■ هنر مذهبی مسجد (1)
رسم بر این است که انگیزه های مذهبی و مادی را در شکل گـیری و تـکامل هـنر از یکدیگر جدا کنند. همچنین اغلب گفته شده است این تفکیک در اسلام که بین قلمروهای خـدا و قیصر تمایزی قایل نیست، بی معنا است. بنابراین لازم است توضیح داده شود چـرا در عنوان این فصل از اصـطلاح «مـذهبی» استفاده کردیم. آن چه درصدد شناخت آنیم، عناصر یا منابع الهام در هنر اولیه اسلامی است که بدون رشد دین جدید نمی توانست وجود داشته باشد; همچنین شیوه زندگی ناشی از دین جدید یـا شیوه تحمیل شده به وسیله آن نیز مطلوب ما است. بنابراین، تحقیقات مقدماتی ما وسیع تر از تحقیق صرف به منظور یافتن آن آیین های خاص اسلامی یا نیازهای زاهدانه ای است که می شـد بـه اثر هنری مبدل شود یا عملا به اثر هنری مبدل شده است. در واقع اگر طبیعت استقرار اسلام، در پهنه گسترده سرزمین های فتح شده، مد نظر قرار گیرد می توان بـه ایـن نتیجه رسید که بخش اعظم زندگی مادی بدون جرح و تعدیل ادامه یافته است. بروز تغییرات با تانّی صورت گرفته است و معدودند تحولاتی که تا قرن هشتم بر هنرها تـأثیر گـذاشته اند، همان طور که فی المثل در طرز برخورد مسلمین نسبت به شبیه سازی مشاهده شد. بدین ترتیب، گرچه احتمالا تفکر به زبان نیازها و خواسته های مذهبی در اوایل دوره اسلامی نـادرست اسـت، فـقط به آن انگیزه هایی خـواهیم پرداخـت کـه بعدها به حق مذهبی نام گرفت. در حال حاضر بهتر است به نیازهایی فکر کنیم که طبق تعریف به جامعه اسلامی مـحدود مـی شد.
بـرجسته ترین اینها بنا و نمادی است معروف به مـسجد. واژه انـگلیسی mosque از واژه عربی مسجد (جمع آن مساجد) و به معنای «محل به خاک افتادن ]در برابر پروردگار[ است». تاریخچه اولیه این واژه غریب است، گـرچه ایـن واژه کـراراً در قرآن مورد استفاده قرار گرفته، اما در چندین مورد به نـظر می رسد بر نوعی بنای خاص و جدید اسلامی دلالت دارد. یکی از آیه های معروف قرآن در این مورد آیه هجدهم در سـوره نـهم اسـت. «مسجدهای خدا را کسانی عمارت می کنند که به خدا و روز قیامت ایـمان آورده انـد و نماز می گزارند و زکات می دهند و غیر از خدا از کسی نمی ترسند. امید است که اینان از هـدایت یـافتگان بـاشند». از این آیه چنین بر می آید که کاری خاص به صورت نـگهداری بـناها وجـود داشته، اما تفسیرهای متأخر نشان داده است مفهوم این مکاشفه خاص اشاره به مسجدالحرام در مـکه بـوده و پیـامبر صرفاً به این نکته اشاره کرده است که غیرمسلمین نمی توانند در تعمیر و نگهداری آن شـرکت کـنند. در آیه دیگر، (9، 107) چنین آمده است: «خدا شهادت می دهد: آنهایی که مسجدی مـی سـازند تـا به مؤمنان زیان رسانند و میانشان کفر و تفرقه اندازند، آن گاه سوگند می خورند که مـا را قـصدی جز نیکوکاری نبوده است; دروغ می گویند». گرچه روشن است که این آیه اشـاره بـه تـلاش دسته ای مشرک به منظور تقلید از این مکان مقدس اسلامی دارد، این احتمال به مراتب قوی تـر اسـت که واژه مسجد فی نفسه صرفاً به معنای «حرم» و فاقد اشاره ای خاص بـه وفـاداری مـذهب است. و در آیه هفدهم سوره 62 ]به نظر می رسد که سوره 72، آیه هفدهم درست است مـ.[ «مـسجدها از آنـ خدا است و با وجود خدای یکتا کسی را به خدایی مخوانید» کلی تـر از آن اسـت که به نتیجه ای منتهی گردد.
تنها آیه نسبتاً خاص (22، 39 ـ 40) چنین است: «آنهایی که به ناحق از دیارشان رانـده شـده اند جز آن بود که می گفتند پروردگار ما خدای یکتا است و اگـر خـدا بعضی را به وسیله بعضی دفع نکرده بـود دیـرها و کـلیساها و کنشت ها و مکان های دعا و مساجدی کـه نـام خدا به فراوانی در آن برده می شد ویران می گردید.» دو تا از واژه هایی کـه در ایـنجا مورد استفاده قرار گرفته اسـت، اشـاره به بـناهایی آشـنا دارد و مـی توان چنین تصور کرد که در واژه دیـگر نـیز دلالت بر بناهای خاص و مختص دین دارد و آخرین آن مکانی مقدس و اسلامی بوده اسـت. امـا این گونه استدلال بیش تر حـالت دورانی دارد و به نظر مـن مـناسب تر آن است که بگوییم در خـود قـرآن هیچ اشاره ای به وجود نوع جدیدی از بناهای اسلامی دیده نمی شود. معمولا واژه مـسجد بـه معنی هر محل یا بـنایی بـود کـه پروردگار در آن پرسـتش مـی شد یا به صـورت مـرکب و همراه باالحرام بود و در اشاره به حرمی خاص در مکه به کار می رفت. چنین مـعلوم مـی شود که جز در مورد مسجدالحرام کـه خـیلی زود به مـرکز روحـانی و واقـعی جامعه مبدل شد، مـکاشفه الهی، بنایی مقدس و اسلامی را معرفی نکرده است. با وجود پیشرفت مسلم معماری مسجد توجه بـه ایـن امر جالب است که حتی در قـرن پانـزدهم ابـن خـلدون، مـورخ بزرگ، فقط سـه بـنا را در مکه، مدینه و بیت المقدس به عنوان مسجد شناخته بود.
