■ آرزومندی مؤمنانه
این مقاله شرح و تفسیری بر مناجات «امیدواران» امام سجاد علیهالسلام میباشد. «آرزو» درخواست امری دور از دسترس است که تحقق آن نیازمند تلاش مضاعف باشد، ولی «رجا» و «امید» درخواست اموری است که مقدمات آن فراهم میباشد. هرچند آرزوی طولانی به خودی خود، مذموم نیست و از کلام امام سجاد علیهالسلام به دست میآید که اینگونه آرزوها در امور معنوی مطلوب است، اما در امور دنیایی آرزوهای بلند مذموم و ناپسند است. شایسته است آنگاه که بنده مقابل خدای متعال قرار میگیرد، همه نعمتهای دنیوی و اخروی را از او بخواهد؛ درخواست آرزوهای بلند از خدای متعال بر بندگان عیب نیست؛ بلکه درخواست امور ناچیز دنیایی از خدای متعال ناپسند میباشد. این مقاله به تفصیل به کم و کیف داشتن آرزوهای انسان و چگونگی و نیز بایدها و نبایدهای آن میپردازد.
امام سجاد علیهالسلام در طلیعه مناجات امـیدواران1 میفرمایند:
«یا من اذا سئله عبد اعطاه، و اذا امّل ما عنده بلّغه مناه، و اذا اقبل عـلیه قرّبه و ادناه، و اذا جاهره بـالعصیان سـتر علی ذنبه و غطّاه، و اذا توکّل علیه احسبه و کفاه. الهی من الّذی نزل بک ملتمسا قراک فما قریته، و من الّذی اناخ ببابک مرتجیا نداک فما اولیته؟ أیحسن ان ارجع عن بابک بالخیبة مصروفا، و لست اعرف سواک مـولی بالاحسان موصوفا؟»؛ ای خدایی که هرگاه بندهای از او چیزی درخواست کند به او عطا میکند، و هرگاه امید و چشمداشتی به آنچه نزد اوست داشته باشد، به امیدش رهنمون میسازد، و هرگاه بندهای آهنگ او کند و بر او روی آورد، او را به جـوار و قـرب خویش بار میدهد، و هرگاه بیپرده به معصیت و نافرمانی او پردازد، بر گناهش پرده افکند و پوشاند، و آنگاه که بنده بر او توکل کند امورش را کفایت کند. خدایا، کیست که بر تو وارد گردد و درخواست ضیافت تـو را داشـته باشد و تو او را به ضیافت خویش بار ندهی؟ و کیست که با امید به فضل و احسان تو بر درگاهت فرود آمد و محرومش ساختی؟ آیا سزد که من ناامید و دست خالی از درگاهت بازگردم، در صـورتی کـه من مولایی که به احسان و لطف معروف باشد جز تو نمیشناسم؟
ابتدا برخی از واژههای این دعای شریف را توضیح میدهیم. «امل» که در فارسی «آرزو» ترجمه میشود، به معنای امید به امری دور از دسـترس اسـت کـه هنوز مقدمات و اسباب آن فراهم نـیامده و تـحصیل آن مـقدمات نیازمند تلاش فراوان و همت زیاد و صرف وقت بسیار و انتظار طولانی است. در مقابل، «رجا» در موردی به کار میرود که مقدمات و اسباب لازم بـرای تـحقق مـطلوب فراهم است و از این نظر امید به مطلوب مـعقول و مـنطقی است. البته گاهی در فارسی «امل» چون «رجا» به «امید» نیز ترجمه میشود و در فراز مزبور از مناجات نیز به معنای امـید بـه کـار رفته است. در قرآن نیز مشتقات «امل» به کار رفته اسـت و از جمله خداوند درباره آرزوهای باطل و بیهوده برخی از نصاری و یهود که تنها خود را لایق بهشت میدانستند، میفرماید: «وَقَالُواْ لَن یـَدْخُلَ الْجـَنَّةَ إِلاَّ مـَن کَانَ هُودا أَوْ نَصَارَی تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» (بـقره: 111)؛ و گـفتند: هرگز به بهشت نرود، مگر کسی که یهودی یا ترسا باشد. اینها آرزوی آنهاست، بگو: اگر راسـت مـیگویید، بـرهان و دلیل خویش را بیاورید.
