■ رازهایی از قيام در نماز
علی محمد باقی
تهیه مرکز تخصصی نماز
قیام به امر خالق راز و رمزهایی دارد. آیت الله ملکی تبريزيw سرّ این حالت را اینگونه بیان میدارند:
حقيقت قيام عبارت است از ايستادن در پيشگاه پروردگار برای:
1. ادای حق عبوديت و بندگي او؛
2. جلب خيرات پروردگار؛
3. انس گرفتن با او و لذت بردن به مخاطبت و گفتگوي با او در كلام؛
4. مناجات با او در دعا؛
5. چارة توقف طولاني خود در روز قيامت و دفع هول و هراسي كه در انتظار انسان ميباشد؛
6.انسان از اينكه در نماز بر هر دو پا بايستد، به اين حقيقت پي ببرد كه مسلمان بايد در مقام خوف و رجا باشد؛
7. اینکه پايين افكندن سر در هنگام نماز، الزام قلب را بر تذلّل و خشوع و تواضع و دوري از رياست طلبي و خود بزرگبيني میفهماند؛
8. فرداي قيامت او را در پيشگاه ذات اقدس حق ايستادني است كه چگونگي آن را اين ايستادن تعيين ميكند.[1]
از طرف دیگر اين قيام در نماز اشاره به قيام در عرصۀ محشر نزد رب العالمين دارد، كه فرمود: "فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُون"[2]؛ ناگهان همه از قبرها بر ميخيزند و مبهوت نگاه ميكنند، تمام ايستادهاند و به عالم بالا توجه ميكنند كه چه فرماني در حق آنها نازل میشود.[3]
همچنان که میتوان گفت: راز و تأويل قيام، اعلام آمادگي پيكار با دشمن است. "قوموا لله قانتين"[4]؛ براي خدا خاضعانه بپا خیزید. در این پیکار از خود نماز باید کمک گرفت؛ چون نماز یاوری در سختيها است: "وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعين ".[5]؛ از صبر و نماز يارى بگيريد و البتّه آن جز بر خاشعان بسى گران است.
بنابراین آنچه در برپايي نماز [اقامة نماز] اهميت دارد [که همان سرّ قیام میباشد]، این است که نمازگزار براي خدا برپاي ايستد و چيزي او را ناتوان نسازد و هيچ چيز از امور او را بر زمين ننشاند. پس آنچه در حديث آمده که: "مَنْ لَمْ يُقِمْ صُلْبَهُ فَلَا صَلَاةَ لَه"[6]؛ (كسي كه در حال ايستادن، پشت او راست نباشد، نمازش صحیح نيست)، گرچه حكم فقهي است؛ ليكن تأويلش این است که انسان هنگام مناجات با خداوند بايد در برابر همۀ خاطرهها و دل مشغوليهاي نفساني ايستادگي كند، چه رسد به مصيبتهاي بزرگ و غمبار و رخدادهاي ناگوار. چنین است که نمازگزاری که به سر قیام رسیده است به صبر و استقامتی خاص در برابر گناهان و گرفتاریها دست مییابد.
باید توجه داشت که زنده كردن عدل، اجراي قسط، كمك به ستمديده و دشمني با ستمگر كه از آن تعبير به "قيام به قسط" ميشود، نيازمند نيرويي است. قيام بنده، حالتي است كه نيرو به وسيله آن بر سرعت گرفتن و مسابقه دادن، توانمند ميشود و قدرت مييابد.[7]
نکتة لطیف دیگر اینکه در حدیثی امام باقر میفرمایند: طبق آيه " الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ...."؛[8] شخص سالم نماز را ايستاده ميخواند، بيمار نشسته نماز ميگزارد و آن كسي كه از او ناتوانتر است، در حالي كه به پهلو آرميده است، نماز ميخواند.[9]
از آیهای که حضرت به آن استناد میکند معلوم ميگردد آن خضوعي كه روح نماز را تشكيل ميدهد، در همۀ احوال متبلور است؛ هر چند این اعمال در حالتهای دیگر انجام شود. البته در بعضی از حالات، ظهور این خشوع و خضوع بارزتر است.
در قیام در برابر حق، با خدا سخن میگوییم. به این سخن گفتن "قرائت" میگویند. به نکاتی از رازهای قرائت در ادامه اشاره میکنیم.
نماز عبادتی است جامع که در این گفتگویِ با خالق، در حالات مختلفِ بندگی، با او سخن میگویم. از طرفی خداوند نیز در سورههایی که در نماز خوانده میشود با ما سخن میگوید. "ألا من اشتاق إلى اللّه فليستمع كلام اللّه"؛ رسول خدا فرمودند: هر كه شوق ديدار خدا دارد پس به سخن خدا (قرآن) گوش فرا دهد.[10]
قرائت در نماز دو راز و نهان دارد. یکی به اعتبار آنچه قرائت ميشود (قرآن) و دیگری به اعتبار آنکه حالتی از حالاتِ نماز است.