اما قرآن فریضه ای را برای مسلمین تعیین کرد کـه از نـظر تـاریخ مسجد بسیار مهم است. این فریضه هـمانا عـبارت اسـت از وجـوب اقـامه نـماز. صلوة فریضه ای انفرادی است و بر طبق یکی از احادیث معروف هر کجا که شخص نماز گذارد، همانجا مسجد است. اما نماز در عین حال فریضه ای برای کل جامعه نـیز هست. اشکال عملی که نماز به خود گرفت و تبدیل آن به فریضه ای اجتماعی، دیگر مخلوق قرآن نبود، بلکه زاده زندگی جامعه اسلامی در فاصله 622 ـ 632 بود. بهترین راه شناخت این زندگی استفاده از احادیث، از طریق وقـایع نـامه ها، با همان مشکلات معمول روش شناختی تفسیرهایی است که به آنها بسته اند. برای درک معماریی که تکامل یافت دانستن ویژگی های نماز مسلمین که ذیلا شرح داده خواهد شد واجـد اهـمیّت است: اولا آیینی برای نماز ابداع شد. هفته ای یکبار، ظهر جمعه کل جامعه اسلامی در آن شرکت می کرد و پیامبر یا نماینده او (و نهایتاً جانشینان وی، خـلفا و نـمایندگان آنها) امامت یا رهبری ایـن عـبادت جمعی را عهده دار می شدند. خطبه ای خوانده می شد که هم وعظ بود و هم ارائه بیعت جامعه با رهبر خود. نماز جمعه نه تنها زمان انـجام فـریضه ای دینی، بلکه وقت اعـلام اخـبار و تصمیمات مربوط به کل جامعه، حتی اتخاذ بعضی تصمیم های جمعی بود. بدین ترتیب برگزاری نماز جمعه را می توان موقعیتی به شمار آورد که به قول جامعه شناسان کل جامعه بـا رهـبر خود به گفتگو می پرداخت. رهبران، حافظان محل عبادت دانسته می شدند و برای مثال ابن خلدون در بابی به نام امامت یا رهبری سیاسی جامعه، آن چه را ما مسجد می نامیم، مـورد بـحث قرار داده اسـت. در مراسم رسمی نماز امام پیشاپیش مؤمنان و نزدیک دیوار جانب قبله; یعنی دیواری که جهت قبله را نشان مـی داد، می ایستاد. خطبه را از روی سکویی به نام منبر می خواند. منبر بـه مـظهر اقـتداری قانونی در جایگاه عبادت مبدل شد و نویسندگان اسلامی به مدت چند قرن آن مساجدی را که قدرت مرکزی مسئول نـگهداریشان بـود صاحب منبر ذکر کرده اند. قبل از نماز جمعه و نمازهای واجب یومیه، دعوت رسـمی بـه نـماز; یعنی اذان و اقامه گفته می شد. پیامبر در نظر داشت از شاخ یهودیان یا سمانترون (نوعی صفحات چـوبی یا میله های فلزی) استفاده کند، امّا سرانجام تصمیم بر این قرار گـرفت که از صوت انسانی از فـراز مـحل اجتماع سود جوید. شخص معینی موسوم به مؤذن برای انجام دادن این کار گماشته شد و کلام آخر آن که واجب است قبل از نماز وضو ساخته شود.
مباحثات فراوان پیرامون هر یک از جنبه هـای نماز مسلمین صورت گرفته است. و شکی نیست که نماز امروزی، که از نظر قوانین شرع یک دست شده، نتیجه تحولی پیچیده اما سریع بوده است که در آن رخدادهای منفرد و تصادفی و اعمال مذهبی ابـلاغ شـده به مردم بر یکدیگر تأثیر تعاملی گذارده اند. کلیه رخدادها و بیش تر اعمال در یک ویژگی مشترک اند و آن اینکه به تحکیم پیوندهای رسمی بین مسلمین و متمایز ساختن آنها از دیگر جوامع یـهودی، مـسیحی و کفار کمک می کرده اند. این دو ویژگی، یکی جامعیت و مساوات نسبت به پیروان دین و دیگری، ممانعت از دیگران، در شمار نیازهای اساسی و عمومیِ چیزی است که به مسجد مبدل شد. بـه عـلاوه هدف درونی مسلمانان صرفاً ـ شاید بهتر است گفته شود عمدتاً ـ مذهبی نبود، بلکه شامل کلیه فعالیت هایی می شد که جامعه را به کار می انداخت.
احادیث و داستان های کهن نـیز در ایـن مـورد که آیا این نیازها در عـمارتی مـنعکس شـده یا نشده، مبهم است. اطلاعات متون در این مورد گیج کننده است و بالاخره باید تحقیقی منظم پیرامون آنها صورت گیرد. فعلا مـی تـوان طـرح زیر را مطرح کرد. ظاهراً بیش تر شهرها و روسـتاهای اطـراف مدینه و خود شهر، محلی موسوم به مسجد داشتند که پیامبر هنگام دیدار از آن نقاط از آنها استفاده می کرد. بعضی از آنـها بـه دلیـل وقوع رخدادی مهم معروف شدند; مثل تغییر سمت قبله از بـیت المقدس به مکه که در روستای کوچک قبا رخ داد. به نظر می رسد حتی بعضی از آنها کارکردی یادمانی داشتند و بـدین لحـاظ اسـت که ظاهراً در محل دفن ابوبصیر نامی مسجدی ساخته شده است. چـه بـسا این شخص را نیز در مجاورت مسجد دفن کرده باشند. آن چه در مورد تمامی این مساجد اشکال آفرین اسـت ایـن اسـت که هیچ اطلاعی در مورد شکل آنها و ـ یا در بسیاری موارد ـ تاریخ دقیق سـاخت آنـها وجـود ندارد. به احتمال زیاد برخی از آنها بناهای قدیم تر و متعلق به دوران جاهلیت عـربستان بـوده کـه زیر نگین دین جدید درآمده است. این احتمال نیز وجود دارد که مساجد دیگر بـه صـورت محوطه های ساده محصور شده یا خانه هایی فاقد شکل مشخص و متمایز بـوده است.
دو اسـتثنا بـر این قاعده وجود دارد که هر دوی آنها به طرزی خاص فقط به حیات پیـامبر ارتـباط دارد. اولی، خانه شخصی ایشان در مدینه است. هر قدر داستان این خانه در نتیجه داسـتان سـرایی هـای ادوار بعد (راجع به حیات پیامبر) تحریف شده باشد، قدر مسلم آن است که هدف از ایـجاد آن مـسکنی ساده با محوطه ای بزرگ برای فعالیت های متعدد و اجتماعی رهبر روحانی و سـیاسی جـدید بـوده است. ویژگی عمده این خانه یک صحن بزرگ بود (احتمالا هر پهلوی آن به 50 متر مـی رسـید) و دو مـحوطه سایبان دار داشت. یکی در سمت جنوب و متشکل از دو ردیف تنه نخل با سقفی تـوخالی بـود، هر چند این سایبان برای نمایش سمت قبله مورد استفاده قرار می گرفت، به احتمال قـریب بـه یقین ـ مثل ردیف کوچک تری از تنه های نخل در جانب شمال ـ نقش ظـله یـا «محل سایه دار» را داشت. در جانب شرقی اتاق هـای هـمسران پیـامبر واقع شده بود که مستقیماً به صـحن بـاز می شد و پیامبر در یکی از آنها به خاک سپرده شده است. به دلایل عـملی ایـن صحن به محلی مبدل شـد کـه تقریباً کـلیه اعـمال رسـمی صدر اسلام در آن جا صورت گـرفت. بـنابراین، در خاطره جمعی فرهنگ ]اسلامی[ این صحن نه تنها به حرم مبدل گـردید، بـلکه در بین مقدس ترین مساجد اسلامی مـقام دوم را احراز کرد. با ایـن حـال مدارک در مورد اینکه این مـحل بـه منظور حرم ساخته شده و یا در دوران حیات پیامبر چنین بدان نگریسته اند نادر اسـت. تـاریخچه رویدادهایی که در آن رخ داده، آن را به حـرم مـبدل کـرده است.
ممکن است ایـن سـؤال پیش آید که چـرا پیـامبر حرمی سراپا اسلامی اضافه بر حرم عرفانی مکه ایجاد نکرد. این احتمال وجود دارد کـه درسـت مثل موضع او نسبت به بازنمودها ایـن مـسئله و نیاز بـه آن پیـش نـیامده است. افزون بر ایـن، بناهای مذهبی شدیداً وابسته به روحانیان بود، روحانیانی که محمد و اسلام اولیه درصدد دوری از آنها بـودند. صـرف نظر از این که تمایل یا عـدم تـمایل پیـامبر بـه انـجام دادن چه چیزهایی بـوده اسـت، رویدادهای مرتبط با خانه ایشان آن را به بنایی مقدس مبدل کرد. مهم تر آن که برخلاف آن چـه راجـع بـه حرم ها و خانه های نقاط دیگر عـربستان مـی دانـیم، در ایـن جـا شـکل یا دست کم ترتیبی از شکل و آن هم به طور ناقص، به صورت فضایی بزرگ و روباز با دو محوطه سرپوشیده در دو انتها وجود دارد. انگیزه های ایجاد این شکل ها صرفاً جـنبه عملی داشت و هیچ اطلاعی از واکنش هنری نسبت به بنا نداریم.(1) تحقیقات اخیر بر مبنای تعدادی قطعات منظوم موجب بروز تردیدهایی درباره صحت این توضیح رایج گردیده است که خانه پیـامبر بـه مسجد مبدل گردید و این طور حدس زده اند که برای این منظور عمارتی مجزا ساخته شده است.
