■ فرصتها المثنی ندارند!
دانایی ها و توانایی های مدیریت اقامه نماز
امروزه اجلاسها، سمینارها، کلاسها و حلقههای متعددی درباره نماز تشكيل ميشود و سخن بسيار سر ميدهند؛ اما دریغ از ارائه راهکاری و بیان تکنیکی که فرستنده را دارا و گیرنده را سرشار كند. کمبودها و ضعفها را درکجا باید جست؟ در رفتار دینداران یا در بیان و عمل فرستندهها ؟ یا اينكه اصلاً گیر از گیرندههاست؟ شايد هم رقیب، میدان را از ما ربوده و مجال جولان را تنگ كرده؟ یا نبود ردیف بودجه که امور مالی، خالی از دارایی...
بگذریم. هیچ امکانی بالاتر از فرصتها نیست. فرصتها داشتههاي ما هستند. فرصتها را کجا هزینه میکنید؟
انبيا و فرصتها
سخنگفتن از قصة بندگان مخلصی که نامشان لایق ثبت در کلام الهی شد، کسانی که جز خدا را نپرستیدند و جز رضای او ترازي دیگر ندیدند و از سفرة خان کرمش جز او نخواستند، «مشق بندگی» است. اگر قصص قرآن به شهادت قرآن، برای عبرت و آموختن ملاکهای الهی است و اگر غرض، معرفی الگویی برای هدایت مسلمانان، داستان رسالت موسای کلیم(عليه السلام) عبرتي است آموختني و الگويي است هادي. الهامگيري از اين داستان، افقهایی روشنی را پيش روي ما ميگذارد تا بیابیم موسای کلیم فرصت پیشآمده را کجا و چگونه صرف ميكند. روایت رسالت موسوی(عليه السلام) در سوره طه از برگزیدگی او براي مأموریتی رقم میخورد و او شایستة انجام دستوری میشود که بشر براي آن خلق شده و آن «بندگی» است و نماد آن، نمازی است که نشانگر حد بندگی و ستون خیمة دینداری.
بنابراین آنانی که فرصت یافتند و خواهان خرج این فرصت در اقامه دیناند و طالب احتزاز پرچمِ حاکمیت بر عرصه عالماند و كسانى كه به غيب روى آوردهاند و به متاع قلیل دنیا رضایت ندادهاند، بايد ستونها را برپا كنند که ستونها خواندنی نیستند، برپاکردنیاند و اين خود، رزق دانایی و توانایی قابل توجهی ميطلبد. این فرصتطلبان شایسته، بایستة تمسک به قرآن و اقامه نمازند: «وَالَّذينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحينَ».[1]
و حکم خداست بر انسان كه عطیه تمكّن و توانايي را در اولویتها اینگونه هزینه کند: «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ ...».[2]
نماز هم سنگین است و هم بهترین موضوع[3] و چنان جدی است که تعطیلی ندارد. در گاهِ سفر تخفیف داده می شود و در زنان معذور، تبدیل به ذکر و دعا و قرائت قرآن میشود؛ چون رزقِ جان است و تحریم عبادت باعث توقیف عبودیت است و توقّف نیز نقض غرض است؛ بنابراین اقامه چنین صلاتی، مدیریتي در خور میطلبد و بر پایه اصول و راهکارهای ویژه ایی را در اجراء ضروری می نماید.
با این مقدمات و با الهام از گزارش تاریخي قرآن از رسالت حضرت موسی(عليه السلام)، به سیره آن حضرت در یافتن چگونگی بارورکردن فرصتی که خدا به او عطا فرمود، میپردازیم.
اصول و شیوههای مدیریت اقامه نماز
مدیریت اقامه نماز همچون دانشهای دیگر اصول و روشهایی دارد؛ از جمله آنها فراگيري مهارتها و پرداخت به اولویتهاست كه مدیر را در انجام مسئولیت صحیح یاری خواهد كرد.
