■ هم نماز, و هم سلامت بچه ها
در ابتدای اسارت، تصور می کردیم در اسارت هم باید با بعثی ها جنگید و به دستور های آنها گردن ننهاد. به همین دلیل هماره با هم درگیر بودیم و هر از چند گاهی چندین نفر از ما مجروح و حتی زخمی می شدند و این موضوع، موجب صدمه دیدن بچه ها و تضعیف روحیه آن ها می شد.
در اولین دیدارمان با حاج آقا ابوترابی در موصل 3 موضوع را با ایشان مطرح کردیم و چاره مشکل را جویا شدیم.
ایشان با استناد به حدیث «رفع» که یکی از موارد آن اضطرار می باشد، فرمود: در زمانی که انسان مسلمان، در اضطرار است، برخی از تکالیف از گردن او برداشته می شود و چون ما باید خود را در اسارت حفظ کنیم ، پس لازم است رفتارمان را در موارد برخی از تکالیف تعدیل کنیم، مثلاً به جای نماز جماعت، نماز اول وقت بخوانیم، اما اگر عراقی ها به ما گفتند اصلا نماز نخوانید باید در برابر آنها ایستادگی کنیم. با اجرای این رهنمود حاج آقا ابوترابی، توانستیم هم، نماز هایمان را بخوانیم و هم سلامت بچه ها را حفظ کنیم. [1]
[1] کتاب تسبیح ابوترابی ؛ حسن شکیب زاده ؛ ص 78 ؛ خاطره آقای عظیم نوایی