خواه بیت پیامبر، خواه مسجدی مستقل، این بنا تنها میراث صدر اسلام بـرای تـاریخچه بناهای مذهبی اسلامی در ادوار بعد نبود. همچنین می دانیم که پیامبر معمولا در مواقع رسمی، به ویژه در اعیاد، مردم را به خارج شهر و مصلی هدایت مـی کـرد. نمازهای لازم و مراسم را در آن جا بـه جـا می آورد. معنای ساده مصلی «محل نماز گزاردن» است و به نظر می رسد محوطه ای باز و روباز و فاقد هر گونه بنا بوده است، هر چند گـمان مـی رود نوعی حد و حدود داشـته اسـت. مصلی ها امروز هم وجود دارند و تعداد زیادی مصلی های متعلق به ادوار کهن در سراسر جهان اسلام شناخته شده است، در نبود تحقیقی جامع راجع به این بناها می توان چنین نـتیجه گـیری کرد که در همان آغاز اسلام مراسمی که بیش از همه حالت مذهبی داشت در خارج شهر برگزار می شد و ظاهراً هیچ شکل ساختمانی یا نمادین مرتبط با مصلی ها وجود نداشته است.
بـنابراین بـه نظر مـی رسد آن چه در ذیل می آید اطلاعاتی درباره فتوحات اسلامی باشد. اندیشه ای بسیار کلی از مسجد به عنوان مـحل پرستش خدا وجود داشت. مسجد فقط زمانی اسلامی تلقی می شـد کـه بـه صورت ساختار دستوری با واژه های دیگر مورد استفاده قرار می گرفت، مثل مسجدالحرام در مکه. نماز به صـورت جـماعت و فرادی برقرار می شد که از جمله پیامدهای آن یکی این بود که با ضـروری شـمردن ادای شـهادتین، مسلمانان را از نامسلمانان متمایز می ساخت. نماز فرادی نه با محل بلکه با سمت; یعنی قـبله مرتبط بود و نماز جماعت ملازم بود با اذان، با امامی که از فراز مـنبر وعظ می کرد، بـا وضـو، با اعلام بیعت، با وجوب شرکت کل جامعه به عنوان حرکتی نمادین و نیز بدان علت که امور ذیربط در آنجا مورد بحث و اتخاذ تصمیم قرار می گرفت و کلام آخر آنکه گر چـه در آغاز، بیت پیامبر صرفاً خانه شخصی ایشان بود اما به محلی مبدل شد که بیش تر رخدادهای تعیین کننده تصمیمات عبادی و سیاسی اسلام در آنجا اتخاذ شد. در خاطره جمعی پیروان اسلام نـوعی تـقدیس در تبدیل این خانه به مسجد صورت گرفت. شکل بیت پیامبر را می شود بازسازی کرد، اما هیچ تعریفی از شکل مصلی نمی توان به دست داد. کلیه این ویژگی ها بسیار عملی و واقـعی اسـت، طوری که هیچ کدام حکایت از اندیشه نظری راجع به مکانی مقدس یا انگیزه ای هنری برای بخشی از مراسم صدر اسلام یا اجرای آنها ندارد.
مشکل ما تعیین این نکته است کـه چـطور این مجموعه تقریباً بی شکل (یا در بهترین حالت ممکن ناکافی) بناها با آن قلت ویژگی های مادی تشخیص دادنی به نوعی بنا مبدل شد که در کلیه کشورهایی که دارای جمعیت مـسلمان اسـت، یـافت می شود... کار را با دو بـنای مـتعلق بـه معماری صدر اسلام که همگان به شاهکار بودن آنها اذعان دارند; یعنی مسجد دمشق و مسجد قرطبه آغاز خواهم کرد. صرف وجـود ایـن دو مـسجد و تأثیر آنها که اغلب نشان داده شده حاکی از وجـود «نـوعی» مسجد در صدر اسلام است و به همین علت ویژگی های مشترک آن دو را می توان وجه مشخصه مساجد دانست; همچنین این طـور بـه نـظرم رسید که با متمرکز شدن بر دو شاهکار هنری، توصیف هـنری و ظاهری اکثر بناهای اسلامی یا بناهای صدر اسلام آسان تر خواهد بود. گاه گاه تعدادی استثنا را نیز مـطرح خـواهم کـرد زیرا... بعضی از آنها در قرن های بعد اهمیت فراوان یافت.
مسجد بزرگ دمـشق را الولیـد، خلیفه اموی در فاصله 706 و 714 ـ 715 ساخت. تاریخچه و خصوصیات آن در حد کفایت و روشن است. این مسجد مستطیلی با اضلاع 100 × 157 مـتر بـا بـرج هایی چارگوش در گوشه ها است که به عنوان مناره مورد استفاده قـرار مـی گـرفت و فقط یکی از آنها برجای مانده است. شکل، ابعاد و اکثر ویژگی های دیگر آن اسلامی نـیست بـلکه بـا الهام از محوطه پرستشگاه یا صحن مقدس معبد روم ساخته شده است. این بنا سه ورودی اصـلی دارد کـه ورودی هایی غربی و شرقی آن بخشی از ترکیب هنری عهد عتیق است. ورودی شمالی نیز ترکیب عـهد عـتیق داشـت اما نسبتاً از نو تنظیم شده بود، در حالی که ورودی جنوبی در جانب قبله را مسدود کرده بـودند. از داخـل مسجد، فضای قابل استفاده شامل محوطه ای روباز به اضلاع 50 × 122 متر می شد کـه مـعمولا آن را صـحن می نامند. مسجد در سه جانب توسط رواق هایی جرز دار که هر جرز در میان دو ستون قـرار گـرفته محاط شده است. در جانب چهارم یا جنوبی سه فرش انداز (2) دراز و یک انـدازه کـه هـر یک 24 ستون دارد، قرینه دیوار جنوبی را تشکیل می دهد، فرش انداز محوری بلندتر از فرش اندازهای جـانبی اسـت و بـه صورت مرکز ترکیب هنری نمای صحن جنوبی عمل می کند. امروزه در مـرکز ایـن فرش انداز گنبدی قرار دارد که مدارک آن را قدیم تر از قرن دوازدهم نمی داند. همچنین وجود قبه در مـسجد اولیـه محل تردید است و چنین قبه ای در صورتی که وجود داشته، در مرکز آن نـبوده، بـلکه در مقابل دیوار قبله بوده است.
