■ جـلوههاى مديريت در سيماى نماز
چکیده:
اگر به احكام الهى از مـنظرهاى گـوناگون بـنگريم، نتايجى حاصل مىآيد كه چه بسا كشف حقيقت عينى آن نباشد، امّا چنين امرى واجد اين حسن خـواهد بود كه از دريچۀ چشم بشرى، انبساط بيشترى در فلسفۀ حكم ايجاد مىكند. در اين مقاله تلاش شـده است تا نماز، از چـشمانداز مـديريتى مورد بررسى واقع شود. به اين منظور كاركردهاى پنج گانۀ مديريت، مبناى اين مطالعه قرار گرفته است تا خاطر نشان سازد كه فريضۀ نماز در جوار هدفهاى متعالى خود، مىتواند به بشر تمرين مديريت نـيز بدهد.
مقدمه
مديريت به معنى گرداندن و سرپرستى كردن است1، امّا الزاما اداره كردن ديگران نيست، بلكه اداره كردن خود و انجام امور مربوط به خويشتن است، اعم از اينكه ابعاد مادى و جسمى دارند يا داراى ابعاد روحانى و غيرجسمى هستند.اكنـون قـرنهاست كه بشر با بهرهگيرى از توانمنديهاى شناختى خود به مفهوم«مديريت»انديشيده و با تأمل در آن، زندگى خود را به كمك اين ابزار خردپذي، بهبود بخشيده است. درعين همين كاربستهاى مديريت در زندگى بوده كه بشر بـه فـراست دريافته است كه بهويژه در عرصۀ زندگى اجتماعىاش ملزم به پذيرش يك نظام رهبرى و مديريت است. نكتۀ حايز اهميت اين است كه، مساعى نظرى و كوششهاى عملى انسان، در آن مقوله، نشانۀ تحقق كامل آن به حساب نـمىآيد و چـه بسا دانستههاى موجود در اينباره بسيار بيشتر از نادانستههاى محتمل باشد. دراين ميان اديان بزرگ الهى نيز چه در قالب اصول عقايد خود كه عمدتا مبتنى بر وحى و كلام استنباط شده نبى از وحى استوار بوده اسـت، و چـه در سـيرۀ بزرگان مذهب، به اين امر تـوجه ويژهـاى نـشان دادهاند. پيامبران موفق شدهاند كه عاليترين نمودهاى رهبرى را در طول تاريخ تمدن بشرى به نمايش بگذارند.هرچند كه سهم آنان در اين كار يكسان نبوده است.
در دين مـبين اسـلام، از جمله بارزترين نشانههاى پندار و كردار رهبرى، در حديث و سيرۀ رسـول گـرامى اسلام(ص)و سلالۀ پاك وى(ع)تجسم يافته است. بهويژه در منطق شيعه كه امامت و ولايت جزء اصول مسلم اعتقادى محسوب مىشود، جايگاه رهبرى رفعت بـيشترى مـىيابد.
در مـجموعه اصول و احكام دين مبين، تا حدّ قابليت درك ذهنى بشر، هـمه جا آثار ژرفنگرى و همه سونگرى مشاهده مىشود. لذا اين مقاله كه به قصد بررسى جلوههاى مديريت در سيماى نماز نگارش يافـته، شـأن نـماز را فراتر از آن مىداند كه متأثر از تراوشهاى انديشۀ بشرى باشد، تا آنجا كه پارهـاى از عـلما معتقدند علم بشر، از تبيين تمام مبانى و فلسفه وجودى احكام قاصر است و به احكام به عنوان تـكليف عـبادى مـحض مىنگرند. در عين حال، از دريچۀ مديريتى كه به نماز توجه شود، به نـظر مـىآيد كه خـداوند متعال در اين فريضه به نمازگزاران تمرين مديريت مىدهد.
كاركردهاى مديريتى نماز
مديريت مجموعهاى از فعاليتهاى مـنظم و مـرتبط بـه يكديگر را شامل مىشود كه با تلفيق منابع انسانى و مادى، خواهان دسترسى به هدفهايى خاص، و بـه بـهترين نحو ممكن است. در متداول ترين شرح وظيفههاى مدير كه هنرى فايول ارائه كرده، و پنج كاركرد مهم براى آن فـرض شـده اسـت: برنامهريزى-سازماندهى، هماهنگى، هدايت و انگيزش و نظارت كه در اينجا ارتباط هريك از آنها با نماز مورد بـحث قـرار مىگيرد.
