■ اسرار مقدمات نماز
علی محمد باقی
تهیه مرکز تخصصی نماز
نمازگزار، بايد براى عبادت كسب طهارت كند؛ با وضو يا غسل و در شرايطى هم با تيمّم. البته برای نیل به نماز حقیقی، طهارت ظاهری و باطنی را توأمان باید داشت وگرنه به تعبیر امام باقرj نماز بدون آن، نماز نيست؛ "لا صَلاة اِلاّ بِطَهُورٍ".
در شستن اعضای ظاهری باید به تطهیر دل نیز توجه داشت، دل جائی است که خداوند بر آن مینگرد. دل سرپرست و پیشوای تمامی اندامهاست. مقصود از طهارت اعضا، روی آوردن به او، دوری جستن از دنیا به دل و حواس و رسیدن به نیکبختی است. همانا دنیا و آخرت چون دو رقیبند که نزدیک شدن به یکی دور شدن از دیگری است[1]. همین به این دلیل دستور پاک شدن از دنیا و روی آوردن به آخرت به هنگام عبادت داده شده است.[2]
وضو طهارتی است مقدمه سازِ خلوت با دوست. به تعبیری "يكباره برخاستن از ماديّت و كوچ کردن به معنويت مشكل است، ولى وضو گرفتن، انسان را كمكم آماده مىسازد".[3]
امام رضاj در بيانی زیبا ابعاد وضو و راز وجوب آن را اینگونه بیان میدارند:
"إنما أمَر بالوضوء لاِنْ يَكُونَ الْعَبْدُ طاهِراً اِذا قامَ بَيْنَ يَدَىِ الْجَبّارِ عِنْدَ مُناجاتِهِ"؛ وضو ادب در برابر خداست تا بنده هنگام نماز، وقتى در برابر خداوند مىايستد پاك باشد.
"نَقّيِاً مِنْ الادْناسِ وَالنّجاسَةِ"؛ از آلودگىها و پليدى، پاكيزه باشد.
"مَعَ ما فيهِ مِنْ ذِهابِ الكَسَلِ وَ طَرْدِ الْنُّعاسِ"؛ ضمن اینکه، در وضو از بين رفتن كسالت و طرد خواب آلودگى (و ايجاد نشاط) است .
"وَ تَزْكِيَةِ الْفُؤادِ لِلْقيِامِ بِيْنَ يَدَىِ الجَبّار"؛ و دل و روح را آماده ايستادن در برابر پروردگار مىسازد.
"فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ فَلِمَ وَجَبَ ذَلِكَ عَلَى الْوَجْهِ وَ الْيَدَيْنِ وَ الرَّأْسِ وَ الرِّجْلَيْنِ قِيلَ لِأَنَّ الْعَبْدَ إِذَا قَامَ بَيْنَ يَدَيِ الْجَبَّارِ فَإِنَّمَا يَنْكَشِفُ عَنْ جَوَارِحِهِ وَ يُظْهِرُ مَا وَجَبَ فِيهِ الْوُضُوءُ وَ ذَلِكَ بِأَنَّهُ بِوَجْهِهِ يَسْجُدُ وَ يَخْضَعُ وَ بِيَدِهِ يَسْأَلُ وَ يَرْغَبُ وَ يَرْهَبُ وَ يَتَبَتَّلُ وَ يَنْسُكُ وَ بِرَأْسِهِ يَسْتَقْبِلُ فِي رُكُوعِهِ وَ سُجُودِهِ وَ بِرِجْلَيْهِ يَقُومُ وَ يَقْعُد...[4]؛ اگر گفته شود، چرا شستن صورت و مسح سر و دو پا لازم است؟ گفته میشود: شسته شدن این اعضا به این علت واجب شد که وقتی بنده در پیشگاه خدا میایستد؛ این عضوها در پیشگاه خدا ظاهر است. صورتی که رو به خدا کرده است؛ دستهایی که یا به ادب در پیشگاه خدا افتاده و یا به نیاز به پیشگاه خدا دراز شده است؛ پاهایی که بر آنها ایستاده و قیام کرده و در پیشگاه خدا ایستاده است باید شسته شود. بعد حضرت فرمودند: واجب شد صورت در وضو شسته شود؛ چون با صورت است که در پیشگاه خدا سجده و ابراز خضوع و فروتنی میکند و با دستها از خدا درخواست میکند و به سوی خدا رغبت میجوید و همۀ وجودش را ترس فرا میگیرد و از غیر خدا منقطع میشود. لذا این دستها هم باید شسته شود. هنگامی که به رکوع و سجده میرود، این سر اوست که به جلو میرود و از محبوبش، خدای متعال، استقبال میکند. لذا سر هم باید تطهیر شود. با پاهاست که در نماز قیام و قعود میکند و بر میخیزد و مینشیند؛ لذا پاها هم باید تطهیر شود.
