■ حضرت مریم (س)، نماد نیایش
مريم(س) تنديس جاويدان دعاست و شكوفههاى عبوديت بر شاخسار وجود او روئيده ـ و شـكوفا مـىشود. پيشانى بر خاك ساييدهاش «مهرى» است كه «اجابت» را بر صحيفه هستى به نمايش در مىآورد و او را در زمره «قـانتين» قرار مىدهد. عظمت اين پاك بانوى محراب بدان گونه است كه خداوند سبحان: «سورهاى» بلند در وصف والا و بـا نام بالاى او بر گـستره هـستى فرود مىآورد. و نيز در قرآن آنگاه كه براى مؤمنان، مردان، زنان مؤمن، «آيهاى» و نشانهاى و اسوهاى معرفى مىكند با كلام آسمانى خود مىفرمايد، «و جعلناها و ابنها آية للعالمين»[i] و نيز همراه با آسيه همسر مؤمن كافـرترين مرد بشريت، و خديجه(س)، بانوى احسان، و فاطمه(س)، عصاره نبوت و مادر ولايت، به عنوان يكى از بانوان كامل و انسانهاى برجسته بهشتى شناخته مىشود.
آرى، مهر آفرين آفرينش، در ميان بندگان خويش «راز»ى نهاده است كه رمز آشكار شدن آن «نياز» اسـت و «دعـا». رازى كه حلقه اتصال زنجيره هستى است و پاسخى براى همه سؤالهاى بشر و دعا كليدى استبراى بسته درهاى بىانتهاء:
و بزرگ راهى استبراى رهايى از بن بستهاى انزوا، و پنجرهاى استبراى اتصال به دنياى نيايشگران و بندگان خـوب و مـحبوب خدا. و اينك مريم كه خود، دعاى مستجاب شده مادر است آموزگار درس عبوديت و دعا و اتصال است كه براى استفاده از آموزههاى آسمانى وى بايد در مقابل سفير سعادت، پيامبر اسلام(ص) زانو زده و دل به گلواژههاى قـرآنى او بـسپاريم تا مريم را در آينه قرآن بشناسيم.
پيشينهاى روشن
قباى تابناك مريم(س) گوياى طهارت و پاكى ذاتى آن بانوى بنىاسرائيل است. او در خانوادهاى چشم به دنيا گشود كه داراى مقام شامخ نبوت بود و مورد تكريم و احترام مـردم زمـان خـويش بودند. و در قرآن كريم به طهارت و شـايستگى خـانواده مـريم تصريح شده است آنجا كه مردم خطاب به او مىگويند:«يا اخت هارون ماكان ابوك امرا سوء و ماكانت امك بغيا».[ii]
اى خواهر هـارون پدر تـو انـسان بدى نبود و مادرت هم بدكاره نبود.
يعنى خـانواده تـو در ميان مردم با نام و عمل نيك شناخته شدهاند و از آنها گناه و فحشاء مشاهده نشده است.
پدر بزگوار مريم «يوقيم» نام داشـت كه او را «ادكيم» نـيز مىخواند و به زبان عربى «عمران» مىگفتند به نقل از بيشتر مـورخان او يكى از پيامبران بنىاسرائيل بود همانند زكريا، شوهر خاله مريم، كه از انبياء بود. دهخدا در فرهنگ لغتنامه خود مىنويسد:
(مادر عيسى، دختر عـمران و از نـسل داووداسـت و بر طبق قرآن كريم مادر او پيش از ولادت كودك نذر كرده بود كه او را به صومعه به خـدمتبگمارد سـپس زكريا تكفل او را عهدهدار شد و چون به 18 سالگى رسيد روح القدس بر او ظاهر شد و مريم را به عيسى باردار سـاخت)
بـنابراين مـريم از نسل داوود است و در خانهاى برجسته و برگزيده به دنيا آمد. درباره تاريخ تولد حـضرت مـريم در بـرخى از كتب مىنويسند:
«ولادت مريم(ع) 5570 سال بعد از هبوط آدم(ع) بوده و تولد حضرت مسيح با توجه به تـواريخ دول و مـلل روى زمـين در آن زمان 5585 سال بعد از هبوط حضرت آدم(ع) بوده است»
پس با توجه به اينكه سال تـولد حـضرت مسيح در انجيل «لوقا» و «متى» حدود سه سال قبل از ميلاد ذكر شده است، و بنابه نـقل صـاحب نـاسخ التواريخ فاصله تولد حضرت مريم و حضرت عيسى(ع) 15 سال بوده است و حضرت مريم از سن13 سـالگى بـه عيسى باردار شده است: مىتوان تاريخ تولد مريم، پاكبانوى نيايش را شانزده سال قـبل از مـيلاد تـخمين زد.
