■ به سوی تعریفی دوباره درباره کارکردهای رسانه ای نماز جمعه
بـرمبنای تحقیقاتی که صورت پذیرفته و خود بنده هم در آن نقش داشتهام،اگر بخواهیم کمی صـحبت کـنیم،هـنوز رسانههای سنتی 60 درصد نیازهای دینی مردم ایران را تاءمین میکنند، لذا رسانههای سنتی همچنان نقش مؤثرتر و در بـرخی موارد بیبدیلی در قیاس با رسانههای مدرن دارند.یکی از این رسانهها،نماز جمعه اسـت.مطابق تحقیق یاد شـده،در بـین مجموعه رسانههای سنتی و مدرن ایران جایگاه نماز جمعه صرفنظر از کارکردهای سیاسی و غیردینی آن(منظور کارکردهایی است که مستقیما به نیازها و پیامهای دینی مربوط میشوند)آنقدر پایین بود که به عنوان یک رسـانه سنتی مورد توجه جدی جامعه ایران از آن ذکری نکردیم،مگر اینکه مجموعه مخاطبانمان را به جمعیت متدینین محدود کنیم که در آن صورت نماز جمعه برای آنها رسانهء خیلی مهمی میشود.حالا شما حساب کـنید ایـن افراد چه بخشی از جمعیت کل ایران را تشکیل میدهند.نماز جمعه در تاریخ اسلام کارکردهای فوق العاده مهمی داشته است.مهمترین رسانهای بوده که میتوانسته مردم را بسیج کند و اطلاعات ناب دینی و اجـتماعی و سـیاسی را در اختیارشان قرار دهد.
چرا ما در جامعه خود و در دههء اخیر شاهد چنین وضعیتی هستیم؟
من علاقهمندم بحث خود را از دیدگاههای تئوریک شروع کنم و بعد به بحثهای دیگر بپردازیم.یکی از دیدگاههایی که در جـامعهشناسی و ارتـباطات وجود دارد،دیدگاه کارکردی و دیدگاه کارکردی ساختاری است.بر این اساس،همهء پدیدههایی که در جامعه وجود دارند بدون استثنا دارای کارکرد هستند.این کارکردها که باید در حوزهء ساختاریشان تبیین شوند،بـر چـند دسـتهاند:یک دسته کارکردهای آشکارند و دسـتهای دیـگر کـارکردهای پنهان.فرض کنید کارکرده آشکار نهادی مثل خانواده تولید نسل و بقای جمعیت در جامعه است.این کارکردها در فرهنگهای مختلف،متفاوت است.دیـگر ایـنکه هـرکدام از این نهادها و واقعیتهای اجتماعی میتوانند کج کارکرد هـم داشـته باشند یعنی به رغم نقشی که از آنها انتظار میرود،به راهی بیفتند که درست خلاف کارکرد مورد توقع بـاشد یـعنی تـاثیر کاملا متضاد و مخالف داشته باشند.سوم اینکه بعضی از علمای عـلوم اجتماعی میگویند،ممکن است پدیدهای به مرحلهای برسد که بدون کارکرد باشد.حالا در این مناقشه است یعنی کـارکردی کـه از پدیـدهای انتظار داشتند،دیگر از آن برنمیآید، لذا میشود بیکارکرد.
در صدر اسلام هدف از تـاسیس نـماز جمعه،کارکرد ارشادی آن بود یعنی پیامبر اسلام دنبال جایی بودند که مردم تازه مسلمان دور هـم جـمع شـوند تا در درجه اول عقاید و باورهای دینی در آنها تقویت شود،احساسات دینی در آنها درونـی شـود و نـوعی تغییر اخلاق و رفتار در یک رودررویی صمیمی بین رهبر اسلام و مردم علاقهمند به دین بـهوجود بـیاید.بـعد پیامبرپایههای دیگر حکومت خود را بر مبنای این اتفاق اصلی بنا کند.به تدریج مـیبینیم کـه بنابر نیازهای جامعه،کارکرد آموزشی نیز به مجموعه اضافه میشود،کارکرد اطلاعرسانی هـم بـه آن اضـافه میشود؛حتی مسجد جایگاهی میشود برای بحثهای سیاسی و نظامی،کارکرد یک رسانه-چه سـنتی و چـه مدرن-در طول تاریخ باید متناسب با شرایط،پویایی داشته باشد.
