■ اولین شهیدی که پیامبر برآن نماز خواند
حمزه نخستین کسى بود که پیامبر (ص) بر جنازه او چندین مرتبه نماز خواند، شهیدان دیگر را هم مىآوردند و کنار او مىگذاشتند و پیامبر (ص) بر حمزه و یکایک شهیدان نماز مىگزارد ...
در جنگ احد وقتی جنگ تمام شد و مشرکان احد را ترک کردند، مسلمانان به جمع آوری کشتهشدگان خود پرداختند، پیامبر (ص) بر بالین حمزه آمد و بر او نماز گزارد، پیامبر (ص) دستور فرمود تا هیچ یک از شهدا را غسل ندهند و فرمود: آنها را با خون ها و زخم هایشان بپیچید که هر کس در راه خدا مجروح شود، روز قیامت با همان جراحت برانگیخته مىشود، رنگ او رنگ خون خواهد بود و بوى او بوى مشک. همچنین فرمود: آنها را رها کنید که من در روز قیامت گواه ایشان خواهم بود. حمزه نخستین کسى بود که پیامبر (ص) بر جنازه او چندین مرتبه نماز خواند، شهیدان دیگر را هم مىآوردند و کنار او مىگذاشتند و پیامبر (ص) بر حمزه و یکایک شهیدان نماز مىگزارد، چنان که هفتاد مرتبه بر او نماز گزارد، چون عده شهیدان هفتاد نفر بود. همچنین گفتهاند: شهیدان را نه نفر نه نفر مىآوردند و کنار حمزه مىگذاشتند، که با او ده نفر مىشدند و بر آنها نماز خوانده مىشد، آن گاه نه نفر را بر مىداشتند ولى جنازه حمزه همچنان باقى مىماند و نه نفر دیگر را مىآوردند. و گفتهاند که حضرت بر آنها نه بار و هفت بار و پنج بار تکبیر مىگفت و این کار هفت مرتبه صورت گرفت. طلحه بن عبید الله و ابن عباس و جابر بن عبد الله مىگویند: پیامبر (ص) هنگامى که بر کشتگان احد نمازگزاردند، فرمودند: من گواه اینان خواهم بود. ابو بکر گفت: اى رسول خدا، مگر آنان برادران ما نبودند و ما هم مانند ایشان جهاد نکردیم؟ فرمود: چرا، ولى اولا: این گروه بهره و نصیبى از این جنگ نبردند، ثانیاً نمىدانم شما بعد از من چه کارها خواهید کرد. ابو بکر گریست و گفت: مگر ما بعد از تو زنده خواهیم بود؟[1]
با توجه به ایام شهادت حمزه (ره) این بزرگ حامی رسول خدا و بزرگ شهیدِ صدر اسلام، نگاهی داریم به زندگی جهادی او.
نگاهی کوتاه به دوران زندگی حضرت حمزه علیه السلام
حمزة بن عبدالمطلب ملقب به «سیدالشهدا»، «اسدالله» و «اسدالرسول» کنیه او ابوعماره و ابویعلی است. مادرش هاله دختر «وهیب» و دخترعموی «آمنه» بنت وهب، مادر رسول خدا صلی الله علیه و آله است. حضرت حمزه عموی پیامبر اسلام و برادر رضاعی او است؛ زیرا هر دو از پستان مادری بنام ثُوَیْبه شیر خوردهاند.
حضرت حمزه، بنابر نظر مشهور دو سال از رسول خدا بزرگتر بود و بنا به گفته مشهور مورخان، او در سال دوم بعثت، اسلام را پذیرفته است. بنا به نقل ابن اثیر و گروهی از مورخان، چون حمزه سیدالشهدا ایمان خویش را اظهار کرد، سردمداران قریش فهمیدند که پیامبر از این پس نیرومند شده و اسلام دارای مدافع قوی گردیده است و با گرویدن وی به اسلام، از طرحها و نقشههای زیادی که بر علیه اسلام و مسلمین ترسیم کرده بودند منصرف شدند.