«اناخ» که از «نوخ» اشتقاق یافته، در جمله «اناخ ببابک» بـه مـعنای سـکنی و اقامت گزیدن در سرای خداست. این تعبیر از «انخت الجمل» گرفته شده که به معنای خـواباندن شـتر در مـوضعی است که برای مهار کردن و خواباندن شتر به کار رفته است. «ندا» به مـعنای آواز بـلند و صیحهزدن است و از این نظر، «ندا» خواندن با صدای بلند است. همچنین «الخیبة» در فـراز مـزبور بـه معنای از دست دادن مطلوب و حرمان و خسران است.
بازشناسی آرزوی مطلوب و آرزوی نکوهیده
با توجه به آنکه در ایـن مـناجات از امل و آرزو سخن به میان آمده، این سؤال مطرح میشود که آیا آرزو، و از جمله داشـتن آرزوی طـولانی و دراز، پسـندیده و یا مذموم میباشد؟ در پاسخ میتوان گفت: آرزو کردن به خودی خود مذموم نیست و از کاربرد «امل» و «منا» در ایـن مـناجات به دست میآید که اگر متعلق آرزو و حتی آرزوی
طولانی امور معنوی و اخروی بـاشد، امـری پسـندیده و مطلوب است و اگر در برخی از روایات از داشتن آرزوی طولانی نکوهش شده، متعلق آن آرزوی دنیا و لذتهای پست آنـ اسـت کـه انسان را از رسیدن به تعالی و پیشرفت در مسیر کمال بازمیدارد. امیرمؤمنان علیهالسلام در نکوهش از چـنین آرزویـی میفرماید: «ایّها النّاس إنّ اخوف ما اخاف علیکم اثنان: اتبّاع الهوی وطول الامل فأمّا اتباع الهـوی فـیصد عن الحقّ وأمّا طول الامل فینسی الاخرة»؛2 ای مردم، از دو چیز بیش از هـر چـیز بر شما ترسانم: پیروی از هوای نفس و آرزویـ دراز. امـا پیـروی از هوای نفس و اطاعت از شهوات، آدمی را از حق جـدا کـند و از برکات آن محروم سازد، و اما آرزوی دراز، رستاخیز را از یاد برد.
خاستگاه فطری آرزو و تفکیک خیر واقـعی از خـیر پنداری
صرفنظر از آنچه در آیات و روایـات مـطرح شده و از مـباحث اخـلاقی اسـتفاده میشود، آیا امیدواری و پیگیری هدفهای بـلند و درازمـدت شایسته است؟ آیا انسان باید به دنبال کارهایی باشد که زود نتیجه میدهد و آرزوی کـارهایی را کـه دیر نتیجه میدهد و مقدمات فراوان و طـولانی دور از دسترس دارد، از سر بیرون کند؟ پاسـخ ایـن است که انسان طالب خـیر اسـت، هرچند آن خیر بسیار دور از دسترس انسان باشد و طلب خیر چون امری فطری است پسـندیده مـیباشد. چیزی که هست گاهی انـسان در شـناخت مـصادیق خیر اشتباه مـیکند و آنـچه را که شر است خـیر مـیپندارد و بالعکس آنچه را که خیر است شر میپندارد: «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ وَعـَسَی أَن تـَکْرَهُواْ شَیْئا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَی أَن تـُحِبُّواْ شـَیْئا وَهُوَ شـَرٌّ لَّکـُمْ وَاللّهـُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» (بـقره: 216)؛ بر شما کارزار واجب شده است، در حالی که برای شما ناگوار است و بسا چیزی را خـوش نـدارید و آن برای شما خوب باشد و بسا چـیزی را دوسـت داریـد و آن بـرای شـما بد باشد و خـدا [صـلاح شما را ]میداند و شما نمیدانید.