اگر چه بين سخن دهخدا كه باردارى مريم را در سن 18 سالگى ذكر مىكند با سخن صاحب ناسخ التـواريخ اخـتلاف زيادى وجود دارد ولى با اندكى مطالعه در تاريخ آن زمان به نظر مىرسد قول دوم كه بـاردارى او در سـن13 سـالگى باشد قوىتر است.
مريم در شهر «ناصره» به دنيا آمده و در صومعه بنا به نذر مادر بـزرگوارش حـنه بـه خدمت مشغول بود و همواره به عبادت و نيايش با خداى متعال مىپرداخت.
اگـر چـه اناجيل تحريف شدهاند و در مورد اعتقادات مسيحيت تضادها و خرافات زيادى در كتب مسيحى ديده مىشود ولى در مورد كيفيت تولد حضرت مـريم در بـيشتر كتب جريان ويژهاى نقل شده است كه در مضمون يكسان هستند اگر چـه تـعابير متفاوتى دارند.
ذكر اين نكته ضرورى است كه هـو 4 انـجيل كه امـروزه در دست جوامع مسيحى وجود دارد پس از مرگ (يا عروج) حـضرت مـسيح نوشته شده است و آن دوران را دوره رسالت مىگفتند در كتاب تاريخ تمدن نوشته هنرى لوكاس آمده اسـت كه:
(دوره رسـالتيا دوره حواريون با پايان زندگى عيسى آغـاز شـد چون حـواريون كار «رسـولان» را مـىكردند و تعاليم عيسى را در بسيارى از بخشهاى امپراطورى رومـ پراكنـده مىساختند.)
از اين رو در كتاب «قاموس مقدس» آمده است كه:
(به هيچ وجه مريم باكره بـيش از پنـج مرتبه در كتاب مقدس جديد مذكور نـيست.)
در حالى كه در قرآن كريم نام «مـريم» 34 بـار تكرار شده است و سورهاى بـه نـام او وجود دارد كه جزئيات تولد حضرت مريم و حضرت مسيح در آن ذكر شده است.
در سفرى تبليغى كه يك راهبه مـسيحى(مـبلغه) به گونهاى اتفاقى همسفر شـده بـودم بـا او در مورد شخصيت حضرت مـريم در قـرآن صحبت كردم و او مىگفت: ما خـودمان تـا اين حد اطلاع از زندگانى مادر مقدس نداريم چگونه كتاب قرآن به اين زيبايى زندگينامه مـريم را نـوشته است؟!!
سخن اين است كه با توجه به تـحريفات عـهدين تاريخ تـولد حـضرت مـريم را اناجيل كنونى شايد صـحيح ذكر كرده باشند. اكنون به چگونگى تولد حضرت مريم(س)، تنديس نيايش، مىپردازيم.
تولد مريم، دعاى مستجاب
حـنا(آنـا)، مادر مريم و همسر عمران، يكى از شخصيتهاى بـرجسته بـنىاسرائيل، و از طـرفى خـواهر اشـياع، همسر زكريا، بود كه بـه گـفته تاريخ و اخبار اسلامى هيچ يك صاحب فرزند نشده بودند. روزى «حنا» زير درختى نشسته بود پرندهاى را ديد كه به جـوجههاى خـود غـذا مىداد مشاهده اين محبت مادرانه آتش عشق فـرزند را در دل او شـعله ور سـاخت و از صـميم دل از درگـاه خـدا تقاضاى فرزند كرد و چيزى نگذشت كه دعاى خالصانه وى به اجابت رسيد و باردارشد.