آن جناب در حدیث دیگری میفرماید: شستن صورت و دست و مسح به جهت ايستادن بنده در مقابل خدا و رو به او نمودن است با تمام اعضا و جوارح ظاهري، ملاقات اوست با آن جوارح ظاهره كه اعضاي وضو است با فرشتگان و كرام الكاتبين. پس شستن صورت براي سجده است و خضوع در آن و شستن دو دست بدان جهت است كه آنها را به درگاه حق تعالي بالا ميبرد و بعد ميافكند... و مسح سر و روي دو پا برای این است که ظاهر و برهنه است و در جميع حالات نماز با اين سه استقبال كند و رو به حق ايستد... .[5]
راز شستن اعضا به بیانی دیگر
شستن صورت: شستن غبارِ توجة به ماسوي الله است؛[6] چون در صورت بیشتر حواس ظاهری انسان که از بزرگترین برانگیزانندهها به مطالب دنیایی میباشند، قرار گرفته است و از طرف دیگر توجه و روی آوردن دل به خداوند به وسیلة آن است.[7]
شستن دستها: شستن دست از علایق نفسانيه و شهوات حيوانيه میباشد؛[8] چون آدمی بیشتر امور دنیویه را با آنها انجام میدهد.[9]
مسح سر: سر خطّ بندگي است كه بر رقّ منشور و ورق شجرة طور مينگارد.[10] از طرف دیگر، سَر منبع خیالات فاسده است؛ یعنی در سر نیروی اندیشه قرار گرفته است که به واسطة آن رسیدن به خواستههای طبیعی امکان پذیر گشته و سرچشمة برانگیختن حواس برای روی آوردن به امور دنیوی که مانع از امور آخرتی هستند، میباشد.[11]
مسح پاها: پشت پا زدن به ماسوي الله و قدم زدن به ساحت حرم الله است.[12] بعضی نیز بر این عقیدهاند که مسح پاها به این علت میباشد که آنها واسطۀ بسیاری از مطالب دنیویه هستند.[13]
حضرت رسولs ميفرمايند: كسي كه دست او به آب ميرسد شيطان از او دور ميشود. چون صورت ميشويد حق تعالي روی او را سفيد و نوراني ميگرداند. چون دستها را ميشوید حق تعالي غلّ آتشين... بر دستهاي او حرام ميكند. چون مسح سر ميكشد گناهان را از او دور ميگرداند. چون پاها را مسح ميكند خدا او را بر صراط ميگذراند. در روزي كه قدمها بر صراط بلغزد و به جهنم افتد.[14]
همچنانکه فرمودند: "أمّتى الغرّ المحجّلون من آثار الوضوء يوم القيامة"[15]؛ روز قیامت دست و پاى امّت من بر اثر وضوی در دنیا نورانى است.
ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي wمی فرماید: از بعضي اخبار پيداست كه هر طهارتي چهره و سيماي ويژهاي دارد همانند چهرههاي موجودات بلكه انسانها، که روز قيامت با آن چهره ميآيد و دست صاحبش را ميگيرد و از آتش و مهلكهها او را نجات ميدهد و از بعضي كمال يافتگان حكايت شده است كه نوري جدّاً با عظمت از وضويش بر او كشف شده و او آن نور را به چشم ديده است[16] همانطور که در بعضی آیات روایات به این موضوع (نور بودن وضو[17]) اشاره شده است.
قاضي سعيد قمي در اسرار وضو و تیمم فرموده: طهور يا آب است و آن عبارت است از سرّ حيات و حقيقت آن علم است و مشاهده حيّ قيوم، يا خاك است كه آن اصل و منشأ انسان است[18]... .
پس در تیمم باید در ذات خود بينديشی تا بشناسي چه كسي تو را آفريده است و تو از چه هستي يافتهاي و چرا به دايرۀ وجود پا نهادهاي. پس در پيشگاه او خاضع و فروتن باشی و هواي كبر از سر خود بيرون كنی.