فرش انداز مـحوری بـه یـک تورفتگی بزرگ در دیوار عقب بنا منتهی مـی گـردد. این تورفتگی یکی از سه محرابی است که در قرون وسطی هم وجود داشت. مـوقعیت و بـخش اعظم ساختمان دیوارها حالت عـتیق دارد. تـکیه گاه هـای اصـلی جـرز و ستون است. بیش تر ستون هـا مـتعلق به بناهای قدیم تر است که مورد استفاده مجدد قرار گرفته و شـکل و تـرکیب آنها در صحن حیاط مختصر تفاوتی بـا فنون معماری مسیحی دارد کـه قـبل از اسلام در سوریه متداول بوده اسـت. طـاق ها همه مرمت شده است، اما آنها نیز از همان سنت معماری اخذ شـده و طـاق هایی که در داخل بنا اسـت تـقریباً بـه کلی از نو سـاخته شـده است. مسجد تزییناتی وافـر داشـت. صفحات مرمرینی قسمت پایینی دیوارها را می پوشاند و در بالا، زیر طاق، پشت بغل طاق هـا و بـیش تر نمای صحن با استفاده از کـاشی هـا... پوشیده شـده بـود. بـنای هشت ضلعی نامتعارفی بـر روی ستون ها در گوشه شمال غربی صحن دیده می شود. طبق روایات، این بنا خزانه مـسجد اولیـه و جایی بوده است که بیت المـال مـسلمین در آنـجا نـگهداری و تـوسط مؤمنان به شـکل نـمادین یا واقعی حراست می شده است. در حالی که ابعاد و تقریباً تمامی عناصر ساختمانی مسجد از بناهای قـدیم تـر اخـذ شده است، در اینجا هیچ بخشی از معماری رومـی یـا مـسیحی کـه آن را کـامل کـرده باشد بر جای نمانده است و با وجود تعمیرات مکرری که طی سالیان دراز صورت گرفته، آنچه بر جای مانده با توجه به کلیه اجزا، جز سقف ها، بـنایی اموی است.
مسجد قرطبه سرگذشتی به مراتب پیچیده تر داشته است. مسجد به شکل فعلی و صرف نظر از الحاق های متعدد به دست مسیحیان، چارگوشی بزرگ به اضلاع 128 × 175 متر است که تاریخ آخـرین سـاخت آن به دست مسلمین به 987 ـ 988 می رسد. از بیرون، دیوارهای پشت بنددار آن دارای نوزده در است. هفت در در جانب غربی، دو در در جانب شمالی و نه در جانب شرقی و یک در در قسمت جنوبی که اکنون مسدود شده است. ایـن درهـا در وضعیت فعلی خود همه مرمت شده است اما طرح اصلی تزیین آنها; یعنی طاق نعل اسبی که در مربعی قرار دارد، به روشی است کـه قـبلا در دروازه غربی سن استفان، متعلق بـه 855 ـ 856، دیـده شده است. در جوار یکی از درهای شمالی مناره ای چارگوش قرار دارد. داخل مسجد مشتمل است بر صحنی به اضلاع 58 × 120 متر (که احتمالا سه طرف آن را دست کـم پسـ از 958م، ایوان هایی احـاطه کـرده بود) و درخت های پرتقال در آن کاشته اند. گر چه این درخت ها به طور قطع جدید است، شواهدی وجود دارد که در ادوار اسلامی با استفاده از درخت و جوی های آب به مسجد حالتی باغ مـانند دادهـ بودند. جانب جنوبی صحن رو به تالاری بزرگ مرکب از 19 فرش انداز باز می شود. قبل از هر چیز تفاوت عرض این فرش اندازها چشمگیر است. از غرب به شرق یکی به عرض 35ر5 مـتر، چـهار تا بـه عرض 86ر6 متر، یکی به عرض 58ر7 متر، چهار تا به عرض 26ر6 متر، دو تا به عرض 35ر5 متر و هفت تـا به عرض 86ر6 متر است. فرش انداز پنجم به اتاقی کوچک و هـشت گـوش مـنتهی می گردد که مقدم بر آن واحدهایی که سه گنبد دارند با تزییناتی وافر از مرمر و کاشی قرار گـرفته اسـت که جز مختصری خط، بقیه تزیینات آن منحصراً هندسی و گیاهی است. این مـحوطه بـا مـانعی از بقیه مسجد جدا شده است. کتیبه ای این اتاق را محراب معرفی می کند و مانع، مـشخص کننده مقصوره یا محوطه مخصوص خلیفه است. در فاصله نُه ستون از این مقصوره، در جـانب شمال، قبه دیگری دیـده مـی شود، در حالی که بقیه مسجد با سقف چوبی مسطح پوشانده شده است. تکیه گاه های اصلی فرش اندازها و شبستان ها در داخل مرکب است از 514 ستون که در تارک همه مجموعه ای بی همتا از قـوس های دو طبقه قرار دارد و نیز سی و چهار جرز به صورت دو ردیف هفده تایی طوری ترتیب یافته که جرزهای یک ردیف ساده و جرزهای ردیف دیگر بنددار است. ده قوس دایره شکل دیوارها در جهت جـنوبی ـ شـمالی و در حدود دو سوم عرض تالار سرپوشیده است. تنوع اجزای تشکیل دهنده و بی نظمی ترتیب آنها، ترتیب داخلی مسجد را غیر عادی می سازد، هر چند با نـگاه کردن از خارج نمی تـوان ایــن وضــع را حدس زد.
هر دو مسجد تفاوتی فاحش با بیت پیامبر در مدینه دارد و هدف ما آن است که روشن سازیم چه اتفاقی رخ داده و علّت آن چه بوده است. هر دو بنا متوازی الاضلاع هایی بزرگ اسـت و تـقریباً تمامی مساجد شناخته در شهرها، در سه قرن اول اسلام، همین شکل را دارند. دو مسجد در سامره حتّی از مسجد قرطبه نیز بزرگ ترند و مسجد بزرگ تر اضلاعی به طول 156 × 1240 متر دارد و در محوطه ای باز مـحاط شـده کـه تقریباً آن را به شکل مـربعی بـه اضـلاع 362 × 350 متر در می آورد. با در نظر گرفتن این که قرار بود مسجد کلیه جمعیت مسلمان هر شهر را در خود جای دهد، توضیح علت تـوسعه مـساجد تـا این درجه آسان خواهد بود. در شهرهای بزرگ، مـثل بـغداد و قاهره چندین مسجد بزرگ از این دست یافته می شود، در حالی که هر شهر دست کم یک مسجد عظیم داشـت. هـمیشه ایـن گونه مساجد در محلی که مناسب کلیه نمازهای جماعت باشد، واقـع نشده بود. بدین لحاظ از همان آغاز در شهرهای صدر اسلام، همچون کوفه و بصره در عراق و بعداً در نقاط دیگر نیز، از وجـود مـساجدی کـوچک تر، مثل مساجد محلات یا مساجد قبایلی خبردار می شویم کـه تـقریباً هیچ چیز راجع به شکل آنها دانسته نیست. سرانجام از نظر لغوی نیز بین مسجد و مسجد جـامع یـا «مـسجد جامعه» که گاهی اوقات مسجد اعظم یا مسجد جمعه نامیده می شـد، تـمایز بـه وجود آمد. حتی در مواقعی که والیان محلی به استقلال سیاسی چشمگیری دست می یـافتند، فـقط مـسجد جامع بود که تحت نظارت مستقیم حکومت مرکزی اسلامی قرار داشت و خرج آن داده می شـد، زیـرا صرف نظر از بوالهوسی های سیاسی و سوءتفاهم ها، مسجد جامع جایی بود که در آن بـا جـانشین پیـامبر، و نه یک والی محلی صرف، بیعت می شد.
