■ نقش نیایش و نماز در تأمین بهداشت روانی و پیشگیری از بزهکاری
«نماز و نـیایش ارتباط صمیمانهای است میان انسان و خدا میان آفریده وآفریدگار نماز،تسلابخش و آرامش گر دلهای مضطرب و خسته و به ستوه آمده و مـایه صفای باطن و روشنی روان است.پیمان و انگیزه تحرک و بسیج و آمادگی در حالتی صمیمانه و دور از رنگ و فریب اسـت، برای نفی هر چه بدی و زشـتی اسـت و تدارک هر چه نیکویی و زیبایی».[1]
عبادت و پرستش یک انگیزه روانی است که ریشه فطری دارد.
برخی از آیات قرآن مجید این موضوع را که انگیزه پرستش و دینداری یک انگیزی فطری روشن میکند. بطوری که خداوند متعال در سوره روم آیه 30میفرماید:«پس ای رسـول(با همه پیروانت)مستقیم روی به جانب آیین پاک اسلام آور و پیوسته از طریق دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است پیروی کن که هیچ تغییری درخلقت خدا نباید داد، این است آیین استوار حق و لیکن اکثر مردم از این حقیقت آگاه نیستند»
لذا قـدیمیترین، زیباترین وبا شکوهترین آثار ساختمانی بشر مربوط به معبدها، بتکدهها وآتشکدههاست.آری آدمی همواره این احساس نیاز درونی برای پرستش را داشته و این نیاز در ابتدائیترین شکل به صورت پرستش سنگ، حیوان، خورشید، توتم و... از طریق رقص و پایکوبی و قربانی کردن و در کاملترین شکل در قالب پرستش خـداوند یـکتا به شیوه عمیقترین و لطیفترین مناجاتهای اولیای خدا تجلی یافته است.
انسان عاشق کمال است،حتی پیامبران نیامدهاند که عشق به خدا و عبادت خدا را به بندگان بیاموزند چون این در فطرت هر انسان است.آنها آمدهاند بشر را برای شناختن معبودحقیقی و شـیوه صـحیح عبادت یاری دهند.آمدهاند بگویند ای انسان! توعاشق کمال مطلقی،خیال میکنی که پول برای تو کمال مطلق است خیال میکنی که جاه و مقام، زن و... برای توکمال مطلق است، تو چیزی غیر ازکمال مطلق را نمیخواهی ولی اشتباه میکنی.
آری درد انسان آن درد خدایی است و وقـتی پرده های اشـتباه از جلوی چشمش کنار میرود و معشوق حـقیقی خود را مـییابد بـه صورت عبادت های عاشقانهای در میآید که در شخصیتی بیهمتا چون حضرت علی علیه السّلام سراغ داریم و مصداق بیان سعدی رحمة اله علیه میگردد که میفرماید:
گر مخیر بکنندم بـه قـیامت کـه چه خواهی دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
پارهای از آثار نماز و نیایش به درگاه الهی:
-نماز عامل اساسی در پیشگیری از جرم و ارتکاب به گناه؛
یکی از آثار مهم یاد خدا و نیایش به درگاه الهی پیشگیری از معاصی است زیرا زمانی، انسان تن بـه انواع معصیت میدهد که در واقع خدا را فراموش کرده باشد.
باتوجه بـه اطـلاعات بـدست آمده از پروندههای شخصیتی 50 نفر از نوجوانان بزهکار گـروه سنی 15 تا 18ساله کانون اصلاح و تربیت تهران ملاحظه میشود که 65 درصد این افراد اصـلا نـماز نمیخواندند، 25 درصد گاهی نماز میخواندند و تنها 10درصـد نماز میخواندند جالب ایـنکه در بـین افرادی که نماز میخواندند جرایمی چـون تـصادف، نزاع و درگیری،به صورت اتفاقی بیشتر دیده میشود و در افراد سابقهدار اصلا وجود نداشت.
نماز در قرآن بهعنوان بازدارنده از زشتیها و پلیدیها مـعرفی شده است.