امام كاظمj فرمودهاند: هركس براي نماز مغرب وضو بگيرد، آن وضو كفاره گناهاني خواهد بود كه در آن روز از او سرزده باشد جز گناهان كبيره. هر كس براي نماز صبح وضو بگيرد، كفاره گناهانش كه در شب واقع شده است، خواهد شد؛ مگر گناهان كبيره.[19]
همانگونه که پيامبر اكرمs فرمودند: "إِنَّ الْوُضُوءَ يُكَفِّرُ مَا قَبْلَه"[20]؛ همانا وضو کفاره گناهان قبلی است.
میتوان از قبیل این احادیث نتیجه گرفت که وضو، خود نوعی توبه و پاک کنندة گناه است.
بنابراین در وضو تنها شستن صورت كافي نيست؛ بلكه شستن صورت با نيت لازم است. اگر كسي صورت را با اين قصد بشويد كه "خدايا! براي وضو گرفتن و امتثال امر تو و نماز خواندن، صورتم را از هر گناه شستم و تطهير كردم كه با چهرهاي پاك به سوي تو در خاك بيفتم"، چنين شخصي به اسرار عبادت پي برده است و با فرشتگان ملاقات كرده و ميكند.[21]
برخی روايات نیز اشاره دارند كه وضو را سّري است كه در باطن وضو گيرندة جوياي طهارت تأثير ميگذارد:
روزی گروهي از يهود، پيامبر اكرمs رسيدند و عرض كردند: اين چهار عضو براي چه بايد شسته شوند با اينكه از تميزترين مواضع بدن به شمار ميآيند؟ فرمودند: شيطان آدمj را وسوسه كرد... در اين هنگام زيور و پوشش خود را از دست داد، دست بر سر گذاشت و گريست... خدا فرمان داد چون بر آن درخت نگريسته روي خود را بشويد و چون با دو دست تناول كرد آن دو را نيز تا آرنج شستشو دهد. چون دست بر سر گذاشت فرمان مسح داد و نيز امر به مسح دو پا فرمود زيرا با آن دو به سوي گناه رفته بود.[22]
توضیح اینکه، صفات نفساني اموري تكويني و خارجي هستند نه اعتباري. از اين رو اوصاف نفساني وضع و رفع نميشوند جز به امر تكويني. بنابراين زنگار و تيرگي گناه كه بر نفس عارض ميشود، جز با امری تكويني، كه سرّ و باطن مجموع شستنها و مسح كشيدنهاست بر طرف نميشود. دوم اینکه، دیگر انسانها نیز عمدة گناهان خود را با همین اعضا انجام میدهند، پس برای ملاقات با خداوند، بر همه شستن این اعضا واجب گردید.
بايد توجه داشت كه چنانچه در فقه، حدث وضو را از بين ميبرد، درمعرفت شناسي، پليديهاي نفساني شكنندة وضو به شمار ميروند. بنابراین منظور از رواياتي كه شعر باطل يا ستم يا دروغ را شکننده وضو میدانند،[23] این است که به هنگام گناه اگر به باطن ملاحظه شود، ديگر براي وضو اثر تكويني نخواهد ماند؛ هرچند که در ظاهر هنوز اثر اعتباري آن باقي است. شايد براين معنا حمل شده روايتي كه سماعه در اين زمينه بر استحباب اعاده وضو نقل كرده است.[24]
به هر تقدير از پارهاي از نصوص استفاده ميشود كه وضو با دروغ، ظلم يا شعر باطل و مانند آن نقض ميشود يا از ثواب آن كاسته ميشود و اين معنا جز با توجه به سرّ وضو و باطن آن فراهم نميآيد.
