■ هدايت نوجوانان به سوي نماز (2)
مشکل مربيان در ارتباط با نوجوان
گفتيم که دوران نوجواني از نظر علمي داراي نقاط ابهام بسيار است و بسياري از جوانب آن هنوز نيکو شناخته نشده است به ويژه که اينان نه کودکند و نه بزرگ. آنان در مرحله انتقال قرار دارند و شرايط حياتشان با دورههاي قبل و بعد کاملاً متفاوت است.
مشکل ما مربيان در رابطه با آنان مشکل تضادهاست.
مرحلهاي است که در آن تضادها و برخوردهاي بيشماري وجود دارد، چنان است که گوئي در آنان انقلاب و طوفاني بوجود آمده باشد[1] کشمکش پرتحرکي بين غريزههاي زيستي و نيازهاي اخلاق بوجود ميآيد.[2] عواطف، تهييج شده، احساسات آتشين، خاق و خوي، تغيير يافته و روح او منقلب است. اين شور و هيجان با شکفتگي فکري مساعد و موافق نيست. به گفته موريس دبس، سيري قهقرائي در دوران بحران تکليف از اين بابت وجود دارد.[3] .
در اين مرحله از زندگي بتدريج تمايلات سوزان در ضمير پديد ميآيد و حرکات و رفتار را تغيير ميدهد که بيشتر بدبختيها و هم خوشبختيهاي زندگي مربوط به همين شورها و جنبههاي عاطفي است، بسته به اينکه چگونه جهت يافته و تربيت شده باشند و اين خود يک مشکل براي مربي است.
همچنين در اين دوره واکنشهائي در نوجوان وجود دارد که حاصل آن رفتارهاي ضداجتماعي، توأم با بزهکاريها، مقاومت منفي، احساس اضطراب، مشکل درسي و مدرسهاي، افسردگي، و روانپريشيهائي از قبيل بيقراري، تيرگي شعور، ژست خودکشي[4] و... است.
[1] نوجواني، دکتر جعفر کرماني، صفحه 5.
[2] نظريههاي بنيادي درباره نوجواني صفحه 31.
[3] بلوغ صفحه 99.
[4] نوجواني دکتر ايزدي صفحه 29.
دو وضعيت عمده
از ديد صاحبنظران در اين مرحله از عمر دو وضعيت عمده براي نوجوان پديد ميآيد که هر کدام ميتواند زمينه خطر رواني يا رفتارهاي براي نوجوان باشد، در عين اينکه هر يک عامل مناسبي براي رشد و پيشرفت و نيز صيانت وجود از خطر نيز به حساب ميآيند. آن دو وضعيت عبارتند از:
ترسها
ترسهاي بسياري در اين مرحله از عمر براي نوجوانان پديد ميآيد که اهمّ آنها عبارتند از:
- ترسهاي بهداشتي و زيستي مثل ترس از اختلال بدن، نقص اعضاء، مرگ...
- ترسهاي جنسي ناشي از پيدايش صفات اوليه و ثانويه جنسي، نقص در آن و...
- ترسهاي مدرسهاي چون ترس از عدم موفقيت در امتحان، تکليف درسي، مردودي...
- ترسهاي خانوادگي مثل ترس از بيماري يا مرگ والدين، نزاع و مشاجره و طلاق و...
- ترسهاي اخلاقي مثل ترس از انحراف و ارتکاب خطا، عدم تطابق رفتار با اخلاق و...
- ترسهاي اقتصادي مثل ترس از فقر، بيکاري، افتاقتصادي، عدم توان تهيه مايحتاج...
- ترس از روابط اجتماعي مثل برخورد با افراد شلوغ، شوخي، درگيري و نزاع و...[1] .
اين ترسها با همه عوارضي که دارند زمينه ساز بسياري از بيداريها و هشياريها، و نيز مراقبت و صيانت، پيشگيري از واقعهها و... نيز ميتواند باشند و وجودشان تا حدودي ضروري و لازمه رشد است.
[1] روانشناسي نوجواني صفحه 144.
اضطراب
و آن احساس ترس از خطري است که هنوز نيامده است و يا حالت آزاد و نشر يافته ترس است که به هيچ شيئي يا عنصري بستگي ندارد.[1] از ديد کلي ميتوان گفت اضطراب شامل آن ترسي است که ريشههاي آن در عمق جان و از نظر ظاهر ناپيداست.
