■ علل و زمینه های اجتماعی ترک نماز
ترک کنندگان نماز
روايات متعدّدي در باره اين که ترک کننده نماز مسلمان نيست از معصومين وارد شده است که آنها عبارت اند از :
1- رسول خدا ( ص ) فرمود : فاصله و مرز بين مسلمان و کافر نماز است . اگر شخصي نماز خواند ، مسلمان و اگر نماز نخواند کافر است .
2- و نيز فرمود : کسي که نماز را از روي عمد و بدون عذر شرعي ترک کند کافر است .
ترک کننده نماز اگرچه در بين مسلمانان بميرد ، ولي هنگام مرگ و موقع جدا شدن روح از بدن او ، به دين اسلام از دنيا نمي رود . قرآن مجيد در اين خصوص مي فرمايد : (( نماز را به پاي داريد ( قرآن را به جاي آوريد ) و از مشرکان نباشيد ))[1] .
- عدم آشنايي با فلسفه نماز
يکي از دلايل اهميّت ندادن به نماز عدم آشنايي حقيقت آن و از اين رو احساس نياز نکردن به آن مي باشد جهت رفع اين نقيصه لازم است افراد را به فلسفه و حقيقت نمازآشنا کنيم و روشن سازيم که جزيي از زندگي و حيات ماست و آثار و فوايد نماز در دنيا و آخرت تجلّي مي کند. نماز درمان افسردگي اضطراب ، نگراني ، تزلزل شخصيت از خود بيزاري و نا اميدي است . همچنين خود پرستي و آثار آن را که محور گناهان است از بين مي برد .از طرف ديگر اين که بعضي افراد نماز را فقط براي رفع مشکلات و احتياجات مادّي مي خوانند به حقيقت و فلسفه نماز آگاه نيستند پس اين افراد بايد با اصول و فلسفه نماز آشنا نمود.
- احساس تحجّر وعقب ماندگي
عده اي بر اين باورند که دين با زندگي و لذّت بردن از دنيا منافات دارد و اين معني را به خود تلقين مي کنند که دين قديمي و ارتجاعي است و دينداران مرتجع بوده و از دنياي علم و از پيشرفت جدا هستند . از طرفي چون نماز جزيي از دين است خواندن نماز را موجب تحجّر و عقب ماندگي مي دانند اين اشخاص براي اقناع خود و منطقي جلوه دادن فکر خويش گروهي از نمازخوانان و دينداران را مشاهده مي کنند که از واقعيتها و لذّات زندگي دورند وانسانهايي بي سواد وخشک هستند در مقابل گروهي از بي دينان را مشاهده مي کنند که آدمهايي به اصطلاح منطقي ، و پيشرفته و با سواد هستند . لذا نتيجه مي گيرند دين و دينداري مانعي در جهت پيشرفت آدمي محسوب مي شود در پاسخ به اين شبهه بايد گفت دين نه تنها مخالف لذّت بردن صحيح از مواهب دنيوي نيست بلکه ديندار واقعي بهتر مي تواند از لذّات دنيوي بهره مند شود از طرفي دليل عقب ماندگي و ضعف مسلمانان به خود آنان برمي گردد در حالي که پيشرفته ترين وبزرگترين دانشمندان مانند ابن سينا و فارابي و ... را مي توان بين مسلمانان يافت که نه تنها دانشمند بودند بلکه از عالمان مذهبي بزرگ به شمار مي رفتند .
