■ نقش مساجد و نماز در تربیت کودکان و نوجوانان
چکیده
نوشتار با رویکرد تحلیلی - توصیفی به بحث نقش مساجد و نماز در تربیت کودکان و نوجوانان می پردازد. نماز نماد بندگی و نشان نیایش و ستایش حق تعالی،از اصلیترین نیاز درونی انسان و دارای پیشینهای به تاریخ آدمی است. اقامه نماز در عصرها و نسلها به عنوان مهم ترین فرمان الهی و اولین سفارش انـبیا و آخـرین وصیت اوصیاء جایگاه ویژهای داشته است. فرد نمازگزار با ذکر خدا و رعایت شرایطی که برای اجابت آن لازم است، زمینههای تربیت فردی و تربیت اجتماعی را مهیا میسازد. مداومت ذکر خداوند در شب و روز که در پرتو نماز حاصل میگردد، سبب میشود که انسان مولا و مدبر و خالق خـود را فـراموش نـکرده، روح سرکشی و طغیانگری بر او غلبه نکند.
تبيين ماهيت تعليم و تربيت اسلامى
الف) هنجارى بودن تربيت: مسائل تربيتى، ماهيت هنجارى دارند. در حوزهى سازمانهاى تربيتى به طور روزافزون مسائلى پديد مىآيند كه ماهيت هنجارى دارند (برزينكا، 1376، ص85). پاسخگويى به اين مسائل البته مستلزم تصريح و تأكيد بر نظام ارزشى پايهاى است كه متكاى قضاوتها و داورىها قرار مىگيرد. در حقيقت اتخاذ موضع روشن در زمينهى مسائلى نظير انحصار دولت در آموزش و پرورش جامعه، طول مدت آموزش اجبارى، اشكال مدرسه، انواع مدرك تحصيلى، مراحل تحصيلى، نحوهى مديريت (خصوصى، دولتى، متمركز، نيمهمتمركز، منطقهاى، تعاونى)، تربيت معلم (محتوا، مدرك، مدت، رشته)، انتخاب روش هاى تدريس، نحوهى ارزشيابى و غيره، متوقف بر تصريح و تفسير فلسفهى تربيتىِ مبتنى بر تفكر اسلامى است. اگر تعريف روشن و مدللى از تربيت اسلامى در دست نباشد ـ همان طور كه عملاً چنين است ـ در برخورد با اين چالشها، سليقهها و گرايشهاى متوليان و كارشناسان تربيتى، بر هر نوع رويكرد عقلانى و علمىِ متناسب با انديشه و ارزشهاى اسلامى، غلبه خواهد كرد (علمالهدا،1381،ص39).
ب) تفسيرپذيرى مفهوم تربيت اسلامى : مفهوم تربيت اسلامى، تفسيرپذير است. تربيت اسلامى مفهومى است مركب از تربيت و اسلام كه هر دو از حيث معنايى بسيار انعطافپذيرند. بلكه تفسير مفاهيم تربيت و اسلام، متنوعتر از آن است كه به توان به توافقى زبانشناختى در جهت تحصيل يك معناى پايه براى تربيت اسلامى رسيد. تربيت اسلامى طيف وسيع و البته گشودهاى از معانى را به فراخور تنوع معنايى تربيت و گوناگونىِ معنايى اسلام در قرائتهاى هفتاد و دو ملت، به خود اختصاص مىدهد. از آن جا كه در نهايت، اين مفهوم بنابر تنوع معنايى خود، دلالتهاى مختلف و حتى متقابلى براى عمل تربيتى و نظام آموزشى دربر خواهد داشت. ارائهى تعريف روشن و قابل دفاعى از تربيت اسلامى كه متلائم با مبانى و اصول پايهى دين اسلام باشد، ضرورتى انكارناپذير است (همان،ص42).
مفهوم تعليم و تربيت اسلامى
منظور از تعليم و تربيت اسلامى، تنها آموزشى منظم و برنامهريزى شده براى دستيابى فرد به باور وجود خدا و التزام عملى به احكام نيست. تعليم و تربيت اسلامى، مجموعهاى از دانشهاى تربيتى (فلسفه تربيتى، برنامهريزى درسى، روش تدريس و سرفصلهاى ديگر درسى) است كه با هم هماهنگند و سازمانها و مؤسسات با سامان دادن به برنامههاى خرد و كلان تربيتىِ متناسب با معرفت تربيتى، مىتوانند نيازهاى حال و آينده جامعه را در مواجهه با عوامل تهديدكننده، برآورده سازند. به بيان روشنتر، تعليم و تربيت اسلامى، مجموعهاى از انديشههاى تربيتى و سازوكارهاى تحقق آن است كه هدف آن، برآوردن نيازهاى مادى، تمدنى و معنوى فرد و جامعه است. بر اين اساس، دو كاركرد از تعليم و تربيت اسلامى مورد انتظار است: يكى كاركرد محدود (ايجاد باور به وجود خدا و التزام عملى به احكام) و ديگرى كاركرد نظامهاى جديد تربيتى(نوذری، 1380، ص36).
مساجد نخستین نهاد های آموزشی در کشورهای اسلامی
مسجد نه تنها جای عبادت بود بلکه” مجمع نو مسلمانانی بود که برای حل و فصل مسائل جدید در آن آمد و شد داشتند. اقامة نماز، استماع سخنان پیامبر(ص) در باب آیاتی که وحی می شد، تبلیغ دین و ابلاغ احکام شرعی، اعلام جنگ و جهاد و عقد صلح، تقسیم غنایم جنگی، ارسال نامه ها، تشیع جنازه و مسائلی از این قبیل که بیش تر آن ها در زندگی نو مسلمانان تازگی داشت، از جمله فعالیت های آغاز حیات مسجد بود” (غنیمه، 1372،ص15). اسناد و مدارک رویدادهای دیگر، بر وجود فعالیت آموزشی مسجد و تشکیل حلقه های درس در دورة پیامبر (ص) دلالت دارد. محدث قمی در البحار می نویسد :” رسول اکرم (ص) روزی وارد مسجد شد. متوجه شد دو گروه در مسجد دو حلقه تشکیل داده اند، گروه اول به عبادت و نماز مشغولند و گروه دوم به کسب علم و آموزش. در این موقع پیامبر (ص) فرمودند: هر دو گروه عمل خیر انجام می دهند، ولی من معلم هستم و برای آموزش آمده ام و به گروهی که به کسب علم مشغول بودند، پیوست” (درّانی،1383، ص 63).