بنابراین، امید بستن و آرزو کردن خیر واقعی صحیح است، نه آرزو کردن خیرهای ظـنی و پنـداری مـربوط به امور دنیا که انسان به گـمان بـاطل خـود آنـها را خـیر مـیداند و شدیدا به آنها دلبسته است، در حالی که در واقع خیر نیستند. قرآن درباره این گرایش و دلبستگی باطل انسان میفرماید: «وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ»(عادیات: 8)؛ و به راستی وی سخت مـالدوست است. برخی از مفسران گفتهاند که خیر در آیه شریفه به معنای مال است و معنای آیه این است که انسان بسیار مالدوست و بخیل و تنگنظر است. برخی نیز گفتهاند که دوستی شدید مـال انـسان را وادار میکند که از دادن حق خدا امتناع ورزد و مال خود را در راه خدا انفاق نکند.3
اگر مال از راه صحیح به دست آید و در راه صحیح و خیر صرف گردد، خیر و نیکوست. اما برخی میپندارند مال مطلقا خیر اسـت و تـفاوت نمیکند که از چه راهی به دست آید و در چه راهی مصرف گردد. برخی در مقام تعارض و تزاحم بین دو چیز مطلوب به خطا میروند و مرجوح را بـر راجـح و خیر محدود و زودگذر را به خـیر دیـرپای و با آثار ماندگار ترجیح میدهند. از این جهت، خیر ناچیز و محدود دنیا را بر خیر ابدی آخرت ترجیح میدهند و منطقشان این است که نباید نقد را فـدای نـسیه کرد و چون دنیا نـقد اسـت و آخرت نسیه، باید نقد را غنیمت شمرد و دنیا را برگزید و از آخرت چشم پوشید. در صورتی که منطق عقل حکم میکند که گاهی انسان نسیه را بر نقد ترجیح دهد و بر اساس این منطق، انـسان در امـور دنیایی و زندگی روزمره خود گاهی نقد را فدای نسیه میکند. کارگری که تن به کار میدهد و دانشآموزی که
درس میخواند و پژوهشگری که به امر پژوهش میپردازد، براساس همین منطق برای کسب ثـروت و مـوقعیت علمی و اجـتماعی، از راحتیها و بسیاری از لذتها میگذرند و محدودیتها و محرومیتهایی را بر خود هموار میکنند.
ارزش پیجویی خیر و اهداف ارزشمند و امید بـستن به آنها
با توجه به آنچه گذشت، انسان باید طالب خـیر واقـعی بـاشد و به وسیله عقل و آموزههای قرآنی و روایات خیر واقعی را بشناسد و درصدد تأمین آن برآید. بیتردید امید بستن به خـیر واقـعی و آرزو کردن آن مطلوب و پسندیده است. آنچه مورد نکوهش قرار گرفته، آرزوهای طولانی مربوط بـه امـور دنـیایی و دلبستگی به مقامات و موقعیتهای دنیایی است که انسان را از پرداختن به آخرت که مطلوبیت ذاتی دارد بـازمیدارد. برخی برای رسیدن به موقعیت و مقام سالها زحمت میکشند و یا برای اینکه بـه اهداف سیاسی خود بـرسند حـزب تشکیل میدهند. چنانکه در کشورهای غربی رایج است که با هزار وعده و وعید و فریب و نیرنگ مردم را دور خود جمع میکنند تا در انتخابات رأی آنان را جمع کنند و پارلمان و مقام ریاست جمهوری را در اختیار خود گیرند. ایـن رویه چون معطوف به دنیاست و فاقد انگیزههای متعالی اخروی است مذموم است. ولی تلاش دنیایی به عنوان انجام وظیفه و مقدّمه دستیابی به کمالات اخروی و جلب رضای خدا و تحمل زحمات فراوان و طولانی بـرای رسـیدن به مطلوب الهی بسیار ارزشمند است.
هنگامی که امام خمینی قدسسره نهضت اسلامی را شروع کردند، هیچکس احتمال نمیداد که به زودی نهضت پیروز شود و رژیم پهلوی ساقط گردد. اما امام و یـاران امـام با تلاشهای طاقتفرسا و تحمل تبعید و زندان و تحمل شکنجهها و از دست دادن عزیزان خود، پس از پانزده سال به پیروزی رسیدند. هدف از آن همه گرفتاریها و سختیها برقراری حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلام بود و چـون هـدف مقدس و معطوف به آخرت و در راستای جلب رضای الهی بود، ارزش آن را داشت که برای رسیدن به آن حتی صد سال تلاش مداوم و طاقتفرسا صورت پذیرد.