«انّ الصلوة تنهی عنی الفـحشاء والمـنکر و لذکـر اللّه اکبر» «همانا نماز باز دارنده از پلیدیها و زشتی هاست و به تحقیق یاد خدا برتر از همه چیزاست».[2]
ذکر حق پاکست و چون پاکی رسید رخت بربندد برون آید پلید
میگریزد ضدها از ضدها شب گـریزد چـون برافروزد ضیا
توجه به خاطر یک زندانی از زبـان یکی از مـسؤولین واحد فـرهنگی در ایـنخصوص بـسیار جالب توجه است.
«م.د» فردی شرور، سارق با چندین سابقه بود و برای انجام کارهای خلاف خود از هیچ چیز ابا نداشت. دریکی از روزها از «م.د» پرسیدم اگر ازاین بند خـارج شوی آیا کارهایت را ادامه خواهی داد.جـواب داد اگـر بگویم نه دروغ گفتهام... نمیدانم شـاید هم نکردم. راستش را بخواهی هـدفی نـدارم که به طرف آن بروم، مثل پرنده در هوا معلق ماندهام وقتی شما را میبینم که وضو میگیرید و نماز میخوانید و دعا میکنید احساس مـیکنم مـن هـم تمایل دارم این کار را انجام دهم ولی اصلا جور در نمیآید.من حتی اگر توبه هـم بکنم با این همه خطاهایی که مرتکب شدهام خدا مرا نخواهد بخشید.گفتم خدا بخشندهتر از آن است که تصورش را بکنی مشروط بر اینکه توبه تو یک توبه واقعی باشد و مردانه به عهدی که میبندی پایبند باشی،پرسید آیا چنین چیزی ممکن است؟گفتم،بله؛گفت:چکار باید بکنم.گفتم از همین حالا شروع کن از نماز مغرب و عشا؛ پیش نماز با صدای بلند نماز را میخواند و تو میتوانی بشنوی و یاد بگیری-گفت آخر آنهایی که مرا میشناسند به من میخندند که بعد از این همه خطاها و خلافهایی که دارم، نماز میخوانم،گفتم کسی که میخواهد در راه راست قدم بگذارد نباید از تمسخر این و آن بترسد و برعکس باید به آنها نشان بدهی که اگر تو بخواهی میتوانی همه چیز را کنار بگذاری.
روزهای اول با هم نماز میخواندیم تا اینکه دیگر برای نماز سراغم نمیآمد و همیشه او را تنها در گوشهای از حیاط یا در مسجد نشسته یا نماز میخواند و هنگام دعا مخصوصا دعای کمیل اشک مـیریخت و به درگاه خدا التماس میکرد.
کمکم شخصیت خـاطی او کـاملا دگرگون شد، با اشخصاص خلاف کار تماس نمیگرفت بیشتر در خود فرومیرفت. ندامت و پشیمانی از رفتار و کردار گذشته کاملا در وی مشهود بود، دیگر با کسی درگیر نمیشد، سعی نمیکرد خودنمایی کند،خیلی افتاده و سر به زیر شده بود. یک روز از او پرسیدم از زمانی که شروع به نماز خواندن کردی چه تأثیری در روحیه خودت احساس میکنی؟جواب داد:
«یادت هست روزی از من پرسیدی آیا اگر از بند خارج شوم به کارهای گذشته ادامه خواهم داد یا نه و من در جواب گفتم نمیدانم».گفتم:«بلی یادم هست»
گفت: «حالا جواب را با قاطعیت تمام میدهم، دیگر خـطاهای گـذشته را کنارخواهم گذاشت و سعی در جبران آنها خواهم کرد.ای کاش زودتر از اینها رو به خدا میآوردم و نماز میخواندم.من تا قبل از آمدن به زندان یک کافر به تمام معنا بودم ولی الان احساس میکنم تازه مسلمان شدهام و خدا را شناختهام. من دیگر مـثل آن پرنده در هوا معلق نیستم و من دیگر بیهدف زندگی نمیکنم.من ایمانم و هدفم راپیدا کردم هدفم یک زندگی شرافتمندانه است و ایمانم آنـچه در رضای خداست.من خطاهای گذشته را جبران خواهم کرد و از خدا طلب آمرزش میکنم».