علت محدود شـدن رسـانههای سـنتی و به تعبیر دیگر عدم پویایی تعاریف آن در عصر فعلی را چطور تحلیل میکنید؟
وقتی ما از یک رسـانه تـعریفی را ارائه میدهیم و برمبنای آن، محدودههایش را تعیین میکنیم و میگوییم نماز جمعه یک رسانه عـبادی-سـیاسی اسـت،اول باید ببینیم این تعریف از کجا آمده و چرا این رسانه یک رسانه عبادی-سیاسی است،دوم ایـنکه چـرا تـوجه نمیشود آیا کارکردها و تعاریف متناسب با شرایط اجتماعی و بر مبنای اصول اسـلامی هـستند و یا مشخص و از پیش تعیین شدهاند. چقدر کارکردهای جدید به رسانههای سنتی بعد از انقلاب افزوده شده کـه بـرخی قابل مناقشه است ولی بسیاری از آنها قابل قبول بودند و باعث پویایی شدند کـه نـمونهء کامل آن را در مسجد محقق میبینیم.مساجد شـد پایـگاه نـظامی،شد پایگاه هنری،و برنامههای آموزشی و برنامههای خـاص نـوجوان و جوانان یعنی کارکردهای متناسب با شرایط انقلاب باعث بازتعریفی از مسجد شد یعنی در عـین حـال که مسجد به عنوان یـک پایـگاه عبادی حـفظ مـیشد، کـارکردهای دیگری نیز داشت.
در ابتدای انقلاب تـعریف مـا از نماز جمعه این بود که دنبال رسانهای برای احیای یک آیین عـبادی و هـمچنین طرح مهمترین مسائل سیاسی جامعه در آن بـودیم.آن موقع به دلیل ضـعف رسـانههای مدرن این نیازها واقعا وجـود داشـت.در آن زمان بحرانهای سیاسی موجود باعث میشد انقلابیون دنبال تریبونی باشند که ارزشـها و تـوصیههای رهبران انقلاب از طریق آن منتشر شـود امـا بـه تدریج که جـلو آمـدیم،دیدیم بخش عمدهای از نـیازهای دیـنی و سیاسی مردم از طرق دیگری مثل رادیو،تلویزیون و مطبوعات تاءمین میشود.شما الان از مردم بپرسید ایـن اطـلاعات و اخباری که از طریق تریبون نماز جـمعه در اخـتیار شما گـذاشته مـیشود،آیـا برای نخستینبار است کـه میشنوید یا دو هفته،سه هفته،یک ماه قبل شنیدهاید و تحلیل هم کردهاید.بعضی از شرکتکنندگان در نـماز جـمعه که در موضوعات مختلف اجتماعی دارای تحلیل هـستند، مـیگویند مـا در حـال حـاضر نیازهای جدیدی داریـم یـعنی الان کارکردهایی وجود دارد که به وسیله رسانههای دیگر و یا از طریق ارتباطات میان فردی و گرویه دیگر برآورده نـمیشود.مـن مـیخواهم از این استفاده کنم و بگویمرسانهای به نام نـماز جـمعه امـروزه در سـاختار اجـتماعی مـا باید دوباره تعریف شود و برمبنای تعریف مجدد باید کارکردهای جدیدی را هم برایش در نظر بگیریم؛ هنوز همان تعریف و همان کارکردهای ابتدای انقلاب را داریم اجرا میکنیم.یک مسئله مـهم این است که در مقوله ارتباطات،آخرین تاثیر قهری یکسان بودن پیام،دلزدگی و خستگی مخاطب است.اگر ما میخواهیم مردم به پیامهای ما حساس باشند،راهش این است که آدمهای جـدیدی را بـا بیان نو و چهرهء نو و ادبیات نو به عنوان خطیب نماز جمعه مطرح کنیم.این،نوگرایی به معنی منفی آن نیست.ما در حوزه و دانشگاه آدمهای بسیار متدین و آگاه دینی داریم
بـه سـوی تعریفی دوباره گفتوگو با دکتر ناصر باهنر درباره کارکردهای رسانهای نماز جمعه که باید در نماز جمعه به عنوان خطیب نماز جمعه مطرح شـوند.نـکته بعد اینکه باید در محتوای ارائه شـده در نـمازهای جمعه تغییر ایجاد کنیم.به تازگی گفتهاند ما میخواهیم موضوعاتی را مطرح کنیم که به هیچوجه در طول سالهای گذشته در نماز جمعه مطرح نبودهاند از جمله مـوضوعاتی هـنری که این خود قـدم بـسیار مهمی است.
