■ سرابِ بی نمازی
فردی تشنه را تصور کنید که در بیابان به دنبال آب باشد. آنچنان تشنگی به او فشار میآورد که وقتی به پیش روی خود نگاه میکند سراب میبیند. چنان در پی آب است که متوجه نمیشود آن سراب است و بخار و گرما، و از آب خبری نیست. دواندوان میرود بهسوی آنچه گمان کرده آب است. جلو که میرود میبیند، آب نیست. حالا هم به آب نرسیده، هم تشنهتر و خسته شده است.
داستان آنانی که زندگی خوب، اما بدون بندگی خدا میخواهند همین است؛ آنانی که از ارتباط با خدا، بهویژه نماز، رویگرداناند. گاهی که برایشان از اهمیت و آثار نماز گفته میشود، تصور میکنند که اگر نماز نخوانند، فقط از آثار آن بیبهره شدهاند. آنها غافلاند که نهتنها از آثار آن بیبهرهاند، بلکه عذاب و شکنجة دوری از خدا را نیز باید تحمل کنند. همانند آنکه در پی سراب میرود و نهتنها از آب بیبهره است، بلکه باید عذاب تشنگی و خستگی بیشتر را بچشد.
اگر خداوند در ابتدای آیۀ 60 سورۀ غافر میفرماید: ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُم؛ "مرا بخوانيد تا شما را بپذيرم"، در ادامه نمیگوید که اگر هم نخواستید نیایید؛ بلکه میفرماید: "كسانى كه از عبادت من تكبّر مىورزند بهزودى با ذلت وارد دوزخ مىشوند: "إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرين.
دوری از نماز علاوه بر بیبهره شدن از آثار انسانساز آن و درنتیجه تقویت جنبۀ حیوانیت و شهوات انسان ـ که خود عامل انجام گناهان دیگر و عذاب جهنم است ـ عواقبی هم درپی دارد.
خداوند غیور، درعین مهربانی، آنهایی را که از عبادت و سجده در مقابل او سرکشی میکنند، با ذلت به آتش دوزخ وارد میکند.[1] امـام صـادق7 فـرمود: در جهنم درهاى است به نام سَقَر که دوزخِ متكبران است. سقر، از شدت حرارت خود به خداى عزوجل شكايت كرد و درخواست نمود به او اجازه دهد نفس بكشد. پس چون نفس كشيد، جهنم شعلهور شد! در سورۀ مدثر آمده است که بهشتیان از جهنمیان میپرسند، چه چیز باعث شد به جهنم آیید. آنها چند گناه را نام میبرند كه در صدر آنها ترک نماز است: مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ. [2]
البته آنان در این دنیا نیز در جهنم هستند؛ هرچند بهظاهر زندگی خوبی در چند روز دنیا داشته باشند. هركس از ياد خداوند رويگردان شود، زندگانى تنگ و سختی خواهد داشت و چنانكه در دنیا چشم به واقعیتها بسته است، روز قيامت نابينا برانگیخته میشود: "وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً ً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمی".[3] "ضَنْكاً" بهمعنى سختى و تنگى است. مراد از سختى و تنگى زندگى، نداشتن نيست؛ بلكه چهبسا معیشتی وسیع داشته باشد؛ اما همراه اضطراب و دلهره.
وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرين * وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُهْتَدُونَ * حَتَّى إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَالَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ * وَلَن يَنفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِكُون؛[4] و هركس از ياد [خداى] رحمان روىگردان شود، شيطانى بر او مىانگيزيم، و او برايش همنشين مىشود. و قطعاً آن [شيطان]ها آنان را از راه [خدا] بازمىدارند، و مىپندارند كه آنان رهيافتگاناند. تا هنگامى كه نزد ما آيد، گويد: اى كاش بين من و بين تو دورى خاور و باختر بود؛ پس چه بد همنشينى بودى! [به آنان مىگوييم: اين سخنان] امروز براى شما سودى ندارد؛ چون ستم كرديد، كه [در نتيجه] شما در عذاب شريكيد.
دوری از یاد خدا چنان زشت است که در روایات با گناهان بزرگی چون زنا مقایسه شده است. حتی از جهاتی از آن زشتتر دانسته شده است. مسعده از امام صادق7 سوال کرد: چرا به زناکار کافر نمیگویید؛ ولی تارک نماز را کافر میدانید. دلیلش چیست؟ حضرت فرمود: برای اینکه زناکار و مانند آن (شرابخوار) این گناه را به سبب شهوتش که بر او غلبه کرده است انجام میدهد؛ ولی تارک نماز، نماز را ترک نمیکند مگر به سبب سبک و ناچیز شمردن دستور خدا؛ بهخلاف زنا که شخص برای لذت انجام میدهد. پس هنگامی که در ترک نماز لذت نیست، فقط خوار نمودن دستور خداست، و هرکس دستور خدا را کوچک شمرد کافر میشود.[5]
در بیان عواقب ترک نماز روایات متعددی نقل شده است که اگر هر عاقلی مقداری به آنها توجه کند، عظیم بودن این گناه و آثارش را متوجه میشود و از این گناه دوری میکند.