از سخن بالا اين مطلب آشكار ميشود كه حكمت و سرّ وضو، تحصيل طهارت كبري از هر گونه زشتي و پليدي است، پس بر كسي كه وضو ميگيرد لازم است خود را از هر چيزي كه گفته شده ناپاكي، پليدي و آلودگي دارد و نيز از چرك گناه و آلودگي پاك كند.[25]
در حديثِ سدير صيرفي از امام صادق نقل شده كه فرمودند: خداوند عزوجل چون پيامبرش را به آسمانهاي هفتگانه برد... پس آن حضرت فرمودند كه به من گفته شد: اي محمدs سرت را بلند كن و چون سرم را بلند كردم، پردهها بالا رفت. سپس به من گفته شد: ... اي محمّدs براي هر صورتي مثالي است، آنگاه به من وحي كرد كه به "صاد" نزديك شو، اعضاي سجدۀ خويش را بشوي و آنها را پاك گردان و بر پروردگارت نماز بگذار. پس رسول خداs به "صاد" نزديك شد ـ صاد، آبي است كه از ساق راست عرش جاري است[26] ـ و با دست راست آب را برگرفت. بدين سبب وضو با دست راست انجام ميگيرد. سپس خداوند به او وحي كرد: صورت خود را بشوي كه عظمت مرا خواهي نگريست، پس از آن، دو ذراع راست و چپ را بشوي كه با دستت كلام مرا خواهي گرفت، سپس با باقي ماندۀ همان آب دست، سر و پا را تا برآمدگي مسح كن، كه من بر تو فرخنده ميگردانم و گامهايت را به جايي ميرسانم كه جز تو هيچ كس آنجا گام ننهاده باشد، اين است علت وضو.[27]
آنچه انسان را به اين مقام ميرساند باطن و سرّ وضو است كه امري تكويني و غير اعتباري است. بديهي است وضوي اعتباري از هر نمازگزاري ساخته است؛ ولي به باطن وضو هر كسي دست نمییابد.
توضیح حديث
1. براي وضو و نيز براي آب، وجودي كامل در عرش است. آب همان است كه از نهر "صاد" جاري است و يكي از سورههاي قرآن به آن، نامگذاری شده است.
2. چهرۀ خرّم و زيباي كسي كه قصد نگريستن به عظمت پروردگار را دارد، بايد با آبي شسته شده باشد كه از ساق عرش جاري است.
3. دستهايي كه كلام و كتاب خدا را دريافت ميكند، بايد با همان آب شسته شود.
4. سَري كه به بركت خدا مبارك و فرخنده شده و نيز پاهايي كه بر جاي مبارك قدم ميگذارند، بايد با رطوبت همان وضويي كه از عرش فراهم آمده مسح شوند.
از آنجا که بین سرّ، حکمت و ادب فرق است. در اینجا:
سرّ وضو: همان وجود غیبی برای وضو است که در عرش است و نمازگزار را به سرّ و باطن نماز هدایت میکند؛ چنانچه ظاهر وضو مجوّز ورود به ظاهر نماز میباشد.
حکمت وضو: فایدهای است که بر وضو مترتب میشود، چنانکه در حدیث معراج به پارهای از آن اشاره شده است.
ادب وضو: وظیفه کسی است که برای نماز، وضو میگیرد. همانند رعايت اخلاص؛ زيرا چيز غير خالص پاك و طاهر نيست.[28]
هنگامی که استفاده از آب پاک ممکن نباشد، دستور تیمم با ساییدن خاک به دست و صورت برای شکستن این اندامهای آلوده وارد شده است. فرومایه به ذهن میرسد که چون امکان تطهیر دل از اخلاق زشت و زینت دادن به صفات پسندیده نباشد، انسان باید دل را به تازیانۀ خاکساری و خواری نزد خداوند بشکند، شاید که پروردگار مهربان و بزرگوار به شکستگی و افتادگی او رحمت آورده و از انوار تابان خویش بر وی بتابد [تا این نور، دل او را تطهیر کند]؛ زیرا همانگونه که احادیث اشاره دارند خداوند نزد دلهای شکسته است.[29]
"يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ... فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّبا... ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون "[30]؛ از آيه استفاده ميشود كه خاك همچون آب ماية پاكيزگي است. چنانچه حضرت محمدs فرمودند: "زمين براي من مسجد قرار داده شد و خاك، پاك و پاك كننده است".[31] وجه طهور بودن خاك جز به رؤيت پليديهاي معنوي و روح اين كثافات ظاهري و مشاهدۀ تواضعي كه از مسّ خاك و مسح آن بر اعضای بدن براي آدمي پديد ميآيد درك نميشود؛ زيرا مقصد اصلي از وضو، پاكيزه ساختن نفس آدمي از پليديهای معنوي است... و آنگاه كه دستيابي به آب ممكن نباشد و يا اینکه براي انسان ضرر داشته باشد، عوض آن بايد چيزي باشد كه تطهير باطن از آن حاصل شود و آن همان مسّ خاك است كه به بازگشت به حقيقت آدمي كه عدم محض باشد اشاره دارد و در ظاهر نشانه تواضع است كه فنای انيّت و منيّت باشد. در نتيجه طهارت باطني كه از آب و علم حاصل ميشود، از تيمم حاصل ميشود و فقط طهارت ظاهر باقي ميماند و چون طهارت باطن مهم است و امكان طهارت ظاهري هم ممكن نبود، به همان طهارت باطن كه عمده است كفايت ميشود.[32]
در آیة شریفه، اگر[تنها] ميفرمود كه وضو بگيريد براي آنكه پاك شويد؛ انسان گمان ميكرد كه اين آب ظاهر بدن را شستشو ميكند و به انسان طهارت ظاهري ميدهد؛ اما اين معنا را درباره تيمم هم دارد و ميفرمايد: صورت را خاك مال كنيد تا پاك شوید. بنابراين طهارت مورد نظر پاك شدن از انانيّت است. [33]
اما درباره اینکه چگونه تیمم، طهارت را به ارمغان میآورد، باید گفت: چون ثمرة تیمم، خضوع است و این خود نوعی توبه، از طرفی توبه هم طهارت انسان از رجس و پلیدی گناه است؛ بنابراین تیمم منشأ طهارت میباشد. در نتیجه طهارت ظاهري كه با آب حاصل ميشود، گرچه با تيمم بر خاك حاصل نميگردد، ليكن فروتني و بندگي را به ارمغان ميآورد. پس از اين جهت، آب و خاك با يكديگر يكسانند و چون لازم نیست کمیّت و کیفیّت تیمم که بدل از وضو است مانند وضو باشد (مسح سر و پاها در تیمم لازم نیست)؛ بنابراین اسرار و حکمت و آداب طهارت برگرفته از خاک یعنی تیمم، همانند طهارت برگرفته از آب، یعنی وضو میباشد.[34]
ملا احمد نراقيw در بیان سرّ تیمم چنین میفرماید: در تيمم امر شده است كه اعضاي خود را خاك آلود نمايد در وقتي كه آب ميسر نباشد و بايد در آن وقت متذكر شود به اینکه: حال كه شستن آن اعضا ممكن نيست، بايد آنها را به جهت اينكه مباشرت امر دنيا كردهاند، پست و ذليل نمود و شكستگي و فروتني را پيش آورد، پس آن اعضا را به خاك بسایید.[35]
اما علت اینکه از میان اعضا، دست و پیشانی با خاک مسح میشوند، این است که: ...خضوع و ذلت عبد در مسّ نمودن خود به خاك، اكبر و اعظم خواهد بود. پس مسح ميشود پيشاني به خاك، براي آنكه ذلت و عبوديت و افتقار بر پيشاني زده شود، و اشرف مواضع بدن به علامت خضوع و مسكنت علامتگذاري گردد، و اين عمل رمز آن باشد كه ناصية خلق جمله بدست خداوند رحيم است[36]. پس از مسح پيشاني، مسح ميكند دو دست را، به جهت آنكه دست ظهور قدرت تامه است و در پيشگاه خداي تعالي بزرگترين مظهر قدرت و قوّت و شوكت را ذليل ميسازد؛ تا با اظهار اين چنين تذلّل فراوان، بتواند با رفع حدث باطني در نماز داخل شود و در وصف حاضران محضر قرار گيرد.[37]
در خلاصهای میتوان گفت: "خداوند آب و خاك را سبب طهارت وي گردانيد تا امروز آتش شهوت بر او بنشاند و فردا آتش عقوبت".[38]
1.البته آنچه از دنیا مزموم است، دل بستن به آن مقصد و مقصود دانستن آن است چنانچه فرمود: " قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ (توبه، 24) ولی همین دنیا میتواند وسیله رسیدن به خدا باشد که نه تنها مزمّت نشده، بلکه به استفادۀ از آن سفارش فرمودهاند؛ چنانچه امیر متقیانj میفرمایند: "الدنیا متجر الأولیاء" (برای مطالعه بیشتر ر. ک به کتاب "بیست گفتار" بخش "حبّ دنیا" اثر شهید استاد مطهری)
[2] . شهید ثانی، اسرار الصلاة، باب وضو
[3] . محمد بن شاه مرتضی، فيض كاشانى، محجه البیضاء ج 1
[4] . علل الشرائع، ج1، ص 257
[5] . عیون الاخبار الرضا، ج 2، ص 89، باب 33.