توضیح ترتیب داخلی دو مسجد مورد بحث تا حـدودی دشـوار است. هر دو قسمت هایی روباز و سرپوشیده دارند. کلیه مساجد بزرگ دیگر صدر اسـلام، بـه جـز مسجد الاقصی در بیت المقدس که به دلیل قرار گرفتن در زمینه ای منحصر به فرد برخی از ویـژگی هـای خود را دارد واجد همین خصیصه هستند، البته نه به یک سیاق. در بیش تـر مـوارد بـین تکیه گاه ها دری وجود نداشت بلکه در مهم ترین حالت احتمالا پرده هایی برای جدا کردن قـسمت هـای روبـاز و سرپوشیده، بین تکیه گاه ها وجود داشت. اما در بعضی مساجد نمایی تـرکیبی رو بـه قسمت روباز ایجاد شد، در حالی که در مساجد دیگر تمایزی بین تکیه گاه های رو به صحن و تـکیه گـاه های داخلی وجود نداشت.
اکثر مساجد مصری، عراقی و مساجد اسلامی در نواحی غربی از نـوع اخـیر بود. شاید در این مساجد صحبت از وجود صـحنی کـه سـه سمت آن محاط به رواق است و تالاری سـرپوشیده و مـتصل به آن در سمت چهارم است، درست نباشد، زیرا دست کم در بدو امر سازندگان مـسلمان تـرکیبی هنری متشکل از دو بخش; یعنی تـالار و صـحن رواقدار، نـساختند. آن چـه آن هـا ساختند محوطه ای واحد و بی مانند بـود کـه بخشی از آن سرپوشیده بود. در واقع متون کهن به ندرت محوطه روباز مسجد را صـحن یـا حیاط نامیده اند. در کوفه بخش سـرپوشیده ظله یا منطقه سـایبان دار نـامیده می شد، درست مثل بـیت پیـامبر در مدینه. البته درست است که به مرور پیچیدگی ترکیب مساجد افزایش یافت و حـالتی از نـمای صحن، مثل آن که در مسجد بـازسازی شـده قـیروان دیده می شـود پدیـدار گردید. به نظر مـی رسـد مهم ترین استثنا بر این قاعده مسجد دمشق باشد که ترتیب متین و هماهنگ آنـ، کـه احتمالا ملهم از نماهای کاخ های بـیزانس اسـت. واقعاً احـساس صـحنی رواقـدار و چارگوش را به صورتی کـامل ایجاد می کند. نقشه مسجد دمشق در چند مسجد که تحت تأثیر مستقیم آن واقع شدند، مـثلا در حـلب، سرمشق قرار گرفت. این مسجد (مـسجد دمـشق) اسـتثنایی بـود کـه به دلیل اهـمیت پایـتخت سوریه تبلور یافت.
تفاوت آشکار دو مسجد قرطبه و دمشق در قسمت سرپوشیده بنا است. بنای سوری، ترکیبی متوازن و مـنظم دارد، در حـالی کـه مسجد اسپانیا به طرزی غریب نامتقارن است.
مـسجد قـرطبه بـه صـورتی کـه در انـتهای قرن دهم ظاهر گردید نتیجه فرآیندی تاریخی بود که در سال 784 آغاز شده بود... مسجد اولیه با یازده فرش انداز احداث شده بود که هر کدام دوازده ستون داشـت. این مسجد دوبار توسعه یافت: یک بار در 833ـ848 و یک بار در 956 ـ 966 و بدین ترتیب دوسوم بخش غربی و متقارن بنای فعلی ساخته شد. در 986 ـ 988 مجموعه کامل ثالثی به قسمت شرق بنا افزوده شد. کلیه الحـاق هـا به پیروی از ترتیب اولیه قوس ها و ستون های بنای 784م صورت گرفت و بدین ترتیب شیوه واحد و چشمگیر تمامی بنا حفظ شد. توسعه هایی از این دست در معماری مساجد کاملا متداول بـود و مـی توان نمونه هایی از آن را نسبتاً به تفصیل در مساجد عمر در الازهر مصر، کوفه، بصره، بغداد، مدینه و نایین ایران نشان داد. چشمگیرترین نمونه از این دست مسجدالاقصی در بـیت المـقدس است که متون و منابع ادبـی حـکایت از الحاق قسمت های جدید و نیز جمع شدگی نهایی آن دارد. در کلیه موارد علت الحاق قسمت های جدید یکی است: افزایش جمعیت شهر.
به نظر من می تـوان بـه دو نتیجه رسید: اولا مسجد اصـلی شـهر از نظر ساختمانی متناسب با نیاز فرهنگ اسلامی به وجود محلی واحد برای کل جامعه بود و ثانیاً هیچ تصوری از بنا به عنوان موجودیتی واقعی و کامل وجود نداشت. عدم توازن در ترکیب هـنری مـسجد قرطبه مشکلی به حساب نمی آمد. بدین ترتیب، می توان اظهار داشت که مساجد صدر اسلام به عنوان گونه ای از مسجد، تحت برخی شرایط اجتماعی، تبیین پذیر است و نمی توان آنـها را بـازتاب کمابیش کـامل یا موفق ترکیب هنریِ آرمانی دانست. این حقیقت که تا مدت ها بعد این گونه مساجد نـمایی منظم و حتی ورودی های پرتکلف پیدا نکرد در حکم تأیید بیش تر ایـن دیـدگاه اسـت. تعداد و محل ورودی ها برحسب وضعیت شهری که مسجد را در میان گرفته بود، تعیین می شد و نه با تـوجه بـه مفهوم معماری یا زیبایی شناسی ماهیت بنا. استثنایی همچون مسجد دمشق صرفاً مـؤید ایـن قـاعده است، زیرا ورودی های آن به بنای رومی قدیم تری تعلق داشت و حضور مسلط همین طرح کـلاسیک بود که مانع شد تغییرات داخلی مسجد دمشق به عظمت مسجد قرطبه باشد.
بـرای این که امکان تـوسعه یـا جمع شدگی وجود داشته باشد چاره ای جز آن نبود که شیوه ساختمانی مسجد انعطاف پذیر و توسعه پذیر باشد. شیوه مساجد ستون دار صدر اسلام را می توان به این صورت توصیف کرد که مهم تـرین تکیه گاه داخلی آن متشکل بود از عنصری واحد که در صورت تمایل، امکان توسعه آن در هر جهتی وجود داشت. دو نوع تکیه گاه در دسترس بود. اولین تکیه گاه در مساجد عراق، سوریه و در مناطق مسلمان غـرب آن عـبارت بود از واحدی باستانی، متشکل از پایه، ستون و سرستون. در بسیاری موارد، مثل دمشق یا بیت المقدس این ستون ها از بناها یا ویرانه های رومی یا مسیحی گرفته شده بود. در بناهای بسیار بـزرگ، مـثل برخی از مساجد القرویون (Cairene)، قیروان یا قرطبه ستون هایی جدید به ستون هایی که مورد استفاده مجدد قرار گرفته، افزوده شده است. در بیش تر موارد ستون های جدید، جز در بـرخی جـزییات، تقلیدی از ستون هایی بود که مورد استفاده مجدد قرار گرفته بود و یکی از روش های مرسوم باستان شناسی صدر اسلام جدا کردن این دو دسته از یکدیگر بوده است. این تفاوت ها بـرای مـنظور مـا در این جا مهم نیست. تـکیه گـاه دیـگر جرز بود که معمولا از آجر ساخته می شد. جرز در ایران دیده می شود، مثل ]مساجد[ نایین یا دامغان که در آن جا سـعی شـده شـکل ستون به آن بدهند. اما بارزترین شکل آن در مسجد کـبیر سـامره در رقه و در مسجد ابن طولون مصر دیده می شود که تحت تأثیر مساجد عراق ساخته شده است. متداول ترین شـکل ایـن جـرزها مرکب است از چارگوشه ای با ستون های توکار. در بعضی موارد مـثل مسجد ابودلف در سامره، جرزها دارای عناصر توکار نیست و چنان طویل است که تقریباً به صورت بخش هایی از دیوار بـه نـظر مـی رسد. گرچه توضیح علت و چگونگی پیدایش جرز آجری در عراق و ایران کـه سـنت استفاده از ستون در آن جا محدود بود، آسان است اما توجه به این نکته نیز جالب است کـه ایـن جـرزها در قدیم ترین بناهای شناخته دیده نمی شود و بناهای ساسانی آن جا به انـدازه بـناهای صـدر اسلام آن ها را به طور کامل و ماهرانه مورد استفاده قرار نداده است. به نظر مـی رسـد جـرز آجری که تاریخچه آن در معماری اسلامی ادوار بعد به آن درجه از عظمت رسید، عمدتاً به دلیل فـایده آن در مـسجد تکامل و بعداً در آن جا تنوع یافت: امّا ظاهراً ستون، سرمشق اصلی برای تکیه گـاه مـنفرد بـوده است. ستون در این مورد و حتی در مورد عراق; یعنی جایی که اولین مسجد کوفه بـه اسـتفاده از ستون های وام گرفته از کلیساهای مسیحی قدیمی پرداخت، بسیار روشن است.