با پیدایش فرقه های مختلف، آموزش در مساجد شکل گسترده تری به خود گرفت. به این ترتیب که برای تعلیم علوم شرعی هر فرقه حلقة جداگانه یی ترتیب می دادند و گاه ممکن بود چند گروه از این فرقه ها در یک مسجد برای تعلیم و تعلم گرد آیند. معمولاً بر گرد استادانی که در مساجد برای تعلیم حاضر می شدند گروه شاگردان حلقه می زدند و این مجامع”حلقه» نام داشت. این رسم از پیامبر اسلام شروع شد بدین معنی که پیامبر هنگام جواب سؤالات اصحاب در”مسجد مدینه” می نشست و مردم بر گرد او حلقه می زدند و سخنان او را می شنیدند و حفظ می کردند. حلقة درس، گاه بزرگ و زمانی کوچک بود، و گاه در یک مسجد چند حلقه بر گرد چند استاد تشکیل می شد و هر حلقه منسوب به استادی بود که آن را ایجاد می کرد، و گاه بر این حلقه ها نام”مجلس» اطلاق می شد و در این صورت هم آن را به نام استاد می خوادندند. مانند مجلس اسعد بن مسعود عتبی (قرن پنجم) در”جامع منیعی» نیشابور. در مساجد معمولاً وسیله ای برای مساعدت مالی طالبان علم نیز وجود داشت و این« کمک خرج» که بنا به رسم زمان آن را”اجراء» می گفتند از محل موقوفاتی که اهل خیر و سلاطین بر جوامع و مساجد وقف می کردند پرداخته می شد. کذشته از این برخی از بزرگان هم گاه دانشمندان و فاضلان را از اموال خود نصیبی می دادند (صفا، 1363).
روش های آموزش در مساجد به طور کلی به دو گونه بوده است :
1- روش حلقه ای: در این روش که از پیامبر (ص) به یادگار مانده است، مدرس به ستون یا دیواری تکیه می زد و شاگردان به دور او حلقه می زدند و مطالب آموزشی بیان می شد و سوال و جواب در می گرفت. (در قسمت های بعدی در مورد روش حلقه مطالب بیش تری آورده می شود).
2- روش منبری: در این روش سخنران یا واعظ بر منبری می رفت و به آموزش عموم مردم می پرداخت.
طبیعی است که در منابر مطالبی بیات می شد که عامه مردم بتوانند آن را درک و فهم کنند اما در حلقه ها مطالب کاملاَََََ جنبه علمی داشت (کشاورزی، 1382، ص 97).
اهمیت بسیاری که دین اسلام برای علم و علم آموزی قائل است عامل توسعه و رشد مراکز آموزش گردید. پیامبر اسلام(ص) مسلمانان را به آموختن علوم جدید تشویق می نمود و قرآن نیز بارها بر ارزش و مقام دانشمند تأکید می کند. پیامبر اکرم (ص) می فرمایند :” مداد العلماء افضلُ من دماء الشهدا»،« مرکب دانشمندان برتر از خون شهیدان است”. در نتیجه در عصر پیامبر اکرم (ص) و خلفای راشدین، مکتب خانه هائی بوجود آمد که البته به منظور تعلیم قرآن و مبانی خواندن و نوشتن برپا شده بود تا کودکان مسلمانان در شرایطی برابر و مساوی، تحت تعلیم قرار گیرند. دبس در این باره می نویسد: بدون تردید این گونه مراکز (مکتب خانه ها) کانون هایی بود که مقدمات خواندن و نوشتن در آن تعلیم داده می شد (حجتی،1358،ص43).
شاید دلیل آن که آموزش اطفال به تدریج از مسجد به محل دیگری انتقال یافت، یکی متفاوت بودن نوع آموزش آنان با بزرگسالان و دیگری اختلاف سن آن ها باشد. در مورد اخیر، علاوه بر مسألة اختلاف سن، می توان به موضوع طهارت و پاکی اشاره کرد که برای حضور در مسجد لازم بود و بزرگان دینی چون امام مالکی حضور کودکان را در مسجد به علت نگاه نداشتن مسجد از ناپاکی جایز نمی دانست و هم چنین احمد شلبی سندی می آورد که پیامبر اسلام (ص) نیز فرمان داد تا مسجد را از کودکان و دیوانگان در امان نگه دارند، زیرا از در و دیوار مسجد بالا می روند و پروایی از ناپاکی ها (نجاست)ندارند. در نتیجه، کم کم جای آموزش آنها، در کنار و یا بالاخانة مساجد تعیین شد که در آن جا خواندن و نوشتن و حساب و طرز انجام فرایض دینی به آنان آموخته می شد. اما کم کم مکتب از مسجد منفک گردید و هر محله، خود دارای یک مکتب خانه شد.از علل جدائی مکتب از مسجد می توان به افزایش تعداد دانش جویان در مساجد و درگیری مداوم بین طرفداران حلقه های متعدد در مساجد از یک طرف سبب شده بود که اموری عبادی به علت سر و صدا و در گیری ها کم اهمیت شوند و کمبود محل مناسب برای آنان در مساجد و نیز لزوم نزدیک تر بودن محل آموزش اطفال به منازل و آنان اشاره کرد. بدین گونه، اغلب محله ها مکتب هائی داشتند که از لحاظ ظاهر، با هم تفاوت می کردند و این تفاوت ها، بیش تر ناشی از وضع مالی اهالی محل و هیأت ظاهری مکتب خانه ها بود (ضوابطی، 1363،ص22).
