■ اولویت اول
رضا اخوی
تهیه مرکز تخصصی نماز
یکی از اسرار مهم موجود در نماز، توجه و اهمیت دادن به نماز اول وقت است که در روایات هیچ عملی مقدم بر آن دانسته نشده است؛ به گونه ای که آیت الله بهجت از قول استادشان مرحوم قاضی نقل می کنند که ایشان می فرمودند: «اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند».
این دقت و توجه تا بدانجا بود که امام رضا علیه السلام با آنکه در زمانی زندگی میکردند که شبهات علیه اسلام بسیار زیاد شده بود و آن حضرت سعی داشتند با شرکت در جلسات مناظره، با رفع شبهات، مانع انحراف مردم از دین شود، ولی زمانی که در یكى از مجالس مناظره حضرت با «عمران صابى» كه از دانشمندان برجسته بود، مشغول بحث دربارهی توحید بودند و او هر سؤالى كه مطرح مىكرد، امام با استدلال محكم جواب او را مىداد و بحث و مناظره به اوج خود رسیده بود، ولی وقتی هنگام نماز ظهر شد، امام رضا(ع) به مأمون فرمود: «الصلاة قد حَضَرَت؛ وقت نماز فرا رسید».
عمران صابى گفت: «یا سیدی لا تقطع علی مسألتی فقد رقً قلبی؛ اى آقاى من! دنبالهی بحث و بررسى و پاسخ به سؤال مرا قطع نكن [بنشین بعد از پایان بحث، براى نماز برو]، همانا دلم نرم شده [نزدیک است که بپذیرم].
امام رضا(ع) تحت تأثیر احساسات عمران صابى قرار نگرفت و نماز اوّل وقت را فداى بحث و بررسى نكرد و باكمال قاطعیت فرمود: «نُصَلِّی وَ نَعُود؛ نماز مىخوانیم و باز میگردیم». امام، با همراهان برخاستند و نماز خواندند. پس از نماز به همان مجلس بازگشته و به بحث و بررسى ادامه دادند.[1]
ضمن اینکه بدون شک امام زمان علیه السلام در اوّل وقت نماز مى خوانند و كسانى كه در این موقع نماز بخوانند، امید است که به بركت نماز آن حضرت علیه السلام، خداوند نمازشان را قبول خواهد كرد؛ البته اختلاف افق ها تأثیرى در این موضوع ندارد. به عبارت دیگر، منظور انجام نمازها در زمان واحد نیست، بلكه مقصود اتحاد در یك عنوان واحد، یعنى «اداى نماز در اول وقت» است، منتها هر كسى بر حسب افق خودش.[2] و نورٌ علی نور خواهد شد اگر این نماز اول به جماعت هم اقامه شود که آن وقت بنده می ماند و ثوابهایی که تنها خداوند از آن آگاهی دارد و باعث محبوبیت بنده نزد خدا خواهد نمود همانگونه که در حدیث چنین آمده است: هر که نماز جماعت را دوست بدارد، خدا و فرشتگان او را دوست میدارند.[3]
بــاز از گلدستـه ها عـطــر اذان مي تــراود در فضــاي آسمان
بر دلم چيزي است مثل بويياس شادي و دلشوره، ايمان و هراس
رنـگ گنبـدها مرا گـم مـي كند مثـل دريـا پـر تـلاطم مي كـند
از وجــود خــود فـراتر مي شوم غــرق در الله اكبــر مي شــوم
مـي روم تــا آستــان شسـتشـو در كنـــار حــوض، آهنگ وضو
در نمـاز، احساسها گل مي دهند گفتگـوها بــوي سنبل مي دهند
از گــلوهــا بُغضــها وا مي شـود روي لب لبـخنـد پيـدا مي شود
دوست داري باخدا صحبت كني؟ نـور را در خانه ات دعوت كني؟
هست شيرين تر ز معناي عسـل نغـمة حـيّ علـي خيـر العمـل
رو بـه سـوي قبلـه با آغـوش باز خويش را گم كن در آغوش نماز[4]