همچنین پژوهشگر و محققی که برای کسب عـزّت اسـلامی و کـسب افتخار برای کشور اسلامی خـود و بـرای خـودکفایی و بینیاز گشتن از قدرتمندان عالم به اختراع و کسب دانشهای جدید دست مییازد، باید مورد ستایش قرار گیرد و تلاشهای دیرپای او در زمینه علوم تـجربی و دنـیوی کـه با هدف کسب رضای خدا صورت میپذیرد، ارزشـمند و مـطلوب میباشند. همچنین دانشمندان علوم اسلامی که در زمینه علوم دینی و عقلی و برای پیشرفت دین خدا سالیان دراز زحمت میکشند، قابل سـتایش و قـدردانی مـیباشند و عمل آنان مرضی خداست. بیتردید این همتهای بلند و تلاشهای بـیشائبه و استفاده بهینه از فرصت عمر و پیمودن مسیرهای طولانی، که به عنوان انجام وظیفه و گسترش معنویت در جامعه و ارتقای جامعه اسـلامی در ابـعاد گـوناگون صورت میپذیرند، عبادت به حساب میآیند. هر اندازه مقدمات رسیدن بـه آنـ اهداف متعالی طولانیتر و فراوانتر باشند، ارزشمندترند. از اینرو، خداوند درباره ارزش و فضیلت همراهی با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و تـحمل سـختیها در راه اسـلام فرمود: «مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِنَ الأَعْرَابِ أَن یَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسـُولِ اللّهـِ وَلاَ یـَرْغَبُواْ بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ لاَ یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَطَؤُونَ مـَوْطِئا یـَغِیظُ الْکـُفَّارَ وَلاَ یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّیْلاً إِلاَّ ک
ُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمـُحْسِنِینَ» (تـوبه: 120)؛ مردم مدینه و بادیهنشینان پیرامونشان را نسزد که از [همراهی با ]پیامبر خدا سرباز زنند و نـه ایـنکه بـه [حفظ ]جانهای خویش رغبت کنند و از جان وی روگردان شوند [یعنی جانهای خویش را از جان او عزیزتر شـمارند. ]ایـن از آنروست که در راه خدا هیچ تشنگی، رنج و گرسنگی بدیشان نرسد و هیچ گامی در جایی کـه کـافران را بـه خشم آرد ننهند و ضربهای به دشمن نزنند [و از آنان اسیر و غنیمت نگیرند و آنان را زخمی نکنند و نکشند ]مـگر ایـنکه به سبب آن، برای ایشان کار نیک و شایسته نویسند؛ که خدامزدنیکوکارانراتباهنمیکند.
در روایات از آرزوهـای طـولانی کـه معطوف به دنیاست و امکان تحقق نیز دارند، نکوهش شده است چه رسد به آرزوهایی کـه امـکان تـحقق ندارند؛ مثل کسی که به خیالبافی مبتلا میگردد و در آن حال آرزو میکند که بـزرگترین ثـروتمند دنیا گردد. اما در ارتباط با آخرت، حتی آرزوهایی که تحقق آنها از توان انسان خارج است و بـه طـور طبیعی انسان نمیتواند بدانها دست یابد، مطلوب و پسندیده هستند و ناشی از همت بـلند انـسان میباشند. مثل کسی که میداند بین مـقام او بـا مـقام و منزلت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهفاصله فراوانی است و حـتی او از درک و فـهم مقام و منزلت آن حضرت عاجز است، اما با این حال آرزو میکند که در آخرت هـمنشین آن حـضرت گردد. البته کسی که چـنین خـواستهها و آروزهای بـزرگی دارد بـاید بـرای رسیدن به آنها تلاش کند و از انـجام آنـچه از او در زمینه خودسازی و نیل به تعالی و کمال برمیآید کوتاهی نکند. چنانکه شخصی در پاسـخ رسـول خدا صلیاللهعلیهوآله که از حاجت و خواستهاش پرسـش کردند، گفت: «حاجت مـن بـهشت است. حضرت سر به زیـر افـکندند و فرمودند: بله و چون برگشتند خطاب به آن شخص فرمودند: ای بنده خدا، ما را با سـجده طـولانی یاری رسان.»4
روشن شد کـه از نـظر عـقلا و شرع آرزوهای دور و دراز دنـیوی کـه امکان تحقق ندارند و انـسان را بـه خیالبافیهای ابلهانه وامیدارند و نیز آرزوهایی که امکان تحقق دارند، اما انسان را از انجام تکالیف الهـی و دسـتیابی به آثار و ثمرات قطعی اخروی بـازمیدارند، مـذموم هستند. هـمانگونه کـه پسـندیده نیست انسان آرزوهای دسـتنایافتنی را در ذهن بپروراند و فکر و ذهن خود را بدانها مشغول سازد، همچنین شایسته نیست که انسان با آرزوی رسـیدن بـه لذتهای ناچیز و حقیر دنیوی خود را از پرداخـتن بـه تـکالیف اخـروی و الهـی که نتایجی بـه مـراتب بزرگتر نسبت به لذتهای دنیوی دارند باز دارد.