آنچه بيش از هر چيز، در داستان فوق مورد توجه استشخصيت معنوى مادر مريم است كه در زندگى نااميد نـشده و درخواست از خالق مىكند زمانيكه انقطاع براى انسان حاصل مىشود به يقين مقدمات اتصال به منبع فياض فراهم خواهد شد، از سوى ديگر توجه عميق به مسايل پيرامون خود نگرش به آفـاق و آيات آفـاق چيزى است كه همواره مورد نظر اديان الهى بوده است و اين توجه عميق در وجود «حنا» مشهود است در واقع او با ديدن پرندگان و غذا دادن پرنده مادر به جوجهها، قدرت بىانتهاى الهى را مىبيند و از چنين خـداى قـدير با توجه به باورهاى خويش طلب فرزند مىكند و خدا نيز دعاى او را به اجابت مىرساند.
بر در شاهم گدايى نكتهاى در كار كرد گفتبر هر خوان كه بنشستم خـدا رزاق بـود
در دوران باردارى حنا در مورد آينده فـرزندش فـكر مىكند و چون او را با «دعا» از خدا خواسته استبراى خدمتگزارى خانه خدا نذر مىكند و مىگويد: «رب انى نذرت لك ما فى بطنى محررا فتقبل منى انك انت السـميع العـليم»[iii]
(همسر عمران گـفت) پروردگـارا آنچه در شكم خود دارم نذر تو مىكنم (كردم) تا آزاد شده تو باشد پس از من بپذير كه تو شنواى دانايى. «محرر» در لغتبه معناى «آزاد ساختن» است و در اصطلاح آن زمان به فرزندانى گفته مىشد كه براى خدمت در معبد تـعيين مـىشدند تا نظافت و خدمات معبد را بعهده گيرند و هنگام فراغت مشغول نيايش شوند و آنها را محرر مىگفتند چون از هرگونه خدمتبه پدر و مادر آزاد بودند.
مادر پس از تولد و نامگذارى مولود او را به كنيسه (معبد) برده و خطاب به عـلماى يهـود گفت:
[اين كودك هـديه بيت المقدس است، سرپرستى او را يك نفر از شما به عهده بگيرد. در ميان آنها گفتگو شد و هر كسى مىخواست افـتخار كفالت و سرپرستى او را به عهده داشته باشد. طى مراسم خاصى زكريا به عـنوان كفـيل و عـهدهدار وى انتخاب شد.]
آنچه از ميان تفسيرهاى گوناگون به دست مىآيد اين است كه حتى كفالت زكريا براى مريم و جريان قرعه كشـى را در قـرآن به خداوند متعال نسبت داده است زيرا «كفل» با تشديد آمده است.
و وقتى اين مـاده بـه صـورت ثلاثى مزيد باشد(باب تفعيل) به معناى انتخاب كفيل براى ديگرى است و به معناى «كفـالت كسى را به عهده گرفتن» پس معناى «كفلها زكريا» اين است كه خداوند زكريا را به عنوان كفـالت مريم انتخاب كرد.
مريم(س) تـحت تـربيت معنوى و روحانى زكريا، پيامبر بنى اسرائيل به رشد و بالندگى رسيد. او در خانه خدا، بيت المقدس، همراه با پيامبر خدا، زكريا، بود و جوانههاى عبوديت در گلستان وجودش مىروييد.
رويش عبوديت
در آيه شريفه قرآن آمده است: «كلما دخـل عليها زكريا المحراب وجد عندها رزقا. [iv]
هرگاه زكريا وارد محراب عبادت مريم مىشد نزد او روزى (خاص) مىديد.
به نظر مىآيد مريم دائما در حال عبادت بوده است و جايگاه هميشگى او محراب بوده و اين دوام در عبادت به گـونهاى اسـت كه او را در زمره «قانتين» به شمار مىآورند آنجايى كه در قرآن مىفرمايد: «و كانت من القانتين» [v]
گفتنى است كه قنوت به معناى مصطلح امروز نيستبلكه در كتب لغتبه معناى ذكر دائم آورده شده است «قنوت» دوام طاعت است و «راغب» آنـ را دوام طـاعت مع الخضوع معنا كرده است. در مجمع البيان هم فرموده: اصل آن به معنى دوام استسپس به معنى طاعت، نماز، طول قيام، دعا و سكوت مىآيد.»
در مجموع مىتوان گفت قنوت به معناى طاعت اسـت زيرا روح نـماز و قيام دعا همان اطاعتخداوند متعال است كه با نام «تعبد» مطرح مىشود. در مورد «قانتين» نيز در كتب لغت آمده است كه:
(قوله تعالى فى مريم: «و كانت من القانتين» اى من المطيعين لله الدائمين عـلى طـاعته و ...)
