■ آیا تو هم هستی
باغ بود و دره چشم انداز پر مهتاب
ذاتها با سایههای خود هم اندازه
خیره در آفاق و اسرار عزیز شب
چشم من بیدار و چشم عالمی در خواب
نه صدایی جز صدای رازهای شب
و آب و نرمهای نسیم و جیرجیرکها
پاسداران حریم خفتگان باغ
و صدای حیرت بیدار من من مست بودم، مست
خاستم از جا
سوی جو رفتم، چه میآمد
آب
یا نه، چه میرفت، هم زانسان که حافظ گفت، عمر تو
با گروهی شرم و بی خویشی وضو کردم
مست بودم، مست سر نشناس، پا نشناس، اما لحظهٔ پاک و عزیزی بود
برگکی کندم
از نهال گردوی نزدیک
و نگاهم رفته تا بس دور
شبنم آجین سبز فرش باغ هم گسترده سجاده
قبله، گو هر سو که خواهی باش
با تو دارد گفت و گو شوریدهٔ مستی
مستم و دانم که هستم من
ای همه هستی ز تو، آیا تو هم هستی؟
■ به بهانه روز جوان
لطفا به سوالات نم ... ■ دعا و فشار خون
دانشمندان واحد پزشکی ... ■ کارکرد های تحلیلی نماز(نیت=کارکرد پنها ... ■ امیل دورکیم که از نخستین جامعه شناسان ... ■ یک یادداشت مرتبط با وظیفه ما در این ای ... ■ خاطره سازی
یکی از بهترین روشهایی که م ... ■ آیت الله بهجت رحمت الله علیه:
استاد ا ... ■ می خوایی بدونی هدف نهایی از خلق تو چیه ... ■ عرض زندگی شما چقدر است؟
معمولا انسانه ... ■ وقت نماز مختص او
نبی اکرم هنگام نما ...