■ حفاظتکنندگی نماز
با توجه به اطلاعات بهدستآمده از پروندۀ شخصیتی نوجوانان بزهکار گروه سنی پانزده تا هجده سال کانون اصلاح تربیت تهران ملاحظه میشود که تنها ده درصد آنها نماز میخوانند. جالب اینکه بین این افرادی که نماز میخواندند، بیشتر، جرایمی مانند تصادف، نزاع، و درگیری، دیده میشود؛ آنهم به صورت اتفاقی.[1]
برداشت شما از نتیجۀ این تحقیق چیست؟ چرا آنهایی که ارتباطی با نماز دارند، از جرم و بزهکاری فاصله بیشتری دارند؟
يکي از اساسيترين آثار فردی و به طبع، اجتماعی نماز که در آيات و روايات مورد تأکيد قرار گرفته، کاهش جرائم و ايجاد ساختار کنترلي است. در آيۀ 45 سورۀ مبارکۀ عنکبوت بهصراحت بيان شده است که نماز، افراد جامعه را از فحشا و منکرات بازميدارد.[2] در سورۀ هود نیز به صورت ديگري نقش کنترلي نماز به تصوير کشيده شده است. در اين سوره نماز از حسنات برشمرده شده و نقش آن از بين بردن بدیها و آثار آن ذکر شده است:
أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إنّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرينَ؛[3] "در دو طرف روز و اوايل شب نماز را برپا داريد. به درستيکه حسنات، سيئات و بدرفتاريها را از بين ميبرد، و اين پندي است براي پندگيرندگان".
بدينترتيب نقش نماز در جلوگيري از خطاهاي بعدي، مي تواند با واسطه پذيرفته شود؛ زيرا از بين رفتن گناهان قبلي، قلب را آماده گرايشهای معنوي و هدايت رفتار در مسير خواست خدا و ترك خطاها مي كند. در اينکه نماز سبب جلوگيري از فساد و منکرات، و جرائم فردي و اجتماعي ميشود، تمام مفسران و حديثپژوهان اتفاقنظر دارند. علاوهبر شواهد ديني، شواهد و مطالعات علمي و تجربي نيز اين مسئله را تأييد ميکند.
بر اساس مطالعۀ "ايوانز تي. ديويد" جامعهشناس و دينپژوه در تحقيقي با عنوان "رابطۀ مجدد دين و جرم"، حضور در مراسم مذهبي و انجام مناسک ديني کنترلکننده است.[4] در اين تحقيق و نيز تحقيق ديگري که "رادني استارک" و "سيمز بن بريج" با عنوان "دين کجروي و کنترل اجتماعي" به انجام رسانیدند، اين اصل کنترلي بهدست آمده که انجام اعمال ديني و مناسک و آيينهاي مذهبي بازدارنده، کنترلکننده و همنواساز است.[5] بحث اساسي تر اين است که نماز به منزلۀ يک آيين مذهبي با چه ساز و کاری در جامعه نقش کنترلي ايفا ميکند و سبب صلاح و سلامت جامعه مي شود؟
از مجموع آيات و روايات به دست ميآيد که نماز به چند صورت کاهش جرائم و کجروي را در جامعه بهارمغان ميآورد:
"حيا" به معناي دور نگهداشتن نفس از بديها[6] و وادار نمودن خود به ترس از انجام کارهاي زشت و دوري از مذمت و ملامت،[7] از کارکردهاي مهم نماز حساب شده است. امیر مؤمنان(ع) دراينباره ميفرمايند: "کسيکه به مسجد برود يکي از هشت اثر و فایده نصيب او ميشود... [سپس حضرت يكي از فواید مذكور را چنين بيان ميفرمايد:] او گناهي را از روي خشيت يا حيا ترک ميکند".[8]
بر اساس اين روايت شريف رفتن به مسجد که نوعاً برای برپایی نماز جماعت و انجام امور مذهبي است، سبب ميشود که افراد از گناه و منکرات بازداشته شوند. چگونگي تأثير مسجد در ايجاد حيا با مراوده و شناخته شدن افراد پيوند وثيق دارد.
به علت درهمتنيدگي جماعت، ارتباط با دیگران در مسجد و حياست که در برخي روايات تأکيد شده است که نماز جماعت و يا نماز در مسجد عامل کنترل ميشود. این ارتباط سبب حیاي مؤمنان از یکدیگر میشود، و حیا خود عاملی بازدارنده از ارتکاب جرایم است.