قـول خداوند متعال در مورد مريم كه: «و او (مـريم) از قـانتين است». يعنى از اطاعت كنندگان خداست كه دائما در طاعت است. در آيه شريفه امن هو قانت آناء الليل»[vi] نيز «قانت» به معناى مصلى و نمازگزار اسـتيعنى «آيا كيسـت كه سـاعات شب را به نماز و عبادت مىگذراند؟» (اين آيه در شان على بن ابـيطالب(ع) نـازل شده است.)
پس دانستيم كه هرگاه زكريا بر مريم وارد مىشد نزد او روزى و غذاى ويژهاى مىديد كه از حالت عادى خارج بود. برخى ديگر گـفتهاند: رزق غـير فـصل را مىديد يعنى غذاها و ميوههاى تابستانى را در زمستان و زمستانى را در تابستان مشاهده مـىكرد و برخى ديگر گفتهاند كه يك نوع ميوه بهشتى بوده است كه به فرمان پروردگار براى مريم حاضر مىشده است.
در كتب تـفسيرى آوردهاند كه:
اين مـوضوع كه منظور از رزق غذاى بهشتى باشد از قرائنى كه در گوشه و كنار آيه هست نـيز اسـتفاده مىشود زيرا اولا كلمه «رزقا» به صورت نكره نشانه روزى خاص و ناشناس است ثانيا پاسخ مريم كه: اين از طرف خداست، نـشانه ديگـر اين مطلب است ثالثا به هيجان آمدن زكريا و تقاضاى فرزند قرينه ديگر است.
مـهم و قـابل تـوجه در اين جريان مقام و عظمتيك زن است كه در اثر بندگى خدا و صداقت و طهارت انسان برتر و نمونه شناخته مـىشود و مـورد لطـف خاص ربوبى قرار مىگيرد.
درباره حضرت زهرا(س) نيز موارد زيادى از كرامتهاى ويژه وجود دارد چنانچه گفتهاند: در زمـان قـحطى مدينه روزى براى فاطمه زهرا(س) از غذاهاى معطر و پاكيزه بهشتى آورده شد حضرت تا آن غذا را ديد فرمود: بـه خـدا سـوگند پيامبر را بر خود مقدم مىدارم و غذا را (كه گوشتبريان كرده بود) براى پيامبر فرستاد. پيامبر پرسـيد: مـن اين لك هذا؟! اين غذا را از كجا آوردهاى؟
فاطمه زهرا پاسخ داد: هو من فضل الله ان الله يرزق من يشاء بـغير حـساب.
اين(غـذا) از فضل و رحمت الهى است. بدرستيكه خداوند هركس را كه بخواهد بدون حساب روزى مىدهد.
بينش عميق و بصيرت مـريم تـا حدى است كه در جواب زكريا مىگويد:
«هو من عند الله ان الله يرزق من يشاء بغير حـساب» اين غـذا از طـرف خداست و او هركس را بخواهد بىحساب روزى مىدهد. او(مريم) همه چيز را از خدا مىبيند و در خدا مىبيند و اين نهايت عبوديت اسـت و كمـال انـسانى.
بر كرانه صداقت
از ويژگيهاى والاى مريم صداقت اوست كه در اين صفت نيز با، بانوى هـر دو جـهان صديقه كبرى(س) مشترك است. صديق معناهاى گوناگون دارد كه در كتب لغت معناى آن را اينگونه نوشتهاند:
پيوسته راست گو و راسـت رفـتار(چون نقل قول مستقيم بود، در عبادت تصرف نكرده بودم). صيغه مبالغه اسـت طـبرسى آنرا بسيار تصديق كننده حق مىداند.
پس صـديقه هـم بـه معناى راستگو است و هم درست كردار و هم تـصديق كنـنده حق كه اين صفات بتمامه در وجود حضرت مريم(س) بوده است. در قرآن كريم حضرت يوسف(ع)، ابـراهيم(ع) و ادريس(ع) و بـرخى ديگر از انبياء نيز با وصـف «صـديق» آمدهاند.