گواه بر آنکه قرآن داراي راز است، اين آیۀ كريمه میباشد که فرمود: "إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون وَ إِنَّهُ في أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكيم"[11]؛ ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم، باشد كه شما و همانا آن در امّ الكتاب (لوح محفوظ) نزد ما تحقيقاً متعالى و پرحكمت است؛ يعني قرآن داراي راز و نهاني است که آن راز در نزد خداوند علی و حکیم است. البته تا زماني كه قاري راز خواه نباشد به راز قرائت و سرّ و نهان قرآن دست نمييابد.
مقصود از قرائتِ در نماز، تنها زبان نیست؛ بلکه هدف اتصال به معانی و تدبّر در آن و بهره بردن از نورانیّت آن است و هيچ كس به اين مقام [یعنی فهم راز قرائت] نائل نخواهد آمد جز خردمندی كه بر كرانههاي خرد او جز محبّت و شيدائي معبودي كه آن سخن را گفته پر نميزند.[12]
زمانى كه بنده "بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين" را قرائت كرد و فاتحة الكتاب و سوره خواند، خداوند تعالى خطاب به ملائكۀ خود ميگويد: "آيا اين بنده مرا نمىبينید چگونه با قرائت كلام من لذت مىبرد؟ شما را شاهد مىگيرم اى ملائكه من! هر آينه روز قيامت به او خواهم گفت: در بهشت من قرائت كن و به درجات (بالا) ارتقاء پيدا كن، پس او دائم قرائت مىكند و به عدد هر حرف، درجهاى ... به او عطا خواهد شد".[13]
امام صادقg در پاسخ به سؤال محمد بن عمران دربارۀ چرایی بلند خواندن نماز صبح و مغرب و عشا فرمودند: خداوند در معراج به پیامبرg دستور فرمود که قرائت نماز مغرب و عشا را بلند بخواند، در حالي كه فرشتگان به حضرت اقتدا كرده بودند. سپس هنگامي كه نزدیك طلوع فجر و صبح صادق شد حضرت به زمين بازگشتند و با مردم به نماز ايستادند و خدا امر فرمود كه قرائت آن را نيز بلند ادا كنند تا بزرگي و فضلش بر همگان روشن شود، همانگونه كه بر فرشتگان آشکار گردید. از این جهت است که قرائت نماز مغرب و عشا و نماز صبح بلند خوانده ميشود.[14]
علامه طباطباييw میفرماید: بلند كردن صدا در نماز معنايش متعالي بودن و بالا بودن خداست و آهسته خواندن آن معنايش نزديك بودن او است، حتي نزدیکتر از رگ قلب، پس به هر دو قسم، نماز خواندن، ادای حق همة اسماء خداست.[15]
محمد بن عمران از حضرت صادق سوال كرد که: به چه علت تسبيحات اربعه در ركعات آخر نماز افضل از قرائت است، حضرت فرمودند: تسبيحات در ركعت سوم و چهارم از آن جهت افضل است كه حضرت رسولa در دو ركعت آخر عظمت و بزرگي خداوند را مشاهده كردند و دلشان [از عظمت خداوند] هراسيد و زبان به تسبيح پروردگار گشودند و گفتند: "سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَر" و از اين رو تسبيح پروردگار در ركعات آخر نماز أفضل از قرائت گرديد.[16]
امام خمینیw می فرمایند: محتواي نماز تكبير، تسبيح و تحميد است. اين براي اين است که شايد به ما بفهماند كه در همان اولي كه ميخواهيد وارد بزرگترين عبادات خدا شويد، توجه كنيد كه خداي تبارك و تعالي، اكبر از اين است كه شما عبادتش كنيد. در هر بندي از بندها يا تسبيح شده يا تكبير، تسبيح براي اين است كه خدا منزه تر است از اينكه شما او را عبادت كنيد، در عين حالي كه او را تحميد ميكنيد و اجازه تحمید داده است معذلک تسبیح می کنید او را و تکبیر می کنید او را و وارد نماز ميشود.[17]
بايد توجه كرد كه در بيان راز چهار بخش بودن تسبيحات، آمده و گفته شده است كه چهار بخش بودن واقعيتي خارجي است كه عرش خداوند و آنچه پائين تر قرار دارد، همه بدان انتظام يافتهاند، زيرا در سبب چهار گوشه بودن كعبه و بناي آن بر چهار ديوار آمده است كه: "بيت المعمور" در آسمان، داراي چهار گوشه است، به علت اين كه عرش الهي چهار ضلع و چهار جهت دارد، و چهار ضلعي بودن عرش بدان سبب است كه تسبيح، چهارتاست، يعني: "سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَر"[18].