- تنبلي و تن پروري
تن پروري يکي ديگر از عوامل ترک نماز است که در گاهي اوقات انسان را از نماز باز مي دارد . وقتي از اين افراد سوال مي شود که چرا نسبت به نماز بي توجه هستند چنين وانمود مي کنند که بي حالند و با خواندن نماز خسته و کسل مي شوند اساسا افراد تنبل و تن پرور اراده براي امور معنوي را ندارند و چون عبادت از جمله اموري است که نياز مند روح آزاد و اراده محکم و قوي است بنابراين افراد تنبل و تن پرور نمي توانند به انجام آن موفّق شوند افرادي که داراي روحي کوچک هستند همواره در بند خواهشهاي نفساني مي باشد و لذا به تملّق و چاپلوسي ، دزدي و خيانت تن مي دهند چنين افرادي يا نماز نمي خوانند يا فقط گاهي مي خوانند.براي حلّ اين معضل بايد گفت از جمله علل سستي و بيحالي و تنبلي مي توان به پرخوري ، پرخوابي ، شهوتراني و بزهکاري اشاره کرد . لذا براي رفع تنبلي بايد ضمن تفهيم اهميّت نماز و با القاي اين مطلب که ارتباط با خدا و خواندن نماز داراي لذّت است مي توان انگيزه و شور و اشتياق به عبادت را در افراد زنده کرد .
- مسامحه کاري
يکي ديگر از اسباب ترک نماز مسامحه کاري و سهل انگاري نسبت به انجام آن است اين عامل غير از تنبلي و بي حالي است زيرا مشاهده مي شود که انسان با اينکه در بهترين وضعيت روحي و جسمي به سر مي برد ولي نسبت به امور معنوي مخصوصاً نماز بي توجّه است لذا به راحتي از آن چشم پوشي مي کند.در حلّ اين مسله بايد توجه داشته باشيم که علّت اصلي سهل انگاري در نماز اهميّت ندادن به آن است هر گاه اراده وعزم انسان به امري تعلق گيرد وآن برايش مهم و ضروري باشد علاقه و شوق بيشتري نسبت به انجام دادن آن نشان خواهد داد آنکه برخي افراد نمازشان را در عزاداري و عروسي ترک ميکنند علّت آن اين است که امور ديگر را مهم مي شمارند در حالي که بارزترين چهره غفلت از ياد خدا ترک نماز است و اين موجب حسرت و تنگدستي در زندگي مي شود و در مقابل نماز موجب آرامش ، فرح و سرور و بزرگي و تعالي و رشد يافتگي انسان است.
- تمسخر ديگران
برخي در پاسخ به اين پرسش که چرا نماز نمي خوانيد ؟ مي گويند خجالت مي کشيم چون تا بحال نماز نخوانديم و الان اگر نماز بخوانيم مورد تمسخره ديگران قرار مي گيريم . لذا نماز را ترک مي کنيم .تارک الصلّوة بايد بداند که اگر ديگران او را به خاطر خواندن نماز مسخره مي کنند اما خداوند از او خشنود مي شود پس بايد رضايت خدا را در نظر بگیرد
- احساس بي فايده بودن نماز به علّت گناهکار بودن
اين تصوّر که نماز خواندن با گناهکار بودن جمع نمي شود يکي ازعلل ترک نماز است .شخص گناهکار مي گويد من که غرق گناهم و از فرامين خداوند سرپيچي مي کنم پس نماز چه فايده اي به حال من دارد وچرا بايد نماز بخوانم . در نتيجه نماز را ترک مي کند .اما براي اصلاح اين تصور بايد بگوييم که مشکل گناهکار با ترک نماز حل نمي شود بلکه گرفتاري او مضاعف مي شود بايد دانست که يکي از وسوسه هاي شيطاني کوچک جلوه دادن معنويات است مثلاً به انسان القا مي کند که نماز براي کسي مفيد است که مرتکب خلاف نشود . کسي که گناه مي کند بهتر است نماز نخواند به اين افراد بايد متذکّر شد که نخواندن نماز باعث مي شود که خود شخص بيشتر ضرر ببيند .
- خانواده
يکي از عوامل مهم درسازندگي و شکوفايي و يا تخريب شخصيت انسان خانواده است از آن جايي که بخش زيادي از شخصيت تربيتي انسان در کودکي شکل مي گيرد خانواده از مهمترين عوامل تربيتي انسان به شمار مي آيد چون کودک تا چشم باز ميکند پدر و مادرو اهل خانه را مي بيند و از آنها الگو مي گيرد از دلايل بي توجّهي به نماز نبودن الگوي نمازگزار در منزل و جو فساد محيط خانه است .