در قـرآن بـه صـورتهاى گوناگون اين صفت مريم(ع) مورد ستايش قـرار گـرفته است، يكى از آيات كه اشاره به صداقت مريم دارد و مصدق بودن وى را بيان مىكند در سوره تحريم اسـت كه مـىفرمايد:
«و مريم ابنت عمران التى احصنت فـرجها فنفخنا من روحنا و صـدقتبكلمات ربـها و كتبه و كانت من القانتين.»[vii]
(و مـثل آوردن براى مؤمنين) مريم دخت عمران را، همان كسى كه خود را پاكدامن نگاه داشت و در او از روح خود دمـيديم و سـخنان پروردگار خود و كتابهاى او را تصديق كرد و از فـرمانبرداران بـود.
اين آيه شـريفه پس از معرفى سه زن در قـرآن، مـطرح شده است كه دو تن از آنـها بـراى كفر و ضلالت نمونه بودند و همسر فرعون الگو و نمونهاى براى مؤمنان است و مريم در اين آيه شريفه دومـين زن نـمونه براى مؤمنان است. برخى از مفسرين مىنويسند:
تـفسير اين آيه (تحريم11) اين نـيست كه هـمسر فـرعون نمونه زنان خوبست بلكه زن خـوب نمونه جامعه خوب است و جامعه برين از اين زن الگو مىگيرند نه تنها زنان. ذات اقدس اله فرمود: «و ضرب الله مـثلا للذين آمـنوا امرات فرعون» بلكه فرمود نمونه و الگـوى مـردم خـوب، زن فـرعون است.
در اول اين سـوره نـيز دو زن نمونه الگو براى جامعه كفر شدند نه براى زنان كافره و اين تعابير دلالت بر ميزان اهميت اسلام بـر بـينشها و نگرشهاى افراد است نه جنسيت آنان.
در اين آيه شريفه نـكته قـابل تـوجهى وجـود دارد و آن اينـكه مـقام مريم را با همسر فرعون در يك آيه ذكر نكرده و به صورت جداگانه و با تجليل و ستايش بيشترى به آن پرداخته است در اين مورد نيز گفته شده است. «چون مقام مريم بالاتر از مقام زن فرعون بـود لذا اينها را يكجا ذكر نكرد، برخلاف آن دو كافره(همسر نوح و لوط) كه در يك آيه ذكر شده بودند»
اكنون در مىيابيم كه هر انسانى بتواند مراحل كمال و معنويت را طى كند نمونه براى جامعه بشرى مىشود نه نمونه براى هم جـنسهاى خـود و شايد از اين رو مريم را از «قانتين» و «راكعين» قرار دادهاند نه «قانتات» و «راكعات»
مريم(س) در اثر حفظ عفت و پاكدامنى و در اثر ارتباط با روح غيبى به مقام «مصدقين» و «قانتين» رسيد.
در آيات كريمه با عبارات گوناگون مريم مـورد تـحليل و ستايش قرار گرفته است و به ويژه صداقت او نيز مورد تاكيد است. و اين به علتبهتان و افترايى بود كه از سوى يهوديان بر او وارد مىشد. در واقع قرآن كريم بـه گـونهاى دفع اتهام مىكند از اين پاكبانوى صـداقت تـا چهره حقيقى او شناخته شود. تجلى صداقت مريم را مىتوان در موارد زير مشاهده كرد:
راستگويى و درست كردارى در طول عمر به عنوان يك رفتار عادى و ملكهاى.
درستى و صداقت مريم در برخورد بـا زكريا(در مـورد رزق) و با ملك الهى(در مـورد سـابقه خود)
صداقت با مردم پس از تولد عيسى(ع) و عدم ارتكاب به كذب حتى به گونه مصلحتى.
تصديق كلام فرشته الهى و پذيرش سخن فرستاده خدا و پذيرش حضرت مسيح(ع)
تصديق و ايمان به حضرت مسيح پس از تكلم او در مهد و همچنين پذيرش كتـب آسـمانى قبل از انجيل.
در نتيجه صداقت در گفتار، انديشه و اعتقاد و رفتار آدمى او را در زمره الگوهاى كامل انسانى قرار مىدهد و جوانان و نسلهاى سازنده در هر كشورى مىتوانند از اين الگوها و اسوههاى حسنه آموزههاى نوين برگيرند.