حضرت حمزه همزمان با هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه، هجرت نمود و در صف مهاجرینِ اولین قرار گرفت. او اولین فرمانده و پرچمدار اسلام است که از سوی رسول خدا در رأس گروهی از مسلمانان برای پاسخگویی به حمله مشرکان، به محلی بنام «سیف البحر» اعزام گردید.
در جنگهای متعدد دیگر مانند بدر و احد شرکت نمود و در بدر امتحان سختی را از سرگذراند و از سران قریش چند نفر، از جمله شیبة بن ربیعه و طُعَیمة بن عدی را به دست خود هلاک ساخت و در قتل یکی دیگر از مشرکان نامی؛ یعنی «عتبة بن ربیعه» با امیرمؤمنان علیه السلام شرکت جست. شجاعت حضرت حمزه در جنگها زبانزد خاص و عام و مورد تأیید دوست و دشمن است ولذا در جنگ بدر و اُحُد وی با هر دو دست و با دو شمشیر میجنگید.
حضرت حمزه در میدان جنگ با نصب کردن «پرِ شترمرغی» به سینهاش از دیگر فرماندهان و جنگجویان مشخص و برجسته بود و به همین جهت در جنگ بدر یکی از سران دشمن پس از آن که به اسارت مسلمانان درآمد و چشمش به حمزه افتاد، پرسید: این کیست؟ گفتند: حمزة بن عبدالمطلب. وی با تعجب گفت «ذلِکَ فَعَلَ بِنا الأفاعِیل» او بود که صفوف ما را تار و مار کرد و ما را به روز سیاه نشاند! حضرت حمزه در سال سوم هجرت در جنگ احد پس از کشتن سی و یک تن از سران دشمن به مقام ارجمند شهادت نایل گردید.
حذف فرهنگی:
شخصیت بارز حضرت حمزه سیدالشهدا، مجاهدت و فداکاری و حضور حماسی او در صحنههای جنگ، حمایت و دفاع وی از مقام شامخ نبوت در سالهای اول بعثت و پس از هجرت و شهادت مظلومانه و شجاعانهاش ایجاب میکرد که یاد او و ذکر فضایل و معرفی شخصیت او، به صورت بزرگترین و زیباترین الگو و سرمشق در منابع اسلامی منعکس و در رأس بیان فضایل سایر شخصیت های اسلامی؛ از اقوام و عشیره و صحابه رسول خدا قرار گیرد. لیکن مراجعه به منابع حدیثی و مجموعههای اولیه اهل سنت نشانگر این است که متأسفانه همان سعی و تلاش که از سوی خلفای اموی در کمرنگکردن شخصیت امیرمؤمنان علیه السلام و تحقیر ابوطالب و عقیل بکار گرفته شده به علل و انگیزههای خاصی، درباره حضرت حمزه عمیقتر و در حذف شخصیت او قویتر گردیده است.
پس از گذشت چهل سال از جنگ احد و در دوران خلافت معاویه و طبق دستور وی، تصمیم گرفته شد به بهانه حفر قنات در احد قبر حضرت حمزه را نبش و پیکر او را به نقطه دیگر منتقل نمایند و یاد و اثر او را به تدریج به فراموشی بسپارند ولی چون این تصمیم با شکست مواجه گردید، راه دیگری را برگزیدند؛ یعنی مصمم به حذف فرهنگی آن بزرگوار از طریقِ به فراموشی سپردن فضایل او شدند و بدین وسیله هدف خویش را تأمین نمودند و بدین گونه، شخصیت آن بزرگوار در هالهای از ابهام و در پشت ابرهای تاریخ و حدیث قرار گرفت.
