■ اهتمام عالمان و عارفان به نماز جماعت
یـکی از وظایف مهم و اساسی «مبلّغان دین»، بر عهده گرفتن امامت جماعت است و شایسته نـیست کـه آنـان از انجام دادن این «مسؤولیت الهی» شانه خالی کنند و یا توجّه و عنایت کمتری به آن داشته باشند. اصـولاً «تبلیغ»، بدون برگزاری منظم و عاشقانه «نماز جماعت» و رعایت آداب و وظایف اخلاقی ویژه آن، کـم ارزش میشود و نتیجه درخشانی در پی نـدارد.
پس سـزاوار است که «مبلّغان شریعت» بعد از تزکیه و تهذیب نفس و پیدا کردن آمادگی معنوی، پیشنماز مردم در مساجد و نمازخانهها شوند و از این فیض بزرگ الهی و رسیدن به پاداشها و ثوابهای آن محروم نمانند.
عارف فرزانه، ملکی تبریزی رحـمهالله مینویسد: «از کارهای مهم اهل علم، امامت جماعت و وعظ است. آنچه به اختصار درباره این دو میتوان گفت این است که: اگر عالم، قوی و مجاهد بوده و از کسانی باشد که مدّتی با نفس خـود جـهاد کرده و در طول جهاد، راههای پنهان نفوذ شیطان و پوششهای هوای نفس را پیدا کرده، نباید امامت جماعت و وعظ را به کلّی رها کند، زیرا این دو، مورد اهتمام شرع است [1]
امامت جماعت و برعهده گرفتن پیـشوایی مـردم در نماز، دارای قدر و ارزشی است که امور و مناصب دیگر به آن نمیرسد. امامت جماعت، منصب پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، امامان معصوم علیهمالسلام و عارفان باللّه بوده است.
کمال الدین حسین کاشفی بیهقی در منزلت والای امـامان جـماعت مینویسد:
« ائمه (پیشنمازان)، در ثواب با مؤذّنان شریکاند[؛بلکه] جمهور علما را اتّفاق است که ثواب ائمه، زیادتر است. قالَ النَّبیُّ صلیاللهعلیهوآله : مَنْ أَمَّ ایمانا وَ احْتِسابا غُفِرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنـْبِهِ و مـا تـَأَخَّرَ[؛ یعنی، هرکه امامت کند بـا ایـمان و احـتساب، آمرزیده شود گناهان گذشته و آینده او [و از ابن عباس منقول است که: مردی نزد وی آمد و گفت: مرا کاریآموز که به رحمت خدای نـزدیک شـوم. گـفت: امام جماعتی باش که من از رسول صلیاللهعلیهوآله شـنیدم کـه گفت: «مَنْ أَمَّ قَوْما صابِرا مُحْتَسِبا کانَ قائِدَهُمْ و دَلیلَهُمْ اِلَی الْجَنَّةِ [2]» پس بر «مبلّغان بیدار دل» است که از این وظیفه غافل نـشوند و هـمواره بـه آن اهتمام و توجّه خاص داشته باشند.
امامت جماعت و بایستهها
با توجّه بـه قدر و ارزش والای «نماز جماعت» و نقش و تأثیر اساسی و ماندگار آن در ارشاد وهدایت مردم، رعایت حرمت و حفظ قداست آن، از وظایف اساسی امـامان جـماعت اسـت. آنان باید بر کردار و گفتار خود مراقبت و نظارت کامل داشته و اخـلاق خـویش را با فضایل معنوی و سجایای انسانی بیارایند.
با مطالعه و اندیشه در «رساله حقوق» امام عارفان و زینت عابدان حضرت سـجّاد عـلیهالسلام و تـوجّه به مفاهیم والای آن، روشن میشود که امامان جماعت باید هرچه بیشتر قـدر ایـن «مـسؤولیت» را بدانند و در پاسداشت آن و عمل به وظایف دشوار خود کوشا باشند. در این روایت، هرچند امـام زیـن العـابدین علیهالسلام ، سفارشها و توصیه هایی به مأمومین دارند و آنان را به رعایت «حقوق امامان جماعت» دعـوت مـیکنند؛ اما به طور غیر مستقیم سفارش و نصایح خود را متوّجه پیشنمازان کـرده، و بـر مـواظبت از این «مسؤولیت» تأکید میورزند.