تبلور طهارت
پاكدامـنى و طـهارت روح و جـسم از جمله مسائلى است كه هم در مورد زنان مطرح است و هم مردان ولى با توجه به ظرافتخلقت در مورد زنـان و همچنين وجود صفاتى چون جلوه گرى و خود آرايى زنان كه لازمه تداوم خـانواده اسـت و بـراى ايجاد و سلامتخانوادگى بسيار مؤثر و سازنده است، اين وصف والاى انسانى، پاكدامنى، بيشتر در مورد زنان مطرح مىشود و نكوهش و ستايش هـمواره مـتوجه بانوان است.
حضرت مريم(س) در طهارت و پاكدامنى چنان زبانزد خاص و عام است كه او را مطهره نـيز مـىنامند و اينـ طهارت نه تنها از جانب پروردگار به او عطا شده است كه: «ان الله اصطفاك و طهرك» بلكه پاكى اين دختر تازه بـه بلوغ رسيده و خاندان عمران به گونهاى است كه تمامى جوانب احتياط را مراعات مىكند و مـا به علت اختصار بـرخى را تـوضيح مىدهيم.
در سوره مباركه مريم آيات16 تا29 در مورد روحيات مريم و كيفيتباردارى وى آمده است در اين آيات چند جمله وجود دارد كه چهرههايى از طهارت و پاكى او را به تصوير مىكشند كه عبارتند از:
الف) «انتبذت من اهلها: «نبذ» يعنى دور انداختن هـر چيز حقيرى كه مورد اعتناء نباشد و «انتبذ من اهلها» يعنى از مردم كناره گرفت و در سمتشرقى مسجد به عبادت پرداخت.
گفتنى است كه اين دور انداختن مردم به معناى اصطلاحى امروز نيست كه بگوييم در جايى به سـر مـىبرد كه از انسانها دور بود و به عبارت ديگر «رياضت» مىكشيد و يا «چله نشينى» مىكرد!
انسان در همان اجتماعات مردمى، مىتواند جداى از مردم پرستى و ريا زندگى كند چنانچه مفسران مىنويسند: اين تعبير(كناره گيرى از مردم) شايد اشاره بـه آن اسـت كه مريم به صورت متواضعانه و گمنام و خالى از هر گونه كارى كه جلب توجه كند از جمع كناره گيرى كرد و آن مكان از خانه خدا را براى عبادت انتخاب نمود.
پس «براى» مردم زندگى نكردن مهم است كه نـوعى شـرك به خداست نه اينكه از مردم گريخته و در دسترس آنها نباشيم. اگر اجتماع مردم انسان را از خدا جدا كند اشكال متوجه خود شخص مىشود نه اجتماع. بنابراين با فكر توحيدى و روحيهاى مـعنوى و پاك مـىتوان بـا اجتماع همراه بود اگر چـه در مـنزل مـشغول باشيم.
گر همه شهر به جنگم بدر آيند و خلاف من كه در خلوت خاصم خبر از عامم نيست
ب) «فاتحذت من دونهم ححابا»[viii] پس مـيان خـود و ديگـران حجابى افكند.
مرحوم علامه(ره) در ذيل اين آيه مىفرمايد: «كلمه حجاب» بـه مـعناى هر چيزى است كه چيزى را از غير بپوشاند و از اين كلمه چنين بر مىآيد كه گويا مريم خود را از اهل خويش پوشيده داشت تا قـلبش فـارغتر بـراى عبادت باشد.
از اين آيه شريفه چنين برداشت مىشود كه حفظ كردن خود از مـنظر ديگران مىتواند زمينهاى براى ارتباط با معبود را فراهم سازد و پوشش ظاهرى زن نه تنها براى حفظ جسم او مؤثر اسـتبلكه بـراى سـلامت روح او و ايجاد زمينه اتصال به خدا از طريق ارتباط با فرشتگان الهى، اين رسـولان رحـمت، ضرورى است - سخن در اين نيست كه آيا پوشش و حجاب در آن زمان واجب بوده استيا نه؟ و اين پوشش داراى چه كيفيتى بوده است؟ بـلكه سـخن اين اسـت كه پس از «اتخاذ حجاب» در آيه شريفه با حرف «فاء» در «فارسلنا اليها روحنا» لازمه تماس و ارتـباط بـا مـلائكه خدا را وجود حجاب مىداند و حجاب مقدمهاى استبراى صحبتبا ملائكه و اين حجاب هر نوع سترى مـىتواند بـاشد بـه گونهاى كه او را از چشم نامحرمان جسمى و روحى بپوشاند.