در هر حال اگر شـیوه سـاخت سـقف روی ستون ها، به صورتی که در مساجد قدیمی یافت می شود، صرفاً شیوه ای انعطاف پذیر و بـه آسـانی تعدیل شدنی خوانده شود که برای پوشاندن فضاهای وسیع از طریق تعدد تـکیه گـاه هـای منفرد یا تکرارشونده به کار می رود، حق مطلب ادا نشده و تمام ویژگی های این شیوه نـیز بـیان نـشده است. این شیوه به ساده ترین شکل خود در قدیم ترین مساجد عـراق، در اکـثر مساجد ادوار بعد در عراق و در بیش تر بناهای مصر به چشم می خورد. امّا در قرطبه، دمشق یا مـسجد الاقـصی در بیت المقدس چیزی بیش از بنایی مشتمل بر تکیه گاه های منفرد و کـمابیش مـساوی در سراسر سطح مسجد دیده می شود. در هـر سـه مـورد واحدی که بخش سرپوشیده گرد آن ترتیب یـافته، شـبستان بوده; یعنی به جای یک تکیه گاه سلسله ای از آنها وجود داشته است. در قـرطبه و بـیت المقدس با حذف و اضافه کـردن شـبستان ها اسـت کـه بـناها وسیع شده اند و نه با تـکیه گـاهی منفرد. در تمام این بناها نظم و ترتیب شبستان ها جهت شکل را تعیین کـرده اسـت. بدین ترتیب جهات چندگانه بنای صـرفاً ستون دار مساجد اولیه عـراق جـای خود را به بردارهای واضح تـر و مـحدودکننده تر داده است، در حالی که می دانیم شاهکارهای بزرگ مثل مسجد قرطبه ویژگی هـای هـر دو روش را حفظ کرده اند. سپس تـعدادی بـناهای کـوچک تر و نسبتاً عـجیب; مـثل مسجد بلخ و مسجدی در نـزدیکی قـاهره، ظاهراً واحد ترکیب هنری (همچون معماری ادوار بعد، به ویژه در ایران و ترکیه) دهانه چارگوش بـوده اسـت. می توانیم نظر خود را درباره مـساجدی کـه سقف مـتکی بـر سـتون دارند تعدیل کرده و بـگوییم در حالی که اصل تکیه گاهِ واحد و انعطاف پذیر همیشه در اکثریت قریب به اتفاق مساجد قـدیمی دیـده می شود، همواره به صورت تـکیه گـاهی واحـد عـمل نـکرده و در بعضی مواقع مـی تـواند به صورت واحدی متشکل از چند تکیه گاه از این نوع و یا حتی فضایی واقع در بین این تـکیه گـاه هـا باشد... می توان معادلی زبان شناختی بـرای آن پیـشنهاد کـرد. مـی تـوان چـنین فرض کرد که واژک معماری مسجد (یعنی کوچک ترین واحد معنی دار بنا) در برخی موارد، واجی منفرد (واحد منفرد بنا است) و در بعضی موارد یا مجموعه ای است از این واج های مـنفرد و یا حتی نوعی فقدان واجی است; مثل فاصله بصری یا سمعی بین واژه ها یا جملات.
حال این پرسش مطرح می شود که چطور شد بنای ستون دار در اوایل دوره اسلامی پدیدار گشت؟ مـوردی نـدارد این فرضیه قدیمی دوباره مطرح شود که ظهور مجدد شیوه خاورمیانه ای سقف متکی بر ستون که در مسجد دیده می شود در معماری مصر باستان یا هخامنشیان شناخته بود. این نـظام قـدیمی در قرن چهارم پیش از میلاد از بین رفته بود و هیچ دلیل باستان شناختی یا فرهنگی که تجدید حیات ناگهانی آن را توجیه کند، وجود ندارد. منبع دوم مـی تـوانسته است میدان های عمومی رومـی بـوده باشد که به منظوری مشابه; یعنی گرد آوردن جماعات بزرگ، تعدادی از شکل های مشابه را مورد استفاده قرار داده است. گرچه نمی توان مطمئن بود کـه در دوران مـسیحیت نیز هنوز از این مـکان هـای شاهنشاهی استفاده شده باشد، امّا ویرانه های متعدد رومی از فرات به سمت غرب به سادگی می توانسته به منزله نمونه مورد استفاده قرار گرفته باشد. مشکل اصلی در این جا ایـن اسـت که عراق; یعنی منطقه اصلی که مساجد ستون دار ابتدا در آن جا پیدا شد، سرزمینی است که احتمال وجود نمونه های رومی در آن جا از هر جای دیگری ضعیف تر است.
توضیح سوم کـه در نـگاه اول به مـراتب پذیرفتنی تر به نظر می رسد و در سال های اخیر اغلب مطرح گردیده، این امر است که بـیت پیامبر با تعدادی تنه نخل که به طور تصادفی روییده و در دو انـتهای شـمالی و جـنوبی محوطه بزرگ روباز با حصیر پوشیده شده بود، الگوی مساجد ادوار بعد تلقی گردد. بیت پیامبر احتمالا اولیـن نـمونه بنا با شیوه سقف متکی بر ستون است که بعداً در عراق توسعه یـافت و در پی آن بـا هـر اسلوب ساختمانی که در نواحی فتح شده موجود بود، انطباق یافت. دو واقعیت مهم این تفسیر را تـأیید می کند. اولا از آن جا که اولین مساجد، در شهرهای جدید الاحداث عرب، در عراق ساخته شـد و از آن جا که این مـساجد بـیش از هر مسجد دیگری که بعداً ساخته شد برای انجام دادن کارکردهای متعدد، مثل مسجد مدینه در زمان پیامبر مورد استفاده قرار گرفت، طبیعی است که مسجد مدینه تنها نمونه و مدل قطعی بوده کـه در عراق به آن دسترسی داشته اند. ثانیاً در آن زمان; یعنی دهه های سی ام و چهلم قرن هفتم تماس مسلمین با دیگر سنن معماری هنوز بسیار محدود بود، با این حال اولین مسجدی کـه مـشخصاً با ترکیب سقف متکی بر ستون ساخته شد، مسجد بازسازی شده کوفه در 670 است. این توضیح متکی بر این فرض است که تا زمان خلیفه عمر (634 ـ 664) مسلمانان نه تنها به ایـن فـکر افتاده بودند که مسجد بنایی به ویژه بی همتا است و استفاده از آن به اعضای مسلمان جامعه محدود می شود، بلکه بیت پیامبر را به واقعیت ساختمانی انتزاعی برگردانده و به نوعی مـسجد آرمـانی مبدل ساخته بودند که می توانست شکل های متنوعی به خود گیرد. هر چند این امر به هیچ وجه غیرممکن نیست، این فرآیند نظری بیش تر حالت درونی دارد و اثـبات آنـ مـشکل است و کلا وقوع آن در دهه هـای آغـازین دوره اسـلامی نامحتمل به نظر می رسد. به همین علت ترجیح می دهم توضیح چهارمی را برای شکل گیری شیوه سقف متکی بر سـتون ارائه دهـم. تـوضیحی که فکر تأثیر ]مسجد[ مدینه بخشی از آن را تشکیل مـی دهد.