تحولاتي که در دوران نوجواني و بلوغ پديد ميآيد، بروز صفات ثانويه جنسي در نوجوان، رشد قد و دستگاههاي دروني و بيروني او را دچار نوعي بهتزدگي و تحير، و زماني نوعي اضطراب و تشويش ميسازد که خواب و قرار را از او ميگيرد. اين حقيقتي است که اذعان کنيم بسياري از فرزندان ما در ضمن دوران کودکي و دوران بلوغ دچار ناامني و پريشانيهاي هيجاني نسبتاً شديدي ميشوند.[2] اين حالت در آغاز دوران بلوغ دختران هم زياد ميشود...و حتي علائم بيماري ماليخوليا نيز در آن به علل مختلف ديده ميشود.[3] .
خطر اين تشويشها در آنان بسيار و يکي از آنها تجلي و بروز رفتارهاي نامتعادل، غير معقول، سرکشيها، نافرمانيها، انحرافات جنسي، تن دادن به خواب و لميدنها، بيتوجهي به درس و بحث مدرسه، بيقراري، زود به جوش آوردن، تصميمگيريهاي نينديشيده و سريع... است. از موارد خطر اين تشويشها و دلسرديها گاهي بروز فکر خودکشي در آنهاست.[4] .
[1] نوجواني دکتر جعفر کرماني صفحه 78.
[2] سيري در بلوغ صفحه 71.
[3] روانکاوي دختران صفحه 36.
[4] روانشناسي کودکي و نوجواني و جواني صفحه 58.
ضرورت توجه به نماز
با اين مقدمه پايهگذاريهاي فکري نسبتاً طولاني و به عنوان نتيجهگيريها از مباحث فوق بايد گفت: اين مجموعه ايجاب ميکند نوجوان، به سوي نماز روي آورد. حتي اگر نماز به قصد قربت هم نباشد لااقل براي تأمين سلامت جسم، ذهن و روان، امري واجب و ضروري است.
ايمان ستوني است که آدمي را در طوفان زندگي و در موارد تزلزل دروني تکيهگاه است و يا ايمان به خدا و مذهب همانند عصائي است که آدمي را از افتادن و مغلوب شدن نگاه ميدارد... بر اساس تجارب و بررسيهاي روانشناسان، حتي آنها که پايبند به مذهب نيستند و آنکس که به قدرت بينهايتي در اين جهان وسيع و دشوار خود را متصل نبيند همانند غريقي است در اقيانوسي بيپايان و يا بلاتکليفي است که در درياي شک و ترديد دست و پا ميزند. به گفته ي عالمي او هر روز و هر ساعت عقيدهاي دارد، با خود و طبيعت و با اهل دنيا پيوسته در جدال و کشمکش است.[1] .
اعتقاد به خدا عامل حل بسياري از تضادها و درگيريهاي فکري، موجبي براي حل و رفع کشمکشهاي دروني و سببي براي دستيابي به آرامش است. به گفته اليزابت گوج اگر خدا را از بين ببري مسئله خود را حل نکردهاي، بلکه خود را تنها گذاشتهاي، آن هم در يک تنهائي مخوف و ترسناک.[2] در بينش قرآني ياد خدا مايه آرامش دلهاست (اَلا بِذِکر اللَّه تَطْمَئِنُ الْقُلُوب).[3] .
تربيت ديني در نوجواني، توجه دادن او به نماز و عبادت، ايجاد رابطه انس بين او و خدا، نه تنها احساسات مذهبي او را اقناع ميکند، بلکه تمايلات طبيعي و هواهاي نفساني او را هم مهار کرده و رفتار او را تحت کنترل در ميآورد. و از همه آنها مهمتر اينکه احساس رنج دروني، فشار عاطفي، نگراني، ترس، آشفتگي، احساس گناه شديد را که از ويژگيهاي اين دوره است[4] از بين ميبرد.
[1] شادکامي صفحه 43.
[2] سيري در بلوغ صفحه 151.
[3] آيه 28 سوره رعد.
[4] روانشناسي رشد (جمعي از نويسندگان و صاحبنظران) صفحه 482.