دو اصل در اقامه فرهنگ نماز اجتنابناپذیر است : یکی دانایی و دیگری توانایی.
اول: دانش با دانایی
دانش، دانستني که ثمرهاش دانایی است. ممکن است کسی اطلاعات زيادي درباره نماز داشته باشد؛ اما این اطلاعات باوری براي او به ثمر ننشاند. اين اطلاعات فقط حجم متورمی از اندوختههایی است که نه تنها باعث تحرك نيست، باعث توقف است. مقصود ما از دانستن، آگاهیهایی است که نتیجهاش باور و نشر آن موجب باروري است. گفتههایی به رفتار میانجامد که از افق باورها طلوع کرده باشد. از نماز گفتن، همچون دور حوض دویدن است، نه از حوض سیرابشدن. انسانها چون تغییر میکنند، از نماز، هم باید گفت و هم باید شد. انسانها شدن را از گفتار كسي میگیرند که خود مسیرِ شدن را طی کرده باشد؛ خلاصه آنكه نماز دیدنی است.
دوم. مهارت با توانایی
مهارت، توانستنی است که محصول آن توانایی است. کسانی قادر به برپايي نماز و ترويج آناند که توانایی لازم را با کسب مهارتها به دست آورده باشند. با کلیگوییهای ملالتآور و پندهاي تكراري، وقتها را پر ميكنيم، نه دلها را. لازم است راهکاري (تاکتیک) و فني (تکنیک) در پیش گيريم. بهیقین با مراجعه به کلام وحی که کتاب هدایت، شفا، رشد و بینات است، و مرور مناجات موسای کلیم با خدای حکیم، میتوان ریشههایی از اصول و مهارتها و راهکارها را یافت.
- اولین دانایی
دانايي به مسئولیت و آگاهي بر مأموریت
درك مسئولیت و دانستن وظیفه، اولین شرط ورود به عرصه مدیریت کلان است. خدای متعال در سوره طه، ابلاغ حکم به حضرت موسي(عليه السلام) و مراسم معارفة او را اینگونه به نمايش ميگذارد:
«إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي: همانا منم اللّه. جز من خدايى نيست؛ پس مرا بندگى كن و نماز را برپادار تا به ياد من باشى».[4]
فرصت جن و انس از حیات دنیایی هزینهکردن در وادی عبودیت است. عبودیت مقصد جن و انس است، نه مقصد و مقصود الهي که اگر جن و انس بندگی نكردند، خداوند از هدفش باز بماند! از آن رو که او کمال مطلق است، خودش هدف است و هدفي ديگر برای او معنا ندارد. حال اگر جن و انس بندگی پیشه كنند، مطابق هدفی كه براي آن خلق شدهاند، عمل کردهاند وگرنه زندگی آنان پوچ و بیثمر خواهد بود.
این فرصتِ عبودیت است که انسان را لایق «خلیفه الله شدن» میکند و این عبودیت است كه نفوس اماره را شایسته نفوس مطمئنه میكند. عبوديتْ انسان را خدایی و شایسته تجلی اسما و صفات جمال و جلال الهی میکند: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها».[5]
همین است که حکم مأموریت تمام انبیا، رساندن انسان به عبودیت است و عبوديت، بنياد رسالت محمدهاى تاريخ: «...يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّه».[6] نماد عبودیت ، نماز است و فلسفه نماز توجه به حضرت باری تعالی.
با درک این حقیقت که برپایی نماز یعنی اقامه دین خدا و بندگی خدا و دمیدن روح تعبد و معنویت در پهنه جامعه، اكنون خود قضاوت كنيم مديري كه برپايي نماز روزياش شده، بايد چه همتي به كار گيرد و چه راهكاري پيش روي گذارد.
این پاره خطها را در دیدارهای بعدی ادامه خواهیم داد به امید دیدار.
راستی، نماز فرصت دیدار است. فرصتها را غنیمت شمارید. فرصتها المثنی ندارند!