برنامهريزى
به سادهترين عبارت، برنامهريزى عبارت است از پيشبينى اقداماتى كه در آينده صورت مـىپذيرد. بـه عـبارت ديگر برنامهريزى يعنى«فراگرد تعيين و تعريف اهداف سازمان و تدارك دقيق و پيشاپيش اقدامات و وسايلى كه تحقق اهـداف را مـيسر مىسازد.»2
در هر برنامه توجه به دو نكته حايز اهميت است، اول: دقت در هدفگذارى، دوم: پيش بينى دقـيق آينـده و زمانبندى طرح.
نخست-هدفگذارى.در نماز تعيين هدف به دقيقترين شكل آن صورت مىپذيرد. تجلى اين امر را بـايد در يكى از پنـج ركن اصلى نماز يعنى«نيّت»مشاهده كرد.
در ضرورت هدف براى برنامه، گفته مىشود كه وجـود آن از تـشتت آراء، هرج و مرج عمليات، و بىملاكى در قضاوت جلوگيرى مىكند.
«انسان نماز را به نيّت قريت، يعنى براى انجام فـرمان خـداوند عالم به جا مىآورد».3از نكات بسيار مهمّ مرتبط با اين مسئله كه در احکام نـيّت مشاهده مىشود مىتوان به موارد زير اشاره كرد:
1-در قـالب هـر بـرنامه دو نوع هدف وجود دارد:
هدفهاى لفظى كه همان هـدفهاى اوليه بـراى طراحى برنامه است، و هدفهاى واقعى كه برنامه درعمل بدان سو كشيده مىشود. آنچه كه عـاملان اجرا بدان مبادرت مىورزند، هـدفهاى واقـعى است كه چـه بـسا بـا هدفهاى لفظى متفاوت باشد. اين تفاوت در بـسيارى از مـواقع، نگرانيهايى براى مديران و برنامهريزان به وجود مىآورد. امّا در«نيّت»، تفاوتى بين هـدفهاى لفـظى و واقعى نيست، زيرا«لازم نيست نيّت را به زبـان بگويد يا حتى از قلب خـود بـگذراند». بنابراين در«نيّت»اين دو هدف در يكديگر بـه وحـدت رسيدهاند و در يك قالب ظهور مىيابند.
2-موفقيت يك برنامه در دستيابى به هدفهاى آن است، كه اين امر مىتواند بـا تـوجه مداوم و مستمر به هدف در مـرحلۀ اجـرا، تـضمين شود.درباره«نـيّت»مـىدانيم كه «انسان بايد از اول تا آخـر نـماز به نيّت خود باقى باشد»و بايد توجه داشته باشد كه چه مىكند و در چه مرحلهاى از عـمليات قـرار دارد.
3-در طول اجراى برنامه نبايد از هدف اصـلى عـدول كرد، يا آن را به فـراموشى سـپرد و يا هـدف ديگرى را به جاى آن نشاند، به همين علت در نماز، نيّت فقط «انجام امر خداوند عالم است، پس كسى كه ريا كند، يعـنى بـراى نشان داددن به مردم نماز بخواند، نـمازش بـاطل اسـت.»
4-پيش بينى و زمـانبندى. منظور از پيشبينى اسـتفاده از فـنونى است كه نحو و توالى به انجام رسيدن اقدامات بعدى را روشن مىسازد. نماز به عنوان يك برنامه بلندمدت در زنـدگى مـؤمن، دربـردارنده دقيقترين و طولانيترين پيشبيني هاست، به نحوى كه هيچ بـرنامهاى مـشاهده نـشده و نـمىشود كه مـانند نـماز تا اين حدّ مداومت داشته و ضمنا دقيق و حساب شده باشد. شايد به غلط تصوّر شود كه چنين برنامهاى تكرارى است، در حالى كه در اجراى برنامه تغييرات زيادى به وقوع مىپيوندد كه برخى از آنـها عبارتاند از:
1-نمازهاى واجب تنها نمازهاى يوميه را شامل نمىشود، بلكه نماز آيات، نماز ميّت، و نمازهاى ديگرى كه هريك به شكل خاصى ادا مىگردد را نيز در بر مىگيرد.علاوه بر اين نمازهاى مستحب هركدام شرايط خاص خود را دارد.
