■ انسانسازیِ نماز
هنر نماز این است که زمینههای انسانسازی را در انسان پرورش میدهد. خلاصۀ آن زمینهها، حاکم کردن و تقویت روحیه و مقام بندگی و عبودیت است. ادب، ابهت یافتن پروردگار و... عبودیت را در انسان پرورش میدهد. آثارِ زمینهسازِ بندگی در انسان را در ادامه بیان میکنیم و اعتقاد داریم که اصلیترین اثر نماز همین است.
راه انسانسازی از عبودیت ميگذرد. خداوند نماز را براي تمرين ادب عبوديت قرار داده است. وجوب نماز تابع حال شما نیست. اگر حال هم نداشته باشيد بايد انجام دهيد. حداقلی از نماز که نمازِ واجب تلقی میشود، تابع حال شما نیست؛ هرچند بيشتر از آن، یعنی نمازهای مستحبی را ميتوانيد تابع آمادگي روحي انجام دهید. اينكه اول صبح بيدار شويد و وضو بگيريد، چهبسا براي نفس خوشايند نباشد. اينكه سرِ ظهر كار را رها كنيد و بهجاي استراحت به نماز بايستيد، شايد خوشتان نيايد؛ اما اين تمرين لازم است تا عبوديت در شما تقويت شود.
رعايت ادب در برابر انسانها، بهويژه والدين، اساتيد، سالخوردگان يا كساني كه حقوقي بر ما دارند، و در مرتبه بالاتري از علم و تقوي هستند، امري لازم و عقلپسند است. بالاترين سطح ادب بايد نسبت به كاملترين موجود در هستي رعايت شود. نماز تمرين ادب عبوديت در برابر خالق و قادر مطلق است و انسان را آماده تبعيت از خدا در غير نماز ميكند. اینکه گفته شده است که به قصد قربت و بهشکلی خاصی دست و صورت را در وضو بشویید، با لباسی تمیز رو به قبله بایستید و هنگام نماز به چپ و راست ننگیرید، با کسی سخن نگویید و مؤدبانه بایستید، همه حکایت از نوعی مؤدب شدن و مؤدب بودن در پیشگاه الهی دارد.
ممکن است کسی بگوید: من بهجای اینکه وضو بگیرم، به حمام میروم و تمام بدن را بدون نیت غسل واجب، شستوشو میدهم و به نماز میایستم؛ اما این کفایت نمیکند. امام رضا7 در پاسخ به این سؤال و ضمن بیان آثار فواید وضو چنین میفرمایند:
اگر كسى بپرسد به چه علت مأموریم براى عبادت وضو بگيرند و با آن نماز آغاز میشود، در جواب گويند: براى اينكه هنگامى كه بنده در برابر خداى خود مىايستد، پاک باشد. از آلودگى معاصى و گناهان بهسبب آن وضو پاك و طاهر گشته باشد و در وقت مناجات با پروردگار خود مطيع او باشد...[1].
بنابراین مقدمات نماز نیز سبب تقویت روحیۀ اطاعت و مطیع بودن در برابر خداست. البته ناگفته نماند که رعایت ادب و خضوع در پیشگاه خدا، اگر با معرفت انجام شود، لذتبخش است؛ زیرا که انسان فطرتاً در برابر چنین عظمتی خاشع و مؤدب میشود و اگر بیادبی کند برای او رنجآور است. اگر هم انسان معرفت لازم را نداشته باشد، نمازِ او مقدمۀ مؤدب شدن است؛ هرچند رعایت ادب برایش لذتبخش نباشد. بنابراين نماز، تربيت ادب بندگي است. ادب كه حاصل شد عشق به خدا هم میآید.
ابهت یافتن خدا در دل
نسبت به هرکسی ادب را رعایت کنید بهتدریج ابهت او برایتان حاصل میشود. تقویت ادب الهی سبب میشود که ابهت خدا در دلتان بنشیند. بهتدریج این احساس ابهت و عظمت خدا در حالات مختلف همراه فرد میشود. ابهت یافتن خدا در دل سبب آمادگی برای "چشم گفتن" در برابر خدا و پیروی جدی از دستورهای او میشود. از دیگر آثار این احساس عظمت الهی، احساس شرم از خدا هنگام ارتکاب خطا و گناه است. تقویت این احساس شرم منجر به تقویت نفس لوامه برای جلوگیری از انجام خطا ميشود. آزاد گذاشتن میدان برای نفس اماره، پشیمانیهای زیادی بهدنبال دارد. انسان در امتحانهای الهی تحت تأثیر اوامر نفسانی دچار لغزش میشود. بخشی از امتحانات الهی در شرایط سختی زیاد یا رفاه فراوان است. اگر ابزار، امکانات و قدرت مانند ثروت، علم، موقعیت و جایگاه اجتماعی، در اختیار فرد باشد و او از قدرت کنترل لازم یا حیای الهی برخوردار نباشد، بهسادگی خطا میکند و از طغیان نفس در امان نمیماند. نماز آموزگار و یادآور خوبیها به نفس است.