این حرکت را در منابع دست اول و در مجموعههای حدیثی که محصول همان سیاستها است و در عین حال صحیحترین منابع تلقی میشود، میتوان به وضوح مشاهده کرد و با مراجعه به صحاح و مسانید به این حقیقت تلخ پی برد: برای نمونه دو کتاب مهم حدیثی «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» را، که در رأس همه منابع حدیثی قرار گرفتهاند، مطرح میکنیم: بخشی از این دو کتاب را «کتاب الفضائل» و نقل مناقب اقوام و عشیره و اصحاب و یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله به خود اختصاص داده و برای ذکر فضایل تک تک آنان باب مستقلی عنوان گردیده است:
در باب فضایل اقوام پیامبر صلی الله علیه و آله فضایل «عباس بن عبدالمطلب»، «جعفربن ابی طالب»، «عبدالله بن جعفر» و فضایل «زبیر» پسرعمه رسول خدا صلی الله علیه و آله و «ابوالعاص» داماد آن حضرت که در جنگ بدر به اسارت مسلمانان درآمد و پس از آزادی اسلام را (شاید هم برای دستیابی به همسرش زینب) پذیرفت، آمده است و باز در این بخش فضایل «سعد بن ابی وقاص» به عنوان این که او از قبیله «آمنه» مادر رسول خدا صلی الله علیه و آله و از اخوال و داییهای «قبیلهای» پیامبر محسوب است، ذکر گردیده ولی از حضرت «حمزه» محبوبترین عموی رسول الله اسمی به میان نیامده است! و در بخش فضایل اصحاب برای بیان فضایل «عبدالله بن سلام»، «عبدالله بن عمر»، «ابوهریره»، «ابوموسی اشعری» و بالأخره برای بیان فضایل «ابوسفیان» و «معاویه» باب مستقلی عنوان گردیده ولی از بزرگترین صحابه پیامبر، مهاجر الی الله و مجاهد فی سبیل الله «حمزه سیدالشهدا» یاد نشده است، گویی پیامبر اسلام نه عمویی به نام «حمزه» داشته و نه صحابهای به نام «ابوعماره»! و سایر صحاح و سنن نیز از این رویه پیروی کرده و در این مسیر حرکت نمودهاند و هلم جرا...!
ولی در عین حال میتوان با مراجعه به متون تفسیری و حدیثی و تاریخی، به مطالب ارزشمند و بجای مانده درباره آن حضرت دست یافت که از جمله آنها،" حضرت حمزه در کلام رسول خدا صلی الله علیه" است که جایگاه ایشان را نمایان میسازد.
حضرت حمزه در حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله
اینک به بیان بخشی از فضایل حضرت حمزه میپردازیم که از زبان رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده و به دست ما رسیده است و با بخشی دیگر، در صفحات آینده و به مناسبتهای مختلف آشنا خواهیم شد.
1- حمزه، سید همه شهدا، جز انبیا و اوصیا است:
شیخ المحدثین صدوق رحمه الله در ضمن حدیث مفصلی، با اسناد به حضرت سلمان، نقل میکند: «در ایام مریضی رسول خدا صلی الله علیه و آله که به ارتحال آن بزرگوار منتهی گردید، در کنار بستر آن حضرت بودم که حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام وارد شد، وقتی ضعف شدید را در پدر بزرگوارش دید، اشک به صورتش جاری گردید. رسول خدا برای تسلی و آرامش دخترش، از عنایات و برکات خداوند بر اهل بیت سخن گفت و بخشی از نعمتهای خدا را، که بر این خاندان ارزانی داشته است، برشمرد تا بدین جا رسید که: ...دخترم! ما اهل بیتی هستیم که خداوند شش صفت و ویژگی را بر ما عطا کرده است که بر هیچیک از گذشتگان و آیندگان عطا ننموده است؛ زیرا پیامبر ما سید انبیا و مرسلین است و آن پدر تو است و وصی ما سید اوصیا است و آن همسر تو است و شهید ما سیدالشهدا است و آن حمزة بن عبدالمطلب عموی پدر تو است. فاطمه علیهاالسلام گفت: ای فرستاده خدا، آیا او فقط سید شهیدانی است که با وی به شهادت رسیدهاند؟ پیامبر فرمود: نه، بلکه او سید شهدای اولین و آخرین، بجز انبیا و اوصیا است.[2]
با توجه به مضمون این حدیث، معلوم میشود که هم حضرت حمزه و هم حضرت حسین بن علی علیهماالسلام برای همیشه، از افتخار «سیدالشهدا» بودن برخوردارند. و این لقب برای همیشه به آن دو بزرگوار اطلاق میگردد؛ با این تفاوت که حسین بن علی حتی نسبت به حضرت حمزه هم سید و سرور است ولی حضرت حمزه سید است نسبت به سایر شهدا.