موقعیت مکتب خانه ها در قرن چهارم، در منطقة شمال آفریقا، آن طور که قابسی به زیبایی ترسیم می کند، به شرح زیر است : بچه ها هنگامی که به رشد عقلی می رسیدند و می توانستند در محضر معلم آموزش ببینند ـ در حدود پنج یا شش سالگی ـ به مکتب فرستاده می شدند. مکتب خانه های شخصی و یا عمومی در نقاط مختلف شهرها و یا روستاهای بزرگ، در کنار مساجد و گاه دورتر از مساجد وجود داشت و معمولاً مکتب خانه ها در اختیار معلمان بود. معلم مکانی را برای آموزش در نظر می گرفت، کتاب تهیه و یا اجاره می کرد و به کودکان آموزش می داد، و گاه در صورتی که تعداد کودکان زیاد بود، چند معلم عهده دار آموزش می شدند. دانش آموزان معمولاََََََ در مکتب خانه ها مطابق با برنامه تنظیم شده از سوی معلم، درس می خواندند، تکالیف محوّله را انجام می دهند و نیکو رفتار می کنند از کارهای زشت و خلاف پرهیز می نمایند.
این مکتب خانه ها تحت اشراف و نظارت حاکمان وقت نبود، آن ها نه در احداث مکتب خانه ها دخالت داشتند و نه سیر آموزش را کنترل می کردند. معلمان، خود مکتب خانه احداث می کردند و اولیای دانش آموزان، فرزندان و یا کودکانی را که تحت کفالت خود داشتند، نزد معلم می فرستادند و قراردادهای ماهانه و یا سالانه برای تعیین میزان آموزش معلم به فرزند، تنظیم و حق الزحمة معلم را مطابق آن پرداخت می کردند. وقت آموزش در ایام هفته، صبح و عصر هر روز بود و بعداز ظهر چهار شنبه و صبح پنجشنبه امتحان و ارزیابی به عمل می آمد و عصر پنج شنیه و روز جمعه و اعیاد مذهبی مانند عید فطر و قربان، مکتب خانه ها رسماً تعطیل می شد. بیش تر کودکان در فاصلة پنج یا شش سالگی تا وقت بلوغ، خواندن قرآن، نوشتن، نحو، حساب، شعر، اخبار و تاریخ سیاسی عرب و. .. را یاد می گرفتند، مهم ترین ماده درسی و محوراصلی کار معلمان، قرآن بود. کودکان قرآن حفظ می کردند و طرز نوشتن آیات را فرا می گرفتند. البته برخی از آنان کم تر به مکتب می رفتند و یا به دلیل عدم احساس نیاز اولیای آنان نسبت به بعضی از مواد آموزشی و یا عدم توانمندی در پرداخت حق الزحمه به معلم، فقط قرآن یاد می گرفتند و آن را حفظ می کردند و مواد دیگر را آموزش نمی دیدند، و اصولاَََََ مهم ترین مواد آموزشی در آن عصر، یادگیری قرائت قرآن و حفظ آن به صورت فردی و دسته جمعی بود. در پایان از متعلمان امتحان به عمل می آمد و امتحان از قرائت و حفظ تمام قرآن، ختم نامیده می شد. دانش آموز پس از آن به کسبی مشغول می شد و یا به یادگیری مواد آموزشی دیگر می پرداخت.
قابسی دربارة وقت آموزش در منطقة شمال آفریقا می نویسد: وقت آموزش در ایام هفته، صبح و عصر هر روز بود و بعداز ظهر چهار شنبه و صبح پنجشنبه امتحان و ارزیابی به عمل می آمد و عصر پنج شنیه و روز جمعه و اعیاد مذهبی مانند عید فطر و قربان، مکتب خانه ها رسماً تعطیل می شد (فتحعلی خانی و همکاران،1377،ص142و143). ابن خلدون دانشمند مشهور در کتاب بی نظیر خود یعنی” مقدمه الکتاب العبر و دیوان المبتداء و الخبر” شکنجه و آزار متعلمین و خصوصاَََََ کودکان را به حال ایشان مضر می داند و می گوید که”این امر ایشان را به تحمل قهر عادت می دهد و نفس را از انبساط باز می دارد و نشاط را از آن زایل می سازد و به کسالت و دروغ و خبث معتادش می کند و مکر و خدعه را به وی می آموزد. و او را این امور عادت می گردد و بالنتیجه وی را بی حمیت بار می آورد و از دفاع از خود و خانة خود باز می دارد و به اطاعت و انقیاد از دیگران معتاد می سازد، و نیز شکنجه و آزار نفس را از کسب فضائل و خلق جمیل مانع می شود و از غایت بشریت منحرف می سازد و در اسفل السافلین پستی و فرو مایگی فرو می افکند (ابن خلدون، 1347، ص 477).
ابو محمد بن ابی زید در کتاب خود که در باب معلمین و متعلمین تألیف کرده است گفته که مؤدب (معلم) اطفال در صورت احتیاج به زدن کودک نباید بیش از سه تازیانه بزند”(صفا، 1363، ص 27). با تمام این احوال باید دانست و معترف بود که مردم این ایام یکباره معتقد به رها کردن کودک و خود سر بار آوردن او نبودند زیرا کودک در این صورت به درخت خودرویی شبیه می شد که بی جهت به هر سوی شاخه پراکند و پس از چندی از شاخه ها و برگ های زیاد ولی بیهوده خشک گردد و از همین جهت است که گاه نسبت به کودک معتقد به سخت گیری می شدند (همان، ص28).
نخستین سنگ بنای آموزش اسلامی در مساجد نهاده شد. جایی که اولین شکل های ”آموزش عمومی» عرضه گشت. مسجد، جایگاه گردهمائی عموم، فارغ از قید نژاد و مال و مقام بود. در واقع، آن چه که به اسلام در هر بعد گسترش بخشید، ریشه در مسجد داشت، یعنی ریشه در مردم و آبخور این ریشه، که در نیمی از کره زمین فرو رفت، قرآن بود (ضوابطی،1363، ص15). مساجد ایران، همانند مساجد تمام ممالک مختلف اسلامی هم به منزلة محل عبادت و پرستشگاه مسلمین به شمار می رفت و هم به عنوان یک مرکز علمی ـ آموزشی مورد استفاده قرار می گرفت. اوقات تعلیم موقعی بود که مردم از عبادت فارغ شده و به مسجد نیاز نداشتند؛ یعنی از بامداد تا نیم روز، سپس میان نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشاء. (اهل سنت بین نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشاء فاصله می گذرد، از اینرو وقتی به مسجد می رفتند، فاصله بین دو نماز را صرف آموختن اصول و فروع دین می کردند.) جایگاه درس عبارت بود از شبستان و رواق و ایوان مسجد (راوندی، 1369، ص 13).