آن حضرت فرمودهاند: «وَ أَمّا حَقُّ اِمامِکَ فی صَلاتِکَ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ قـَدْ تـَقَلَّدَ السِّفارَةَ فیما بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللّهِ وَالْوِفادَةَ اِلی رَبِّکَ وَ تَکَلَّمَ عَنْکَ وَ لَمْ تَتَکَلَّمْ عَنْهُ وَ دَعـا لَکـَ وَ لَمـْ تَدَعْ لَهُ وَ طَلَبَ فیکَ وَ لَمْ تَطْلُبْ فیهِ وَ کَفاکَ هَمَّ الْمَقامِ بَیْنَ یَدَیِ اللّهِ وَالْمَسْأَلةِ لَهـُ فـیکَ وَ لَمْ تَکْفِهِ ذلِکَ فَاِنْ کانَ فی شَیْیءٍ مِنْ ذلِکَ تَقْصیرٌ کانَ بـِهِ دوُنـَکَ و اِنـْ کانَ آثِما لَمْ تَکُنْ شَریکَهُ فیهِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ عَلَیْکَ فَضْلٌ فَوَقی نَفْسَکَ بِنَفْسِهِ وَ وَقـی صـَلاتَکَ بـِصَلاتِهِ فَتَشْکُرَ لَهُ علی ذلِکَ [3]؛ حق امام جماعت این است که بدانی او سفارت بـین تـو و پروردگارت و نمایندگی به سوی پروردگارت را به عهده گرفته و از طرف تو صحبت میکند و تو از طرف او سخن نـمیگویی.او بـرای تو دعا میکند و تو برای او دعا نمیکنی. او در مورد تو طلب میکند و تـو در مـورد او طلب نمیکنی. تو را از اندوه [و هول و هراس] ایـستادن در مـقابل خـداوند و درخواست از او در مورد تو کفایت میکند ولی از او کفایت نـمیکنی. و اگـر در بخشی از آن تقصیری باشد، به وسیله اوست نه به وسیله تو، و اگر گناهکار بـاشد تـو شریک او در آن گناه نیستی و او بیش از تـو سـهمی نخواهد بـرد. پس او جـان تـو را با جان خودش حفظ کرد و نـماز تـو را با نماز خودش محافظت نمود. پس باید به اندازه این خدمات و زحمات از او تـشکّر کنی.»
در ایـن روایت به پارهای از اهدافی که در جـماعت توسط امام جماعت مـحقق مـیشود اشاره شده است:
1 ـ سفارت بـین نـمازگزاران و خدا؛
2 ـ نمایندگی از طرف ایشان برای صحبت و مناجات با خدا؛
3 ـ محافظت از دین و نماز مأمومین؛
4 ـ دعا کردن بـرای نـمازگزاران و...؛
حال کسی که سفیر و واسـطه بـین نـمازگزاران وخدا و پاسدار دیـن و نـماز آنان و پیشوای ایشان در مـناجات و نـیایش با خداست، شایسته و ضروری است که با آگاهی از این امور، خود را متصف به صـفات و ویژگیهای «پیشنماز نمونه» کند و از امور ناپسند و غیر اخلاقی بپرهیزد.
عارف گرانمایه امام راحل رحمهالله ، مهمترین خصلت و ویـژگی امـامان جماعت و جمعه را تهذیب نفس و تزکیه درون مـیداند و هـمگان را بـدان سـفارش میکند:
«وقـتی که آقایان، خـودشان را تـهذیب کردند؛ خصوصا ائمة جمعه که سر و کارشان با تودههای عظیم مردم است؛ ائمه جماعت هم هـست... آنـها بـاید ان شاء الله به مقام عالی تهذیب برسند و مـردم را هـم دعـوت بـه ایـن مـطلب بکنند»[4]
اصولاً فلسفه و علّت اصلی نماز جماعت نیز، تزکیه و تهذیب نفس و خودسازی جمعی و کسب فضایل اخلاقی وطهارت معنوی است. صاحب «اسرار الصلاة» در این زمینه مینویسد:
«نماز جماعت در تکمیل نـفوس و قوّت آنها در سیر الی الله و جلب فیوضات الهی، بسیار مؤثر است؛ زیرا اگر رحمت حق تعالی شامل حال یکی از آنها شود ـ به خصوص اگر اجتماع و اتحاد آنان برای خدا و در راه خدا باشد- هـمه آنـها را فراخواهد گرفت؛ گرچه دیگران مستحق آن رحمت نباشند.
