■ نماز باران و بلعيده شدن وزیر مامون توسط شيران در پرده
در زمان حكومت ماءمون - خليفه عبّاسى - در يكى از سال ها خشك سالى شد و زراعت هاى مردم در كم آبى سختى قرار گرفت ، ماءمون در يكى از روزهاى جمعه به حضرت علىّ بن موسى الرّضاعليهما السلام پيشنهاد داد تا آن حضرت جهت بارش باران و رفاه مردم چاره اى بينديشد.
امام عليه السلام فرمود: بايستى مردم سه روز - شنبه ، يك شنبه ، دوشنبه - را روزه بگيرند و در سوّمين روز جهت دعا و نيايش به درگاه پروردگار متعال عازم بيابان گردند.
پس چون روز سوّم فرا رسيد، حضرت به همراه جمعيّتى انبوه به صحرا رفتند و سپس امام عليه السلام بر بالاى بلندى رفت و پس از حمد و ثناى الهى اظهار داشت :
پروردگارا، تو حقّ ما اهل بيت را عظيم و گرامى داشته اى ، اينك مردم به تبعيّت از فرمانت به تو روى آورده و متوسّل شده اند؛ و به اميد رحمت و فضل تو به اينجا آمده اند و آرزوى بخشش و احسان تو را دارند.
خداوندا! بر آن ها باران رحمت و بركت خود را فرود فرست تا سيراب و بهره مند گردند.
در همين لحظه ، ناگهان باد، شروع به وزيدن گرفت و ابرى ظاهر گشت و صداى رعد و برق عجيبى در فضا پيچيد و مردم حالتى شادمانه به خود گرفتند.
حضرت جمعيّت را مخاطب قرار داد و فرمود: آرام باشيد، اين ابر براى شما نيامده است ، ماءموريت او جاى ديگرى است .
و پس از آن ، ابر ديگرى نمايان شد و اين بار نيز مردم شادمان شدند، همچنين امام عليه السلام فرمود: آرام باشيد، اين ابر ماءموريّتش براى جمعيّت و سرزمينى ديگر است .
و به همين منوال تا دَه مرتبه ابر آمد و حضرت چنين مى فرمود.
تا آن كه در يازدهمين مرحله ، امام عليه السلام اظهار نمود: اين ابر براى شما آمده است ، اكنون شكرگزار خداوند متعال باشيد و برخيزيد به خانه هايتان بازگرديد، كه تا به منازل خود وارد نشويد، باران نخواهد باريد.
امام جواد عليه السلام در ادامه روايت فرمود: تا زمانى كه مردم به خانه هايشان نرفتند، ابر از باريدن خوددارى كرد؛ امّا به محض آن كه مردم داخل خانه هاى خود شدند، باران به قدرى باريد كه تمام رودها و نهرها پر از آب شد و مردم مى گفتند: اين از بركت وجود مقدّس فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله است .
بعد از آن ، امام رضا عليه السلام در جمع مردم حضور يافت و ضمن سخنرانى مهمّى فرمود:
اى مردم ! احكام و حدود الهى را رعايت كنيد؛ و هميشه در تمام حالات ، شكرگذار نعمت ها و رحمت هاى خداوند باشيد، معصيت و گناه مرتكب نشويد، اعتقادات و ايمان خود را نسبت به خداوند و رسول و ائمّه اطهار عليهم السلام تقويت نمائيد.
و نسبت به حقوقى كه بر عهده يكديگر داريد بى توجّه نباشيد و آن ها را رعايت كنيد، نسبت به يكديگر دلسوز و يارى ، مهربان باشيد؛ و بدانيد كه دنيا وسيله اى است براى عبور به جهانى ديگر، كه اءبدى و جاويد مى باشد.
سپس امام جواد عليه السلام افزود: بعد از اين جريان ، عدّه اى از سخن چينان دنياپرست و چاپلوس نزد ماءمون رفتند و گفتند: اين شخص - یعنى امام رضا عليه السلام - با اين سحر و جادويش همه را شيفته خود گردانيده است و مردم را بر عليه خليفه و دستگاهِ حكومت تحريك مى كند.
لذا ماءمون شخصى را فرستاد تا حضرت رضا عليه السلام را نزد وى آورد؛ و چون حضرت وارد مجلس ماءمون شد، يكى از وزراى حكومت به امام خطاب كرد و گفت : تو با آمدن باران ، ادّعاهائى كرده اى ؛ چنانچه در كار خود صادق و مطمئنّ هستى ، دستو بده تا اين دو شيرى كه بر پرده خليفه نقاشى شده اند، زنده شوند.
امام رضا عليه السلام بانگ برآورد: اى دو شير درّنده ! اين شخص فاجر را نابود كنيد، كه اءثرى از او باقى نماند.
ناگهان آن دو عكس به شكل دو شير حقيقى در آمدند و آن وزير سخن چين دروغ گو را دريده و بدون آن كه قطره خونى از او بريزد، او را بلعيدند.
و آن گاه اظهار داشتند: ياابن رسول اللّه ! اجازه مى فرمائى تا ماءمون را نيز به دوستش ملحق گردانيم ؟
ماءمون با شنيدن اين سخن بيهوش شد و روى زمين افتاد و چون او را به هوش آوردند، دو مرتبه آن دو شير گفتند: اجازه بفرما تا او را نيز نابود كنيم ؟
حضرت فرمود: خير، مقدّرات الهى بايد انجام پذيرد و سپس به آن دو شير دستور داد تا به جاى خود بازگردند و آن ها نيز به حالت اوّليه خويش بازگشتند.
و ماءمون به امام رضا عليه السلام گفت : الحمدللّه ، كه مرا از شرّ اين شخص - حميد بن مهران - نجات بخشيدى .[1]
[1] . عيون اءخبارالرّضا عليه السلام : ج 2، ص 170، الخرايج والجرايح : ج 2، ص 658، ح 1.