مسجد از همان قرون اولیة هجری، محل پرورش و خواستگاه تفکرات بزرگی شد که در قرون بعد، علوم اسلامی را شکل داد و به اوج رسانید. جویندگان دانش از نقاط مختلف به مساجد کشیده شدند و بتدریج در حجره ها سکنا گزیدند، لذا مسجد دیگر نمی توانست نیاز های آموزشی را برآورد. وقتی تعداد کودکان تحت تعلیم بیش از پیش افزایش یافت آموزش کودکان بتدریج از مسجد جدا و در محل ها و گذرهای دورتر تشکیل کردید و در مکتب ها متمرکز شد. به این ترتیب بود که مکتب خانه ها در کشورهای اسلامی رواج یافت و در سدة دوم هجری و سده های پس از آن شمار مکتب ها و معلمان رو به افزایش نهاد، به طوری که در هر روستا و محله یک و گاهی چندین مکتب بنیاد یافت (درّانی،1383، ص 68). این جایگاه های آموزشی سنتی کاملاََََ به صورت مشارکتی و مردمی تشکیل و اداره می شد. هر جایی که کسی امکان آموزش دادن، به ویژه آموزش های دینی و قرآنی، پیدا می کرد و علاقه ای به آن نشان می داد، با هر سطحی از دانش و سواد به این کار اقدام می کرد. تأسیس مکتب مستلزم دارا بودن هیچ نوع شرایط خاص نبود. هم چنین محل این جایگاه های آموزشی، در مسجد، خانة شخصی، کوی و برزن، مغازة شخصی، از هر نوع که بود. .. اشخاص علاقه مند می توانستند مکتب خانه تأسیس کنند. گفتنی است هیچ نوع نظارت رسمی و حکومتی بر این مکتب خانه ها اعمال نمی شد و فقط شهرت و نام و نشان مکتب دارها بود که به اعتمادآن مردم فرزندانشان را به آنان می سپردند (قاسمی پویا، 1380، ص16).
در ﻛﺸﻮرﻫﺎي ﻣﺴﻠﻤﺎن ﻣﻜﺘﺐ ﻫﺎ، ﻣﺨﺘﻠﻂ ﻧﺒﻮدﻧﺪ؛ ﻣﻜﺘﺒﺨﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﺑﺮاي ﭘﺴﺮان ﺑﺎ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﺮد وﺟﻮد داﺷﺖ؛ اﻣﺎ در اﻳﺮان ﻣﻲ ﺗﻮان ﺑﻪ ﺻﺮاﺣﺖ اﺑﺮاز ﻛﺮد ﻛﻪ ﻣﻜﺘﺒﺨﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻲ وﺟﻮد داﺷﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﺨﺘﻠﻂ ﺑﻮدﻧﺪ و دﺧﺘﺮ و ﭘﺴﺮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻛﻼس ﻣﻲ رﻓﺘﻨﺪ (صدیق، 1351). اوقات آموزش در هنگامی بود كه مردم از كار عبادت فارغ شده و به مسجد نیاز نداشتند، یعنی از بامداد تا نیمروز و بعداز ظهر در فاصله ی نمازها. جایگاه درس، شبستان، رواق و ایوان مسجد بود. موادی كه تدریس می شد در آغاز عبارت بود از خواندن قرآن، حدیث، بحث در اصول دین و مذهب، تفسیر قوانین شرع (فقه)، كه بعدها صرف و نحو زبان عربی و ادبیات عرب و منطق و علم كلام نیز بر این مواد افزوده شد. از سده ی دوم هجری به بعد كه کتاب های علوم دینی تألیف شد، بر شمار و نوع حلقههای تجمع طلاب افزوده شد و مواد درسی رو به افزایش گذاشت و در برخی از مساجد مانند مسجد عقیل و مسجد جامع منیعی نیشابور در سده ی پنجم هجری، تورانشاهی كرمان در سده ی ششم، كتاب خانه تأسیس شد و حاکمان و امیران و توانگران كتاب هایی برای استفادۀ طلاب وقف كردند.
میزان ماهانه ی تدریس خصوصی (در خانه) با تدریس عمومی با هم تفاوت داشت و اندازه ی دستمزد مکتبداران نیز برحسب دانش و شهرتی كه در عصر خود داشتند متفاوت بود. در پایان هر مرحله ی آموزش، مانند آموزش سوره ی فاتحه یا ختم قرآن و یا گاهی به مناسبت پیشآمدن عیدها هدیه هایی از پدران و مادران بچهها گرفته می شد، و چون با همه ی این كمك ها خرج زندگی”ملا» تأمین نمی شد، مکتبدار در ضمن اشتغال به آموزش، به كارهای دیگر چون - تقریرات شرعی و نسخهبرداری از كتاب ها و نامهنویسی و نوشتن دعا و مانند آن ها نیز می پرداخت (همان، 1351). برنامه ی مکتب ها در آغاز عبارت بود از آموختن الفباء و قرائت قرآن و از بر کردن بخشی از آن؛ چون قرآن به زبان عربی است، کودکان آن را نمیفهمیدند و با زحمت و رنج بسیار در مدتی دراز آن را طوطیوار از بر می كردند و پس از مدتی كه مکتبخانه را ترك می گفتند و وارد کار و زندگی می شدند همه ی از بر کرده ها را فراموش می کردند، از همین زمان و به همین شیوه بود كه تحصیل و یادگرفتن بدون فهمیدن و به كارانداختن نیروی تفكر مرسوم شد و این رویه در بسیاری از مکتب ها و مدرسه ها باقی ماند (صدیق، 1339، ص78)
شیوه ی آموزش در مکتبخانهها انفرادی بود. شاگردان مکتبخانه تابستان در حیاط و زمستان در اتاق بر فرشی كه از خانه می آوردند مینشستند و رحل یا لوح در پیش داشتند. لوح یا رحل، صفحهای فلزی بود كه با مركب و یا جوهر بر روی آن نوشته سپس آن را میشستند. ادیب در مدخل مکتبخانه بر سكویی می نشست و تركهای در دست داشت و گاهی قلیانی زیر لب. نخست شاگردان بزرگ تر جلو آمده درس می گرفتند و سپس آنان به عنوان خلیفه مأمور آموزش به دیگران می شدند. هركودك پس از گرفتن درس وظیفه داشت بر جای خود بنشیند و درس خود را یکسره با صدای بلند بخواند و تكرار كند، به گونه ای كه در مکتبخانه پیوسته صدای شاگردان، بلند و با هم آمیخته و با حركت متفاوت بدن آنان همراه بود (ساعی،1352،ص52).