مَثَل اجتماع قلوب، مانند اتصال آب جاری قلیل به یکدیگر است که چون به یکدیگر متصل شوند، از صورت آب قلیل خارج شده و «کر» میشود کـه دیـگر به اندک نجاستی، طهارتش را از دست نمیدهد و برای این معنا، در علم معرفت سرّ شریف و وجه لطیفی است[5].»
اهتمام عالمان و عارفان به نماز جماعت
* مرحوم آخوند خراسانی، صاحب «کفایة الاصول»، در ایام سال در دو نوبت صبح و مغرب، اقدام به برپایی نماز جماعت میکرد. در ماه مبارک رمضان در سه نـوبت نماز را به جماعت میخواند. ایشان مقید به خواندن نوافل شبانه روزی نیز بود. [6]
* مرحوم آیت اللّه سیّد حسن خوانساری رحمهالله ، هرگز نماز شب و زیارت عاشورا و نماز جماعت را ترک نکرد و هرگاه به مسجد نمیرفت، در مـنزل بـا زن و فرزند خود نماز جماعت میخواند. وی بسیار با انصاف بود و با افراد مستمند مواسات میورزید و در اصلاح امور مسلمانها، اهتمام عجیبی داشت. حاکم خوانسار فرمان داد: مسجد جامعی مخصوص او بسازند که همیشه نـماز جـمعه و جماعتش در آن مسجد برپا میشد[7]
* یکی از علما میگوید: در یکی از ماههای رمضان، از مرحوم حاج شیخ عباس قمی رحمهالله خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد نماز جماعت برپا کند و امامت آن را بپذیرد. ایشان اصـرار و خواهش ما را قبول کرد و نماز ظهر و عصر را به جماعت برپا نمود. هر روز جمعیت نمازگزاران فزونی مییافت. هنوز به ده روز نرسیده بود که مردم اطلاع یـافتند و جـمعیّت فـوق العاده زیاد شد. یک روز پسـ از اتـمام نـماز ظهر، آیت الله حاج شیخ عباس قمی به من گفت: «من امروز نمیتوانم نماز عصر بخوانم.» و از مسجد رفتند و دیگر آن سال را برای نـماز جـماعت نیامدند.
چـون خدمت ایشان رسیدم و از علّت ترک نماز پرسیدم، گـفتند: حـقیقت این است که در رکوع رکعت چهارم متوجّه شدم که صدای اقتدا کنندگان پشت سر من -که میگفتند: «یا اللّه یـااللّه...»- از مـحلی دور بـه گوش میرسید. این صداها مرا متوجّه کرد که جمعیت زیـادی برای نماز آمدهاند و این، مرا شادمان کرد و خوشم آمد. بنابراین من برای امامت نماز جماعت، شایسته نیستم و اهـلیت ندارم[8].»
* امـام خـمینی رحمهالله میفرمودند: در دوران رضاخان، من از یکی از ائمه جماعت سؤال کردم: اگر یـک وقـت رضاخان لباسها را ممنوع کند و اجازه پوشیدن لباس روحانی به شما ندهد، چه کار میکنید؟ او گفت: مـا تـوی مـنزل مینشینیم و جایی نمیرویم.