مـشکل اصلی در عراق (با شهرهای جدید سراپا اسلامی آن) حفظ نوعی نظم و حالتی از جامعه در میان جمعیت عرب کثیرالعده و جدیدالاسکان بـود. نـقطه ای کـانونی موردنیاز بود و به همین علت بود که خلیفه عمر سـاخت مسجد جامع یا مسجدی برای کل جامعه مسلمان را مقرر داشت. سنت معماری محلی هیچ راهی برای رفع حـاجت اولیـه بـنا; یعنی فضای وسیع، جز از طریق شیوه های سنگین و گران همچون طـاق هـای ساسانی که به هیچ وجه انعطاف پذیر نبود، در اختیار نداشت. آن چه در نتیجه این وضع اتفاق افـتاد ابـداع مـحلی و خودجوش به منظور آسان برپا کردن فضایی بزرگ با سقفی مسطح یـا شـیب دار بـود که با تکیه بر ستون هایی که مورد استفاده مجدد قرار می گرفت بـر زمـین سـایه می انداخت.
در اوّلین نوع مساجد از این دست هیچ گونه دیوار بیرونی دیده نمی شد و فـقط خـندقی موجود بود و ورودی های متعدد برای ارتباط با خارج در کلیه جهات وجود داشـت و هـیچ جـایگاه مشخص یا رسمی برای امام پیش بینی نشده بود. این بناها کپرهایی ساده بـودند و بـناهایی نبودند که نمونه ای رسمی یا معنایی مقدس داشته باشند. برای مثال یکی از مـساجد اولیـه زمـانی سنگفرش شد که مردم از گرد و خاک ناشی از حرکت پاها در حین نماز شکایت کردند. فقط از طـریق رشـته ای بازسازی ها و تقویت بنا در فاصله 640 تا 670 بود که نوعی شکل سازمان یـافته بـرای ایـن بناها پدید آمد. اکثر این اقدامات به خوبی مستند است و همیشه هدفی عملی و محلی داشـته اسـت. تـا 670 بیت پیامبر در مدینه دوبار توسعه یافته و شروع به کسب هویتی مقدس کـرده بـود. کارکرد اداری آن مثل دیگر کارکردهای آن یا به بناهایی دیگر و یا یک سره به خارج از مدینه مـنتقل شـده بود. بدین شکل قداست یافتن بیت پیامبر و تغییر شکل مساجد قدیم عـراق و تـبدیل آن ها از کپرهایی نامنظم به ترکیباتی دارای شـکل مـنظم، بـا استفاده از عناصری که بدواً بدون برنامه ای خـاص وارد آنـها شد، تقریباً مقارن یکدیگر بوده است. این رخدادها مقدم بر ساخت مساجد بـزرگ در دیـگر نقاط جهان مسلمان بود. در جـهان اسـلامی در مواردی مـعدود بـناهای مـسیحی یا دیگر بناهای مذهبی را اشغال کـرده بـودند و یا طبق گفته زائری غربی به نام آرکولفوس (Arculfus) راجع به بیت المقدس، در آن جـا عـبادتگاهی «زُمخت» قرار داشت که بر فـراز بقایای ویرانه ها سـاخته شـده بود. قبل از فرا رسیدن دوره ایـجاد سـاختمان های بزرگ به دست شاهان در قرن هشتم، شیوه رسمی سقف متکی بر سـتون در شـهرهای جدید عراق ایجاد شده بـود ـ ضـمن آن کـه در فسطاط برخی ویـژگی هـای مخصوص به خود را یـافته بـود ـ و بیت پیامبر به عنوان اولین مسجد، قداست یافته بود. بنابراین، دو رخداد نسبتاً غیرمترقب و تـبیین پذیـر تاریخی و کاملا مبتنی بر نیازهای مـسلمین مـی تواند بـه خـلق گـونه ای مسجد منتهی شده بـاشد که از آن لحظه تا قرن چهاردهم (و در بعضی جاها دیرتر از آن) بارزترین مشخصه شکل معماری اسلامی شـد. در ایـن صورت لازم خواهد بود ابداعی رسمی تـوسط مـسلمانان دانـسته شـود کـه از لحاظ پیدایی و از جـهت تـاریخی ارتباطی با شکل های مشابه و متقدم ندارد.
درون این محوطه بزرگ ستون دار که ابعاد آن به جمعیت شهر بـستگی داشـت و دارای تـکیه گاهی منفرد با شبستان یا دهانه ای بـود چـندین ویـژگی، در خـور اشـاره ای خـاص، پدیدار گردید. این ها را می توان به معنای عام نشانه یا نماد نامید. این ها موجودیت هایی هستند توصیف پذیر از نظر معماری و آن قدر از دیگر قسمت های بـنایی که دارای سقف متکی بر ستون است متمایز گردیده اند که بتوان معنایی خاص برایشان قایل شد. بیش تر آن ها از نظر طبقه بندی نیز توصیف پذیراند; بدین معنی که اگر در هـمه مـساجد نباشند، دست کم در اکثر مساجد یافت می شوند و هر یک از آن ها صرف نظر از موقعیت زمانی و مکانی با یکدیگر مقایسه شدنی هستند. پنج ویژگی آن در صدر اسلام پدیدار شدند، هـر چـند ناگفته نماند که منبر یا سکوی تشریفاتی امام در دوران حیات خود پیامبر نیز وجود داشت.
