفُسُكُمْ؛[18] "براى شما هرچه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است"‏. اما برخی در همین دنیا به این قدرت می‌رسند؛ چنان‌که پیامبر6 به ماه دستور داد و آن دو نیم شد. در مقابل، آنها که در راه عبودیت قدم نمی‌نهند، خداوند حتی توان تسلط و امر به خودشان را هم به آنها نمی‌دهد.

خلاصه اینکه، خداوند انسان را برای خودش خلق کرد. هدف این بود که قدرت خدایی خود را به او بدهد، و راه رسیدن به این قدرت را در عبودیت خود قرار داد. هرکه در این راه بیشتر قدم بردارد و جلوتر رود، قدرت بیشتری به او مي‌بخشد. اما آنها که پرچم مخالفت و دشمنی با او را برمی‌دارند، خود را از این فیض عظیم محروم می‌کنند. آنها مشمول نعمت‌هایی هستند که حیوانات از آن برخوردارند، و خدا به آنها لذت‌های شهوانی و برخی لذت‌های معنوی سطح پایین را در دنیا می‌دهد؛ اما از نعمت‌های انسانی محروم‌شان می‌کند. درحقیقت خود آنها هستند که خود را از انسانیت خارج و از برکاتش محروم کرده‌اند. آنان در قیامت به صورت حقیقی خود و به‌ صورت حیوان محشور می‌شوند، حتی اگر به‌ظاهر مسلمان باشند؛ چنان‌که پیامبر6خبر دادند که در قیامت مسلمانان به شکل‌های مختلف محشور می‌شوند که دو گروه از آنها به شکل خوک و میمون هستند. قال رسول‌الله6: تُحْشَرُ عَشَرَةُ أَصْنَافٍ مِنْ أُمَّتِي أَشْتَاتاً قَدْ مَيَّزَهُمُ اللّه تَعَالَى مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَبَدَّلَ صُوَرَهُمْ فَبَعْضُهُمْ عَلَى صُورَةِ الْقِرَدَةِ وَ بَعْضُهُمْ عَلَى صُورَةِ الْخَنَازِيرِ و ... .[19]

نکته

"عُبُودِيَّة" يعنى اظهار فروتنى و طاعت و فرمان‌بردارى [از حقّ]. واژۀ "عِبَادَة" از عبوديّة بليغ‏تر است؛ زيرا عبادت نهايت فروتنى و طاعت است؛ لذا استحقاق و شايستگى پرستش را ندارد؛ مگر كسي‌كه نهايت كمال و فضيلت از اوست و او خداى تعالى است؛ لذا گفت: "أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ‏" (يوسف: 40)[20]

آنچه گفته شد راز تأکید فراوان خداوند بر انجام برخی اعمال را مشخص می‌کند. این تأکیدها نشان از تأثیر فراوان این اعمال در رشد انسان و دور کردن او از حیوانیت دارد. هرچه تأکید بیشتر، تأثیر بیشتر.

یک پرسش از شما

چند عبادتی که در آیات و روایات تأکید بیشتری بر انجام آنها شده است، نام ببرید.

عبادتی انسان‌ساز

سال دهم هجری بود. اقبال و توجه مردم "حجاز" به اسلام و اطمینانی که آن رسول اکرم6 از ناحیۀ قبایل عرب پیدا کردند، به ایشان فرصت داد که شعاع قدرت اسلام را به داخل کشورهای همسایۀ "حجاز" گسترش دهند. به همین علت ایشان مبلّغانی را به شهرها و مناطق مختلف می‌فرستادند. پیامبر6 برای نخستین بار "معاذ" را رهسپار یمن ساخت تا ندای "توحید" و اصول آیین اسلام را برای مردم یمن تشریح کند.