ویژگی که از مکتب در خاطره ها هنوز زنده است، طعم تلخ تنبیه هاست. مطابق عقیده رایج زمان،” چوب استاد به زمهر پدر” بود و بنا به روایتی وقتی طفلی را به مکتب می سپردند، جواز تنبیه او را هم به مکتب دار می دادند. مکتبدار و والدین معتقد بودند تنبیه برای واداشتن کودک به آموزش، مؤثر است. بنابر این”از ابزار های مکتبداری، چوب و فلک بود.” (کتیرائی، 1378، ص88) به کوتاهی باید گفت در نظامی که در تمام روابط آن خشونت رواست، نمی توان انتظار داشت که مکتب از خشونت بری باشد. چون در نهاد های دیگر نیز خشونت، به شیوه های دیگر، آشکار و پنهان، شدید و خفیف رواج داشته. گذشته از این، توسل به خشونت وتنبیه در نظام های آموزشی دیگر هم متداول بوده است (نوریان،1356، ص7).
طی دوره اسلامی،”ایران» یکی از بزرگ ترین مراکز آموزشی بوده است. پس از ورود اسلام به ایران، مساجد نخستین آموزشگاه های ایران اسلامی بودند. علاوه بر آن، مراکز آموزشی بزرگ دنیای اسلام مانند بیت الحکمه نیز به تعلیم و تربیت دانشمندان و عالمان ایرانی پرداخت. در دورة سلجوقیان با تأسیس نظامیه، آموزش شکل رسمی و دولتی به خود گرفت. مدارس نظامیه را می توان سرآغاز تأسیس مدارس دولتی دانست که در تدریس از استادان صاحب نام زیادی بهره گرفت و شاگردان حاذقی تربیت کرد. تأسیس مدارس در اغلب نقاط دنیای اسلام و پس از آن، مراکز علمی ـ تخصصی نظیر رصدخانه ها بازتاب تأسیس نظامیه ها بود. مراکز آموزشی به موارد فوق منحصر نبود، بلکه کتاب فروشی ها نیز نقشی چشمگیر در آموزش داشتند علاوه برآن خانقاه ها نیز عهده دار آموزش سیر و سلوک عرفانی بودند. ولی در این میان مکتب خانه ها به سبب اهمیتی که به قول مرحوم دکتر علی شریعتی به خاطر”سیستم آموزشی» و”متد» دارند (شریعتی، بی تا،ص 8) مورد توجة پژوهشگر واقع شده است. وقتی دربارة آموزش و پرورش در اسلام بحث می شود باید ریشه های آن را در قرآن و سنت جستجو کرد.
« قُل رَبِّ زِدنی علماً” (سوره طه، آیه 114) بگو خداوندا بر علم من بیفزا” حضرت علی (ع) می فرماید : مَن عَلَمني حَرفاً قَد يَيرني عبداً” کسی که به من حرفی آموخت مرا بندة خود کرده است” (درّانی،1383، ص 60).
با آشکار شدن دین اسلام و گسترش آن، پیامبر (ص) پیروان خود را به فراگیری علم دعوت نمودند. نخستین اقدام چشمگیر آموزشی از سوی پیامبر اسلام در پی جنگ بدر و پیروزی مسلمانان بر مشرکان قریش بود. در این جنگ شمار بسیاری از کفار اسیر شدند که از میان آنها حدود هفتاد تن سر بها دادند و آزاد شدند، در بین اسرا باسوادانی بودند که توان پرداخت این مقدار سر بها را برای آزادی خود نداشتند. اقدام رسول خدا و ارائه این پیشنهاد که اینان به شرطی می توانند آزاد شوند که هر کدام دو تن از فرزندان انصار را خواندن و نوشتن بیاموزند، سرآغاز نهضتی بی مانند در امر سوادآموزی مسلمانان شد (کسائی، 1383،ص92)
بدین ترتیب بود که پیامبر اکرم (ص) به منظور ترویج و گسترش آموزش و یادگیری در میان مسلمانان، نهاد” مسجد» را شکیل داد. در این مکان، افراد و گروه هایی را پس از تعلیم به نواحی مختلف عربستان و یمن اعزام می داشتند تا قرآن برای مردم بخوانند و به آنها تعلیم دهند. در نتیجه، اولین مکان تعلیم وتربیت در اسلام، مسجد و محور این آموزش و پرورش قرآن کریم بود (درّانی، 1383، ص 63). ابتدا در مساجد آموزش رایگان بوده است و پیامبر (ص) تأکید داشته اند که:” به هرکس پیش تو به آموختن علم می نشیند، تهیدست یا توانمند، به یک چشم بنگر.» (کشاورزی، 1382، ص95).
