■ دوختم چشم به اشراق نمازت بانو
«السلام عليك يا فاطمه المعصومه»
قصد داشـتم امروز را در «بيت النور» نورانى شـوم. «بـيت النور» محراب كوچكى است كه حضرت فاطمه معصومه(س) در مدت17 روز اقامت خود در قم، قنوت هاى خويش را با محراب كوچك ولى آسمانى آن عبادتگاه زيبا تقسيم مى كردند. «بيت النور»; خانه اى است از نور كه هنوز بعد از سال هاى زيادى كه بر آن گذشته عـطر بهشتى بانويى ملكوتى را منتشر مى كند.
«بيت النور» بوى معصومه(س) مى دهد و اگر چشم دل باشد، قوس محرابش تجلى نمازهاى عارفانه فاطمه زهرا(س) است كه در دخترش معصومه(س) تبلور يافته است.
از حرم كه بيرون آمدم به طـرف خـيابان «چهار مردان» به راه افتادم، «چهار مردان» خيابانى كه تنديس مقاومت قم است و امروز قلب زندگى در آن با عشق اهل بيت (علیهم السلام) مى تپد. و چه خوب بود اگر به ظاهر اين خيابان مى رسيدند و در نظافت و پاكيزگى آن مى كوشيدند. خـيابان چـهارمردان با سابقه اى درخشان دفتر خون آلود انقلاب است و «گلزار شهدا» در آخرين نقطه اين خيابان بهشتى ترين مضمون ها را مى آفريند.
«چهار مردان» كه امروز خيابان «انقلاب» مى خوانندش زير گام هايم عبور مى كند تا مرا به «بيت النور» بـرساند. بـعد از كوچه آيت الله گلپايگانى(ره) به چهل و پنج مترى عمار ياسر مى رسم وارد چهل و پنج مترى - كه حد فاصل خيابان انقلاب (چهارمردان) و آيت الله طالقانى (آذر) - شدم در اولين قدم ها سمت راست خيابان ميدان مير نوازشگر چشمهايم مى شود نـسيم بـهشتى اين بـانو نوازشگر مشام هر رهگذر عـاشقى اسـت كه از آنـجا عبور مى كند.
«ميدان مير» در واقع همان خانه موسى بن خزرج است كه حضرت معصومه (س) بعد از كسالتى كه در ساوه پيدا نمودند به دعوت قمى ها به خـصوص مـوسى بـن خزرج به اين مكان آمدند آنگاه عبادت هاى خود را بـا مـحراب يكى از اتاقها تقسيم مى كردند كه امروز آن محراب را «بيت النور» مى خوانند.
گرادگرد اين محراب مدرسه علميه اى است كه نوجوانان دانشجوى علوم دينى در آن از سـرچشمه مـعارف آل الله لبـريز مى شوند. «مدرسه ستيه» - مدرسه خانم - در واقع محلى است كه طلاب عـلوم دينى در آن درس محبت مى خوانند و مشق معرفت مى آموزند. وارد حيات «بيت النور» شدم، قبل تر از اين كه براى عرض ارادت آمده بودم حياط سقف نـداشت امـا اين بـار حيات عبادتگاه مسقف شده بود در واقع اين سقف را روى تكيه ميدان مير زدنـد، تـا در ماه هاى عزا در آن عزادارى نمايند.
پيرمردى كنار در نشسته بود و به رفت و آمد مردم چشم دوخته بود چـند بـانو در مـحراب ركوع و سجود معصومه(س) را تداعى مى كردند و من همچنان در انتظار بودم تا سعادتى يابـم و دو ركعـت نـماز در آن زمين ملكوتى به جاى آورم.
بى مناسبت نمى دانم چند تذكر را عرض كنم و توجه مسؤولان فرهنگى شـهر را بـه اين نـكات جلب مى نمايم تا شايد در راه شناخت صحيح معارف آل الله به عموم مردم موفق تر باشيم.
- محراب بـيت النـور در حال تخريب است كاشى كاري هاى زيبايش و آيينه كاري هاى درخشانش در حال خراب شدن است. بر مـسؤولان شـهر اسـت تا با اهتمام به ترميم اينگونه بناها ميراث جاويدان مذهبى و ملى ما را براى آينـدگان مـاندگار نمايند.
- ساعتى از بعدازظهر كه مى گذرد عاشقان ولايت براى زيارت و عرض ارادت به آن بيت نورانى مشرف مـى شوند. جـا دارد مـتصديان امور فرهنگى عواملى داشته باشند تا در معرفى اين مركز و مراكز مذهبى ديگر كوشا باشند و اين جاودانه مـيراث را بـه آيندگان انتقال دهند.
- اكثر اهالى قم و ساكنان اين شهر از وجود اين مكان مـقدس بـى خبرند از مـسؤولان فرهنگى حرم تقاضا داريم با چاپ و انتشار جزوات كوچك اين مراكز را معرفى نمايند.
- شكل ظاهرى «مـيدان مـير» و جـايگاه آن در حال حاضر مناسب با اين جايگاه رفيع نيست در بازسازى و زيباسازى اين مكان بايد كوشـا بـاشيم.
- و به عنوان آخرين هشدار فرهنگى عرض مى شود، جوانان را دريابيم مخصوصا آن دسته از عزيزانى كه در اينگونه محلات زندگى مـى كنند، بـايد وسايل فرهنگى چنان برنامه ريزى شود كه فرد فرد اين محلات ارزشمند خود مبلغ دين مـبين اسلام و فرهنگ ناب شيعه باشند.
غروب بـود و صـداى اذان در گـوش شهر طنين انداخته بود و من براى پيوسـتن بـه جارى نماز دل به درياى جماعت حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) مى سپارم. تا شبانگاه دستاورد حـضور در «بـيت النور» را به تشنگان كوثر تـقديم كنـم.