2-نـماز در شـرايط خاص مانند مسافرت، در حال بيمارى، در حال جهاد، در مكانهاى مختلف و... تفاوتهايى مىيابد كه يكنواختى برنامه را از ميان مىبرد.
3-مهمتر از همه اينكه نماز يك برنامه روحانى و عبادى است و كاملا با برنامههاى عادى روزمره مـتفاوت اسـت. بنابراين ممكن است كيفيت و وضع روانى انسان در به جاى آوردن هر نماز، با نماز قبلى و بعدى متفاوت باشد دربارۀ زمانبندى در نماز، با نماز قـبلى و بـعدى متفاوت باشد دربارۀ زمانبندى در نـماز، بـايد به مسئلۀ مديريت زمان يا كنترل همگام زمان و برنامه توجه كرد. اين برنامۀ مداوم بعادت و خودسازى، زمانبندى بسيار دقيقى دارد. بهويژه در خصوص نمازهاى يوميه اين امر مشهودتر است. نـماز در پنـج وقت مشخص و با طـرحى دقـيق به اجرا درمىآيد. زمانبندىهاى كليۀ برنامهها معمولا بهطور قطعى تعيين نمىشود، زيرا در تنظيم اقدامات براى زمان آينده همواره محلى براى دخالت موانع و متغيرهاى پيشبينى نشده باقى مىماند. در زمانبندى نماز سه ووژگى زير مـلاحظه مـىشود:
الف-دقّت-اوقات نماز با معيار قرار دادن ساعت كه يك حكم قراردادى ميان انسانهاست، تنظيم نشده است، بلكه در تنظيم آن از قوانين عالم خلقت و گردش ليل و نهار تبعيت شده است. در سوره نساء، آيه 103 مىخوانيم:
إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنينَ كِتاباً مَوْقُوتا يعنى همانا نماز را براى مؤمنان، فرمانى واجب و زمانى معين است. بر همين اساس دقيقترين زمانبنديها در مـورد وقت نماز مشاهده مىشود. زمان دقيق انجام نمازهاى يوميّه به صورت زير تـعيين شـده است:
-نماز صبح.هر صبح، "از طرف مشرق، سپيدهاى رو به بالا حركت مىكند كه آن را فجر اوّل مىگويند، موقعى كه آن سپيده پهـن شـد، فجر دوم و اوّل وقت نماز صبح است".
-نماز ظهر.هرگاه ميزان سايه شيئى مانند چـوب بـه حـدّاقل خود برسد، چنانكه بعد از آن سايه به طرف مشرق برگردد، ظهر شرعى و هنگام نـماز ظهر است.
-نماز عصر."وقت مخصوص نماز عصر موقعى است كه به انـدازه خواندن نماز عصر وقـت بـه مغرب مانده باشد."
-نماز مغرب."مغرب موقعى است كه سرخى طرف مشرق كه بعد از غروب آفتاب پيدا مىشود، از بين برود... وقت مخصوص نماز مغرب از اوّل مغرب است تا موقعى كه از مغرب به اندازۀ خواندن 3 ركعت نـماز بگذرد."
-نماز عشا."وقت مخصوص عشا موقعى است كه به اندازه خواندن نماز عشا به نصف شب مانده باشد و «نصف شب» نقطه ميانى از اول غروب تا اذان صبح" است.
ب-انعطاف-همواره امكان اجـراى بـرنامه در زمان دقيق آن وجود ندارد. لذا ضرورت واقعبينى حكم مىكند كه برنامهگذار با در نظر گرفتن احتمالات، انعطاف زمانى لازم را براى اجرا در نظر بگيرد. اين انعطاف با بهترين شرايط در مورد نماز و از جمله نمازهاى يوميه مشاهده مـىگردد. پيوسـتار زير اين انعطاف را نشان مىدهد.
به اين ترتيب براى كسانى كه معذوريت دارند، وقت نماز صبح از فجر دوم تا طلوع آفتاب، نماز ظهر از نيمروز تا غروب آفتاب، نـماز عـصر از نماز ظهر تا غروب آفتاب، نماز مغرب، از مغرب تا نيمه شب و نماز عشا پس از نماز مغرب تا نيمه شب است.
علاوه بر اين، امكان اقامۀ نماز قضا براى كسى كه به عـلل مـوجه مـوفق به انجام بموقع آن نشده اسـت، وجـود دارد.