پس از ظهور نهضت اسلامی، یعنی از عهد پیشوای اسلام و خلفای راشدین تا قرن دوم و سوم هجری، مهم ترین مرکز تجمع و تعلیم و تربیت مسلمانان ”مسجد» بود. در سده دوم و پس از آن، سامان آموزشی برپایة فرهنگ اسلامی شکل سازمان یافته تری به خود گرفت. کسانی که قرآن را یادگرفته بودند، در نهاد مکتب خانه به کار آموزش کودکان پرداختند و قرآن مجید پایه آموزش های ابتدای شد (محمدی؛ قاینی، 1380،ص22). مسلمانان در نخستین قرن های هجری بیش از هر چیز به بحث و تحقیق در بارة قرآن و احکام آن و احادیث نبوی و روایت و درایت آن ها، و زبان و فرهنگ عربی که ملازم قطعی و دائم دین بود، توجه داشتند. مسلمانان با گسترش اسلام در شمال آفریقا، اسپانیا و تمام خاورمیانه ضمن تماس با فرهنگ ها و علوم بسیار آنها را جذب و هضم کردند، البته جذب این دانش ها و فرهنگ ها تا حدی صورت گرفت که با روح و بینش اسلام سازگاری داشت. شاید بیش ترین اقتباس از یونانیان صورت گرفت. از کلدانیان (کلدانیان در عراق و سوریة فعلی ساکن بودند) و ایرانیان و هندیان نیز عناصری اقتباس شد. البته همان طور که گقته شد دانشهایی که اسلام از فرهنگ ها و تمدن های دیگر گرفت، با وحی تضاد نداشت، بر اساس تعالیم قرآن و سنت پیامبر، مراکز آموزشی مختلفی در سرزمین های اسلامی به وجود آمدند که نقشی بنیادین در اشاعه و انتشار علوم و هنر ایفا نموند. دانشگاه جندی شاپور که مرکز فرهنگی و علمی ایران قبل از اسلام بود همچنان تا سه قرن بعد از ظهور اسلام به فعالیت خود ادامه داد (درّانی، 1383،ص 61). همة این کوشش ها فقط در راه تحکیم مبانی دین و نشر و تعلیم آن انجام می گرفت. به همین جهت مراکز اجتماعات دینی برای مسلمانان در حکم قدیم ترین مراکز تعلیمی هم بوده است و حتی اگر بخواهیم از مدارس کهن کشور های اسلامی آغاز سخن کنیم باید مساجد را مورد توجه قرار دهیم و بعد از آن هم که ساختن مدرسه برای تعلیم علوم شرعی معمول شد معماری مخصوص مساجد در آن ها مؤثر واقع گردید. حتی باید در نظر داشت که پس از ایجاد و تو سعة مدارس، مساجد نیز مانند سابق جنبة تعلیمی و تربیتی خود را حفظ کرد (صفا،1363، ص6).
مکتب و مدرسه از جمله جایگاه های پُرثبات در دوره اسلامی بوده اند که تا قرن معاصر به حیات پر فراز و نشیب خود ادامه داده و بسیاری از صاحبان اندیشه و هنر و علم و پروردة این دو نهاد دیر پای بوده اند (قاسمی پویا، 1380،ص15).
چرایی نماز
چرایی نماز بحث مفصلی میطلبد و دیدگاهها و نظرات مختلفی نیز مطرح شـده اسـت،در این مجال به گفتاری از حـضرت امـام رضـا(ع)ما را بسنده خواهد بـود. آن حـضرت در پاسخ نامهای که از فلسفه نـماز، سؤال شـده بود چنین فرمودند: علت تشریع نماز، توجه و اقرار به ربوبیت پروردگار است و مبارزه با شکر و بـتپرستی و قـیام در پیشگاه پروردگار در نهایت خضوع و تواضع و اعـتراف بـه گناهان و تـقاضای بـخشش از مـعاصی گذشته و نهادن پیشانی بـر زمین همه روز برای تعظیم پروردگار. و نیز هدف این است که انسان همواره هوشیار و متذکر باشد،گرد و غـبار فـراموشکاری بر دل او بنشیند، مست و مغرور نشود،خاضع و خاشع بـاشد، طالب و عـلاقمند افـزونی در مـواهب دیـن و دنیا گردد. علاوه بـر ایـنکه مداومت ذکر خداوند در شب و روز که در پرتو نماز حاصل میگردد،سبب میشود که انسان مولا و مدبر و خالق خـود را فـراموش نـکرده،روح سرکشی و طغیانگری بر او غلبه نکند. (فتحی،نوری زاده، 1389)
اقامه نماز
در قرآن کریم برای نـماز، از خـواندن و قرائت کردن استفاده نشده؛ بلکه از اقامه آن یعنی بر عهده گرفتن و بر پا داشتن تعبیر شده است، یعنی نوعی مناسک که انجام آن با اعمالی غیر زبانی هم همراه است و اگر در برخی لغتنامهها صلاهء را «دعـا» و «نیایش» مـعنا کردهاند، بیش تر وجـه گفتاری آن منظور بوده است که همراه با نیت و تمرکز ذهن و حضور قلب میباشد (فتحی، نوری زاده، 1389). اقامه به معنای بپا داشـتن هر چیز است، به نحوی که تمام آثار آن چیز آشکار شده و پنهان نـماند. انسان در حـال قـیام مسلط بر کارها و مقاصد خود هست و تعادل کنترل تمام قوای خود را در دست دارد، حالت قیام آدمی در تمام شـئون، معرف شـخصیت آدمی است (المیزان).
جایگاه نماز در فرایند تربیت
معنی درست تربیت در این جا و منظور صحیح از آن عبارت است از پروراندن افراد نورسی که بدون نظر مربی نمی توانند خودشان صلاح و فساد و نیک وبد را در کارها بشناسند. بنابراین اول چیزیکه باید در روش تربیت مورد نظر قـرار گیرد یاد دادن طرز تفکر است بنحوی که هر فرد در حد خود بتواند اندیشه خود را از راهی که وصول به مقصود را بدر طی آن تشخیص داده بکار اندازد و راه رفع نقص و ایجاد کمال را براهبری مربی بدست آورد. مادامی که طرز تـفکر را بـافراد نیاموزند و بخواهند افکار خود را بر آنان تحمیل نمایند و با آموختن عبارت خشک و بخاطر سپردن یک سلسله مطالبی که با گذشتن روزی چند از خاطرهها محو میشود آنان را مفید و رشید و توانا بار آورند هرگز مـمکن نخواهد شـد.این روش نهتنها مفید نیست بلکه مضر است زیرا در اثر خستگی دماغ و گم کردن راه وصول بنتیجهء کوشش در کارها ضررهای جبرانناپذیر از قبیل ضعف نفس،پریشانی خاطر،عدم استقامت،ترس،ناامیدی و....بوجود خواهد آورد پس اول قوهای که باید از مکتب خانواده و کـلاس درسـ دربارهء آن نهایت مراقبت را بکار برند بیدار کردن و براه انداختن فکر بچهها است بر حسب استعداد و اقتضاء حال و آشنا کردن آنان باینکه قدم اول پیشرفت در کار اتخاذ تصمیم است و آن جز از راه فکر درسـت مـیسر نـخواهد شد (هدایی، 1338).