[6] . آیت الله طهرانی، اسرار الصلاة، باب وضو( شماره صفحه ندارند)
[7] . ملا احمد نراقی، اسرار الصلاة، باب وضو
[8] . آیت الله طهرانی، اسرار الصلاة، باب وضو
[9] . ملا احمد نراقی، اسرار الصلاة، باب وضو
[10] . آیت الله طهرانی، اسرار الصلاة، باب وضو
[11] . ملا احمد نراقی، اسرار الصلاة، باب وضو
[12] . آیت الله طهرانی، اسرار الصلاة، باب وضو
[13] . ملا احمد نراقی، اسرار الصلاة، باب وضو
[14] . شرح من لايحضره الفقیه باب علت وضو ـ ص 146.
[15] . شرح فارسى شهاب الأخبار(كلمات قصار پيامبر خاتم ص)، ص 123.
[16] . المراقبات 3/170.
[17] . َ أَنَّ الْوُضُوءَ عَلَى الْوُضُوءِ نُورٌ عَلَى نُور. (من لا يحضره الفقيه، ج1، ص: 41)
[18] . و الله خلقکم من تراب(فاطر: 11)
[19] . عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ جَرَّاحٍ الْحَذَّاءِ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَىjمَنْ تَوَضَّأَ لِلْمَغْرِبِ كَانَ وُضُوؤهُ ذَلِكَ كَفَّارَةً لِمَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ فِي نَهَارهِ مَا خَلَا الْكَبَائِرَ وَ مَنْ تَوَضَّأَ لِصَلَاةِ الصُّبْحِ كَانَ وُضُوؤه ذَلِكَ كَفَّارَةً لِمَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ فِي لَيْلَتِهِ إِلَّا الْكَبَائِرَ. ( الكافي، ج3، ص 70)
[21] . عبدالله جوادي آملی، اسرار عبادات، ص 20.
[22] . جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِs فَسَأَلُوهُ عَنْ مَسَائِلَ فَكَانَ فِيمَا سَأَلُوهُ أَخْبِرْنَا يَا مُحَمَّدُ لِأَيِّ عِلَّةٍ تُوَضَّأُ هَذِهِ الْجَوَارِحُ الْأَرْبَعُ وَ هِيَ أَنْظَفُ الْمَوَاضِعِ فِي الْجَسَدِ قَالَ النَّبِيُّ ص لَمَّا أَنْ وَسْوَسَ الشَّيْطَانُ إِلَى آدَمَ g- دَنَا مِنَ الشَّجَرَةِ فَنَظَرَ إِلَيْهَا فَذَهَبَ مَاءُ وَجْهِهِ ثُمَّ قَامَ وَ مَشَى إِلَيْهَا وَ هِيَ أَوَّلُ قَدَمٍ مَشَتْ إِلَى الْخَطِيئَةِ ثُمَّ تَنَاوَلَ بِيَدِهِ مِنْهَا مَا عَلَيْهَا فَأَكَلَ فَطَارَ الْحُلِيُّ وَ الْحُلَلُ مِنْ جَسَدِهِ فَوَضَعَ آدَمُ يَدَهُ عَلَى أُمِّ رَأْسِهِ وَ بَكَى فَلَمَّا تَابَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ فَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ عَلَى ذُرِّيَّتِهِ تَطْهِيرَ هَذِهِ الْجَوَارِحِ الْأَرْبَعِ فَأَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَسْلِ الْوَجْهِ لِمَا نَظَرَ إِلَى الشَّجَرَةِ وَ أَمَرهُ بِغَسْلِ الْيَدَيْنِ إِلَى الْمِرْفَقَيْنِ لِمَا تَنَاوَلَ بِهِمَا وَ أَمَرَهُ بِمَسْحِ الرَّأْسِ لِمَا وَضَعَ يَدَهُ عَلَى أُمِّ رَأْسِهِ وَ أَمَرَهُ بِمَسْحِ الْقَدَمَيْنِ لِمَا مَشَى بِهِمَا إِلَى الْخَطِيئَةِ.( من لا يحضره الفقيه، ج1، ص56).
[23] . وسائل الشیعه، ج1، ص 296، باب 8، از ابواب نواقص وضو.
[24] . وسائل الشيعه ج 1، ص 283، باب 8، ح3.
[25] . عبدالله جوادی آملی، رازهای نماز، ص 44.