ج-اولويت بـندى.علىرغم ضرورت وجود انعطاف در زمان كه به منظور رعايت احتمالات صورت مىگيرد، براى انجام برنامه، اولويتبندى وجود دارد. براى مثال، وقت مخصوص نـماز، نـوعى اولويت زمـانى به حساب مىآيد. در كلام معصوم نيز به اين امـر تـأكيد شده، چنانچه امام صادق عليه السلام مىفرمايند:
«محبوبترين و برترين كارها پيش خدا نماز اوّل وقت است»5و حضرت رضا عليه السّـلام نـيز فـرمودهاند:
«هرگز نماز را از اوّل وقت آن به تأخيرمينداز»6و در احكام فقهى نيز آمده اسـت كه، «مستحب است انسان نماز را در اوّل وقت آن بخواند و...هرچه به اوّل وقت نزديكتر شود بهتر است، مگر آنكه تأخير آن از جهتى بـهتر بـاشد، مـثلا صبر كند كه نماز را به جماعت بخواند.»
اجراى برنامه
هر برنامه طـراحى مـىشود كه به مرحله اجرا درآيد. در برنامهريزىهاى دقيق تا آنجا كه به اهداف و اصول برنامه لطمهاى وارد نشود تسهيلاتى در نظر گـرفته مـىشود كه مـجريان قادر به انجام آن و تحقق هدفها باشند. برنامۀ بسيار خوبى كه لباس اجرا بـه تـن نـكند، فاقد ارزش و اعتبار واقعى خواهد بود. از اين ديدگاه چند نكته قابل بررسى است:
1-آغاز عـمليات، عـمليات در نـماز با يك رمز شروع مىشود، رمزى كه نيروهاى خودى آن را مىشناسند و به سرعت آن را كشف مىكنند.اين رمـز«اذان»ناميده مىشود. بانك اللّهاكبر موذن براى مؤمنان حاوى پيامهاى خاصى است، امـا مـهمترين پيام آن اين اسـت كه: مجددا زمان انجام تعهدات فرا رسيده است پس بايد براى وفاى به عهد شتاب شـود. بـهعلاوه اين پيام براى اطمينان از وجود آمادگى مؤمنان لازم است: يعنى كسانى كه آماده نيستند، به سرعت خـود را آمـادده كنـند. انعطاف زمان كه قبلا مطرح شد اين فرصت را در اختيار آنها قرار مىدهد. البته در آغاز نماز «تكبيرة الاحـرام»نـوعى پاسخ از سوى مؤمنان است؛ يعنى پيام را دريافت و برنامه اصلى را آغاز كردم.
2-تأمين و تـدارك، بـراى اجـراى هر برنامه، نيروها بايد به نحو مطلوب مجهز و مهيّا شوند. نماز يك برنامه روحانى است. لذا تـجهيز آن هـم بـايد از سنخ خود آن باشد، «وضو، تجهيز از طريق تطهير است. يعنى اينكه فرد هـرگونه نـاپاكى و سياهى را مىزدايد و اكنون با طهارت و مجهز، اجراى برنامۀ اصلى را برعهده مىگيرد.
3-نظم و ترتيب، در واقع هريك از بـرنامههاى نـماز خود يك فرايند به حساب مىآيد به اين معنى كه مراحلى بر آن مترتب است.
اين تـرتيب بـه دقت رعايت مىشود. وضو يك برنامۀ عملياتى اسـت، يعـنى فـرد درحين انجام آن موظف به اداى مجموعهاى از افعال عـينى اسـت. آنگاه كه هنگام اداى نماز فرا مىرسد، علاوه بر عمليات عينى، عمليات ذهنى هم مـطرح مـىشود، براى مثال در حالت قيام فـرد در وضـعيّت ثبات عـينى اسـت، امـا در همان حال به ترتيب خاصى سـورهها را قـرائت مىكند. ترتيب، يكى از واجبات نماز است. به نحوى كه رعايت نكردن آن، مجموع برنامه را بـه ابـطال مىكشد. اين امر موجب شده است كه نـظم خاصى بر انجام بـرنامه مدیریت دولتی مـستولى باشد، نظمى كه در هيچ شرايطى نـبايد خـدشه پذيرد.