از آن جا که نماز فریضهای است که روزانه در چند نوبت انجام میشود،فرد نمازگزار با ذکر خدا و رعایت شرایطی که برای اجابت آن لازم است،زمینههای تربیت فردی و تربیت اجتماعی را مهیا میسازد (فخرایی،1375، ص58). علاوه بر حوزه فردی در حوزه اجتماعی نقش خانواده و پایه ریزی نماز به وسیله والدین، زمینه ساز جهت انتقال فرهنگ نماز به نسل بعدی است. هم چنین از عملکرد محیط های آموزشی،رسانه ها، مساجد و دوستان نباید غافل شد. اگر این نهادها ضمن گرایش به دین در کنار خانواده یکسو و هماهنگ حرکت کنند، نقش مهمی در تقویت فرهنگ نماز خواهند داشت (زند اقطاعی، 1389، ص 18). مولوی به عنوان یک فقیه سخن خود را مستند به قرآن و روایات می کند.تصویر زیبایی از نماز را برای عارفان و کسانی که به مقام عارفان نرسیده اند، تبیین می نماید. برای توضیح و تبیین و اسرار نماز از داستان و تمثیل بهره های زیادی گرفته است. اسرار نماز از مقدمات آن تا سلام نماز را مورد بررسی قرار داده است (شفیعی، 1385، ص115). علل کم توجهی یا بی توجهی فرزندان به فرایض دینی به ویژه نماز عبارتند از : 1. محیط خانواده و بی توجهی والدین 2. ناآگاهی و نداشتن بینش کافی 3. سستی و تنبلی 4.هم نشینی با دوستان ناباب 5.فساد اخلاقی 6.تکبر و غرور 7. واگذاری امور به آینده 8. ضعف اعتقادی (پیرمرادی، 1389،ص4). با توجه به نقش کتاب های درسی در شکل دهی باورها و ارزش ها و ضرورت آموزش مفاهیم دینی از طریق دروس دیگر و هم چنین اهمیت آموزش احکام عملی دینی در دوره ابتدایی،از طریق تحلیل محتوا مشخص گردید که مضامین جهاد با 78.1% و بعد از آن مضامین نماز با 16.48%بیش ترین مضامین را به خود اختصاص داده اند.روزه با هفده مضمون، زکات با شش مضمون و حج با یک مضمون در مراحل بعدی هستند، درحالی که در رابطه با خمس هیچ مضمونی نیست و هم چنین اصل تداوم و فزایندگی مورد توجه برنامه ریزان محتوای کتاب های فارسی و اجتماعی نبوده است (نوریان،1389،ص59).
نماز در مدرسه
هر قدر شخصیت الگوهای تربیتی و پرورشی بـرای دانـشآموزان، مـحبوب و دوستداشتنی باشد، تأثیرپذیری آنها افزایش مییابد. روشن اسـت کـه هرگز نباید به اجبار و تحمیل و فشار، دانشآموزان را به انجام فریضة نماز وادار کنیم. در عوض شایسته است بیش از هر چیز، جـاذبههای رفـتار خـود را در بیان ارزشها، با فراهم کردن مقدمات نماز افزایش دهیم.اگر چـنین فضایی بر مدارس حاکم باشد، روحیة معنوی دانشآموزان افزایش مییابد بیان قصههای لطیف و خاطرههای زیبا و اجرای نـمایشنامههای دلانـگیز با زبانی شیرین و دوستداشتنی برای ارائه احکام و روش های اخلاقی و نماسازی و تصویرسازی از ارزشها و رفـتار انسان های وارسـته و رهبران و اسوههای مذهبی، تأثیرات بسیار در یادگیری و گرایش و پایبندی نسبت به ارزشهای مذهبی و فهم درسـت از اقـامة حقیقی نماز، در بین دانشآموزان به جای خواهد گذاشت. برپایی نماز در مدارس، همراه بـا مـعلمان، مـربیان و مدیر و هم چنین اقامة نماز در بوستانها و یا برگزاری آن در میدانهای ورزشی، اردوها و مجامع عمومی، میتواند برای دانـشآموزان دلانـگیز و به یادماندنی باشد. قرآن درایـنباره بـا صراحت تمام میفرماید:”وَ أمُرُ اَهْلَکَ بالصّلا''''ةِ وَ اَصْطَبِرْ عَلَیْها» و تواهلت را به برپایی نماز بخوان و در این امر پایـداری و صـبوری پیشه کن. به همین جهت، در خانوادة بزرگ مدرسه نیز، قدرت تحمل و صبر و حـوصلة مـدیر، ناظم، مربی پرورشی و معلم راهنما برای بـرپایی نـماز بـاید بالا باشد و از سختگیریهای بیمورد و تحقیر دانشآموزان در فـراخوانی بـه این امر الهی، جداً باید خودداری شود. برای نماز از بهترین مکان ها و بهترین لبـاسها اسـتفاده شود و از محل تنگ و تاریک و کـثیف و مـخروبه پرهیز گـردد. بـرای شـرکت دادن دانشآموزان، کلاسهای اول و دوم دبستان در نماز جماعت، بـاید بـه تدریج توسط معلم در کلاس زمینهسازی شود و در آنان تشنگی لازم برای ورود به جمع سـایر هـمکلاسیها درنمازخانه فراهم گردد و نیز لازم است بـه عنوان تشویق، گاهگاهی بـه هـمراه معلم در نماز جماعت مدرسه حـضور یـابند. محل نمازخانه باید قدری جذاب و دوستداشتنی و خاطرهانگیز باشد که دانشآموزان قبل از شروع سـاعت نـماز، همیشه در انتظار وقت نماز لحـظهشماری کـنند. نـاظم نباید با تـندخویی و عـتاب و خطاب، زمینة آزردگی روانـی دانـشآموزان را فراهم آورد. مراقبت باید غیرمستقیم باشد و اگر احیاناً دانشآموزی در انجام نماز کاهلی نشان میدهد، بـاید در مـرحلة اول علت آن بررسی شود و سپس زمینه شـرکت ویـ در جمع دوسـتان و هـمسالان در نمازخانه فراهم آید. برگزاری مـراسم و دعوت برای ناهار و یا افطار در نمازخانه، به مناسبتهای مختلف، جزء خاطرات فراموشنشدنی دانشآموزان خواهد بـود. صـبر و برداری و رفتار متین و معقول مسؤولان مـدرسه، اگـر هـمراه بـا عـطوفت و مهربانی باشد، در دانـشآموزان احـساس و نگرشی مثبت نسبت به اقامة نماز پدید میآورد (فرهادیان، 1380).