روایتی از امام صادق(ع) آمده است که ایشان در تبیین آثار نماز جماعت، فرموده اند: "نماز جماعت، سبب اقرار به اسلام و مراقبت و کنترل و دوري از گناهان و معاصي ميشود".[9] ازطرفی در احاديثي ديگر تصريح شده است که "حيا بازدارنده از رفتار قبيح است"،[10] و "کسيکه از حيای کمتري برخوردار است، از ورع [دوري از محرّمات] کمتري برخوردار خواهد بود".[11] "ثمرة حيا پاکدامني است"،[12] و "کسيکه حيا ندارد هرآنچه که دلش بخواهد، ممکن است انجام دهد".[13]
از مجموع شواهد و کنار هم چيدن مدارک به دست ميآيد که نماز جماعت و آيين نمازگزاري سبب آشنايي افراد با يکديگر، و اين امر سبب تقويت حياست. حيا نیز باعث خودکنترلي ميشود که از همين معبر جرائم اجتماعي، بزهکاري و منکرات کاهش مييابد. بنابراین نماز به منزلة يک ساختار کنترل اجتماعي نقش ايفا ميکند.
انسانها در رفتار، تحت تأثير انگيزشها، سليقهها، اميال دروني و همچنين مشوق هاي بيروني هستند. انگيزشها و گرايشها به رفتار جهت میبخشند و افراد را به سمت رفتاري همسو با اهدافي مشخص سوق ميدهند.[14] به همین علت، معمولاً پيروي از اميال سبب میشود كه رفتار فرد با هنجارهاي اجتماعي و مذهبي ناسازگار باشد. بدینروی در آيات قرآن مکرر يادآوري شده است که انسانها زيانکار و طغيانگرند؛[15] تمايلات نفساني، آنها را به رفتار کجروانه و نادرست واميدارد؛[16] و آنان بدون توجه به قيامت ممکن است بخواهند در تمام عمر گناه کنند.[17] ازاينرو براي صلاح و رستگاري انسان نياز است عنصري، اين گرايش و تعلقات را تعديل کند.
نماز از عناصري است که در تعديل و کنترل گرايشها، سلیقهها و کششهاي نفساني و شهواني نقش ویژه دارد. خداوند در سورۀ مريم بنياسرائيل را از آن جهت انسانهاي ناخلف از تبار انبيا میداند که نماز را ضايع، و از شهوات پيروي ميکنند.[18] از اين فراز بهدست ميآيد که معمولاً کساني از شهواتِ خود پيروي ميکنند که به نماز اهميت نميدهند، و به تعبير قرآن، نماز را ضايع و نابود ميکنند. با قرينۀ مقابله ميتوانيم اين قاعده را استخراج کنيم که افرادی که نماز را ضايع نمی کنند، و به انجام و برپايي آن اقدام ميکنند، به دنبال شهوات و خواستههاي نفساني نيستند. بنابراين نماز ميتواند خواسته، گرايشها و تمايلات را تعديل کند.
شهيد مطهري; نقش تعديل کنندگي نماز را به گونه ديگري مطرح نموده است. ايشان اشاره ميکند که مراسم برگزاري نماز، خود تمريني براي کنترل اميال و خواستهها و انضباطبخشی روحی و جسمی است؛ زيرا:
در تمام مدت نماز، خوردن و لو يک ذره قند... ممنوع است؛ خنديدن، آن را خراب ميکند؛ گريستن براي غير خدا خرابش ميکند؛ در حال نماز انسان بايد بر تمايلات خود از قبيل خوردن و خوابيدن غلبه کند و بر احساسات خود از قبيل خنديدن و گريستن مسلط باشد و خود را نگه دارد... به چپ و راست متمايل شدن و نگاه کردن، نماز را باطل ميکند. اين يک حالت انضباط جسمي و روحي است.[19]
انضباط حاصل از نماز مقدمه اي براي تعديل قواي آدمي است.