نکتهء آخر اینکه من با همهء احترامی که برای سیاستگذاران نماز جمعه قائل هستم،معتقدم تغییر در این شورا ضروری است.نه این که این افراد آدمهای متعهد و پرتـلاشی نـیستند؛من تکتک این عزیزان را میشناسم و برایشان احترام قائلم اما در هر نهادی،یک مجموعه در دورهای خاص میتواند تولید فکر و اندیشه کند،بعد به آدمهایی نیاز است که افکاری جدید،آگاهیهای جـدید و ایـدههای جدید بـیایند و راه قبل را تکمیل کنند.تا زمانی که در ستاد سیاستگذاری و برنامهریزی تغییر بهوجود نیاید،ما همچنان با این مـسئله مواجهایم.باید نشست و اینبار تعریف رسانه،کارکردهای جدید و نقشهای جدیدش را مـطرح کـرد.
دربـاره محتوای خطبههای نماز جمعه هم آیا تغییراتی را ضروری میبینید؟این محتوا در چه جهانی باید تغییر کند؟
اگر مسائل مطروحه در نـماز جـمعه را طی سالهای اخیر تحلیل محتوا کنیم،به دو نکته میرسیم؛اول اینکه تعریف ما از مـخاطبان نـماز جـمعه متدینین مسجدرو بود یعنی گفتهایم با آدمهای متدینی رو بهرو هستم که نمازشان را میخوانند،روزهشان را مـیگیرند و مسجدشان را میروند؛اصلا اینها آدمهایی نیستند که مشکل داشته باشند و نماز جمعه را بـرای اینها تعریف کردهایم.دوم ایـنکه نـماز جمعه را محدود کردهایم به طرح یک سلسله مسائل سیاسی و بین المللی و مناسبتها.
اگر احیانا بحثهای دیگر هم مطرح میشود،سریع سروتهاش را هم میآوریم تا برسیم به خطبهء دوم که بحث سـیاسی است.مگر دین اسلام یک دین همه بعدی نیست؟مگر ما نمیگوییم اسلام انقلابی و اسلام ناب را میخواهیم؟اسلام نابی که امام میگفت اسلامی است که در همهء جهات حرف دارد.باید در نماز جمعه مجموعهای از موضوعات مورد نـیاز نـه برای متدینین ویژه بلکه برای همهء مردم ایران که علاقهمند به دین هستند و دوست دارند خیلی از حرفها را از چنین تریبونی بشنوند،مطرح شود.ما باید دو کار انجام دهیم؛یکی اینکه تـعریف خـود را از مخاطبان این رسانه گسترش دهیم.دوم تنوع مطالب مطروحه را بیشتر کنیم.یکی از راههایش این است که اگر در خطبههای اصلی محذوراتی داریم،در سخنرانیهای پیش از خطبه بیاییم به تناسب نیازهای مـردم از هـنرمندان و جامعه شناسان و نویسندگان انقلابی دعوت کنیم تا هم به نیازهای مردم پاسخ گفته شود و هم این افراد به جامعه معرفی شوند.