- محيط واجتماع فاسد
يکي ديگر از عوامل ترک نماز قرار گرفتن در محيط فاسد است و اين واقعيّتي است غيرقابل انکار که روح آدمي تحت تاثير جو حاکم بر محيط و جامعه قرار مي گيرد و در اجتماعي که معنويت و روح نماز حاکم باشد توجه به معنويات و مخصوصا به نماز بيشتر خواهد بود .
- دوست فاسد
يکي از عوامل ترک نماز همنشيني و همراهي با تارک الصلّوه است که در راه آن نيز قطع ارتباط با دوست فاسد تارک الصلّوه و در مقابل همنشيني با انسانهاي پاک و نماز گزار و اهل علم است .
- سبک شمردن نماز
ارزش دادن و با اهميّت جلوه دادن به نماز ، نشانه ايمان به خدا و قيامت است و بي اعتنايي به آن دليل ضعف ايمان و نداشتن عشق و علاقه به معنويات است . بيشتر مردم نماز مي خوانند ، به آن اهميّت نمي دهند و آن را بار سنگيني بر دوش خود احساس مي کنند . قرآن در اين باره مي فرمايد : براي بعضي از افراد ، نماز امري بزرگ و دشوار بوده و آن را بار سنگيني بر دوش خود احساس مي کنند مانند آنکه نماز ، يک بار سنگيني بر دوش آنان است[2] . نمازي را که انسان در طول شصت ، هفتاد سال مي خواند و به اندازه سر سوزني در روح و روان او اثر ندارد ، هر چند آن را تکرار کند ، کمتر نتيجه مي گيرد و اين نماز بي فايده است .حضرت رسول ( ص ) در لحظه هاي آخر عمر با برکتشان فرمود : (( از من نيست کسي که نماز خود را کوچک و سبک شمارد . به خدا قسم ! لب حوض کوثر بر من وارد نمي شوند و شفاعت من در روز قيامت شامل حالشان نمي شود و من در آن روز از آنان بيزارم )) [3]
ترک کنندگان نماز
روايات متعدّدي در باره اين که ترک کننده نماز مسلمان نيست از معصومين وارد شده است که آنها عبارت اند از :
1- رسول خدا ( ص ) فرمود : فاصله و مرز بين مسلمان و کافر نماز است . اگر شخصي نماز خواند ، مسلمان و اگر نماز نخواند کافر است .
2- و نيز فرمود : کسي که نماز را از روي عمد و بدون عذر شرعي ترک کند کافر است .
ترک کننده نماز اگرچه در بين مسلمانان بميرد ، ولي هنگام مرگ و موقع جدا شدن روح از بدن او ، به دين اسلام از دنيا نمي رود . قرآن مجيد در اين خصوص مي فرمايد : (( نماز را به پاي داريد ( قرآن را به جاي آوريد ) و از مشرکان نباشيد ))[1] .
- عدم آشنايي با فلسفه نماز
يکي از دلايل اهميّت ندادن به نماز عدم آشنايي حقيقت آن و از اين رو احساس نياز نکردن به آن مي باشد جهت رفع اين نقيصه لازم است افراد را به فلسفه و حقيقت نمازآشنا کنيم و روشن سازيم که جزيي از زندگي و حيات ماست و آثار و فوايد نماز در دنيا و آخرت تجلّي مي کند. نماز درمان افسردگي اضطراب ، نگراني ، تزلزل شخصيت از خود بيزاري و نا اميدي است . همچنين خود پرستي و آثار آن را که محور گناهان است از بين مي برد .از طرف ديگر اين که بعضي افراد نماز را فقط براي رفع مشکلات و احتياجات مادّي مي خوانند به حقيقت و فلسفه نماز آگاه نيستند پس اين افراد بايد با اصول و فلسفه نماز آشنا نمود.