4-محل اجراى برنامه، يكى از عناصر اصلى تشكيلدهندۀ سازمانها، مكان است. توجّه نماز به مـكان، نـشان دهندۀ اين امر است كه در هر جايى نـمىتوان بـه اقـامۀ نماز پرداخت.نـماز در بـرخى مكانها باطل است، مـثلا مـلك غصبى، يا روى خرمن گندم و جو.در مقابل توصيه مىشود كه نماز در مساجد و حرم ائمه اطهار(ع)ادا شود.
5-قـطعيت بـرنامه، به همان اندازه كه از انعطاف در قالب بـرنامه دفـاع مىشود، از قـطعيت آن نـيز حـمايت مىگردد.در واقع انعطاف يا عـدم انعطاف كاملا بستگى به موضوع آن دارد. به اين معنى كه در پارهاى موارد كه ارفاق و انعطاف به اصل و اساس بـرنامه لطـمه مىزند يا عوارض بعدى ايجاد مىكند، رد مـىشود، و بـالعكس جـايى كه نـشان دادن مـقدارى نرمش اركان را سست نـمىكند و در عـوض مزايايى مانند افزايش انطباقپذيرى بعدى را به وجود مىآورد، انعطاف ضرورت مىيابد. در برنامۀ نماز داريم كه«هرگاه فرد چـيزى از واجـبات نـماز را عمدا كم يا زياد كند، اگرچه يك حرف باشد، نماز بـاطل اسـت».
6-قـطع بـرنامه، هـريك از مـجريان برنامه بايد مطابق با دستورها عمل كند تا احتمال دستيابى به اهداف افزايش يابد، اما بعضا به دليلى غير منتظره، اجراى برنامه دچار اختلال مىشود. به همين دليل در نـماز امكان شكستن آن وجود دارد. البته براى جلوگيرى از بىمبالاتى برخى مجريان، قواعد خاصى بدين منظور وضع شده است.
اين امر باعث مىشود كه مؤمن در صورت باطل شدن نماز، دچار فشارهاى روحى نشود، زيرا بـه دلايل شـرعى اين عمل مجاز بوده است، در اين صورت فرد مىداند كه ادامۀ برنامه به شكل غلط آن مىتواند لطمات زيادترى در پى داشته باشد. از جمله«اگر در بين نماز چيزى كه بر آن سجده مىكند از دسترس خارج و يا گم شـود و چـيزى ديگرى كه سجده بر آن صحيح است نداشته باشد، چنانچه وقت وسعت دارد، بايد نماز را بشكند. همچنين هنگامى كه وقت وسعت دارد و امكان پرداخت دين به شكل ديگر وجـود نـدارد، و يا وقتى كه انسانى براى نجات جـانش بـه كمك او نياز دارد مىتواند نمازش را بشكند.
7-امكان اصلاح برنامه، در برخى مواقع، امكان اصلاح برنامه وجود دارد.يعنى هنوز انحراف عمليات از اصول و قواعد، آن قدر نبوده است كه بـه بنيان آن آسيب برساند. لذا بـه دلايل مـختلف و مهمتر از همه، پرهيز از تكرار بىدليل عمليات و حفظ حقوق مربوط به زمان و توان فرد، ضرورتى براى ابطال آن وجود ندارد.
در اين خصوص دو وضعيت خاص به چشم مىخورد، اول، همچنانكه برنامه در حال اجراست، امـكان اصـلاح آن وجود دارد...مانند«وقتى كه لباس نمازگذار در بين نماز نجس شود...در صورتى كه بيرون آوردن يا آب كشيدن آن، نماز را به هم نمىزند...مىتواند نماز را ادامه بدهد و صحيح است».يا اگر يك سجده يا تشهد را فراموش كند و پيش از ركوع ركعت بـعد يادش بـيايد، بايد بـرگردد و بجا آورد دوّم بعضا وقتى كه برنامه به پايان رسيده است نيز امكان اصلاح وجود دارد.يعنى با اصلاحيهاى كه به عـمل مىآيد، برنامهاى را كه بهطور ناقص اجرا شده است قابل قبول مىگرداند. اصـلاحيههاى نـماز بـسته به نوع نقص ايجاد شده عبارتاند از«سجدۀ سهو» و«نماز احتياط».
