■ آیت الله طالقانی در خطبه های نماز جمعه اول و آخرش چه گفت؟
آیت الله طالقانی در اولین نماز جمعه انقلاب چه گفت؟
با موافقت امام خمینی(ره) اولین نماز جمعه تهران به امامت طالقانی در اولین ماه رمضان 1358 در محل دانشگاه تهران برپا شد. وی در اولین خطبه نماز جمعه، نمازجمعه را به معنی « اقامهی عدل، حق و قسط» دانسته و میگوید:
« نماز جمعه مظهر کاملی است از صف توحیدی ملت اسلام و در عین حال اسلام، هوشیاری، افشاکردن دسایس دشمن و مطلع کردن همه مسلمانان به وظایف و مسئولیتهایی که لااقل در مدت یک هفته در پیش دارند... بعد از اینکه اسلام و موازین و احکام اسلام به صورتهایی دیگر و انحرافی درآمد و صف جمعه وابسته به صف طاغوت شد. شیعه در اقامهی این جماعت و اقامهی این اجتماعی توقف کرد ولی امروز که طاغوتها و طاغوتیان این کشور سرنگون شده است و رهبری، رهبری الهی است، امامت است، عدل است، قسط است باید ما و همه برادران ما در شهرها و قصبات و اطراف کشور، همانطوری که امام خمینی خواستند، این صف را تشکیل بدهند.»
در سومین نماز جمعه انبوه جمعیت و مشتاقان طالقانی به قدری زیاد و فشرده بوده که خودروی حامل وی با سختی از خیابانها گذشته و با نیم ساعت تاخیر به محل دانشگاه تهران رسید. جالب اینکه وی پس از رسیدن به جایگاه اقامهی نماز با دیدن سایبان مختصری که بالای سر ایشان ساخته بودند ناراحت شده و متذکر شد:
« بهتر است این بساط را بردارید. مگر من با این مردم که ساعتها در میان آفتاب گرم و سوزان نشستهاند چه فرقی دارم؟ چرا بین ما و مردم فاصله ایجاد میکنید؟» [1]
مرحوم آیت الله طالقانی در آخرین خطبه های نماز جمعه اش چه گفت؟
چه میخواهید؟ پایگاههای نظامی ارتش از اینجا برود! پاسدارهای غیربومی از اینجا بروند! یعنی چه؟ آخرش چی؟ آخرش هم اینکه ما هر کاری دلمان بخواهد به دست خودمان باشد، فقط دولت مرکزی به ما نان بدهد، آرد بدهد، نفت بدهد و پول بدهد. آخر مساله به اینجا میرسد دیگر. هیچ حق دخالت در کار ما نداشته باشید. نفت را از خوزستان بیاورند به اینها بدهند و اینها هیچ تمکینی از دولت مرکزی نداشته باشند. این شدنی است؟ همه چیز به دست خودمان، فقط بودجه به دست دولت!
با شما میشود عهد و پیمان بست؟ یک مردمی که از اول گفتند ما به جمهوری اسلامی رای نمیدهیم، یعنی خودشان را از نود و هشت درصد مسلمانها و مردم ایران جدا کردند. یهودی رای داد، زرتشی رای داد، مسیحی رای داد، صائبی رای داد، یک عده گفتند ما رای نمیدهیم. خوب رای نمیدهید، دیگر چه میخواهید؟ آن ملا و آن پیشوای مذهبی که میگوید من رای به جمهوری اسلامی نمیدهم، یعنی چه؟ این چه پیشوای مذهبی است؟ …
همان وقتی که ۵ ماه قبل مساله سنندج پیش آمد و ما رفتیم سنندج. بعد از تحقیقات معلوم شد، یک درگیری بین کمیته شیعه و کمیته اهل سنت ایجاد شد. بعد یک نفری کشته شد و بعد هم یکی از همین آقایان سران رفت تلویزیون و رادیو را گرفت و دستور داد که ژاندارمری را بگیرید… بعد شهربانی هم تسلیم شد. بعد حمله کردند طرف پادگان نظامی. اما آنها از خودشان دفاع کردند. اگر آنروز مرکز نظامی ارتش سنندج سقوط کرده بود، میدانید چه فاجعهای میشد؟ ما هم غافل بودیم! …
تا وارد شدیم، عوامل و دور و بریهای اینها داد و فریاد برداشتند که ارتشیها جوانهای ما را کشتند، زنهای ما را کشتند. خوب ما را ناراحت کردند که چرا باید ارتش این کار را بکند؟ خدا رحمت کند مرحوم قرنی را! با او تماس گرفتیم و او گفت که ما دستوری ندادیم برای حمله به مردم. اینها حمله میکنند به پادگان. ما دفاع نکنیم؟ اسلحههایمان را بدهیم به اینها؟ سربازان خود را به کشتن بدهیم؟ ما هم باور نکردیم!…
رفتیم پادگان برای اینکه اعتراض کنیم چرا بر سر مردم خمپاره میاندازید؟ ببینید دسیسه را، تبلیغات را. بعد متوجه شدیم یک عده جوانهای سرباز متدین و متعهد که ایستادگی کردند در برابر حمله آنها! گفتند آقا، به ما حمله میکنند. ما از خودمان دفاع نکنیم؟…
آنوقت برای من پیام می فرستند علمای آنجا که به ما مثل مغول ها حمله میکنند! که این ارتش شما ما را میکوبد! ارتش ابتدائا وارد شد؟ فتنه را کی ایجاد کرد؟ از کجا شروع شد؟ هیچ بررسی شده؟ اینها آیا به قول و عهدشان قانع هستند؟ اگر واقعا مسائلشان این باشد، بسیار آسان قابل حل است ولی این نیست. اینها کسانی هستند که رفتند اروپا و خارج، زیر لاک خودشان پنهان شدند، این مردم مسلمان خون دادند، حالا ساکتها، به صدا درآمدند. تسلیمشدهها انقلابی شدند! وابسته ها دوباره آمدند روی کار…
۳۰ میلیون جمعیت ایران و مسلمانها، تسلیم یک مشت خودخواه و وابسته به دیگران نخواهند شد. خودشان باید در ابتدا حساب اینها را برسند، نمیرسند؟ ارتش دخالت نمیکند؟ نمیتواند؟ همه ملت. ما هم راه میافتیم، امام خمینی هم راه میافتد. ما این انقلاب را مفت بدست نیاوردیم که بازیچه یک مشت بازیگر بینالمللی باشیم. ۶۰ هزار از بهترین جوانهای ما کشته شدند…
این ملت تحمل نمیکند. قرآن هم تحمل نمیکند. قرآن میگوید: «قاتلوهم حتی لاتکون فتنه» هرجا فتنه شد باید بجنگید. فتنه را قرآن و دین ما تحمل نمیکند….»[2]