[26]. و به آن آب حیات میگویند.خداوند با اشاره به آن فرمود:"ص وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْر" (ص:1).
[27]. ... قِيلَ لِي ارْفَعْ رَأْسَكَ يَا مُحَمَّدُ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا أَطْبَاقُ السَّمَاءِ قَدْ خُرِقَتْ وَ الْحُجُبُ قَدْ رُفِعَتْ ثُمَّ قَالَ لِي طَأْطِئْ رَأْسَكَ انْظُرْ مَا تَرَى فَطَأْطَأْتُ رَأْسِي فَنَظَرْتُ إِلَى بَيْتٍ مِثْلِ بَيْتِكُمْ هَذَا وَ حَرَمٍ مِثْلِ حَرَمِ هَذَا الْبَيْتِ لَوْ أَلْقَيْتُ شَيْئاً مِنْ يَدِي لَمْ يَقَعْ إِلَّا عَلَيْهِ فَقِيلَ لِي يَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذَا الْحَرَمُ وَ أَنْتَ الْحَرَامُ وَ لِكُلِّ مِثْلٍ مِثَالٌ ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ إِلَيَّ يَا مُحَمَّدُ ادْنُ مِنْ صَادٍ «1» فَاغْسِلْ مَسَاجِدَكَ وَ طَهِّرْهَا وَ صَلِّ لِرَبِّكَ فَدَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ صَادٍ وَ هُوَ مَاءٌ يَسِيلُ مِنْ سَاقِ الْعَرْشِ الْأَيْمَنِ فَتَلَقَّى رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَاءَ بِيَدِهِ الْيُمْنَى فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ صَارَ الْوُضُوءُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ أَنِ اغْسِلْ وَجْهَكَ فَإِنَّكَ تَنْظُرُ إِلَى عَظَمَتِي ثُمَّ اغْسِلْ ذِرَاعَيْكَ الْيُمْنَى وَ الْيُسْرَى فَإِنَّكَ تَلَقَّى بِيَدِكَ كَلَامِي ثُمَّ امْسَحْ رَأْسَكَ بِفَضْلِ مَا بَقِيَ فِي يَدَيْكَ مِنَ الْمَاءِ وَ رِجْلَيْكَ إِلَى كَعْبَيْكَ فَإِنِّي أُبَارِكُ عَلَيْكَ وَ أُوطِئُكَ مَوْطِئاً لَمْ يَطَأْهُ أَحَدٌ غَيْرُكَ فَهَذَا عِلَّةُ الْأَذَانِ وَ الْوُضُوء (کافی، ج 3، ص 485)
[28] . عبد الله جوادی آملی، رازهای نماز، ص 39.
[29] . زین الدین بن علی شهید ثانی؛ اسرار الصلاة، باب تیمم
[30] . اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه به نماز مىايستيد، صورت و دستها را تا آرنج بشوييد... و اگر آب (براى غسل يا وضو) نيابيد، با خاك پاكى تيمم كنيد ...خداوند نمىخواهد مشكلى براى شما ايجاد كند؛ بلكه مىخواهد شما را پاك سازد و نعمتش را بر شما تمام نمايد شايد شكر او را بجا آوريد. (مائده: 6)
[31] . قَالَ رَسُولُ اللَّهa أُعْطِيتُ خَمْساً لَمْ يُعْطَهَا أَحَدٌ قَبْلِي جُعِلَتْ لِيَ الْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً وَ أُحِلَّ لِيَ الْمَغْنَمُ وَ نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ وَ أُعْطِيتُ جَوَامِعَ الْكَلَامِ وَ أُعْطِيتُ الشَّفَاعَةَ. (محمد بن علی صدوق، الأمالي، النص، ص 217).
[32] . میرزا جواد ملکی تبریزیw، اسرار الصلاة، 113.
[33] . ایوب نظری، اسرار عبادات، ص 5.
[34] . عبدالله جوادی آملی، رازهای نماز، ص 41.
[35] . احمد بن محمدمهدی نراقی، معراج السعاده، 663.
[36] . ... ما مِنْ دَابَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها إِنَّ رَبِّي عَلى صِراطٍ مُسْتَقيم (هود : 56)
[37] . احمد فهري زنجانى، پرواز در ملکوت،ج 1،ص130.
[38] . عبدالله انصارى، تفسیر کشف الاسرار، ج 1، ص1239.