چرا در ارتشهای جهان دستورهای خاصی را باید همه رعایت کنند؛ آداب نظامیگری را بیاموزند و تمرین کنند؛ اما در دیگر مراکز و شغلها چنین دستورهایی الزام نشده است؟ علت اين است كه در ارتش اهدافي مهمتر از ساير مشاغل مطرح است. تحقق اين اهداف در گرو تبعيت سريع و بهموقع از فرمانده است. یک سربازِ ارتشي بايد در برابر مقامات ارشد خود پاي بر زمين بكوبد و دستش را بهسرعت بهاحترام بلند كند، تا با رعایت این نظم آهنین ابهت فرمانده در دل سربازان جاگیر شود تا سختترین فرمانها را بهسرعت اجرا کنند؛ هرچند سببِ بهخطر انداختن جان خود یا دیگری باشد! تقيد به رعايت این قوانين نظامي سبب میشود كه ابهت فرماندهي فراموش نشود؛ درنتيجه در زمان لازم سربازان و افراد درجۀ پايينتر بهسرعت فرمانهای نيروهاي ارشد خود را اجرا کنند و به اهداف نظامي مورد نظر دست یابند.
حال سؤال این است که عظمت و ابهت پیدا کردن خدا در دل مهمتر است، يا يك فرمانده در ارتش؟ تفاوت مقام ارشد ارتشي با درجات پايينتر تفاوتی قراردادي است، نه حقيقي؛ به همین دلیل با يك كودتا يا دستور جديد، معادلات عوض ميشود. همچنين اين تفاوت، امري موقتي است؛ اما تفاوت درجۀ ميان ما و خدا، حقيقي، دائمي و بينهايت است. ازطرفي ما به شدت نيازمند ايجاد عظمت الهي در دل خود هستيم.
بدينترتيب تقید به نماز ميتواند بهتدريج ابهت خدا را در دل ما جاي دهد و ما را به چنين هدف مقدس و كارسازي نزديك كند. بدینروی نزدیکی ما به خدا نبايد سبب شود جايگاه او را فراموش كنيم.
اذکار نماز هم در تحقق اين عظمت نقش دارند. نماز با "الله اكبر" آغاز ميشود. با گفتن اين ذكر بايد چنان به عظمت خدا توجه كنیم كه از غير او غافل شویم! اين ذكر بارها در نماز تكرار ميشود. "الله اكبر" برتري عظمت خدا را بر هر چه در عالم است، به ما مينماياند و "سبحان الله"، "سبحان ربي العظيم وبحمده" و "سبحان ربي الاعلي وبحمده" ناتواني ما در فهم عظمت خدا را آشكار ميسازد. زیبایی نماز به این است که با تكبير آغاز و تمام میشود.
ما عادت كردهايم به نفس خود "چشم" بگوييم و از آن تبعيت محض كنيم! هرچند خواستههایش با عقل ناسازگار باشد. در برابر اين عادت، نماز نوعي تمرين چشم گفتن به برترين موجود عالم است. ما به تمرين چشم گفتن به غير نفس نیاز داريم، تا بتوانیم خود را از چشم گفتنهای کورکورانه به نفس، حفظ کنیم. ازطرفی میدانیم که شايسته نيست پيرو محض کسی بود، مگر خدا و فرستادگان او. هرچند قبولِ بیچونوچرای فرمانهای خالق هستي و كاملترين موجود، كاري عقلپسند است؛ اما براي نفس ما خوشايند نيست. در سايۀ اين تبعيت از خداست كه ما نفس را ادب ميكنيم، و قدرت مبارزه با نفس در ما تقويت ميشود. بدینروی ایستادگی ارادة ما در برابر خواهشهاي نفساني تقویت ميشود.