اولین این ها مناره است. هدف رسمی مناره دعـوت مـؤمنان به نماز است و شکل آن بـه صـورت برجی بلند است که یا بی فاصله به مسجد چسبیده است، مثل مسجد دمشق، قیروان و فسطاط و یا آن که در نزدیکی آن واقع شده، مثل مناره مـسجد سـامره، فسطاط و بیش تر نـمونه هـای قدیمی ایرانی. در کلیه مساجد اولیه اسلامی به جز مسجد دمشق فقط یک مناره در کنار بنا قرار داشت. شکل مناره ها متفاوت است. مناره های اولیه از سوریه به جانب غرب چـارگوش اسـت، بدان علت که شکل ساخت آن ها مستقیماً از برج های چارگوشی اقتباس گردیده که خاص کلیساهای مسیحی است و آن ها نیز به نوبه خود ملهم از بناهای رومی و یونانی است. از وجود چند نـمونه انـگشت شمار از ایـن نوع مناره های چارگوش در عراق و ایران خبر داریم. برای مثال مسجد دامغان یا مسجد سیراف (متعلق بـه قرن نهم) که اخیراً حفاری شده، مؤید آن است که این شـیوه کـه در سـوریه پدیدار شده از خاستگاه اصلی خود فراتر رفته است. در عراق، به ویژه در سامره، نوع دیگری از مناره; یعنی مـناره مـارپیچ ایجاد شد که یک نمونه دیگر آن در مسجد ابن طولون در قاهره دیده می شـود. خـاستگاه مـناره های مارپیچ را نباید در زیگورات های بین النهرین باستان جست، بلکه در نوع خاصی از برج های مـارپیچ باید جستجو کرد که در ایران ساسانی دیده شده و هنوز هدف ساخت آن ها دانـسته نشده است. هنوز هـیچ مـوردی از مناره های استوانه ای که از قرن یازدهم به بعد در ایران ساخته شد، در معماری اولیه اسلامی مشاهده نشده است، هر چند احتمال وجود آن ها هست. مناره های مختلط قطعاً بـه ادواری بـه مراتب دیـرتر تعلق دارد. بنابراین مـی توان به سادگـی چنین نتیجه گیری کرد: دیری نگذشت که کارکردی خاص در مساجد صدر اسلام پیدا شد و شکل هایی که برای آن مورد استفاده قرار گرفت از واژگان معماری مـتقدم اتـخاذ گشت و به همین علت در هر منطقه متفاوت بود. اما قطعی است که شکل چارگوش مناره های سوریه در خلال قرن های اولیه متداول تر بوده است.
درباره مناره مهم ترین مسئله تـعیین ایـن امر است که چه وقت و چرا این کارکرد خاص شکل برج به خود گرفت. زیرا دعوت به نماز تقریباً به همان قدمت استقرار ]حضرت [محمّد در مدینه است و این کـار مـعمولا از فراز بام بیت ایشان صورت می گرفت و در آن زمان برای این امر نیازی به شکل ساختمانی مخصوص نبود. شگفت آن که در هیچ یک از مساجد اولیه، در شهرهای کاملا اسلامی عراق، بنایی جـهت دعـوت بـه نماز تعبیه نشده بود. وضـع در فـسطاط تـا این حد روشن نیست اما تازه ترین مباحثات راجع به متون ذی ربط حاکی از آن است که در آن جا نیز بنایی برای دعـوت بـه نـماز وجود نداشته است. تا آن جا که از مـدارک مـوجود استنباط می شود اوّلین بناهایی که برای دعوت به نماز مورد استفاده قرار گرفت عبارت بود از برج های چـارگوش مـحوطه پرسـتشگاه های رومی در دمشق، وقتی که محوطه به مسجد مبدل شـد. بنابراین در شهری قدیم تر بود که ساختمانی متعلق به پیش از اسلام در حدود هفتاد سال بعد از ظهور اسلام تـصادفاً بـه مـسجد مبدل شد و برای اولین بار به منظور نیازی که مربوط بـه آیـین نماز و خاص اسلام بود و از آغاز حیات این دین وجود داشت، مورد استفاده قرار گرفت. محتمل تـرین تـوضیح بـرای آن چه غرابتی تاریخی به نظر می رسد، در این حقیقت نهفته است کـه دمـشق در آن عـصر عمدتاً شهری مسیحی بود. تا آن جا که می دانیم، دست کم در بدو امر، جـمعیت مـسلمان در مـحله ای واحد متمرکز نبود بلکه در هر کجا خانه هایی وجود داشت که صاحبان قـبلی آن را تـرک کرده بودند و به صورت پراکنده، به چشم می خورد و به همین علت مـناره نـمی تـوانست دقیقاً منظور دعوت مسلمانان به نماز را، به ویژه با توجه به سر و صدای شـهر، تـأمین کند. من ترجیح می دهم به جای رد کارکرد آیینی این مناره، بیان نـمادین حـضور اسـلام را تفسیر کنم که مخاطبان آن عمدتاً متشکل از غیرمسلمانان شهر بودند. همچنین ممکن است از خود بپرسید فـراوانی خـاص مناره هایی که به طور زیبایی در معماری ادوار بعد، در شهرهایی همچون اصفهان، اسـتانبول و قـاهره تـرکیب یافته اند آیا نشانه تداوم اهمیت مناره به مثابه نشانه شأن و حیثیت اجتماعی شاهان یـا اشـخاص اسـت؟ و یا صرفاً وسیله ای هنری است
که بیش تر به منظوری غیر از بـیان صـرف کارکرد آیینی مورد استفاده قرار گرفته است؟ البته کارکرد آیینی ]دعوت به نماز[ از آغاز قرن هـشتم بـه بعد همواره مد نظر بوده است.
اما اقامه اذان مثل آغاز کار اغلب از فـراز بـام مساجد صورت می گرفت. روش های کهن دعـوت بـه نـماز در بسیاری از نقاط جهان اسلام به قوت خـود بـاقی ماند. در ایران این شیوه ها ویژگی ساختمانی منحصر به فردی پیدا کرد کـه عـبارت از آسمانه کوچکی معروف به گـلدسته اسـت و اغلب هـمراه بـا مـناره هایی زیبا دیده می شود. بـنابراین، دعـوت به نماز اضافه بر مراسم پیوسته به آن واجد تاریخ معماری نیز مـی شـود، تاریخی که هنوز شناخته نیست. تـاریخ برج در معماری شهرهای اسـلامی نـیز وجود دارد. این دو تاریخ نمی تـواند عـین هم باشد.
پی نوشت ها:
1 ـ داستانی عجیب ممکن است به روشن کردن جنبه ای از تاریخ نگاری اسـلامی قـرون وسطی در مورد مسجد مدینه و مـشکلات بـحث راجـع به آن کـمک کـند. به گفته ابن روسـتا، جـغرافی دان قرن دهم، عثمان بن مذعون در جانب قبله; یعنی در بخش سرپوشیده صحن خدو انداخت. نـاراحتی او از ایـن کار به آن جا رسید که زوجـه اش را بـه پرسش وا داشـت. در پاسـخ گـفت در حین نماز در قبله خـدو افکندم. البته بعداً برای پاک کردن آن برگشتم و ضمادی از زعفران درست کرده روی آن گذاشتم. ابن روستا چنین اظـهار نـظر می کند که «بنابراین، ابن عـثمان اوّلیـن کـسی اسـت کـه مواد معطر بـه قـبله زده است» گرچه این روایت اطلاعاتی جالب راجع به نوع زیباسازی در مسجد در اختیار می گذارد، نمی تـوان مـعلوم داشـت که این ماجرا در زمان پیامبر رخ داده یا ایـن کـه بـدان مـنظور داسـتانی سـاخته و پرداخته اند که رویدادهای ادوار بعد را که چندان مطابق شرع نبوده است، کهنسال نشان دهند. نفس طبیعت داستان، حالت فرعی و عارضی آن که توسط فردی عنوان شده است کـه در غیر این صورت گمنام بود، نمایانگر آن است که در نگرش مسلمانان نسبت به اسلام و رشد آن هیچ اندیشه نظری راجع به مکانی مقدس و از قبل فکر شده وجود نداشته است و تنها چـیزی کـه به چشم می خورد یکی شدن رویدادهای منحصر به فرد و گاه پیش پا افتاده است که قبول عام یافته. به نظر می رسد که گویا فرهنگ اسلامی از نظر روان شناسی تـمایلی بـه تفسیر واقعیت مادی زندگی اسلامی خود، به شکل مجرد، نداشته است.
2 ـ راهرو و مسافت میان دو ردیف ستون در شبستان های ستون دار.