8-دقت در اجرا، چنانچه در قالب برنامه همه چـيزها بـه خوبى پيشبينى و طراحى شده باشد، اما عوامل اجرايى با بىحوصلگى و كسالت با آن بـرخورد كنـند، بـه احتمال زياد، نتيجۀ مطلوب عايد نمىشود. به همين دليل، مكرر بر گرامىداشت نماز و برخورد نشاطآميز با آن تـأكيد شده است، پيامبر گرامى اسلام(ص) مىفرمايند:«كسى كه به نماز اهميت ندهد و آن را سـبك بشمارد سزاوار عذاب آخـرت اسـت.» «پس انسان بايد مراقب باشد كه با عجله و شتابزدگى نماز نخواند و در حال نماز به ياد خدا و با خضوع، خشوع و وقار باشد...»
9-اقدامات تكميلى، شايد كليۀ هدفهاى پيشبينى شده، با اجراى عمليات به نتيجه نـرسيده باشد، يا كيفيت انجام آن حايز مطلوبيت كافى نباشد. لذا براى اطمينان خاطر از تحقق كامل هدفها و يا ارتقاى كيفيت اجرا، انجام پارهاى اقدامات تكميلى قابل توجه است.
بار ديگر خاطر نشان مىسازد كه نماز بـرنامهاى روحـانى و فريضهاى الهى است كه مقصود آن قرب الى الله است.براى اطمينان از رسيدن به اين مقصود، «تعقيبات نماز»مطرح مىشود كه جزء مستحبات بوده و توصيه شده است.
سازماندهى
سازمان دهى كه جزء اصول اساسى در مديريت به حـساب مـىآيد، عبارت است از:«گروهبندى فعاليتهايى كه براى نيل به هدفها لازم است و تعيين سلسله مراتب نيروهاى انسانى در هر گروه از فعاليتها»9. با سازماندهى، تقسيم كار و ارتباط بخشى نيروها به سمت هدفهاى واحد تحقق مـىيابد. مـفاهيم اصلى كه در اين زمينه مطرح مىشود عبارتاند از: تقسيم كار، وحدت فرمان و وحدت هدايت، زنجير فرمان، سلسله مراتب، حيطۀ نظارت، سازمان رسمى و غير رسمى و مانند آن، در ارتباط با «سازماندهى»در نماز، ذكر چند نكته ضرورى اسـت.
1-تـقسيم كار، در سـازمانهاى توليدكنندۀ كالا و خدمت، تقسيم كار براى افـزايش تـوليد مـورد توجّه قرار مىگيرد، در واقع تقسيم كار، كه خود مبتنى بر شناخت قبلى نيروها است، براساس شايستگي ها و صلاحيتها صورت مىپذيرد تا كار به كاردان سپرده شـود.
ازجـمله مـصاديق اين امر درخصوص نماز عبادت است از:
الف-اداى فريضه نـماز بـر همه انسانها واجب نيست مهمتر و شاخص تر از همه بر كسانى كه به سن تكليف نرسيدهاند.
ب-در گزينش امام جماعت، شرايطى وجود دارد، مـانند «عـدالت»، كه در مـرحله انتخاب بايد مورد توجه قرار گيرد.
ج-در نمازهاى جماعت، وظايف و مـسئوليت هاى امام و مأموم كه با يكديگر تفاوت دارد، نمونهاى از تقسيم كار است.
د-از بين فرزندان مسلم متوفى، «پسر ارشد»وى، موظف به قضاى نـماز پدر اسـت.
2-وحـدت فرمان، در مديريت وحدت فرمان يعنى اينكه زیردستان فقط از يك نفر مقام مـافوق دسـتور بپذيرند. درخصوص نماز، وحدت فرمان دو معنى پيدا مىكند كه معناى دوم آن وابسته به و تابعى از معناى اول آن است.
معنى اول: نماز فـرمان خـداوند عـالم است. مسلمين با اداى اين فريضه، فرمانپذيرى خود را اعلام مىكنند.آنها گواهى مـىدهند كه بـندۀ او هـستند، فقط او را مىپرستند و فقط از او مدد مىجويند، آنها روزى چند بار در قالب نماز، بندگى و تبعيت خود را اعـلام مـىكنند.
مـعنى دوم:در نماز جماعت است: وقتى كه مأمومين به امام اقتداء مىكنند. البته همچنانكه گفته شد اين امـر خـود نمايشى از پذيرش بندگى خداى متعال است.