موهبتي که انسان بر اثر اقامۀ نماز بهدست ميآورد اين است که در اثر تمرين کنترل تمايلات، به خودکنترلي و خودانضباطي دست مييابد. خودکنترلي و خودانضباطي يکي از عوامل مهم تحقق کنترل دروني و کاهشدهندۀ جرائم و آسيبهاي اجتماعي است. "هيرشي" جامعهشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعي و جرمشناسي، بعد از تحقيقات فراوان به اين نتيجه رسيده است که افرادِ برخوردار از خودکنترلي ضعيف، بيشتر در معرض جرم و کجروي قرار دارند، و خودکنترلي قوي احتمال درگير شدن در جرم را به حداقل ميرساند.[20]
با توجه به مباحث انجامشده، نماز سبب تعديل غرايز و تمايلات ميشود. تعديل تمايلات و غرايز روحيۀ خودکنترلي را در افراد به وجود ميآورد، و خودکنترلي جرائم اجتماعي را به حداقل ميرساند.
سومين راهبرد کنترلي نماز، تحکيم دانش و معرفت نمازگزاران است. در اين راهبرد نمازگزاران با تزريق اطلاعات و معارف ديني در مقابل بدرفتاريها، کجانديشيها، فحشا و منکرات واکسينه ميشوند. حضرت علي(ع) درباره کارکرد مسجد و نماز جماعت که پیشتر نيز به بخشي از آن اشاره شد، بيان مينمايند:
مسجد و نماز جماعت، دانش جديد... و نشاني مستحکم و پايدار در فراروي افراد قرار ميدهد... و افراد از خلال مراوده با مساجد و نماز جماعت حرفهایي ميشنوند که آنها را از بدي بازميدارد و به سوي هدايت رهنمون ميکند.[21]
در قرآن کريم نيز مسئله هدايت بخشي نماز مورد اشاره قرار گرفته است. سورۀ توبه مؤمنان را که صفت بارز آنها اقامۀ نماز و احیای حقیقی مساجد است، از هدايتيافتگان معرفي می کند. هدايتيافتگي مستلزم دريافت معرفت لازم براي طي راه است:
مساجدِ خدا را تنها كسى آباد مىكند كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و نماز را برپا دارد و زكات را بپردازد و جز از خدا نترسد. اميد است چنين گروهى از هدايت يافتگان باشند.[22]
بخش اول آيه به نقش اقامۀكنندۀ نماز در حفاظت از مساجد اشاره دارد و انتهای آيه نمازگزار را مصداق هدايتيافته معرفي مي كند. بيترديد نمازگزاران حقيقي از اين صفات برخوردارند.
در آيۀ "ميثاق"[23] نيز اشاره شده است که خداوند از بنىاسرائيل پيمان گرفت و از آنها خواست که زندگی مؤمنانه و متعهدانه داشته باشند که اقامۀ نماز در صدر دستورها قرار دارد... و اگر چنين نکنند کافرند و در گمراهي و انحراف خواهند ماند. مفهوم مخالف اين ميثاق الهي اين است که اگر آنها نماز برپا دارند و دیگر شرایط ميثاق را رعايت كنند، هدايتشدگي و رهايي آنها از گمراهي و انحراف حتمي است. مقدم شدن اقامۀ نماز بر دیگر اعمال خواستهشده نشان از تأثیر بالای آن در دوری از انحراف است. پس درمجموع نماز و رفتن به مساجد و اهتمام به نماز جماعت سبب ميشود که افراد به اطلاعات جديد و دانش هدايتبخش دست يابند و از اين رهگذر آسيبهاي فردي و اجتماعي و ناهنجاريهاي رفتاري به زوال گرايد.
يكي از سازوکارهاي كاهش جرم توسط نماز، يادآوري تعهدات اخلاقي و الهي، و تقويت وجدان و نفس لوامه است. تکرار تعهدنامه ای به نام نماز در طول روز و اوقات مختلف، یادآور مکرر ميثاق الهی به نمازگزار است. یادآوری قیامت و مالکیت خداوند بر آن، طلب ياري تنها از او، دعای مکرر برای هدایت و دوری از گمراهی و مورد غضب الهی قرار گرفتن و دیگر مفاهیم نماز، کافی است تا وجدان خفته را بيدار سازد، و نفس لوامه را تقويت و احيا كند.
یکی از این تعهدات اخلاقی که ریشه بسیاری از کج رویها را میخشکاند، توجه نماز به حقوق ديگران است.
