■ مکتب زیارت: نماز در سیره امامان معصوم (علیهم السلام)
يكى از اصـول زيارت الهام از اسوهها است که زائر با جمله «اشهد انـك قد اقمت الصلاة» آن را زمزمه مىكند و عبوديت و بندگى و عشق به الله را از او الهام مىگيرد تا خود فلسفه اصيل بر حركت عرفانى و دلانگيز زائر به سوى ديار قبور اولياء الهى بوده باشد.
امام، قرآن ناطق است، زندگىاش جـلوهاى عـملى از كتاب نورانى خداوند است و بالاتر اينكه نفس عمل و رفتارش شان نزول بعضى از آيات حق قرار گرفته است. به نقل بسيارى از نويسندگان شيعه و سنى آيه «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة»[i] ولى امر و سرپرست شما تـنها خـدا و رسولش و آن مؤمنانى هستند كه نماز به پاى مىدارند; در باره امير مؤمنان على - عليه السلام - نازل شده است.
امام آن عاشق شيفته و لداده حق است كه بر قلههاى عرفان و عشق و عبوديت استقرار يافته، نيايش و نـمازش مـظهرى از سير و سلوك معرفتى و شهودى اوست. از آنجا كه نماز حضور است، شهود و ظهور زيباترين جلوههاى اصيل فطرى انسان و هنگامه ايستادن او بر جايگاه ذكر يار و مكالمه با رب الارباب است، اسوه مىطلبد و دليل راه تا با الهـام گـرفتن از سـير و سلوك او به چشمهسار پاكى و عبوديتحق هـر چـه بـيشتر نزديك شد. بر اين اساس شناختسيره عملى امامان معصوم زاد راه هر سالك الى الله بوده و خواهد بود كه در حديث آمده است: « بعلى قامت الصلاة» نـماز بـه عـلى(ع) استوار شده است. اكنون به نظاره گوشههايى از كردار زيبـا و پرمـعناى آن پاكان مىنشينيم.
1. اوج اخلاص و عشق در نماز معصومين عليهم السلام
محتوا و مشخصه اصلى عمل «نيت» و انگيزه انجام دادن آن است. در بسيارى از مـوارد صـورت كارهـا يكى است، ولى از جهت هويت و واقعيت فاصله فراوان بين آنهاست. از پيامبر اكرم(ص) نـقل شده است كه، دو نفر از امت من به نماز مىايستند ركوع و سجودشان يكى است، ولى ميان نماز آنها مثل مسافت بين زمين و آسمان فـاصله اسـت.
آن بـزرگوار با توجه بدين حقيقت فرمود: براى هر كس همان چيزى است كه نـيت كرده اسـت. پس هر كه مقصدش خدا و رسول او باشد هجرتش به سوى خدا و رسول اوست و كسى كه هجرتش براى رسيدن بـه دنـيا يا ازدواج بـا زنى مىباشد هجرتش به سوى همان چيز است.
امام خمينى در اين باره مـىنويسد: «كمـال عـمل اولياء عليهم السلام به واسطه جهات باطنيه آن بوده و الا صورت عمل چندان مهم نيست مثلا ورود چـندين آيه شـريفه از سـوره مباركه «هل اتى» در مدح على عليه السلام و اهل بيت طاهرينش عليهم السلام به واسـطه چـند قرص نان و ايثار آنها نبوده بلكه براى جهات باطنيه و نورانيت صورت عمل بـوده، چـنانچه در آيه شـريفه اشارهاى به آن فرموده آنجا كه فرمايد: انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاء و لا شكورا:[ii] مـا فـقط براى وجه خدا «رضاى خدا» شما را اطعام مىكنيم و هيچ پاداش و سپاسى از شما نمىخواهيم. بـلكه يك ضـربت عـلى عليه السلام كه افضل از عبادت ثقلين مىباشد نه به واسطه همان صورت دنيايى عمل بوده كه كسـى ديگـر اگر آن ضربت را زده بود باز افضل بود... ولى عمده فضيلت و كمال عمل آن حضرت بـه واسـطه حـقيقت خلوص و حضور قلب آن حضرت بوده در انجام اين وظيفه الهيه.