هنگام حرکت نزدیک شد. وقت آن بود که پیامبر6 سفارش‌های لازم و راهبردهای تبلغی را بیان کنند. ایشان سفارش‌هایی کردند و فرمودند: "بيشترين همت و قصدت را صرف نماز کن؛ زيرا پس از اقرار به دين، نماز رأس اسلام است". البته معاذ موفق به انجام این مهم نشد، لذا حضرت علی7 را فرستادند.[21]

رسول اکرم6 در موارد متعدد دیگر هم بر نماز تأکید داشتند، تا آنجا که فرمودند: "همانا ستون دین نماز است و نخستین چیزی است که در روز قیامت از عمل فرزند آدم، ملاحظه می­شود. اگر صحیح باشد، در دیگر اعمال او نظر خواهد شد و اگر صحیح نباشد، در باقی اعمالش نظر نمی­شود"[22]. در تبیین این شرط، امام صادق7 فرمودند: "اولین عملى كه در قیامت مورد محاسبه قرار مى‏گیرد، نماز است؛ اگر نماز قبول شود، دیگر اعمال‏ قبول می‌شود و اگر رد شود، سایر اعمال نیز رد خواهد شد"[23]. حتی فرمودند: "به شفاعت ما نخواهد رسيد كسى كه نماز خود را سبك شمارد"[24].

این تأکیدها به نماز چنان در آیات و روایات پرتکرار است که در قرآن حدود نود بار مستقیماً واژة "صلاة" و مشتقاتش، و نیز حدود نهصد بار کلمات و واژه­هایی که مرتبط با نماز هستند مانند: رکوع، سجده، وضو، مسجد، ذکر و عبادت به‌­کار رفته است. درمجموع می­توان گفت یک‌ششم آیات قرآن به نماز و مسائل مرتبط با آن پرداخته است. در دو کتاب وسائل ‌الشيعة و مستدرك‌ الوسائل حدود 59هزار روایت نقل شده که مربوط به تمام ابواب فقهی ـ یعنی 52 باب ـ است؛ از این تعداد، نوزده هزار روایت آن مربوط به نماز می­باشد؛ یعنی حدود یک‌سوم روایات.

نماز عبادتی است که: "محبوب‏ترين اعمال نزد پروردگار و آخرين سفارش همة پيامبران الهى بوده است". [25]

این چند گزاره نشان‌دهندۀ چیست؟

آیا اینها نمی‌تواند پاسخی برای پرسش قبلی باشد که به چه عبادت‌هایی تأکید بیشتری شده است؟

اینها و دیگر تأکیدهایی که دربارۀ نماز است نشان از تأثیر انسان‌سازی و تربیتی فراوان آن ندارد؟

اگر تأکید بیشتر نشان از تأثیر بیشتر دارد، نماز از مؤثرترین عبادات برای انسان‌سازی نیست؟

خوب است تأثیر نماز را در قالب همان روایتی که از امام صادق7 درباره حقیقت بندگی نقل شد، بررسی کنیم. بر اساس این روایت، ظاهر نماز عبادت است که:

بسیار تکراری است. روزی پنج وعده باید خوانده شود.

تنوعی در آن وجود ندارد، نه تنوع حج را دارد و نه تنوع روزه كه در برخی ایام واجب و گاهی حرام است.

اوقات آن هم درست در بزنگاه استراحت یا فعالیت است. اذان صبح که در اوج لذت خواب؛ اذان ظهر و عصر در اوج کارهای دنیا؛ اذان مغرب و عشا نیز در ساعات کار یا ابتدای تفریحِ شب!

اینها ظاهری است از نماز. مؤمن در ظاهر برای انجام نماز باید از آن لذت‌ها و مشغولیت‌های دنیایی بگذرد.

حال، جوهر و حقیقت نماز چیست که انسان را می‌تواند به مقام خالقیت برساند و به چیزهایی برسد که آنچه از دست داده به حساب نیاید؟

نماز چگونه انسان را تا مقام ربوبیّت می‌تواند اوج دهد؟

برای بیان پاسخ نیاز به مقدمه‌ای است:

انسان برای رشد و رسیدن به مقامات عالی، سه کار را پیوسته باید انجام دهد:

1. رشد و تعالی؛

2. دوری از عقب‌گردها و سقوط‌ دهنده‌ها و خارج شدن از مسیر؛

3. جبران عقب‌افتادگی‌، درصورت خارج شدن از مسیر.

دراین‌صورت است که انسان می‌تواند با سرعت خوبی حرکت کند. نماز نیز در راه انسان‌سازی هر سه اثر را در انسان دارد؛ او را رشد می‌دهد، مانع عقب افتادن او می‌شود و حتی عقب‌ماندگی‌های او را جبران می‌کند.