در یک جمعبندی با توجه به فضای رسانهای کـشور چـه عـناصری را باید در کنار هم جمع کـنیم تـا بـه فراگیر شدن این رسانه نزدیک شویم؟
به عنوان جمعبندی عرایضم باید بگویم،اول:یک بازتعریف از نماز جمعه به عنوان رسانهای که باید دوبـاره تـعریف شـود،ضروری است.اینکه میگوییم نماز جمعه یک رسـانه اسـت،باید ببینیم پیام آفرینان آنچه کسانی باید باشند.پس بازتعریف پیامآفرینانش هم لازم است.دوم کارکردها،هدفها و نقشهای امروزین آن چیست؟ سوم پیـامهای جـدید چـه میتواند باشد؟چهارم مخاطبانش چه کسانی هستند؟اصلا این رسانه متعلق به چه کـسانی است؟اگر این را روشن کنیم،خیلی از بحثهایمان حل و فصل میشود.و پنجم اینکه تعامل این رسانه با رسانههای دیگر چیست؟در فرهنگ اسـلامی ایـرانی چـطور باید سیاستگذاری و برنامهریزی شود؟
ارتباطات سنتی و رسانههای سنتی در جوامع در حال گذار نـقش مـهمی را بازی میکنند.در این نوع جوامع نوعی بحران مشروعیت برای رسانههای جمعی اتفاق افتاده است.مثلا در جـامعهء خـودمان تـا قبل از انقلاب رادیو و تلویزیون در بین مردم مشروع و مقبول نبود و حد اکثر بـه عـنوان یـک وسیلهء سرگرمکننده مطرح بود که فیلمهای سینمایی و سریالهایش را میدیدند اما نه در حوزهء اطلاعرسانی و نـه در حـوزهء سـیاسی و...رسانهء مشروع و مقبولی نبود.مردم اطلاعاتشان را از طریق رسانههای سنتی به دست جامعه بخواهند در حـوزهء اطـلاعات موفق عمل کنند،باید سیاستگذاری و برنامهء ارتباطی طوری باشد که رسانههای سنتی و رسـانههای مـدرن در جـریانی هماهنگ به صورت همگرا عمل کنند. اگر شما برای مباحث ارتباطی خود هدفی را در نـظر گـرفتهاید، باید ارتباطات سنتی با مزیتها و کارکردهایشان در کنار ارتباطات مدرن(رادیو و تلویزیون و مطبوعات و...)بـا ویـژگیهای خـود طوری عمل کنند که با همکاری یکدیگر از عهده دستیابی به این اهداف بر آیند.در چـنین شـرایطی است که جامعه به رشد صحیح در شرایط فرهنگی خود میرسد.اما در ایران؟محور فـرهنگ در ایـران اسـلام
رسانهای به نام نماز جمعه باید در ساختار اجتماعی ما دوباره تعریف شود و برمبنای این تـعریف،کـارکردهای جـدیدی هم برایش درنظر بگیریم؛هنوز کارکرد نماز جمعه براساس همان تعریف«سـیاسی-عـبادی»اول انقلاب است.
رسانههای سنتی و مدرن باید هماهنگ و همگرا باشند،نه اینکه امروز بنشینیم و بحث کنیم رادیـو و تـلویزیون کجا به اصول دینی ما آسیب میرسانند و سعی کنیم بهوسیله نماز جـمعه ایـن آسیب را برطرف کنیم. یعنی تمام مؤلفههای فرهنگی ایران حول اصـول اسـلامی دور میزند،ارتباطات سنتی و ارتباطات مدرن برمبنای اصول اسلامی باید آنگونه تنظیم شوند کـه بـهطور همگرا و مکمل در یک جهت حـرکت کـنند.این اتـفاق تـا سـال 57 به بعد امکانی فراهم آمد کـه در طـول تاریخ ارتباطات ایران بینظیر بود؛به این ترتیب که هم رسانههای سـنتی و هـم رسانههای مدرن در اختیار متدینین معتقد بـه اسلام و انقلابیون قرار گـرفت.
کـسانی که در حوزهء سنت درس خوانده بـودند،آمـدند به رادیو و تلویزیون و آدمهایی که رادیو و تلویزیون را اداره میکردند،همان کسانی بودند که در حـوزهء ارتـباطات سنتی کار کرده بودند،مـعتقد بـودند و بـا ویژگیهایش آشنایی داشـتند.دیـگر دورهء اینکه ما بـنشینیم و بـه عنوان تکرسانه برای خودمان برنامهریزی کنیم،گذشته است. مثلا قبل از انقلاب جامعهء روحانیت مـبارز تـشکیل میشود و میگوید مساجد در اختیار من اسـت،نـه رادیو و تـلویزیون در اخـتیارم ات نـه مطبوعات.برای مسجد بـه عنوان تنها رسانه برنامهریزی میکنم. عدهای مثل شهید باهنر،شهید بهشتی و شهید مطهری می گـویند مـا به لطاف الحیل توانستیم کتابهای درسـی دیـنی را در اخـتیار بـگیریم. ایـن رسانهای است کـه در اخـتیار ماست،به بقیه هم دسترسی نداریم، پس میآییم برای این برنامهریزی میکنیمو از قابلیتهایش بهره میبریم.
امـا در رایـطی بـعد از انقلاب که رادیوی ما دینی است،تـلویزیون مـا دیـنی اسـت،مـطبوعات مـا دینی است،مردم میتوانند اطلاعات دینی خود را علاوهبر رسانههای سنتی از اینها نیز دریافت کنند.این غلط است که ما بنشینیم و بگوییم نماز جمعه یک رسانهء عبادی سـیاسی است و همین.