بر اساس دستورهای اسلامي و احکام شرعي نماز با تضييع حقوق ديگران تضاد دارد. اصلاً نماز با هتک و محترم نشمردن حقوق ديگران جمع نمیشود. ازنظر اسلامي برای انجام نماز در مراحل مختلف ـ اعم از مقدمات، شرايط، اعمال، مکان و ساير ملحقات نماز ـ استفاده از مال غصبي جايز نيست، و اين کار سبب بطلان نماز ميشود.[24] در فقه اسلامي تأکيد شده است که حتي در مساجد و نمازخانهها اگر کسي جايي را براي نماز انتخاب کرده باشد، هرچند خود در آنجا نباشد، ولی شیئی مثل تسبيح یا مهري به علامت بازگشت برجای گذاشته باشد، ديگران حق ندارند جاي او را اشغال کنند، و حتي او ازنظر شرعي حق دارد در قبال واگذاري جايي که تصاحب کرده است پولي را از باب مصالحه دريافت کند.[25]
تمام موارد ذکرشده گوياي اين حقيقت تربيتي است که خداوند همهروزه و هر روز دستکم پنج مرتبه انسان را به تمرين رعايت حقوق ديگران واميدارد و از اين راه، جدي گرفتن حقوق ديگران و اهتمام به حق الناس را دروني ميسازد. بنابراين يکي از نقشهایی که نماز ميتواند در عرصههاي اجتماعي ايفا کند، اين است که با ممارست رعایت حق الناس آن را به يک فرهنگ ديني در تمام عرصههاي زندگي اجتماعي تبديل کند؛ فرهنگي بر پايۀ رعايت حقوق متقابل ميان افراد جامعه و اولويت بخشيدن به احترام گزاردن به اموال و حقوق ديگران.
تکبر سبب میشود بتوانی بهراحتی به حقوق دیگران تعرض کنی. تکبر انجام بسیاری از گناهان را توجیه میکند. شيطان با همين تکبر، از دستور خداوند سرپیچي كرد؛ راه تمرد در پيش گرفت و از فرمان خداوند که امر به سجده بر حضرت آدم کرد، سر باز زد.[26]
يكي از مهمترين آثار تربيتي نماز، رام كردن نفس سركش و از ميان بردن روح غرور و خودبيني و تكبر در انسان است. نماز مي تواند اين سد راه تكامل را در هم شكند و طغيان آتشفشان غرور را فرو نشاند. كسي كه آگاهانه در هر شبانهروز و در هر هفده ركعت دو بار پيشاني بر خاك گذارد، بهتدريج به ضعف خود پي ميبرد و خود را ذره كوچكي در برابر عظمت خالق مي بيند؛ بلكه صفري در برابر بي نهايت. ازآنجاكه كبر ريشه همه صفات ناپسند و موجب سقوط انسان و مانع تسليم شدن در برابر فرمان الهی است، پیراستن نفس از اين صفت زشت، موجب رشد و تكامل روح انسان خواهد شد. در همين زمینه حضرت زهرا(س) فرموده اند: دستور خداوند به انجام نماز برای پاکسازي از کبر و غرور است.[27] امير مؤمنان(ع) نيز ميان ايمان و نماز مقايسه نموده، نقش ايمان را تطهير باطني و نقش نماز را پاکسازي از کبر و غرور ذکر فرموده اند.[28] حضرت ثامنالائمه(ع) نيز در باب ذکر میفرمایند:
مداومت بر ذكر خداوند، سبب مي شود كه روح سركشي و طغيانگري بر انسان غلبه نكند. باعث نهايت خضوع و نهايت تواضع و دوري از كبر و غرور ميگردد.[29]
غرور يعني خودبزرگ بيني كه منشأ آن، نديدن عيوب خود است؛ همچنین ندیدن افراد بزرگتر از خود. انسان كم سواد در بين بي سوادان احساس غرور دارد. اگر اقامۀ نماز با طمأنينه همراه باشد و به معاني عبارات توجه شود هر دو عامل، غرور را رفع مي كند. يعني هم ما را متوجه عيوب خود مي سازد و هم بزرگترين موجود را در دل ما حاضر مينماید.
[1]. حمید محمدی فرد، مجلۀ اصلاح و تربیت، دورۀ قدیم، آبان 1376، شمارۀ 34، ص 5.
[2]. أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ (عنکبوت: 45).
[3]. هود: 114.
[4]. ایوانز تی. دیوید، بررسی مجدد رابطۀ دین و جرم، ترجمۀ علی سلیمی، ص142ـ178.