2- حضرت حمزه از سروران اهل بهشت است:
شیخ صدوق همچنین از انس بن مالک نقل میکند که: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ما فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشتیم. رسول الله، حمزه سیدالشهدا، جعفر ذوالجناحین، علی، فاطمه، حسن، حسین و مهدی علیهمالسلام.[3]
3- حضرت حمزه، محبوبترین عموی رسول خدا صلی الله علیه و آله:
صدوق رحمه الله از امام صادق علیه السلام و آن بزرگوار از جدش رسول خدا نقل میکند که فرمود: «اَحَبّ اِخوانی اِلَیَّ علّی بن أبیطالب و أحَبّ أعْمامی اِلیَّ حَمْزَة؛[4] محبوبترین برادرانم علی بن ابی طالب و محبوبترینِ عموهایم حمزه است».
4- حمزه محبوبترین نامها در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله:
کلینی رحمه الله از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که: «جاءَ رَجلٌ اِلَی النبی صلی الله علیه و آله فقال یا رَسُول اللّه وُلِدَ لی غلامٌ فماذا اُسَمّیه؟ قال: سَمِّهِ بأحَبِّ الأسماء اِلیّ؛ حَمْزة؛[5] شخصی محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای فرستاده خدا، فرزند ذکوری برایم متولد شده است، چه نامی بر وی نهم؟ فرمود: او را «حمزه» نام بگذار که محبوبترین نامها در نزد من است».
5- حمزه یکی از چهار راکب در قیامت:
مرحوم صدوق رحمه الله در ضمن حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین نقل میکند: «و ما فی القیامة راکبٌ غَیرنا وَ نَحنُ أربعةٌ فَقام اِلَیه العَبّاس بن عبدالمطلب، فَقال: مَنْ هُم یا رسول اللّه؟ فقال: امّا أَنا فَعَلی البراق... و عَمّی حمزة بن عبدالمطلب اسداللّه و اسد رسوله سیدالشهدا عَلی ناقتی الغضباء... و أخی علیّ، عَلی ناقة من نوق الجنّة؛[6] در قیامت همه پیاده هستند به جز ما چهار تن. عباس بن عبدالمطلب عرض کرد: ای رسول خدا، آن چهار تن کدامند؟ فرمود: اما من سوار بر براق خواهم بود... و عمویم حمزة بن عبدالمطلب اسدالله و اسد رسول و سیدشهدا بر شتر غضبای من سوار خواهد شد. و برادرم علی بر شتری از شتران بهشتی.»
6- حضرت حمزه انجام دهنده نیکیها و بجاآورنده صله رحم:
ابن حجر عسقلانی نقل میکند که: رسول خدا چون در کنار جسد مُثله شده عمویش حمزه نشست، خطاب به وی چنین فرمود: «رَحِمکَ اللّه أی عمّ، لَقَدْ کُنتَ وَصُولاً لِلرَّحِمِ فَعُولاً لِلْخیرات؛[7] ای عمو! خدای رحمت کند تو را، که در صله رحم و انجامدادن کارهای نیک فعال و کوشا بودی».
و این توصیف از زبان رسول خدا و معرفی حضرت حمزه به عنوان «وَصُول رَحِم» و «فَعول خیرات» امتیازی است که اختصاص به آن حضرت دارد.