- احساس تحجّر وعقب ماندگي
عده اي بر اين باورند که دين با زندگي و لذّت بردن از دنيا منافات دارد و اين معني را به خود تلقين مي کنند که دين قديمي و ارتجاعي است و دينداران مرتجع بوده و از دنياي علم و از پيشرفت جدا هستند . از طرفي چون نماز جزيي از دين است خواندن نماز را موجب تحجّر و عقب ماندگي مي دانند اين اشخاص براي اقناع خود و منطقي جلوه دادن فکر خويش گروهي از نمازخوانان و دينداران را مشاهده مي کنند که از واقعيتها و لذّات زندگي دورند وانسانهايي بي سواد وخشک هستند در مقابل گروهي از بي دينان را مشاهده مي کنند که آدمهايي به اصطلاح منطقي ، و پيشرفته و با سواد هستند . لذا نتيجه مي گيرند دين و دينداري مانعي در جهت پيشرفت آدمي محسوب مي شود در پاسخ به اين شبهه بايد گفت دين نه تنها مخالف لذّت بردن صحيح از مواهب دنيوي نيست بلکه ديندار واقعي بهتر مي تواند از لذّات دنيوي بهره مند شود از طرفي دليل عقب ماندگي و ضعف مسلمانان به خود آنان برمي گردد در حالي که پيشرفته ترين وبزرگترين دانشمندان مانند ابن سينا و فارابي و ... را مي توان بين مسلمانان يافت که نه تنها دانشمند بودند بلکه از عالمان مذهبي بزرگ به شمار مي رفتند .
- تنبلي و تن پروري
تن پروري يکي ديگر از عوامل ترک نماز است که در گاهي اوقات انسان را از نماز باز مي دارد . وقتي از اين افراد سوال مي شود که چرا نسبت به نماز بي توجه هستند چنين وانمود مي کنند که بي حالند و با خواندن نماز خسته و کسل مي شوند اساسا افراد تنبل و تن پرور اراده براي امور معنوي را ندارند و چون عبادت از جمله اموري است که نياز مند روح آزاد و اراده محکم و قوي است بنابراين افراد تنبل و تن پرور نمي توانند به انجام آن موفّق شوند افرادي که داراي روحي کوچک هستند همواره در بند خواهشهاي نفساني مي باشد و لذا به تملّق و چاپلوسي ، دزدي و خيانت تن مي دهند چنين افرادي يا نماز نمي خوانند يا فقط گاهي مي خوانند.براي حلّ اين معضل بايد گفت از جمله علل سستي و بيحالي و تنبلي مي توان به پرخوري ، پرخوابي ، شهوتراني و بزهکاري اشاره کرد . لذا براي رفع تنبلي بايد ضمن تفهيم اهميّت نماز و با القاي اين مطلب که ارتباط با خدا و خواندن نماز داراي لذّت است مي توان انگيزه و شور و اشتياق به عبادت را در افراد زنده کرد .
- مسامحه کاري
يکي ديگر از اسباب ترک نماز مسامحه کاري و سهل انگاري نسبت به انجام آن است اين عامل غير از تنبلي و بي حالي است زيرا مشاهده مي شود که انسان با اينکه در بهترين وضعيت روحي و جسمي به سر مي برد ولي نسبت به امور معنوي مخصوصاً نماز بي توجّه است لذا به راحتي از آن چشم پوشي مي کند.در حلّ اين مسله بايد توجه داشته باشيم که علّت اصلي سهل انگاري در نماز اهميّت ندادن به آن است هر گاه اراده وعزم انسان به امري تعلق گيرد وآن برايش مهم و ضروري باشد علاقه و شوق بيشتري نسبت به انجام دادن آن نشان خواهد داد آنکه برخي افراد نمازشان را در عزاداري و عروسي ترک ميکنند علّت آن اين است که امور ديگر را مهم مي شمارند در حالي که بارزترين چهره غفلت از ياد خدا ترک نماز است و اين موجب حسرت و تنگدستي در زندگي مي شود و در مقابل نماز موجب آرامش ، فرح و سرور و بزرگي و تعالي و رشد يافتگي انسان است.