نتیجه گیری
منظور از تعليم و تربيت اسلامى، تنها آموزشى منظم و برنامهريزى شده براى دستيابى فرد به باور وجود خدا و التزام عملى به احكام نيست. تعليم و تربيت اسلامى، مجموعهاى از دانشهاى تربيتى (فلسفه تربيتى، برنامهريزى درسى، روش تدريس و سرفصلهاى ديگر درسى) است كه با هم هماهنگند و سازمانها و مؤسسات با سامان دادن به برنامههاى خرد و كلان تربيتىِ متناسب با معرفت تربيتى، مىتوانند نيازهاى حال و آينده جامعه را در مواجهه با عوامل تهديدكننده، برآورده سازند. اهمیت بسیاری که دین اسلام برای علم و علم آموزی قائل است عامل توسعه و رشد مراکز آموزش گردید. مکتب و مدرسه از جمله جایگاه های پُرثبات در دوره اسلامی بوده اند که تا قرن معاصر به حیات پر فراز و نشیب خود ادامه داده و بسیاری از صاحبان اندیشه و هنر و علم و پروردة این دو نهاد دیر پای بوده اند. اقامه نماز در عصرها و نسلها به عنوان مهم ترین فرمان الهی و اولین سفارش انـبیا و آخـرین وصیت اوصیاء جایگاه ویژهای داشته است. فرد نمازگزار با ذکر خدا و رعایت شرایطی که برای اجابت آن لازم است، زمینههای تربیت فردی و تربیت اجتماعی را مهیا میسازد. مداومت ذکر خداوند در شب و روز که در پرتو نماز حاصل میگردد، سبب میشود که انسان مولا و مدبر و خالق خـود را فـراموش نـکرده، روح سرکشی و طغیانگری بر او غلبه نکند.
فهرست منابع
قرآن کریم
المیزان
ابن خلدون (1347) مقدمه، ترجمۀ محمد پروین گنابادی، تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
برزينكا، ولفگانگ (1376) فلسفه تعليم و تربيت(فلسفه تعليم و تربيت معاصر)، ترجمهى محمد عطاران، تهران: محراب قلم.
پیرمرادی، نرگس، (1389) تعامل اولیا و مربیان در ترویج فرهنگ نماز، تهران، مجله،پیوند4،شماره 373
حجتی، محمدباقر (1358) اسلام و تعلیم و تربیت، تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی
دّرانی، کمال (1383) تاریخ آموزش و پرورش ایران قبل و یعد از اسلام، تهران : سمت
راوندی، مرتضی(1369) سیر فرهنگ و تاریخ تعلیم و تربیت در ایران و اروپا، رشت: هدایت.
زند اقطاعی، فاطمه،(1389)، همت مضاعف در تقویت فرهنگ نماز، مشهد ماهنامه مهندسی فرهنگی،سال چهارم شماره 43 و 44،
ساعی، منصور جایگاه اقتصاد و فرهنگ در نظریات انتقادی ارتباطی، مرکز تحقیقات مطالعات رسانه ای، http://www.hccmr.com.
شریعتی، علی (بی تا) فلسفه تعلیم و تربیت، تهران : بعثت.
شفیعی،محمد، (1387)،سیمای نماز در مثنوی معنوی با استناد به آیات و روایات،مشهد،فصلنامه تخصصی ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد
صدیق، عیسی (1351) تاریخ فرهنگ ایران، تهران : دانشگاه تهران.
صفا، ذبیح الله (1363) آموزش و پرورش در ایران، تهران : نوین.
ضوابطی، مهدی (1363) پژوهشی در نظام طلبگی، تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
علم الهدا، جمیله (1381) ضرورت تبيين تعليم و تربيت اسلامى، مجله حوزه ودانشگاه، شماره 32، پاییز http://www.havzah.net.
غنیمه، عبدالرحیم (1372) تاریخ دانشگاه های بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسایی، تهران: دانشگاه تهران.
فتحی،امین؛ نوری زاده،عزت (1389) بررسی جایگاه نماز و نیایش در مهندسی فرهنگی، نشریه مهندسی فرهنگی، شماره 49&50، بهمن و اسفند.
فتحعلی خانی، محمد و همکاران (1377) آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن، جلد1، تهران.
فخرایی، سیروس،(1375)،جایگاه نماز در فرایند تربیت،مجله تربیت شماره 109،صص60-58
فرهادیان،رضا (1380) عوامل مؤثر در گرایش نوجوانان و جوانان به نماز،گلستان قرآن، شماره 79، شهریور.
قاسمی پویا، اقبال (1380) جایگاه های آموزش در ایران پس از اسلام، شماره 30، فرهنگ مشارکت.
کتیرایی، محمود (1378) از خشت تا خشت، تهران : نشر ثالث.
کسائی، نورالله (1383) فرهنگ نهادهای آموزشی ایران، تهران : دانشگاه تهران
کشاورزی، محمد علی (1382) تاریخ آموزش و پرورش در ایران و اسلام، تهران : دانشگاه تهران
محمدی، محمد هادی، قایینی، زهره (1380) تاریخ و ادبیات کودکان ایران، ج 1و 2و 3، تهران : نشر چیستا.
نوریان،محمد، (1389)،چگونگی معرفی”نماز،روزه،جهاد،حج،خمس و زکات»در کتاب های درسی« تعلیمات اجتماعی» و”بخوانیم» مدارس دوره ابتدایی ایران،تهران دانشگاه آزاد اسلامی جنوب، دوفصلنامه تربیت اسلامی،س5،ش11،پاییز و زمستان،صص،79-59
نوذری، محمود (1380) بايستههاى اساسى پژوهش در تعليم و تربيت اسلامى، مجله حوزه و دانشگاه شماره 28، پاییزhttp://www.havzah.net
هدایی،ابوتراب (1338) تربیت کودک: چگونه اسلام به تربیت کودک اهمیت می دهد، مجله مجموعه حکمت، شماره40، تیر.