3-وحدت هدايت، وحدت هدايت در مديريت، به معنى مـتابعت نـيروها از يك هـدف، يا هدايت فعاليتها به سوى يك مقصد است. در اين خصوص نيز وحدت هدايت دو معنى پيدا مىكند:
معنى اول. خـداوند بـهترين هدايتكنندگان است، نماز خود وسيلهاى براى هدايت به سوى اللّه و تقرب به اوست.
چـنانكه در سـورۀ حـمد و در هر نماز، دو مرتبه از او طلب مىكنيم كه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم.»
معنى دوم.وحدت هدايت، در عمل بـا نـمازگزاردن به يك سمت مشخص تحقق پيدا مىكند و آن وقتى است كه مسلمين نماز خود را به سـوى«قـبله»يعـنى خاستگاه و پايگاه نخستين توحيد به جاى آورند.
4-قوانين و مقررات، احكام صريحى كه بايد و نبايد رفتارهاى اجـتماعى را تـعيين مـىكند، مقررات ناميده مىشود، مقررات عاملى براى تثبيت سازمان به حساب مىآيد. قـوانين نـماز، با عنوان«احكام نماز» شناخته مىشوند. در خود قوانين طبقهبنديهايى به چشم مىخورد. مهمترين آنها مقرراتى اسـت كه عـدول از آنها به هيچ وجه قابل اغماض نيست، مانند «واجبات نماز» و پارهاى از آنـها چـنانچه به جا آورده شود، مناسبتر است، مانند«مـستحباتت نـماز»و تـعدادى كه پرهيز از آنها مناسبتر است مثل«مكروهات نـماز». در قـالب مقررات انعطافهاى واقعبينانهاى مشاهدده مىشود، مانند تفاوتهايى كه در احكام نماز مربوط به زن و مرد، مـسافر و حـاضر، سالم و بيمار وجود دارد.
5-سلسله مـراتب، عـلىرغم اينكه نـماز بـرنامهاى عـبادى و روحانى است، ولى چون نماز جماعت اهـداف اجـتماعى و سياسى را نيز دربرمىگيرد، مىتوان براى آن سلسله مراتبى را در نظر گرفت، مهمتر از همه تـبعيت و اطـاعت مأمومين از امام جماعت است.
هماهنگى
هـماهنگى در مديريت يعنى: وحدت بـخشيدن بـه عملكرد نيروها در مسير هدفهاى سـازمان، اين وظـيفه به شكلهاى مختلف و در قالب برنامه يا اجرا بايد مراعات شود.
هماهنگى در نماز، در متعالي ترين وجـه خـود تجلى يافته است. همۀ مـؤمنان بـا شـنيدن صداى اذان، بـه سـوى نماز مىشتابند، مقدمات نـماز را بـه ترتيب خاصى به جا مىآورند، و به شكلى وحدت يافته نماز را بر پا مىدارند برخى از مـصاديق عـالى هماهنگى در نماز عبارت است از:
1-قرائت. هـمه مـؤمنين، در هر كجـاى دنـيا و بـا هر نژاد و زبانى، نـماز را با زبان واحدى به جا مىآورند، ضمن آنكه بسيارى از اذكارى كه طى برپايى نماز قرائت مىشود نـيز يكسـان است.
2-وحدت هدف. مقصود همۀ نـمازگزاران، تـحكيم اعـتقاد بـه كمـلة اللّه، تقرب بـه اللّه و انـجام تكليف عبادى است.
3-وحدت جهت. همۀ نمازگزاران رو به يك سو نماز مىخوانند.
4-وحدت عمليات. نمازگزاران در پيروى از اركان نماز فـعاليتهاى يكسـان را انـجام مىدهند.
5-ظاهر متحد الشكل. براى مثال مـستحب اسـت كه نـمازگزار بـا لبـاس سـفيد و معطر و با به دست كردن انگشترى عقيق نماز بخواند. رعايت اين نكات به هماهنگى و وحدت، وجه بيرونى بسيار مناسبى مىبخشد.
6-نماز جماعت. بارزترين مصداق هماهنگى است. دهها، صداها يا هـزارها مؤمن، در صفهاى به هم پيوسته، يكرنگى، همراهى و وحدت خود را به نمايش مىگذارند. هيچگونه تفرقهاى بين عملكردها مشاهده نمىشود. همه باهم رو به درگاه احديت آوردهاند و رمز موفقيت را عينيت بخشيدهاند.
