■ مادر جان! بیشتر از همه، سر بازرسی نماز ایستادیم و بيشتر از هر چیز از نماز صبح سوال میشد...
خاطرهای از مادر شهید جهاد مغنیه:
دو هفته بعد از شهادت جهاد، خواب دیدم آمده پیشم، مثل زمانی که هنوز زنده بود و به من سر میزد و میآمد پیشم.
گفتم: جهاد، عزیز دلم، چرا اینقدر دیر آمدی؟ خیلی منتظرت بودم.
جهاد گفت: بازرسیها طول کشید، برای همین دیر آمدم.
در عالم خواب یادم نبود شهید شده، فکر کردم بازرسی های سوریه را می گوید. گفتم: مگر تو از بازرسی رد می شوی؟
گفت: آره، بیشتر از همه سر بازرسی نماز ایستادم.
با تعجب گفتم بازرسی چی؟
گفت: بازرسی نماز. و ادامه داد، بیشتر از همه چیز از نماز صبح سؤال می شود. نماز صبح.
تازه یادم آمد جهادم شهید شده.
پرسیدم: حساب قبر چی؟
گفت: شهدا حساب قبر ندارند. حسابی در کار نیست. ما هم الان کارمان تمام شد و راه افتادیم...
■ به بهانه روز جوان
لطفا به سوالات نم ... ■ دعا و فشار خون
دانشمندان واحد پزشکی ... ■ کارکرد های تحلیلی نماز(نیت=کارکرد پنها ... ■ امیل دورکیم که از نخستین جامعه شناسان ... ■ یک یادداشت مرتبط با وظیفه ما در این ای ... ■ خاطره سازی
یکی از بهترین روشهایی که م ... ■ آیت الله بهجت رحمت الله علیه:
استاد ا ... ■ می خوایی بدونی هدف نهایی از خلق تو چیه ... ■ عرض زندگی شما چقدر است؟
معمولا انسانه ... ■ وقت نماز مختص او
نبی اکرم هنگام نما ...