گفتم: من اگر پیشنماز بودم و رضاخان لباس را ممنوع میکرد، هـمان روز بـا لبـاس تغییر یافته، به مسجد میآمدم و به اجتماع میرفتم. نباید اجتماع را رها کرد و از مردم دور بود. [9]
* یـک روز مـلاعبداللّه تـستری رحمهالله به منزل شیخ بهایی رحمهالله رفت. نزدیک ظهر شد، شیخ بهایی خواهش کـرد کـه نماز ظهر و عصر را به امامت ایشان بخوانند و به فیض ثواب جماعت نایل گـردند. او قـبول نـمود و آماده برای نماز شد؛ ولی ناگهان دیدند ملاعبداللّه حرکت کرد و به منزل خود رفت. وقـتی بـرخی از دوستان علّت را پرسیدند، گفت: میخواستم به نماز بایستم، ولی در نفس چیزی احساس کردم از آن کـه مـانند شـیخ بهائی به من اقتدا میکند. متوجّه شدم که خلوص نیّت ندارم. [10]
* در خاطرات مربوط به امام خـمینی رحـمهالله نوشتهاند:
روزی که سران کشورهای مسلمان برای قضیه صلح ایران و عراق به خدمتشان آمده بودند، وسـط جـلسه بـود که اذان ظهر گفته شد. امام رحمهالله بلند شدند و فرمودند: من میخواهم نـماز بـخوانم و چون مقید بودند به هنگام نماز خود را با عطر خوشبو کنند، در همان جلسه اشاره کردند کـه عـطر من را بیاورید، پس از عطر زدن، به نماز ایستادند و دیگران هم پشت سـر ایـشان نماز جماعت خواندند[11].
* در بیان حالات و عبادتهای علامّه مـحقّق، سـید مـحمد تقی شوشتری رحمهالله آمده است ایشان نـمازش را صـبح و ظهر و مغرب در مسجد به جماعت میخواند. بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب در مـحراب مـسجد، قرآن و دعا میخواند و شبها پسـ از نـماز، برای مـردم مـسأله و احـکام میگفت. [12]
* در برخی از یادداشتهای آیت الله مرعشی نجفی رحـمهالله آمـده است:
هنگامی که در قم سکونت کردم، صبحها در حرم حضرت معصومه علیهاالسلام اقامه جـماعت نـمیشد. من تنها کسی بودم که ایـن سنّت را در آن جا رواج دادم و از شصت سـال پیـش به این طرف، صبح زود و پیـش از بـاز شدن درهای حرم مطهر و زودتر از دیگران میرفتم و منتظر میایستادم. این انتظار گاه یـک سـاعت قبل از طلوع فجر بود تـا خـدّام درهـا را باز کنند، زمـستان و تـابستان نداشت.
در آغاز خود به تـنهایی نـماز میخواندم تا این که پس از مدّتی یک نفر به من اقتدا کرد. پس از آن کم کم دیـگران اقـتدا کردند و به این ترتیب نماز جـماعت را در حـرم مطهر آغـاز کـردم و تـا امروز که شصت سـال از آن تاریخ میگذرد، ادامه دارد. آهسته آهسته، ظهرها و شبها نیز اضافه شد و از آن پس، روزی سه بار در مسجد بـالاسر حـضرت معصومه و صحن شریف، نماز میخواندم[13].»
* حاج آقـا حـسین قـمی رحـمهالله ، عـلاوه برسفرهای متعدد قـبلی بـه مکّه مکرمه و مدینه منوّره، در سال 1338 هجری قمری نیز از مشهد به آن دیار مقدّس سفر کرد. ایشان در مـسجد رسـول خـدا صلیاللهعلیهوآله ، نماز جماعت با شکوهی برپا داشـت کـه بـه گـفته سـاکنان مـدینه، در دوره اسلام از طرف شیعیان، چنین نمازی در این شهر برپا نشده بود.[14]
[1] . المراقبات، ص281.
[2] . الرسالة العلیة، ص55.
[3] . تـحف العقول عن آل الرسول، حسن بن عـلی بـن شعبه حـرانی، مـؤسسه نـشر اسلامی، چاپ دوم، صـ265 - 266.
[4] . امام در سنگر نماز، ص150.
[5] . اسرار الصلاة، ملکی تبریزی رحمهالله ، ص492.
[6] . دیدار با ابرار (28)، ص21.
[7] . سیمای فرزانگان، ص169.
[8] . مقدمه فوائد الرضویه، ص ج؛ داستانها و حکایتهای نماز، ص159.
[9] . امام در سنگر نماز، ص55.
[10] . مردان عـلم در مـیدان عـمل، ج1، ص113.
[11] . داستانها و حکایتهای نماز، ص46.
[12] . بهترین پناهگاه، ص91.
[13] . بر ستیغ نور، ص71.
[14] . مجله آیین اسلام، ش40، ص4.