اين اوج اخلاص و عشق و عبوديت را هنگامى درك مىكنيم كه بدانيم آن بـزرگواران عـبادات خويش را نه به خاطر ترس از دوزخ يا اشتياق به بهشت، بلكه به خـاطر شـناخت عميق و معرفت بالايى كه از خداوند متعال داشتند، انجام مىدادند. بخشى از ويژگيهاى عبادت معصومان(ع) چنين است:
الف) عبادت به خـاطر شـايستگى و استحقاق ذات بارىتعالى
امام على - عليه السلام - در اين زمينه مىفرمايند: خدايا، من تـو را بـه خاطر ترس از دوزخ و يا اشتياق به بهشت عبادت نـمىكنم، بـلكه «وجـدتك اهلا للعبادة فعبدتك; من تو را شايسته عـبادت و بـندگى يافتم و عبادتت را برگزيدم»
ب) شكرگزارى پروردگار
در روايتى اين چنين مىخوانيم: روزى جابر به ديدن امام زين العـابدين رفـت و گفت: فرزند رسول خدا، مـگر نـمىدانى كه خـدا بـهشت را بـراى شما و دوستدارانتان و دوزخ را براى دشمنان شما آفـريده است؟ اين چـه رنجى است كه بر خود هموار مىكنى و خود را چنين به سختى مىافكنى؟ امام پاسـخ داد: اى يار رسـول خدا(ص)، نمىدانى كه پروردگار گناهان رسول خـدا را بخشيد ولى او كوشش خود در عـبادت را از دسـت نداد و چندان خدا را عبادت كرد كه سـاقهايش مـتورم شد؟ او در پاسخ كسانى كه مىگفتند: تو چنين مىكنى در حالى كه خدا گناهان گذشته و آيندهات را آمرزيده اسـت. فـرمود: آيا بنده سپاسگزارى نباشم; «افلا اكون عـبدا شـكورا».
ج) عـشق و محبت الهى
امـام صـادق - عليه السلام - فرمود: مـردم عـبادت خداى عز و جل را به سه گونه انجام مىدهند: يك طبقه براى رغبت و ميل به ثـواب عـبادت مىكنند; اين عبادت حريصان است و خـود طـمع است. دسـتهاى ديگـر بـه خاطر ترس از آتش عـبادت مىكنند; اين عبادت بندگان است و خود ترس است. « و لكنى اعبده حبا له عز و جل» ولى من خدا را بـراى عـشق و محبت به او عبادت مىكنم; اين عبات كريمان و مـايه امـنيت و آرامـش اسـت. چـنانكه خداوند متعال مـىفرمايد: «و هـم من فزع يومئذ آمنون» آنها از هول و هراس روز قيامت ايمن باشند.
اين همان فرهنگ ناب اسلامى است كه در چـهره اهـل بـيت پيامبر(ص) تجلى يافته است. زيارتكننده بر اين ارزش الهـى تـاكيد مـىورزد و در زيارتـنامه مـعصومين(ع) مـىگويد: «فعظمتم جلاله و اكبرتم شانه و مجدتم كرمه»; شما جلال خدا را به عظمت ياد كرديد و مقام او را بزرگ داشته، لطف و كرمش را به مجد و بزرگى ستوديد.
اين همان نماز قرآن كريم است كه مىفرمايد: « اقم الصـلاة لذكرى» نماز را براى ذكر و ياد من به پا دار.