پس در نتيجه عفت ظاهرى( كه در اثر پوشش ظاهرى ايجاد مـىشود) بـه يقين عفتباطنى(طهارت براى تماس با مطهرين) را در پى خواهد داشت همانگونه كه ذكر زبانى، ذكر قلبى را بـه دنـبال مـىآورد و ذكر قلبى، ذكر زبانى را.
از اين رو مريم الگو و اسوه براى همه افراد بشر است.
ج) «قالت انى يكون لى غـلام و لم يمـسسنى بشر و لم اك بغيا»[ix] گفت چگونه مرا پسرى استبا اينكه ستبشرى به من نـرسيده اسـت و بـدكار نبودهام؟!
حضرت مريم(ع) در اين آيه شريفه، به پاكى و طهارت خويش استناد مىكند و طهارت دائمى خود در زمينههاى مختلف را ياد آور مىشود. چـگونه مـن صاحب پسرى مىشوم. در حالى كه با هيچ بشرى ازدواج نكرده كه از راه حلال فرزند آورم و هـيچگاه گـناهكار نـبودهام و حتى در فكر گناه هم نبودهام!
گفتنى است كه در گناهكار نبودن او(در امور جنسى) به گونهاى زيبا مـسائل تـربيتى، اخـلاقى مطرح مىشود آنجا كه در قرآن مىفرمايد: «و ما كانت امك بغيا»[x] و (اى مريم) مـادر تـو كه بدكاره نبود.
در اين آيه شريفه همانند سازى كودك و به ويژه دختر از مادر را متذكر مىشود. مىفرمايد مادر تو پاك بود و طـهارت اخـلاقى داشت تو هم بايد پاك باشى كه در دامان او پرورش يافتى.(منظور بطن و شكم مادر اسـت.)
از طـرفى «بغى» به معناى «طلب چيزى» و يا «سعى در فـساد» هـم آمـده است و از اين معانى مىفهميم كه مريم و مادرش حتى در فـكر گـناه هم نبودهاند و تلاشى براى ورود به وادى فساد و گناه هم نداشتهاند چون خواستن و طلب مـربوط بـه انديشه و احساس آدمى است و آنـها از اين جـهت هم پاك بـودند نـه تـنها در عمل.
از اين روست كه قرآن كريم سعى در رفع افـتراء و تـهمت نسبتبه مريم مىكند و مىفرمايد: «و مريم ابنت عمران التى احصنت فرجها» دختر عـمران كسـى است كه خود را پاكدامن نگاه داشـت. [xi]
و نيز در سوره انـبياء مـىفرمايد «و التى احصنت فرجها فنفخنا فـيها مـن روحنا و جعلناها و ابنها آية للعالمين»[xii] و آن (زن را ياد كن) كه خود را پاكدامن نگاه داشت و از روح خويش در او دمـيديم و او و پسـرش را براى عالميان آيتى قرار داديم.
پس مـريم بـانوى پاكدامـنى است كه خداوند او را ظـرف مـناسبى براى مقام رسالتخويش مـىداند و بـراى اثبات پاكى او طفل شيرخواره را به تكلم، در مىآورد و او را الگويى براى پاكدامنان قرار مىدهد.
در كتاب مقدس مـسيحيت نـيز طهارت مريم به گونهاى زيبا بـه تـصوير كشيده شـده اسـت آنـجا كه آمده است، «خداوند، جـبرئيل فرشته، را در اين روزگار نزد دوشيزهاى كه مريم خوانده مىشد و از نسل داوود فرزند يهودا بود برانگيخت در هنگامى كه اين دوشـيزه در زنـدگىاى سراسر با پاكى و بدون كوچكترين گناهى بـه سـر مـىبرد و از هـر بـدى و سرزنش منزه بـود و بـر نماز و روزه مواظبت و مراقبت داشت»
پرتو تربيت
پس در تولد حضرت عيسى(ع) و مادر بزرگوار وى در دهكده خود به زندگى ادامـه داده و تـلاش خـويش را براى تربيت عيسى آغاز كرد اگر چه مـورد تـهمتبرخى از مـردم آن دهـكده قـرار گرفته بود.