كنترل
كنـترل«فـرايندى است كه از طريق تطابق عمليات انجام شده با فعاليتهاى برنامهريزى شده، صورت مىپذيرد «10به عبارت سادهتر، كنترل مراقبت از حسن انجام امور است. بدون وجود كنترل ممكن است همۀ عوامل دسـتاندر كار در حـال پيشرفت، اما در مسير غلط يا رو به سوى پرتگاه باشند: عمرها تلف و منابع مصرف مىگردد، اما نتيجهاى به دست نمىآيد. در يك ديد كلى، نماز عاملى كنترلى براى انـسان اسـت تا مطمئن باشد كه به سـوى پرتـگاه يا ضلالت حركت نمىكند. انسان در معرض آلودگيهاى مختلف نفسانى است، در اين شرايط، در حال دور شدن از صراط مستقيم و طريق رستگارى و نجات است، يا به عبارت مديريتى، در حال خارج شـدن از مـسير تحقق هدفهاى سازمانى اسـت.
قـادر متعال نماز را به عنوان تذكر يا يادآورى خطاب مىكند و در آيه 114 سورۀ هود مىفرمايد:
«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرين.»
و به پاى دار نماز را در دو سوى روز و پارههايى از شب، همانا خوبيها، بديها را مـىبرند، اين است يادآورى يادآرندگان.
نماز تذكرى است كه مؤمنان با آن بيدار مىشوند و به اصلاح مداوم خود همت مىگمارند. و براى موفقيت بيشتر از قادر متعال استمداد مىجويند تا آنها را به راه راست هدايت كند.
در نماز صـبح كنـترل مقدماتى صـورت مىگيرد، نماز ظهر و عصر به عنوان كنترل ضمنى از اعمال انسان در طول روز مراقبت مىكند و نماز مغرب و عشا كه بايد انسان را به انديشه روز جزا و اعمال روزانه هدايت كند، نمونهاى از كنـترل نـهايى بـه حساب مىآيد.11 همواره در سازمانها، به اهرمى نياز هست كه كاركرد اعضا را مورد بررسى و نظارت قرار دهد، تا سازمان درنـتيجه اشـتباهات كوچكى كه روى هم انباشته مىشود دچار خسارتهاى بزرگ نشود.
«إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» (سـورۀ عنكبوت، آيۀ 45)
به اين ترتيب نماز تبديل به اهرمى مىشود كه در دورۀ حيات انسان، از زمانى كه به حدّ تـكليف مىرسد، از او مراقبت مىكند، امتحانى است كه مىدهد و با آن تمرين وظيفهشناسى مىكند و اولين كسى كه از منابع بـىپايان آن بهرهمند مىشود، خود اوسـت.
پىنـوشتها
(1) دهخدا، علىاكبر.لغتنامه، ج 44، ص 52
(2) علاقهبند، على.مديريت آموزشى، ج 3، بعثت، 1371، ص 35[1].
(3).كليه نقل قولهاى مستقيم فاقد شماره ارجاع، از منبع زير استفاده شده است:
امام خمينى(قدرس سره)، رساله توضيح المسايل، شماره 16، دفتر انتشارات اسلامى، بىتا، ص 175-84.
(4).اقـتباس از علاقهبند، على.همان، ص 9-38.
(5).فهرى، احمد.پرواز در ملكوت، آداب الصلواه، ج 1، انتشارات نهضت زنان مسلمان، 1359، ص 10.
(6). لَا تُؤَخِّرَنَّ صَلَاةً عَنْ أَوَّلِ وَقْتِهَا، البحار، ج 49، روايت 49، باب 3.
(7).البته هنگام وضو نيز ذكر ادعيه توصيه مىشود كه جزو مستحبات آن است.
(8).به نقل از امام خمينى(ره)هـمان، ص 84.
(9).بـافورد، جيمز.مديريت در ترويج، ترجمۀ محمد چيذرى، معاونت ترويج و مشاركتهاى مردمى جهاد سازندگى، 1373، ص 53.
(10).رضاييان، على.اصول مديريت، سمت، 1369، ص 238.
(11).انواع كنترل، اقتباس شده است از:ايران نژاد پاريزى، مهدى و ساسان گهر، پرويز.سازمان و مديريت:از تئورى تـا عـمل، مؤسسه بانكدارى ايران، 1373.ص 8-475.