امید و رجحان آرزوهای اخروی بر آرزوهای دنیوی
در طلیعه ایـن جـلسه ایـن پرسش را مطرح کردیم که آیا امید بـرای انـسان لازم اسـت و انـسان بـاید امـیدوار باشد؟ مجددا در پاسخ به این سؤال باید گفت: امید لازمه زندگی است و بدون امید زندگی انسان تداوم نمییابد. امید یکی از نعمتهای الهی است. منتها چون آخرت دار تزاحم نـیست، انجام برخی از امور اخروی مانع پرداختن به دیگر امور اخروی نمیگردد و انسان میتواند به همه فعالیتها و اندیشههای خود جهت و سمتوسوی اخروی ببخشد. در ارتباط با آخرت افراط معنا ندارد و از این نـظر، هـرچه امید انسان به آخرت و دستیابی به مقامات آن بلندتر و بزرگتر باشد، پسندیدهتر و حاکی از همت بلند انسان است. اما چون دنیا دار تزاحم است و زیادهروی در پرداختن به برخی امور دنیوی انسان را از امـور لازم دیـگر بازمیدارد، نباید در استفاده از نعمتهای دنیوی دچار افراط و تفریط شد و باید حد و اندازه بهرهبرداری از آن نعمتها را رعایت کرد تا انسان از امور لازم دیگر دنیوی و
نیز امـور اخـروی باز نماند. انسان در کنار امـید، بـاید بیم و ترس نیز داشته باشد و نباید امید انسان از حد بگذرد و مانع بیم و ترس گردد.
انسان باید حد و مرز و شرایط استفاده از نعمتهای الهی را رعایت کـند. از ایـن نظر، امید به نـعمتهای دنـیوی در صورت رعایت شرایط و حد و مرز استفاده از آنها صحیح است. اموال و امکانات دنیوی نعمتاند، اما انسان نباید از راه حرام و تصرف در اموال دیگران بدانها دست یابد. در این صورت، آنها نقمت به شمار مـیآیند نـه نعمت. از جمله روا نیست که انسان امید تصرف در مال مردم و دستاندازی به حقوقشان را داشته باشد. امید بستن به نعمتهای دنیوی در صورتی روا و پسندیده است که برای آخرت و برای تأمین نیازهای ضروری زنـدگی آنـهم با رعـایت حدود شرعی باشد. بخصوص اگر امید انسان در تأمین نعمتهای دنیوی تنها معطوف به خداوند گردد و انسان امـید به غیر خدا نبندد؛ چنانکه خداوند در حدیث قدسی به حضرت مـوسی عـلیهالسلام فـرمود: «ای موسی، هرچه را بدان نیازمندی حتی علف گوسفند و نمک خورشتت را از من بخواه.»5
برای مؤمن نیازهای دنیوی مطلوبیت ذاتـی نـدارد، چه اینکه امور دنیوی به خودی خود ارزش اخلاقی نیز به حساب نمیآیند و او نـعمتها و امـکانات دنـیوی را برای تأمین سلامتی خود و کسب توانایی برای رسیدن به مقامات الهی و نیل به ثوابهای ابـدی آخرت میخواهد. نعمتهای دنیوی، به خودی خود، مباحاند، اما ارزش به حساب نمیآیند و در صـورتی ارزش به حساب میآیند کـه بـرای رضای خدا درخواست شوند. اما نعمتهای اخروی دارای مطلوبیت ذاتی و ارزش هستند. از این نظر درخواست آنها و امید بستن به آنها مطلوب و پسندیده است. البته باید امید انسان به آنها صادق باشد، بدین مـعنا که انسان در رسیدن به نعمتها و مقامات اخروی و معنوی کوتاهی نکند و از اسباب و امکاناتی که جهت رسیدن به آنها در اختیارش نهاده شده است کمال استفاده را ببرد. چنان نباشد که خواهان نیل به مـقام اولیـای خدا باشد، اما در انجام وظایف خود کوتاهی کند و تکالیف واجب خود را انجام ندهد و از انجام مستحبات خودداری ورزد و به عنوان مثال، در طی ماه رمضان که ماه عبادت و بهار قرآن است، قرآن را خـتم نـکند.