[5]. رادنی استارک و ویلیام سیمز بن بریج، دینکجروی و کنترل اجتماعی، ص173.
[6]. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص270.
.[7] علامه حلى، الالفین، ص159.
[8]. شیخ صدوق، الأمالی، ص389.
.[9] عيون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص109.
[10]. امیرالمومنین(ع)، (عبدالواحد تمیمی آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص257).
[11]. امیرالمومنین(ع)، (ابن شعبه حرانى، تحف العقول عن آل الرسول(ع)، ص99). "ورع" در تاج العروس به معنای دوری از محرّمات ذکر شده است.
[12]. امیر المومنین(ع)، (عبدالواحد تمیمی آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص257).
[13]. پیامبر اسلام(ص): (علامه مجلسی، بحار الانوار، ج68، ص336).
[14]. ریتا ال اتکنسون و دیگران، زمینۀ روانشناسی هلیگارد، ص361ـ362.
[15]. إِنَّ الإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ(عصر: 2)؛ كَلَّا إِنَّ الإِنْسَانَ لَیطْغَى (علق: 6).
.[16] إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ (یوسف: 23)؛ إِنَّمَا یأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ (بقره: 169).
.[17] بَلْ یرِیدُ الإِنْسَانُ لِیفْجُرَ أَمَامَهُ (قیامت: 5).
[18]. فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یلْقَوْنَ غَیا (مریم: 58).
.[19] مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، ج22، ص640.
[20]. فرانک پی. ویلیامز و مالین دی. مکشین، نظریههای جرمشناسی، ص212.
.[21] شیخ صدوق، الأمالی، ص389.
[22]. وإِنَّما یعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَ َقامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكاةَ وَلَمْ یخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسـى أُولئِكَ أَنْ یكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدین (توبه: 18)
[23]. وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ بَنی إِسْرائیلَ وَبَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَی عَشَرَ نَقیباً وَقالَ اللَّهُ إِنِّی مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَآتَیتُمُ الزَّكاةَ وَآمَنْتُمْ بِرُسُلی وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَ َقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَیئاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبیلِ (مائده: 12).
.[24] در رسالههای عملیه آمده است که در تمام حالات نماز و انجام مقدمات واجب نماز باید که از مال دیگران استفاده نشود. دربارۀ وضو آمده است:
- وضو با آب غصبى، حرام و باطل است.
- وضو با آبى كه معلوم نیست صاحب آن راضى است یا نه، حرام و باطل است.
باطل بودن وضو به علت اینکه از مقدمات واجب نماز است، سبب باطل شدن نماز نیز میشود.
دربارۀ لباس نمازگزاران نیز تأکیدشده است:
- كسى كه مىداند پوشیدن لباس غصبى حرام است، اگر عمداً با لباس غصبى یا حتى لباسى كه نخ، یا دکمه، یا چیز دیگر آن غصبى است نماز بخواند، نمازش باطل است.
همچنین نسبت به مکان نماز ذکر شده است:
- نماز در ملْك غصبى، اگرچه روى فرش، تخت و مانند آن باشد، باطل است.
- نماز خواندن در ملكى كه منفعت آن مال دیگرى است، بدون اجازۀ صاحب منفعت، باطل است؛ مثلًا اگر حتى مالك خانه یا هر شخص دیگرى، بخواهد در ملك اجارهاى نماز بخواند، باید از مستأجر اجازه بگیرد و نماز بدون اجازۀ او باطل است. (امام خمینی(ره)، رسالۀ توضیح المسائل، مسئلههای 262، 798، 847 و 848).
[25]. در مسئلۀ 849 اشاره شده است: كسى كه در مسجد نشسته است، اگر دیگرى جاى او را غصب كند و در آنجا نماز بخواند، بنابر احتیاط واجب، باید نماز خود را دوباره در محل دیگرى بخواند. (امام خمینی(ره)، رسالۀ توضیح المسائل، ص193، مسئلۀ 849).
.[26] وَإِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى وَاسْتَكْبَرَ وَكانَ مِنَ الْكافِرینَ (بقره: 34)؛ فَسَجَدَ الْمَلائِكَةِ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلاَّ إِبْلیسَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرینَ (ص: 73-74).
.[27] سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج1، ص316.
[28]. سیدرضى، نهج البلاغه، حکمت252، ص512.
[29]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج3، ص4.