آنچه از اين تعليل استفاده ميشود اين است كه تسبيح جامع حمد، تعليل و تكبير داراي وجودي خارجي و اثري عيني است و بر عرش الهي ـ كه اوامر و نواهي از آنجا برمیخیزد ـ پيشی دارد و سبب شده كه عرش، همانند آن شكل گيرد. براي هريك از ضلعهاي عرش حكمي ويژه است، گر چه همه اضلاع آن، به عنوان عرش، وجود جمعي واحدي دارند كه شكاف و گسستگي در بين آن نيست.
[1] . میرزا جواد ملکی تبريزيw ، اسرار الصلاة، ص 322.
[2] . زمر: 68.
[3] . العشرات، 492.
[4] . بقره: 238.
[5] . بقره: 45.
[6] . جامع احادیث الشیعه، ج 5، ص 79، ح 2429.
[7] . عبدالله جوادی آملی، رازهای نماز،ص 113.
[8] . همانها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته، و آن گاه كه بر پهلو خوابيدهاند، ياد مىكنند. (آل عمران: 191)
[9] . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍjفِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ "الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ" قَالَ: الصَّحِيحُ يُصَلِّي قَائِماً وَ قُعُوداً الْمَرِيضُ يُصَلِّي جَالِساً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ الَّذِي يَكُونُ أَضْعَفَ مِنَ الْمَرِيضِ الَّذِي يُصَلِّي جَالِساً. (الكافي، ج3، ص 411)
[10] . ميزان الحكمة، ج3، ص 2531.
[11] . زخرف: 3-4.
3. عبدالله جوادی آملی، رازهای نماز، 103
[13] . وَ إِذَا قَالَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ فَقَرَأَ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ وَ سُورَةً قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِمَلَائِكَتِهِ أَ مَا تَرَوْنَ عَبْدِي هَذَا كَيْفَ يَتَلَذَّذُ بِقِرَاءَةِ كَلَامِي أُشْهِدُكُمْ يَا مَلَائِكَتِي لَأَقُولَنَّ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ اقْرَأْ فِي جِنَانِي وَ ارْقَ فِي دَرَجَاتِي فَلَا يَزَالُ يَقْرَأُ وَ يَرْقَى بِعَدَدِ كُلِّ حَرْفٍ دَرَجَةً مِنْ ذَهَبٍ وَ دَرَجَةً مِنْ فِضَّةٍ وَ دَرَجَةً مِنْ لُؤْلُؤٍ وَ دَرَجَةً مِنْ جَوْهَرٍ وَ دَرَجَةً مِنْ زَبَرْجَدٍ أَخْضَرَ وَ دَرَجَةً مِنْ زُمُرُّدٍ أَخْضَرَ وَ دَرَجَةً مِنْ نُورِ رَبِّ الْعِزَّةِ (مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج3، ص 78)
[14] . لِأَنَّ النَّبِيَّ ص لَمَّا أُسْرِيَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ كَانَ أَوَّلُ صَلَاةٍ فَرَضَهَا اللَّهُ عَلَيْهِ صَلَاةَ الظُّهْرِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَأَضَافَ اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ الْمَلَائِكَةَ تُصَلِّي خَلْفَهُ وَ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيَّهُ أَنْ يَجْهَرَ بِالْقِرَاءَةِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَضْلَهُ ثُمَّ افْتَرَضَ عَلَيْهِ الْعَصْرَ وَ لَمْ يُضِفْ إِلَيْهِ أَحَداً مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ أَمَرهُ أَنْ يُخْفِيَ الْقِرَاءَةَ لِأَنَّهُ لَمْ يَكُنْ وَرَاءهُ أَحَدٌ ثُمَّ افْتَرَضَ عَلَيْهِ الْمَغْرِبَ ثُمَّ أَضَافَ إِلَيْهِ الْمَلَائِكَةَ فَأَمَرهُ بِالْإِجْهَارِ وَ كَذَلِكَ الْعِشَاءُ الْآخِرَةُ فَلَمَّا كَانَ قُرْبُ الْفَجْرِ افْتَرَضَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَيْهِ الْفَجْرَ فَأَمَرهُ بِالْإِجْهَارِ وَ لِيُبَيِّنَ لِلنَّاسِ فَضْلَهُ كَمَا بَيَّنَ لِلْمَلَائِكَةِ فَلِهَذِهِ الْعِلَّةِ يُجْهَرُ فِيهَا. (علل الشرائع، ج2، ص 323)
[15] . ترجمة الميزان، ج13،ص 313.
[16] . من لایحضره الفقیه، 1/480.
[17] . امام خمینیw، ابواب معرفت، 242.
[18] . روي عن الصادق: انه سئل: لم سمّي الكعبه كعبه، قال لانها مربعه، فقيل له و لم صارت مرتبعه، قال لانه بحذا بيت المعمور و هو مربع، فقيل له و لم صار البيت المعمور مرتبعا قال لانه بحذا العرش و هو مربع، فقيل له و لم صار العرش مربعا، قال لان كلمات التي بني عليها الاسلام اربع: سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر (جامع احادیث الشیعه، 5/188، ح 2825)