این رسانه وقتی در کنار رسانههای دیگر قار میگیرد باید طوری برنامهریزی شود که از مزیتهای نسبی هرکدام در جای خود استفاده کنیم.باید به گونهای برنامهریزی شود که این رسـانه خـلاء و کمبودهای ارتباطی رسانههای دیگر را پر کند یعنی باید ببینیم نماز جمعه چه کارهای میتواند بکند که رسانههای دیگر نمیتوانند بکنند یا رسانههای دیگر در چه جاهایی کمبود یا نیاز به نـماز جـمعه دارند که نماز جمعه بیاید آن را تکمیل کند.نکته در این است ه این نگاه مکمل در جامعه ما حتی نسبت به نماز جمعه وجود نداشته اسـت.مـا به آن در یک سیستم متعامل نـگاه«هـمگرا و پویا»میگوییم. پویا به این معنا که اگر رادیوی ما در اول انقلاب کارهایی میکرد، (به تصویر صفحه مراجعه شود) الان در دههء سوم انقلاب صدها کار دیـگر انـجام میدهد.رسانههای سنتی مـا بـاید آنقدر پویا باشند که بتوانند خود را با شرایط جدید تطبیق دهند.
چه باید کرد که در عین حرکت به سمت همگرایی و نگاه مکمل،آسیبهای حاصل از قالبگرایی،به رسانههای سنتی از جمله نـماز جـمعه وارد نشود؟
فرضمان این است که هم نماز جمعه و هم رادیو و تلویزیون زیر نظر ولی فقیه است.منتها توصیهای که میتوانم بکنم این است که شورای سیاستگذاری رادیو و تلویزیون و شورای سیاستگذاری ائمه جـمعه بـبینند اصول مـوردنظر رهبری در این قضایا چیست و با یکدیگر هماهنگ عمل کنند.الان زمان واگرایی نیست یعنی اگر تصور کنیم رادیـو و تلویزیون ما دارد به سمت سرمایهداری حرکت میکند و نماز جمعه بیاید در جـهت حـل مـشکلات آن حرکت کند؛ آنوقت این(ناهماهنگی)یک ضایعه است در کشور ما یعنی ما مهترین نقطهء عطف تاریخ ارتـباطیمان را بـه همین راحتی از دست میدهیم.زمان،زمان آسیبشناسی نیست یعنی ببینیم رادیو و تلویزیون کـجا دارد بـه اصـول دینیمان ضرر میزند نماز جمعه بیاید آنجا را پر کند.این نگاه اصلا نگاه درستی نیست.تـا موقعی که این نگاه وجود دارد یعنی ما در اصولمان مشکل داریم.
ما بحثهایمان را از خـیلی پیشتر باید شروع مـیکردیم.در بـحث من این است شرایطی که همهء هدفها به سمت نشر معارف ناب دینی است-البته ممکن است کوتاهیهایی هم وجود داشته باشد- این دو چطور میتوانند به کمک هم بیایند.در این شـرایط ما داریم نوعی همگرایی ارتباطی را تجربه میکنیم و باید از این شرایط استفاده کنیم.
تنها رسانهء سنتی که در کشور ما بهطور گسترده همراه با رسانههای مدرن بهوجود آمد،نماز جمعه بود.نماز جـمعه بـه عنوان یک رسانه مستقل بعد از انقلاب راه افتاد،رادیو و تلویزیون هم به کمک آن آمدند.اگر یک فرایند رسانهای بخواهد تاثیر بگذارد باید در درجه اول توجه مخاطب به موضوع پیام جلب شـود.یـکی از کارهایی که رسانهها میتوانند در جهت همگرایی با نماز جمعه انجام دهند،این است که ما موضوعاتی را که در نماز جمعه مطرح میشود،بعد از آن رها نکنیم.مثلا ممکن است یکی از خـطبا در مـورد مسائل قضایی صحبت کند که رسانهای مانند تلویزیون در برنامهای نظیر گفتوگوی ویژه خبری شکبهء دو میتواند آن را پیگیری کند.
اگر در خطبهها محذوراتی داریم، میتوانیم در سخنرانیهای قبل از خطبهها هنرمندان و نویسندگان و جامعهشناسان انـقلابی را دعـوت کـنیم تا هم به نیازهای مـردم پاسـخ گـفته شود و هم آن افراد به مردم معرفی شوند.