در مقابل فرهنگ اسلامی، امروزه فرهنگ انسانگرای غربی، بر طبل خودپرستی و خودخواهی میکوبد. در این فرهنگ چشم گفتن به تمام شیطانها و تمایلات شیطانی، آزادی محسوب میشود؛ اما چشم گفتن به خدایی که دستورهایش اوجدهندۀ ماست، عقبماندگی است!
انسان عاقل، حقشناس است. عقل از ما ميخواهد که صاحبان حق را بشناسيم؛ آنها را فراموش نکنيم و حقوقشان را رعايت کنيم. نماز يادآور برترين حقدار هستي است. او که همه چيز ما از اوست. او که منشأ همۀ حقوق است. اگر حق او را شناختيم تکليف خود را نيز خواهيم شناخت؛ چراکه حق و تکليف دو مفهوم بههم پيوسته هستند. هرجا سخن از حق است، سخن از نوعي تکليف هم هست. اگر استاد بر شاگرد حق دارد، شاگرد نیز نسبت به او تکليف دارد. اگر خدا منشأ همۀ حقوق است، پس او نيز منشأ همۀ تکاليف است. هرچه حقوق او بر ما بيشتر باشد، تکليف ما در برابر او سنگينتر است. هراندازه درک ما از حق خدا افزونتر شود فهم ما از تکليف نسبت به او بايد فزونی یابد. نماز يادآور حقوق الهي بر ماست. اگر او ربالعالمين و خالق هستي است، پس بايد سپاسگزار او باشیم (الحمد لله رب العالمين). اگر او رحمان و رحيم است (الرّحمن الرّحيم)، اگر او نهتنها در اين جهان بلکه در آخرت نيز مالک و قادر مطلق است (مالک يوم الدّين)، پس بايد بهدرستي از او پيروي کنم و او را پشتوانۀ اصلي همۀ مددها بدانیم (إيّاک نعبد وإيّاک نستعين).
این روحیه باید در تعاملات ما با بندگان خدا نیز خود را نشان دهد. نمازگزار حقیقی، مقیدترین فرد به حقوق دیگران است. اثر اقامۀ حقیقی نماز در جامعه مقید شدن افراد نسبت به حقوق یکدیگر است.
انسانِ عاقل، شاکر است. عقل از ما میخواهد که از نعمتدهندگان شکرگزاری کنیم. ما در طول شبانهروز به دلیل توجه به واسطهها و امور محسوس و مادی، در معرض غفلت شدید از منشأ اصلی نعمتها هستیم. نماز ما را به منبع اولیۀ نعمتها و بلکه مهمترین و برترین عطاکنندهها متوجه میسازد و به شكرگزاري تشويق ميكند.
رفیق راه، بهترین یار برای سعود بهسوی خداست. از آثار اقامۀ نماز ایجاد ظرفیت برای ارتباط با صالحان و یافتن دوست خوب از میان آنهاست. هر انساني نياز دارد که در مسیر زندگي، دوستان خوب، قابل اعتماد و شايسته داشته باشد. امروزه بسياري از گرفتاريها و نابهنجاريهاي افراد بهویژه جوانان و نوجوان از تعاملشان با دوستان ناصالح ناشي ميشود. دوستيها و مراودههايی که بدون ارتباط و شناخت حقیقی و تنها از راه شنيدن صدا و ديدن تصوير افراد در اينترنت حاصل شده، در فضاي بیرونی نيز دامن گسترانده و چالشهاي زيادي بهوجود آورده است. حضرت امیر مؤمنان علی7، دوستي بدون مطالعۀ دقيق و شناخت کامل را متزلزل و ناپايدار میدانند. در مقابل، کساني که با مطالعه و شناخت کامل علقة دوستي ميبندند، دوستيشان استوار و پايدار خواهد بود. بيتوجهي به اين اصل معاشرتي موجب ميشود که نوجوان به دوستي اشرار و انسانهاي ناپاک تن دردهند.[2]
يکي از راههاي يافتن دوستان سالم و هدايتيافته، شرکت در نماز جماعت و ارتباط با مساجد است. حضرت امير مؤمنان علي7 يکي از کارکردهاي مسجد را يافتن دوست مناسب و بهدردبخور بیان ميکنند.[3] روشن است که مسجد محل اقامۀ نماز و پاتوق انسانهاي خود ساخته است.