در ادامه مناجات امیدواران، حضرت میفرمایند: «کیف ارجو غیرک والخیر کلّه بیدک، وکیف اومل سواک والخلق والامرلک؟ ءاقطع رجائی منک وقد اولیتنی مالم اسئله من فضلک؟»؛ چگونه به غیر تو امید داشـته بـاشم، در صورتی که همه خیر از توست؟ و چگونه به غیر تو آرزومند گردم، در حالی که فرمانروایی، حاکمیت و مالکیت آفرینش مخصوص توست؟ آیا من امیدم را از تو قطع گردانم در صورتی که تو از فضل و کرمت آنـچه را مـن درخـواست نکردم به من بخشیدی؟
گستره امـید مـؤمن بـه خدا و درخواستهای متعالی از معبود
از فراز مزبور به دست میآید که درخواست انسان از خدا و امید او به فضل الهی نباید محدود باشد. بـلکه انـسان بـاید همه نعمتهای دنیوی و اخروی را از خدا بخواهد و امید آنـ داشـته باشد که خداوند همه نیازهای مادی و معنوی او را برآورده کند؛ فراموش نکند که خداوند مالک مطلق و حقیقی هستی است و کـسی جـز او نـمیتواند آرزوها و امیدهای انسان را برآورده سازد. گذشته از نعمتهای دنیوی نظیر ثـروت، همسر خوب و آبرومندی در اجتماع، که باید از خدا درخواست شود، در ارتباط با امور اخروی نیز نباید امید انسان بـه خـدا صـرفا معطوف به
نجات از جهنم و نیل به نعمتهای ظاهری بهشت، نظیر حـور و غـلمان و خوردنیهای بهشت گردد، بلکه فراتر از آنها، انسان باید آرزوی نیل به مقامات عالی بهشت و همنشینی بـا انـبیا و اولیـای خدا را داشته باشد و از خداوند بخواهد که او را به مقام قرب خویش بار دهـد. نـباید نـگریستن در وضع و حال خود و توجه به کوتاهیهای خویش در کسب رضای خداوند و کاستیهایی که در جنبههای مـعنوی دارد، او را از درخـواستهای بـزرگ باز دارد. نباید تصور کند که اگر از خداوند مقامی چون مقام سلمان را درخواست کند، بـدو خـواهند گفت که تو را با این پلیدیها و زشتیهای رفتارت و کوتاهیات در نیل به تعالی و کـمال، چـه رسـد به درخواست نیل به مقام بندگان خاص و برگزیده خدا و کسانی که سراسر عمرشان در مـسیر کـسب رضای الهی طی شد و لحظهای از انجام تکالیف و وظایف الهی کوتاهی نکردند.
توجه بـه یـک نـکته اساسی به انسان جرئت میبخشد که درخواستهای بسیار بزرگ از خداوند داشته باشد و امید نیل بـه عـالیترین مقامات را در ذهن خود بپروراند، و آن اینکه خداوند دارای قدرت و مالکیت نامتناهی است و هرچه بـه هـر کـس عطا کند، از دارایی و ملک او کاسته نمیشود. خداوند میتواند همه نعمتهای دنیا را به یک نفر عـطا کـند و هـمسان با آنها نعمتهای دیگری خلق کند و در اختیار بندهای دیگر قرار دهد. هـرچه او بـه بندگانش ببخشد از دارایی و ملک او کاسته نمیشود؛ چون آنچه را او بخواهد بیدرنگ با یک اراده و فرمان خلق میشود: «أَوَلَیـْسَ الَّذِی خـَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَی وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ إِنـَّمَا أَمـْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» (یـس: 81ـ82)؛ آیـا آنـکه آسمانها و زمین را آفرید بر آفریدنِ همانند آنـها تـوانا نیست؟ چرا، [تواناست]، و اوست آفریدگار دانا. جز این نیست که کار و فرمان او، چون چـیزی را بـخواهد، این است که گویدش، بـاش، پس مـیباشد.