2.اهتمام به وقت در نماز معصومان (ع)
نماز راه يافتن به بارگاه يار و سر بر آستان حضرت دوست نهادن است. نماز معراج انسان مؤمنى است كه با براق نيايش به سـوى كمـال و قرب الهى پرواز مىكند. وقت نماز زمان ظهور بارقههاى عشق و قرار گرفتن در معرض تابش انوار الهى است. بدين جهت اولياى الهى فرا رسيدن وقت نماز و لحظههاى اوليه آن را پاس مىداشتند و براى آن منزلت ويژه اى قـايل بودهاند. يكى از زنان رسول خدا(ص) مىگويد: آن بزرگوار با ما مشغول صحبتبود و ما هم با او مكالمه مىكرديم ولى همين كه وقت نماز داخل مىشد گويا ما را نـمىشناخت و مـا او را نمىشناختيم; از همه چيز روى برمىتافت و بـه حـق مشغول مىشد. همين شيفتگى و شيدايى را در سيره اميرمؤمنان، اين بنده دلداده حق رسته از همه وابستگيهاى مادى، مشاهده مىكنيم. در كتاب ارشاد القلوب مىنويسد: در يكى از روزها در جنگ صفين امير مـؤمنان - عـليه السلام - در حال جنگ بـودند امـا همواره خورشيد را مورد نظر و مراقبت ويژه قرار مىداد. ابنعباس علت را از حضرت جويا شد، امام(ع) فرمود: اين كار براى اين است كه بدانم كى وقت نماز فرا مىرسد تا آن را انجام دهيم. ابنعباس با تعجب پرسيد: آيا اكنـون وقـت نماز است در حالى كه جنگ ما را از نماز باز مىدارد; حضرت پاسخ داد: «انما نقاتلهم على الصلاة » ما براى نماز با اينها مىجنگيم همچنين از اميرمؤمنان روايت شده كه چون وقت نماز فرا مىرسيد مضطرب مـىشد و چـهرهاش تغيير مـىكرد. وقتى علت اين امر را از حضرت پرسيدند، فرمود: وقت امانتى كه خداوند آن را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشت امـا آنها از به دوش كشيدن سرباز زدند، فرا رسيد. اينك نمىدانم كه در اين امانت نـيكوكار خـواهم بـود يا نه.
در ظهر عاشورا، در حالى كه اهل بيت سختترين لحظات را مىگذراند و تيرهاى دشمن قامت راست قامتان جاودانه تاريخ را نشانه گـرفته بـود، ابوثمامه صيداوى به حضرت عرض كرد: وقت نماز است و دوست دارم در حالى شهيد شـوم كه نـماز خـود را خوانده باشم. حضرت فرمود: نماز را به يادم آوردى خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد. سپس پيشاپيش اصحاب خـويش به نماز ايستاد. نمازى كه تبلور زيباترين روح نيايش انسانى و ظهور معنويت متعالى او در قرآن نـاطق امام حسين(ع) است. در اين نـماز يكى از ياوران حـضرت به نام سعيد ابن عبدالله حنفى شهيد شد.
به گفته بعضى از راويان وقتى حضرت و اصحاب شرايط سخت كارزار ديدند و در يافتند كه نمىتوانند طبق معمول نماز بخوانند با اشاره و به صورت فرادى نماز را گزاردند.
آنـها نماز خواندند تا اين پيام را به همه جهانيان ابلاغ كنند كه شقايقهاى سرخفام كربلا در سايه عبادت و نماز به زندگى و نيكبختى جاودان دستيافتند.
امام صادق(ع) و وقت نماز
آنها كه قلبى نورانى و ديدهاى حقيقتبين دارند نزول بـركات الهـى و حقيقت اعمال را احساس مىكنند. اينان همان خاندان وحى و صاحبان آيه تطهيرند كه صفحه دل آنها جام جهانبين و آيينه تمامنماى آفرينش است. امام صادق(ع) مىفرمايد: هنگامى كه وقت نماز فرا مىرسد، درهاى آسمان گشوده مـىشود و مـن دوست ندارم كه عملى قبل از عمل من بالا رود و كارى زودتر از كار من در صحيفه اعمال نگاشته شود.
و پيامبر گرامى اسلام(ص) فرمود: هيچگاه وقت نماز فرا نمىرسد مگر اينكه يكى از فرشتگان فرياد مىزند: اى مردم بـشتابيد بـه سوى آتشهايى كه برافروختيد و آن را با نماز خود خاموش سازيد.
امام رضا(ع) و وقت نماز
دلدادگان به حق و عاشقان لقاى خداوند هيچ چيز را با نيايش و نماز معاوضه نمىكنند. ذكر الهى براى آنـان اصـل اسـت. نوع عمل امام رضا (ع) هـنگام فـرا رسـيدن وقت نماز براى دوستداران و پيروان اهل بيت و زائران كوى ملكوتىاش سرمشقى نيكوست. در روايتى چنين مىخوانيم: روزى امام رضا (ع) براى استقبال يكى از بستگانش به بيرون شهر رفـت. وقـت نـماز فرا رسيد; هنوز گروهى در راه بودند كه مىبايستبه امام(ع) مـلحق شـوند. حضرت محلى را براى اقامه نماز انتخاب كرد و به يكى از همراهان دستور داد اذان بگويد. آن فرد از امام خواست كه جهت پيوستن ديگران نماز را به تـاخير انـدازد. حـضرت پاسخ داد:
غفر الله لك، لا تؤخرن صلاة عن اول وقتها الى آخر وقتها من غـير علة عليك ابدا باول الوقت; خدا تو را بيامرزد، نماز را بدون عذر از اول وقت آن به آخر وقت تاخير مينداز. بـر تـو بـاد به اقامه نماز در اول وقتش.
رواى مىگويد: در اين زمان بود كه من اذان گـفتم و نـماز را همراه حضرت به جاى آورديم.
اسوههاى زيارت الهام بخش عبادت و بندگى و نيايش به درگاه الهىاند و زائر با زيارت خويش و يادآورى اين ويژگـيها بـه روح و جـان خويش طراوت و نشاط بيشتر مىبخشد و اين گونه است كه در گرداگرد قبور اولياى الهى همچنان آهـنگ روحـنواز نـيايش و نماز حاكم است.
3.خوف و خشيت الهى در نماز معصومين (ع)
انسان فطرتا به خدا گرايش دارد خـداخواهى در عـمق وجـود هر انسان ريشه دارد; آن فرد كه حضور خدا را در تمامى لحظههاى زندگىاش احساس نمىكند چشم دلش بر روى حـقيقتها بـسته شده است. او چنان است كه در بيانات امام موحدان، حسينابنعلى - عليه السلام - آمده است: كه «عـميت عـين لا تـراك عليها رقيبا; آن چشمى كه تو را بر خود نگاهبان نمىبيند، نابينا است. ارزش و كمال هر انـسان در مـعرفت و شناختى است كه از ذات مقدس احديت دارد هر قدر اين معرفت و شناختبيشتر شود خوف و خشيت الهى بـر قـلب و دل انـسان عارف بيشتر تجلى مىكند. چنانكه قرآن كريم مىفرمايد: «انما يخشى الله من عباده العلماء; فقط بندگان عـالم و دانـشور از خداوند مىترسند. از آنجا كه نماز حضور در مقابل پروردگار و كرنش در آستان خداى يكتاى هـستى اسـت اين خـوف و خشيت در نماز عارفان و مخصوصا معصومين - عليهما السلام - ظهور بيشترى پيدا مىكند; البته اين خوف نه به خـاطر هـراس از بـىمهرى خدا است; كه نمازگزار خدا را چندين بار به «رحمان و رحيم» ياد مىكند، بلكه عـلت آن عـواملى است كه بيشتر به درك عظمتبىمنتهاى الهى ارتباط پيدا مىكند. اكنون به اين عوامل در سيره معصومين(ع) مىنگريم:
جلوههاى درك عظمت الهـى در خـوف و خشيت معصومين در نماز
يكى از جلوههاى خوف الهى درك مقام و عظمتخداوند متعال است. چنانكه در آيه شـريفه خـوف از «مقام رب» مطرح شده است: «و اما مـن خـاف مـقام ربه و نهى النفس عن الهوى فان الجـنة هـى الماوى» اين امر در آستانه ورود معصومين به نماز و هنگام نماز به خوبى مشهود است. در روايت مـىخوانيم: عـلى (ع) همواره هنگام نماز خواندن اينـ آيه را تـلاوت مىكرد: «وجـهت وجـهى للذى فـطر السموات و الارض; صورت خويش را متوجه آفريدگار آسـمانها و زمـينها كردم. هنگام تلاوت اين آيه، رخسارش متغير مىشد به گونهاى كه هر بينندهاى آن را درمىيافت.
وقـتى امـام حسن(ع) وضو مىگرفت رنگش تغيير مـىكرد و مفاصلش مىلرزيد. سبب اين امـر را حـضرت پرسيدند. فرمود: كسى كه در مقابل صـاحب عـرش مىايستد، شايسته است رنگش زرد شود و مفاصلش بلرزد.
نظير همين حالت در باره امام حـسين(ع) نـيز نقل شده است. در باره سـيد السـاجدين نـقل شده كه چون عـلى ابـنالحسين وضو مىگرفت رنگش زرد مـىشد. از او پرسـيدند: شما را چه مىشود؟ فرمود: مىدانيد مىخواهم پيش چه كسى بايستم؟
مرحوم سيد ابنطاووس در باره امام صادق(ع) مـىنويسد: هـنگام نماز حالتبيهوشى بر امام(ع) عارض مـىشد. چـون علت اين امـر را جـويا شـدند، فرمود: در اثر تكرار آيات الهـى اين حالتبر من عارض شد. «فلم تقم القوة البشرية بمكاشفة الجلالة الالهية» چون قدرت بشرى در بـرابر مـكاشفه و ظهور عظمت الهى تاب نياورد اين حـالت به مـن دسـت داد.
تـجلى خـوف از قيامت در نماز مـعصومين
قـرآن كريم آنجا كه حالات و انگيزههاى اهل بيت عصمت و طهارت را در انفاق به يتيم و مسكين و اسير بيان مىكند اين سخن را از آنـان حـكايت مـىكند كه مىگفتند: «انا نخاف من ربنا يوما عـبوسا قـمطريرا » مـا از پروردگـار خـود در روزى كه از رنـج و سختىاش رخسار خلق درهم كشيده و غمگين است مىترسيم. و اين حالت در جاىجاى رفتار و كردار آنان، مخصوصا نماز، ظهور و حضور دارد. يكى از اصحاب على(ع) به نام «ضرار» در باره حضرتش چنين مىگويد: در يكى از شـبها او را در محراب عبادتش ديدم، در حالى كه دستبر محاسن مبارك خويش گرفته بود، به خود مىپيچيد، سخت مىگريست و مىگفت: اى دنيا، آيا به سوى من ميل كردهاى؟ بدان كه مرا به تو حاجتى نيست و من تو را سه طـلاقه كردم.
سـپس گفت: «واه واه لبعد السفر و قلة الزاد و خشونة الطريق; آه آه از دورى سفر آخرت، كمى توشه و سختى راه آخرت.
در باره امام زينالعابدين(ع) وارد شده است كه هنگام نماز عبارت «مالك يوم الدين» سوره حمد را آن قـدر تـكرار مىكرد كه بيننده گمان مىكرد مشرف بر مرگ شده است.
«طاووس فقيه» مىگويد: او را ديدم از شامگاه تا سحر و عبادت مىكرد. چون اطراف خود را خالى ديد به آسـمان نـگريست و گفت: خدايا ستارههاى آسمانت فـرو رفـتند و ديدههاى آفريدگانتخفتند، درهاى تو بر وى خواهندگان باز است. نزد تو آمدم تا مرا بيامرزى، بر من رحمت كنى و در عرصات قيامت چهره جدم محمد(ص) را بـه مـن بنمايانى. سپس گريست و گـفت: بـه عزت و جلالتسوگند! با معصيتخود قصد نافرمانى تو را نداشتم، در باره تو ترديد نداشته، به كيفر تو جاهل نبودم... . اگر رشته پيوند خود را با من ببرى به رشته چه كسى دست زنم؟ چـه فرداى زشتى در پيش دارم كه بايد پيش روى تو بايستم، روزى كه به سبكباران مىگويند بگذريد و به سنگين باران مىگويند فرود آييد. آيا با سبكباران خواهم گذشتيا با سنگين باران فرود خواهم آمد... .
سپس به سجده رفت من نـزد او رفـتم سرش را بـر زانوى خود نهادم و چندان گريستم كه اشكم بر گونههايش روان شد. برخاست، نشست و گفت: كيست كه مرا از ياد پروردگار باز مىدارد؟ گـفتم من طاووس هستم اى فرزند رسول خدا، اين جزع و فزع چيست؟ ما بـايد چـنين زارى كنـيم; نه شما كه پدرت حسين بنعلى، مادرت فاطمه زهرا و جدت رسول خداست. به من نگريست و گفت: طاووس، هيهات، هـيهات...
مـگر كلام خدا را نشنيدهاى كه فرمود: زمانى كه در صور دميده شودميان آنان پيوند نباشد و يكديگر را نپرسند. بـه خـدا سـوگند! فردا جز عمل صالح چيزى برايتسود ندارد.
هراس از فراق
يكى ديگر از عوامل خوف معصومين - عليهم السـلام - هراس از جدايى از درگاه ايزد منان به شمار مىرود. اين مطلب چنان امامان معصوم را بىتاب و بـىقرار مىكرد كه بستر و اسـتراحت را رهـا مىكردند. در دعاى كميل آمده است: « فهبنى صبرت عذابك فكيف اصبر على فراقك» خدايا! اگر من بتوانم بر حرارت آتش جهنم صبر كنم چگونه فراق تو را تحمل كنم.
«حبه عرنى» مىگويد: مـن و نوف بكائى در صحن خانهاى كه مقر خلافت امير مؤمنان بود، خوابيده بوديم. چون پاسى از شب گذشت، آن حضرت را ديديم كه برخاسته است، آيات آخر سوره آل عمران را تلاوت مىكند و بىقرار و بىتاب مىگذرد. به من فـرمود: بـيدارى يا خواب؟ گفتم: بيدارم، شما كه اين گونه با خدا مناجات مىكنيد پس ما چه كنيم؟ حضرت گريه كرد و فرمود: همه ما در پيشگاه خدا موقفى خواهيم داشت و هيچيك از اعمال ما بر او مخفى نيست. اى حبه، خـدا از رگ گـردن به من و تو نزديكتر است. اى حبه، هرگز من و تو از ديد خداوند ناپيدا و مخفى نيستيم. سپس حال نوف را جويا شد، نوف گفت: بيدارم، از اين حالت و گفتار شما گريهام بسيار شد. فرمود: اكنـون اگـر گريهات از خوف خدا طولانى شود فردا در روز قيامت چشم تو روشن خواهد شد. سپس در حالى كه با خدا مناجات مىكرد گذشت: مناجاتى كه نشانه ترس و هراس از فراق است. او مىفرمود: ليتشعرى فى غـفلاتى ا مـعرض انـت عنى ام ناظر الى; اى كاش مىدانستم كه به هـنگام غـفلتهايم از مـن روى برگرداندهاى يا به سوى من نظرخواهى افكند. اى كاش مىدانستم از خوابهاى طولانى و كمى سپاسگزارىام حالم نزد تو چگونه است.
راوى مىگويد: حال آن بزرگوار چنين بـود، تـا سـپيدهدم آشكار شد.
هر چند در اين فصل پرداختن به امـورى چـون «اهتمام به نوافل» «كيفيت انجام نماز شب در سيره معصومين - عليهم السلام -» و ... سودمند مىنمايد:
يك عمر مىتوان سخن از زلف يار گفت در بند آن مـباش كهـ مـضمون نمانده است
ولى با توجه به محدوديت مقاله فقط به دو فـراز از آنچه در زيارتنامهها آمده است، مىپردازيم: يكى در صلوات خاصه امام موسى ابنجعفر - عليه السلام - كه مىخوانيم: و صل على موسى ابن جـعفر - عـليهما السـلام - وصى الابرار... الذى كان يحيى الليل بالسهر الى السحر بمواصلة الاستغفار حليف السجدة الطويلة و الدمـوع الغـزيرة و المناجات الكثيرة; خدايا، بر موسىبنجعفر(ع) وصى و جانشين نيكويان درود فرست. بزرگوارى كه شبها تا صبح بيدار و شب زنـدهدار بـود و پيوسـته استغفار مىكرد و در سجده طولانى، با چشم اشكبار، با خدا مناجات و راز و نياز بـسيار مـىكرد.