■ شب ، كنون دارد جلاى ديگرى
اى شب اى تشريف قرآن را سلام اى ره معراج را اول مقام
اى شب اى آگاه ، از راز حرم با همه شب زنده داران ، همقدم
شب ، نماز ((مصطفى )) را ديده است شب ، مناجات ((على )) بشنيده است
هست با گوش دل شب ، آشنا صوت ((زهرا)) و ((حسين )) و ((مجتبى ))
ديده شب ، دور، از چشم همه اشك ((زينب )) ديد و، دفن ((فاطمه ))
شب ، شنيده نغمه ((سجاد)) را و آن خروش و، ناله و فرياد را
شب ، به سجده ، گريه ((باقر)) بديد ناله ها در خلوت ((صادق )) شنيد
شب ، درون مجلس هارون گريست در مناجاتش چو ((موسى )) خون گريست
شب ، تماشا كرده ، در حال دعا اشك شوق عشق ، بر چشم ((رضا))
ديده شب ، در سجده گاه ذوالمنن هم ((تقى )) و هم ((نقى )) و هم ((حسن ))
شب ، كنون دارد جلاى ديگرى از نماز ((حجت بن العسكرى ))