نکته

"نماز" واژه‌ای است که در زبان پهلوی، به همین صورت امروزی آن، به‌معنای "احترام"، "تعظیم" و "ستایش" وجود داشته است.  اصل آن نیز در زبان اوستایی از ریشة "نِمَه"، به‌معنای میل و گرایش، کرنش، خم شدن، درود و ستایش است. اما نماز در فارسی امروز ترجمة واژة صلاة در عربی است و به همان معنا اراده می‌شود.

اهل لغت می‌گویند: قبل از اسلام واژة "صلاة" در معنای دعا به‌کار می‌رفت؛ اما بعد این معنا به عملی مخصوص تعلق یافت که با تکبیرة الاحرام آغاز می‌شود و با تسلیم در برابر خداوند پایان می‌پذیرد. گفته شده نماز را به علت دعاهايي كه در آن وجود دارد "صلوة" ناميده‌اند.[26]

 

[1]. وَإِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یفْسِدُ فیها وَیسْفِكُ الدِّماءَ (بقره: 30).

.[2] و سوگند به نفس آدمى و آن‌كس كه آن را منظم ساخته، سپس فجور و تقوا را به او الهام كرده است (شمس: 7 و 8).

[3]. اعتقاد پاك و صحیح به‌سوى او بالا مى‏رود، و عمل صالح در بالا رفتن آن كمكش مى‏كند (فاطر: 10).

[4]. [گوشت قربانى عاید خدا نمى‏شود] ولیكن تقواى شماست كه به‌سوى او عروج نموده، به او مى‏رسد (حج: 37).

[5]. خداى تعالى از میان شما كسانى را بالا مى‏برد كه ایمان آورده باشند، و در میان آنان كسانى كه توفیق علمشان داده شده به درجاتى بالاترند (مجادله: 11).

[6]. ایشان درجاتى بس بلند دارند (طه: 75).

[7]. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی ج‏20، ص540ـ542.

[8]. أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ (اعراف: 179).

[9]. هُوَ الَّذی خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً (بقره: 29).

[10]. لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَما فِی الْأَرْض‏ (حج: 64).

[11]. أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِی السَّماواتِ وَما فِی الْأَرْض‏ (لقمان: 20).

[12]. وَلَقَدْ كَرَّمْنا بَنی‏ آدَم‏ (إسرا: 70).

[13]. چنان‌که در تفکرات عرفان‌های شرقی و حتی مسیحیت است.

[14]. وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِی‏ (فاطر: 15).

[15]. ذاریات: 56.

[16]. یا دَائِمَ‏ الْفَضْلِ‏ عَلَى الْبَرِیةِ یا بَاسِطَ الْیدَینِ بِالْعَطِیةِ (ابراهیم‌بن‌علی كفعمی، المصباح (جنة الأمان الواقیة)، ص647، الفصل السادس و الأربعون فیما یعمل فی شهر شوال).

[17]. مصباح الشریعة، ص7، الباب الثانی فی العبودیة.

[18]. فصلت: 31.

[19]. علامه علامه مجلسی، بحار الانوار، ج‏7، ص89، باب5 صفة المحشر.

[20] . حسین‌بن‌محمد راغب اصفهانی، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص540.

[21]. علامه علامه مجلسی، بحار الانوار، ج74، ص128.

[22]. شیخ ‏حر عاملى، وسائل الشیعة، ج‏4، ص35.

[23]. شیخ صدوق،‏ من‏لایحضره‏ الفقیه، ج1، ص208.

[24]. شیخ ‏حر عاملى، وسائل‏الشیعة، ج4، ص26.

[25]. امام صادق7 (شیخ کلینی، اصول کافی، ج3، ص264).

[26] . محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج‏19، ص 608.

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 2913 کلمه
مولف : هادی عجمی
ناشر : مرکز تخصصی نماز
1396/8/9 ساعت 14:00
کد : 2025
دسته : آثار اخلاقی و عرفانی نماز,آثار تربیتی نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
آثار نماز
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز