■ آثار رفتاري نماز
حجت الاسلام دکتر ابوالفضل ساجدی
هیئت علمی موسسه امام خمینی
تهییه مرکز تخصصی نماز
روایات، آثار اخلاقی فراوانی برای نماز بیان داشتهاند[1] که در صورت توجه نمازگزار به حقیقت نماز و جریان آن در رفتار خود، میتواند در او محقق شود. در ادامه به نُه اثر در این ساحت خواهیم پرداخت.
حرص و طمع يکي از صفات بسيار ناپسند اخلاقي است. حرص حيا را نابود ميكند[2] و مروت را از بين ميبرد.[3] هر چه حرص در انسان فزوني يابد، شقاوت انسان بيشتر[4] و ارزشش کمتر ميشود.[5] كثرت حرص ملازم كاهش يقين است[6] و نهايتا، زمينه ساز نابودي انسان است.[7] رذالت حرص تا آنجا است که در روايات خاستگاه بسياري از عيوب، گژيها و کجرفتاريها معرفي شده است.[8]
نماز ميتواند انسان را از آفتهاي اين صفت ناپسند اخلاقي در امان نگه دارد. براساس آيات 19 ـ 25 سورة معارج، نمازگزار حقيقي هنگام خير کوتاهي نميکند و به مال دنيا دلبسته نيست. او از مال و دارايي براي کمک به فقيران و مستمندان و بينوايان استفاده ميکند.[9] مفهوم آيات فوق اين است که ميان نماز و نداشتن تعلق چندانی به دنيا و کمک و خير رساني ارتباط معنا دار وجود دارد. اينكه در آيات فوق، تعاون و همکاري صفت نمازگزار ذکر شده است، حاکي از اين است که نماز در ايجاد، رشد و تثبيت روحيه همکاري و همياري و نيز در رفع حرص و طمع و علاقه به دنيا نقش دارد.
انسان عاقل، حق شناس است. عقل از ما ميخواهد که صاحبان حق را بشناسيم. آنها را فراموش نکنيم و حقوق صاحبان حق را رعايت کنيم. نماز يادآور برترين حقدار هستي است. او که همه چيز ما از اوست. او که منشأ همه حقوق است. اگر حق او را شناختيم تکليف خود را نيز خواهيم شناخت چرا که حق و تکليف دو مفهوم پيوسته به هم هستند. هر جا سخن از حق است سخن از نوعي تکليف هم هست. اگر استاد بر شاگرد حق دارد. شاگرد نسبت به او تکليف دارد. اگر خدا منشا همه حقوق است، پس او نيز منشأ همه تکاليف است. هر چه حقوق او بر ما بيشتر، تکليف ما در برابر او سنگينتر است. هر اندازه درک ما از حق خدا فزونتر شود فهم ما از تکليف نسبت به او بايد افزونی یابد. نماز يادآور حقوق الهي بر ماست. اگر او خالق هستي و ربالعالمين است پس بايد او را سپاسگزار باشم (ألحمد لله رب العالمين). اگر او رحمان و رحيم است (الرّحمن الرّحيم)، اگر او نه تنها در اين جهان بلکه در آخرت نيز مالک و قادر مطلق است (مالک يوم الدّين)، پس بايد بهدرستي از او پيروي کنم و او را پشتوانه اصلي همه مددها بدانم (إيّاک نعبد و إيّاک نستعين).
انسان عاقل شاکر است. عقل از ما میخواهد که از نعمت دهندگان شکرگزاری کنیم. ما در طول شبانهروز به دلیل توجه به واسطهها و امور محسوس و مادی، در معرض غفلت شدید از منشا اصلی نعمتها هستیم. نماز ما را به منبع اولیه نعمتها و بلکه مهمترین و برترین عطا کنندهها متوجه میسازد و به شكرگزاري تشويق ميكند.
- درمان کبر و غرور
تکبر، يکي از صفات رذيله اخلاقي است كه مهمترين مانع رسيدن به سعادت و عامل سقوط در دره شقاوت است. شيطان با همين رزیله از دستور خداوند سرکشي كرد؛ راه تمرد در پيش گرفت و فرمان خداوند در امر به سجدة بر حضرت آدم را انجام نداد.[10]
يكي از مهمترين آثار تربيتي نماز، رام كردن نفس سركش و از ميان بردن روح غرور و خودبيني و تكبر در انسان است. نماز ميتواند اين سد راه تكامل را در هم شكند و طغيان آتشفشان غرور را فرو نشاند. كسي كه آگاهانه در هر شبانهروز و در هر هفده ركعت دو بار پيشاني بر خاك گذارد بهتدريج به ضعف خود پي ميبرد، و خود را ذرة كوچكي در برابر عظمت او ميبيند؛ بلكه صفري در برابر بينهايت. از آنجا كه كبر ريشة همه صفات ناپسند و موجب سقوط انسان و باعث تسليم نشدن در برابر فرمان الهی است، پاكي از اين صفت زشت، موجب رشد و تكامل روح انسان است. در همين رابطه حضرت زهراh فرمودهاند: دستور خداوند به انجام نماز برای پاکسازي از کبر و غرور است.[11] امير مومنانj نيز ميان ايمان و نماز مقايسه نموده، نقش ايمان را تطهير باطني و نقش نماز را پاکسازي از کبر و غرور ذکر نمودهاند.[12] حضرت ثامن الائمهj نيز در باب ذکر فرمودهاند:
"مداومت بر ذكر خداوند، سبب ميشود كه انسان روح سركشي و طغيانگري بر او غلبه نكند. باعث نهايت خضوع و نهايت تواضع و دوري از كبر و غرور ميگردد".[13]
غرور يعني خودبزرگبيني كه منشأ آن، نديدن عيوب خود و بزرگتر از خود است. انسان كمسواد در بين بيسوادان احساس غرور دارد. اگر نماز با طمأنينه انجام شود و به معاني عبارات توجه شود هر دو عامل، غرور را رفع ميكند. يعني هم ما را متوجه عيوب خود ميسازد و هم بزرگترين موجود را در دل ما حاضر ميسازد.
[1]. از جمله روایات: فِقْهُ الرِّضَا، قَالَj عَلَيْكَ بِالصَّلَاةِ فِي اللَّيْلِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَوْصَى بِهَا عَلِيّاً فَقَالَ فِي وَصِيَّتِهِ عَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ قَالَهَا ثَلَاثاً وَ صَلَاةُ اللَّيْلِ تَزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ بَهَاءِ الْوَجْهِ وَ تُحَسِّنُ الْخُلُقَ(مجلسی، بحار الأنوار، ج84، ص162).
[2]. "لَا حَيَاءَ لِحَرِيصٍ"(تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص295).
[3]. "الْحِرْصُ يُزْرِي بِالْمُرُوَّةِ"(همان، ص295).
[4]. "مَنْ كَثُرَ حِرْصُهُ كَثُرَ شَقَاؤُهُ"(همان، ص295).
[5]. "مَنْ كَثُرَ حِرْصُهُ ذَلَّ قَدْرُهُ"(همان، ص295).
[6]. "مَنْ كَثُرَ حِرْصُهُ قَلَّ يَقِينُهُ"(همان، ص295).
[7]. "رُبَّ حَرِيصٍ قَتَلَهُ حِرْصُهُ"(همان، ص294).
[8] . "الْحِرْصُ مُوقِعٌ فِي كَثِيرِ الْعُيُوبِ"(همان،295).
[9]. "إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً* إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً* وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً* إِلاَّ الْمُصَلِّينَ* الَّذِينَ فىِ أَمْوَالهِِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ*لِّلسَّائلِ وَ الْمَحْرُومِ"(معارج: 19، 20، 21، 22، 24 و 25).
.[10] "وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ"(بقره: 34)؛ و " فَسَجَدَ الْمَلَئكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ*إِلاَّ إِبْليسَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ"(ص: 73و74).
.[11] حضرت فاطمةh: "[ جعل الله ] الصلوة تنزيها لكم عن الكبر"(عيان الشيعه، جلد1، ص316).
[12]. حضرت عليj: "فَرَضَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْكِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْر"(سيد رضى، نهج البلاغة، حکمت 252، ص 512).
[13]. وسائل الشيعه، ج3، ص4.