-یافتن آرامش روانی؛
تأثیر توجه به خدا در ایجاد آرامش روانی از این جهت است که اولا خداوند هدف نهایی فطرت انسان
است و انسان ناخودآگاه در طلب ایـن مطلوب نـهایی در حـرکت است و تا به آن نرسد آرام و قرار نمیگیرد و راضی نمیشود.در قرآن کریم نیز بکرات بین ایمان به خداوند و یـاد خـدا و آرامش روح برقرار شده و رهنمودهای لازم ارائه گردیده است:
«الا بذکر اللّه تطمئن القلوب» «آگاه باشید تنها با یاد خـداست کـه دلهایتان آرام میگیرد».[3]
ثانیا،کسی که خدا را فراموش کرده و دنیا را بجای آن برگزیده است همواره از بابت آنچه ندارد در حسرت و اندوه و از بابت از دست دادن آنچه دارد در بیم و نگرانی است و هرگز آرامش روانی و اطمینان ندارد. بطوریکه قرآن کریم یکی از آثار رویگردانی از یـاد خدا را تنگی زندگانی دنیوی معرفی میکند «و من اعرض عن ذکری فانّ له معیشة ضنکا»[4]
بنابراین بیدلیل نیست که پیشرفت تکنولوژی و صنعت با اینکه قدرت انسان را تقویت کرده و ثروت را افزایش داده و رفاه و آسایش مادی را به ارمغان آورده ولی در فراهم کردن آرامش روانی و اطمینان خاطر برای انسان عقیم بوده اسـت.بطوری که در پیشرفتهترین جوامع کنونی،آشفتگی وپریشانی گریبان گیر آدمی است. درکشور آمریکا مـیزان خـودکشی جوانان سنین 15 تا 24 ساله از سال 1970 تا1990 مرتبا رو به تزاید بوده است و40 درصد علت مرگ ومیر گزارش شده است.اقدام به خودکشی در این گروه سـنی سـالیانه بین 1 تـا 2 مـیلیون گزارش شـده است و به طور متوسط سالانه 30 هزار نفر در آمـریکا خودکشی مـیکنند و در سالهای 1970تا 1980 در هر 20 دقیقه یک آمریکایی خودکشی کرده است.
همچنین طبق گزارش رئیس انستیتوی تحقیقات سـیاسی اجـتماعی روسیه در سال 1991 در کشور روسیه با جمعیتی در حدود 147 مـیلیون نفر،یک میلیون اقدام بـه خـودکشی کردهاند.[5]
نکته جالب توجه در این مورد ایـن است کـه«دورکیم»جامعه شناس فرانسوی که پژوهش های مفصلی در زمینه خودکشی داشته است به این نتیجه رسید که در جوامعی کـه مـبادی دینی استوار است و مردم روحیه مذهبی دارنـد تـعداد خـودکشی به مراتب کمتر از جـوامعی اسـت که افراد آن چندان پای بند مـذهب نیستند.
نماز به زندگی و حیات آدمی معنی میبخشد و احساس پوچی و بیهدفی را از بین میبرد و انسان با توکل بـه قدرت الهـی در برابر مشکلات محکم و استوار میایستد و بـر ایـن اساس اسـت که قـرآن کـریم به ما دستور مـیدهد که در برخورد با سختیها و مشکلات از نماز و صبر نیرو بگیرد. «و استعینوا بالصّبر و الصّلوة»[6]
و حضرت علی علیه السلام میفرماید:
«هر کس به خدا توکل کند سختی برایش آسان میشود»
«ویلیام جـیمز» فیلسوف روان شناس نـامی دانـشگاه هـاروارد، در مورد نقش اعتقادات مـذهبی در آرامـش روانی انسان میگوید: «مؤثرترین داروی شفابخش برای نگرانی، اضطراب همانا ایمان و اعتقاد مذهبی است. ایمان یکی از قوایی است که بشر به مدد آن زنـدگی میکند و فـقدان کـامل آن در حکم سقوط بشر است»