توجه بـه ایـن مـعنا در مقام دعا و مناجات به انسان جـرئت مـیدهد که از خداوند درخواستهای بزرگ داشته باشد و نیز باعث میشود که توجه بـه بـیلیاقتیها و آلودگیهایش او را از درخواست از خداوند باز ندارد. بـا توجه به این حـقیقت، حـضرت خطاب به خداوند میفرمایند کـه خـدایا، تو به من تفضل کردی و آنچه را من نخواسته بودم به من عنایت کـردی، پس آیـا سزد که مرا از خویش نـاامید سـازی و آنـچه را از تو تمنّا و درخـواست مـیکنم به من نبخشی؟ مشابه ایـن تـعبیر در دعای ماه رجب و دعای ابوحمزه ثمالی و سایر دعاها نیز وجود دارد و ائمّه اطهار علیهمالسلام بـدینوسیله بـه ما تعلیم دادهاند که در مقام دعـا، هـمت بلند و هـدفهای مـتعالی داشـته باشیم و آرزوها، امیدها و درخـواستهای بزرگ داشته باشیم و به چیزهای پست و کوچک قناعت نکنیم.
فراموش نمیکنم که در عهد کودکی کـه بـه دبستان میرفتم، برای اولین بار از یـزد بـه قـم مـسافرت کـردم و در مسیر، راننده بـرای ایـنکه خوابش نرود با ما صحبت میکرد و گاهی پشت فرمان سوره یوسف را از حفظ میخواند. او به من گـفت: اکـنون کـه میخواهی به قم بروی و به زیارت حـضرت مـعصومه عـلیهاالسلام مـشرف شـوی، از آن حـضرت چه میخواهی؟ گفتم نمیدانم که چه بخواهم. او از من پرسید که ثروتمندترین افراد در شهر شما کیست؟ من کسی را که در آن زمان معروف بود در یزد از همه ثروتمندتر است نام بردم. گـفت اگر گدایی با زحمت و با راضی کردن دربان خانه آن شخص خودش را به او رساند و درخواست یک شاهی و یا یک ریال کرد، مردم به او نمیخندند که چه انسان احمقی است که در نـزد انـسان ثروتمندی چنین پول حقیر و بیارزشی را درخواست
میکند؟ او به من گفت که وقتی به حرم مشرف شدی چیز کم نخواه و درخواست مال دنیا که ناچیز و حقیر است از حضرت معصومه علیهاالسلام نداشته بـاش. آن رانـنده که امیدوارم خداوند با پیشوایان معصومش محشورش گرداند، به من درس اخلاق داد و به من یادآور شد که نهایت دونهمتی است که انسان در مکانهای مـقدس و روزهـا و شبهای خاصی چون ماه مـبارک رمـضان و شبهای قدر درخواستهای حقیر دنیوی از خداوند داشته باشد، بلکه در این فرصتهای طلایی و ارزشمند باید از خداوند نیل به رضوان و مقام قرب الهی و توفیق بندگی را درخـواست کـرد.
حضرت در ادامه مناجات چـنین مـیفرمایند: «ام تفقرنی الی مثلی وانا اعتصم بحبلک؟ یا من سعد برحمته القاصدون، ولم یشق بنقمته المستغفرون»؛ آیا تو مرا به گدایی چون خودم محتاج میسازی در حالی که به رشته لطف و کرمت چنگ آویختهام؟ ای خـدایی کـه ارادتمندان و جویندگان خویش را با رحمت خویش سعادتمند ساخت و آمرزش خواهان از خویش را با نقمت و عذاب خود به شقاوت و رنج نمیافکند.
آیا هیچ ثروتمند کریمی گدایی را که به در خانهاش آمده و حاجت دارد، بـه گـدایی از دیگری حـواله میدهد؟ چگونه ممکن است خداوندی که مالک علیالاطلاق است و هرچه بندهاش بخواهد میتواند به او عنایت کند و هرچه بـبخشد از ملک و دارایی او کاسته نمیگردد، بنده فقیر و نیازمند را از درگاه خویش براند و نـاامید سـازد تـا او به نزد بنده فقیری چون خود برود که سرتاپا نیاز و از رفع نیاز خود عاجز است، چه رسـد کـه نیاز غیر خود را برطرف سازد؟ انسان به واسطه رحمت الهی به سعادت میرسد و اسـتغفار عـامل بـهرهمندی از رحمت الهی و رهایی از نقمت و عذاب الهی و شقاوت است. در این صورت، نایل گشتن به سعادت واقـعی و رهایی از شقاوت در گرو یاد خدا و استغفار از اوست.
- ـ مناجاة الراجین.
- ـ نهجالبلاغه، خ 42.
- ـ سید محمّدحسین طـباطبائی، المیزان، ترجمه سید مـحمّدباقر مـوسوی همدانی، ج 20، ص 799.
- ـ محمّدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 7، ص 266، ح 8.
- ـ محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 93، ب 16، ص 303، ح 39.
چ