7- حضرت حمزه شفیع در روز قیامت:
در حدیث مفصلی که امیرمؤمنان علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده، آن حضرت، درباره حضرت حمزه میفرماید: «اما انّ حمزة عمی یُنَحّی جهنّم مِن مُحِبِّیه؛[8] همانا در قیامت عمویم حمزه جهنم را از دوستدارانش دور خواهد کرد».
8- در پایه عرش نوشته شده است: «حمزه اسداللّه» و...
در بصائرالدرجات در حدیثی از امام باقر علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که آن حضرت درباره تعداد انبیا و تعداد اولوالعزم از آنان و این که هر پیامبری دارای وصی بوده، سخن گفته و آن گاه به خصوصیات خود و خاندانش اشاره میکند و در ضمن آن میفرماید: «وَعَلی قائمة العرش مکتوبٌ: حمزة اسدالله و اسد رسوله و سیدالشهدا».[9]
9- حضرت حمزه در دعای رسول خدا صلی الله علیه و آله:
ابن ابی الحدید نقل میکند[10] که در جنگ خندق چون امیرمؤمنان علیه السلام با عمرو بن عبدوَد مواجه شدند و مبارزه آنان آغاز گردید، پیامبر صلی الله علیه و آله رو به آسمان کرد و دستانش را بالا گرفت و این دعا را مکرر خواند: «أللّهمّ اِنّکَ اَخَذْتَ مِنّی عُبیدة یومَ بَدر وَ حمزة یَوْمَ اُحُد فَاحْفَظ عَلَیَّ الیومَ علیّا... رَبِّ لاَتَذَرْنِی فَرْدا وَ أَنْتَ خَیْرُالْوَارِثِینَ؛[11] خدایا! پسرعمویم عبیده را در جنگ بدر و عمویم حمزه را در جنگ احد از من گرفتی پس امروز علی را برایم نگهدار! خدایا! مرا تنها نگذار، وَ انْتَ خَیْرالْوارثین».
10- حضرت حمزه افضل شهدا است:
شیخ مفید از ابوایوب انصاری نقل میکند که رسول خدا صلی الله علیه و آله خطاب به حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین فرمود: «شهیدنا أفضل الشهداء و هو عمّک وَ مِنّا مَنْ جَعَل اللّه لَهُ جِناحَین یطیرُ بِهِما مَعَ الملائکة وَ هُوَ ابنُ عَمِّکَ؛[12] شهید ما أفضل شهدا است و آن عموی تو و از خاندان ما است؛ کسی که خداوند بر وی دو بال عنایت فرموده که در میان فرشتگان پرواز میکند و آن پسرعموی تو است».
[1] واقدى، محمد بن عمر، مغازى تاریخ جنگ هاى پیامبر(ص)، ترجمه، مهدوى دامغانى، محمود، متن، ص ۲۲۳، مرکز نشر دانشگاهى، تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۹ش.
[2] قالت یا رسول الله صلی الله علیه و آله هو سیدالشهداء الذین قُتِلوا معه؟ قال بل سید شهداء الأوّلین والآخرین، ما خلا الأنبیاء والأوصیاء». مشروح و متن این حدیث را در اکمال الدین، ج 1، ص 264ـ263، چاپ دارالکتب الاسلامیه ملاحظه کنید.
[3] «نحن بنو عبدالمطلب سادة أهل الجنة، رسول اللّه و حمزة سیدالشهداء...». امالی صدوق، مجلس هفتاد و دوم.
[4] امالی صدوق، مجلس هشتاد و دوم، عمده ابن عقدة 281.
[5] کافی کتاب العقیقة باب الأسما والکنی.
[6] خصال باب الأربعة.
[7] اصابة، ج 1، ص 354.
[8] تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام، ص 176، چاپ 1314.
[9] بصائرالدرجات، ص 34؛ بحارالأنوار، ج 27، ص 7.
[10] شرح نهج البلاغه، ج 19، ص 61.
[11] سوره انبیاء/ آیه 49.
[12] امالی شیخ، به نقل از بحارالأنوار، ج 22، ص 273.