عيسى مانند ديگر كودكان رشد و نمو كرد ولى آثار فضل و علامتهاى پيامبرى در او آشكار بود، برخى مىنويسند:
«عيسى كه با همسالان خود به بازى مشغول بود به ايشان خبر مـىداد كه در خانههاى خود چه خوردهاند» و اين نشانگر نبوغ او بود.
مريم(س) در مورد تربيت فرزندش اهميت زيادى قائل بود و او را پيش آموزگار دهكده مىفرستاد تا مشعل جانش با علم و دانايى روشنى يابد و «او به گفتار مـعلم گـوش مىداد و هنوز استاد درباره موضوعى سخن نگفته بود كه عيسى آن را بيان مىداشت»
عيسى هنوز 12 سال نداشت كه با مادر خويش به «بيت المقدس» رفت و به حلقه درس دانشمندان بيت المقدس وارد مىشد و بـه سـخنان آنان گوش فرا مىداد.
حضور مريم(س) در مجالس علم و نيايش يكى از ويژگيهاى اين بانوى نيايش است كه در فرزند او تاثير گذاشته و او را نيز شيفته مباحث علمى و معنوى كرده بـود.
حـضرت عيسى(ع) در مجالس انديشمندان يهود نـه تـنها در حد گوش فرا دادن نبود بلكه در موارد گوناگون علمى با آنها جدال مىكرد و سعى مىكرد مردم را از خرافه پرستى و انحراف دور سازد و در تمامى مراحل زندگانى وى مادر بـزرگوارش پشـتيبان بزرگى براى وى بود و زمـينههاى رشـد و بالندگى وى را فراهم مىساخت.
صبر و توكل مريم در برابر مشكلات و استعاذه از ويژگيهاى خاص اوست كه در روح بلند فرزند عزيزش، عيسى مسيح، ظهور و بروز كرد و همواره اين صفات در امر تبليغ تعاليم دينى او را يارى كرده و موقعيتهاى اجتماعى را نيز براى او بـه ارمـغان مىآورد.
خلاصه اينكه
مريم بنا به نقل مورخان در13 يا 15 سالگى به گونهاى معجزه آسا بدون ازدواج به عيسى مسيح(ع) باردار شد و به اذن خداوند متعال براى اثبات پاكى وى عيسى در گاهواره سخن گفت و بـه طـهارت مادر اقـرار كرد. زادگاه عيسى(ع) در بيت لحم(در 8 كيلومترى اورشليم) بود و مريم نام وى را عيسى نهاد زيرا يسوع به معناى «يار يهود» است.
پيروان دين مـسيح بر اين باورند كه: در سال 28 ميلادى، عيسى(ع) توسط يحيى(ع) غسل تعميد داده شد و در آن زمـان او33 سـاله بـود و توسط يهوديان و دشمنان به دار آويخته شد و مادر مهربان خود را در فراق و هجران خود تنها گذاشت، مورخان در اين مورد مـىنويسند:
«مـريم در فراق فرزند همواره نالان بود و از خدا مىخواست كه از اين جهان بدر شود و به فرزند عـزيزش مـلحق شـود مدت زندگانى وى63 سال بود و سپس دارفانى را وداع گفت. عقيده عسيويان آن است كه چون مريم وفات كرد او را به خـاك سپردند و بعد از3 روز زنده شد و از مدفن خود برخاسته به سوى آسمان عروج كرد او مانند عـيسى(ع) هميشه زنده خواهد مـاند»
قـرآن كريم: در مورد فرجام عيسى مىفرمايد: او را نكشتند و به دار نياويختند بلكه امر بر ايشان مشتبه شد، يعنى به جاى عيسى، «يهودا» را كه يكى از حواريون عيسى(ع) بود و منحرف شده و پناهگاه حضرت عيسى را به سربازان نشان داده بود بـه جاى حضرت به دار(صليب) آويختند و خداوند عيسى را به آسمان برد تا از شر اشرار در امان باشد و اعتقاد ما اين است كه هنگام ظهور حضرت مهدى(عج) عيسى نيز نازل شده و به موعود آفرينش، حـضرت حـجت(ع) اقتدا خواهد كرد.
اكنون پس از گذشت 20 قرن از زندگانى حضرت مريم(س) در هر محفلى غنچههاى طهارت و پاكى بشكفد نام مريم(ع) زينتبخش آن مجلس خواهد بود و اين قدسيه عابده در نيايش نيايشگران امروز به همراه پسر خويش