- تمسخر ديگران
برخي در پاسخ به اين پرسش که چرا نماز نمي خوانيد ؟ مي گويند خجالت مي کشيم چون تا بحال نماز نخوانديم و الان اگر نماز بخوانيم مورد تمسخره ديگران قرار مي گيريم . لذا نماز را ترک مي کنيم .تارک الصلّوة بايد بداند که اگر ديگران او را به خاطر خواندن نماز مسخره مي کنند اما خداوند از او خشنود مي شود پس بايد رضايت خدا را در نظر بگیرد
- احساس بي فايده بودن نماز به علّت گناهکار بودن
اين تصوّر که نماز خواندن با گناهکار بودن جمع نمي شود يکي ازعلل ترک نماز است .شخص گناهکار مي گويد من که غرق گناهم و از فرامين خداوند سرپيچي مي کنم پس نماز چه فايده اي به حال من دارد وچرا بايد نماز بخوانم . در نتيجه نماز را ترک مي کند .اما براي اصلاح اين تصور بايد بگوييم که مشکل گناهکار با ترک نماز حل نمي شود بلکه گرفتاري او مضاعف مي شود بايد دانست که يکي از وسوسه هاي شيطاني کوچک جلوه دادن معنويات است مثلاً به انسان القا مي کند که نماز براي کسي مفيد است که مرتکب خلاف نشود . کسي که گناه مي کند بهتر است نماز نخواند به اين افراد بايد متذکّر شد که نخواندن نماز باعث مي شود که خود شخص بيشتر ضرر ببيند .
- خانواده
يکي از عوامل مهم درسازندگي و شکوفايي و يا تخريب شخصيت انسان خانواده است از آن جايي که بخش زيادي از شخصيت تربيتي انسان در کودکي شکل مي گيرد خانواده از مهمترين عوامل تربيتي انسان به شمار مي آيد چون کودک تا چشم باز ميکند پدر و مادرو اهل خانه را مي بيند و از آنها الگو مي گيرد از دلايل بي توجّهي به نماز نبودن الگوي نمازگزار در منزل و جو فساد محيط خانه است .
- محيط واجتماع فاسد
يکي ديگر از عوامل ترک نماز قرار گرفتن در محيط فاسد است و اين واقعيّتي است غيرقابل انکار که روح آدمي تحت تاثير جو حاکم بر محيط و جامعه قرار مي گيرد و در اجتماعي که معنويت و روح نماز حاکم باشد توجه به معنويات و مخصوصا به نماز بيشتر خواهد بود .
- دوست فاسد
يکي از عوامل ترک نماز همنشيني و همراهي با تارک الصلّوه است که در راه آن نيز قطع ارتباط با دوست فاسد تارک الصلّوه و در مقابل همنشيني با انسانهاي پاک و نماز گزار و اهل علم است .
- سبک شمردن نماز
ارزش دادن و با اهميّت جلوه دادن به نماز ، نشانه ايمان به خدا و قيامت است و بي اعتنايي به آن دليل ضعف ايمان و نداشتن عشق و علاقه به معنويات است . بيشتر مردم نماز مي خوانند ، به آن اهميّت نمي دهند و آن را بار سنگيني بر دوش خود احساس مي کنند . قرآن در اين باره مي فرمايد : براي بعضي از افراد ، نماز امري بزرگ و دشوار بوده و آن را بار سنگيني بر دوش خود احساس مي کنند مانند آنکه نماز ، يک بار سنگيني بر دوش آنان است[2] . نمازي را که انسان در طول شصت ، هفتاد سال مي خواند و به اندازه سر سوزني در روح و روان او اثر ندارد ، هر چند آن را تکرار کند ، کمتر نتيجه مي گيرد و اين نماز بي فايده است .حضرت رسول ( ص ) در لحظه هاي آخر عمر با برکتشان فرمود : (( از من نيست کسي که نماز خود را کوچک و سبک شمارد . به خدا قسم ! لب حوض کوثر بر من وارد نمي شوند و شفاعت من در روز قيامت شامل حالشان نمي شود و من در آن روز از آنان بيزارم )) [3]
[1] . روم : 3
[2] . سوره بقره : 44
[3] . لئالي الاخبار ، ج 4 ، ص 65