بيتوجهي نوجوان به نماز
از شکوههاي والدين و گلهمنديهاي مربيان اين است که برخي از نوجوانان، به ويژه آنها که از پايهگذاري تربيتي قبلي و مناسبي در گذشته برخوردار نبودهاند، به نماز توجهي ندارند. حتي برخي از آنان از پدران و مادران متديّني برخوردارند که مصداق اين ضرب المثل است که از نور ظلمت پديد ميآيد و از ظلمت نور.
ما با والدين منزّه و مقدسي مواجهيم که اهل عبادت و تقوايند ولي فرزندان آنها افرادي بيتوجه به دين و نمازند و
بر عکس به افرادي بر ميخوريم که والدينشان سست و بيمايهاند و يا جنبه اعتقادي درستي ندارند ولي فرزندان آنها افرادي متدين و اهل نمازند.
همچنين فرزنداني را ميشناسيم که والدينشان متدين و سالم بودهاند ولي خود در مرحله نوجواني و بلوغ از نابساماني و فساد سر در آوردهاند. روح ياغيگري و عصيان در آنها رشد کرده و نه تنها آنان را عليه مسائل و جريانات به قيام واداشته، بلکه در برابر مسائل واجبي چون نماز سهل انگار ساخته است.
البته به اين نکته توجّه کنيم که چنين وضع و حالت در نوجواناني که تمرينات مذهبي را از سنين کودکي و حتي خردسالي بصورت امري تفريحي، لذتبخش، با چشيدن عواطف گرم والدين و بدون تحمل فشار آغاز کردهاند بندرت ديده ميشود و اين خود نشان دهنده اهميت دوران کودکي و پايهگذاريهاي اوليه است.
دستور رسول خدا (ص) به امّت که کودکان خود را از کودکي به نماز واداريد (مُرُوا اَوْلادَکُم بِالصَلوةِ...)[1] خود اشارهاي به اين اثرگذاري و اهميت آن است و ما اهميت اين اقدامات پيشگيرانه و پايهگذارانه را در عبارات و روايات اسلامي ميبينيم که مسئله را با ديدي وسيع در آموزش و تربيت ديني ذکر کردهاند. از جمله اين سخن امام صادق (ع) که فرمود: (بادِرُوا اَحْداثَکُم (اَوْلادَکُم) بِالحَديثِ قَبْلَ اَنْ يَسْبِقَ اِلَيْهِمُ الْمُرجِئه)[2] (پيش از اينکه محوري گمراه کننده بر شما و فرزندانتان سلطه آورد آنها را به جريانات ديني آشنا سازيد). و يا فرمود: يُؤْخَذ الْصَّبيُّ بِالصَلوةِ بَيْنَ سَبْعَ سِنينَ و ستَ سنينَ[3] (از سنين بين 7- 6 کودک را بايد به نماز واداشت و در ترک آن مؤاخذهاش بايد کرد).
[1] مکارم الاخلاق- پيامبر(ص).
[2] کافر ج 6 صفحه 46.
[3] وسايل الشيعه ج 2 صفحه 5.
علل بيتوجهي به نماز
بحث از علل بدان خاطر مطرح است که تا از ريشه و اساس امري سر درنياوريم در آن زمينه اقدامي سازنده نميتوانيم داشته باشيم. قبل از هرگونه تصميمگيري در مورد واداشتن نوجوان بياعتقاد به نماز و يا به انجام فرائض مذهبي بررسي و تعمقي در اين رابطه لازم است که دريابيم چرا نماز نميخواند؟ حرف و سخن او چيست؟ آيا مدّعي است که هنوز نماز بر او واجب نشده؟ نماز را عملي بيهوده و بيحساب ميشناسند؟ از والدين و مربيان، يا از الگوهاي دين و عبادت و نماز سرخورده است؟ ميخواهد عصيان و نافرماني خود را از اين طريق نشان دهد؟ تنبل و بيحوصله است؟ وقت ندارد؟ و...
بررسيهاي ناشي از مصاحبه، سئوال و جوابها، مشاهدهها و حتي آزمايشها، همچنين استفاده از تجارب دستاندرکاران، تحقيقات روانشناسان تربيتي، کسب اطلاع از والدين و معلمان اطلاعاتي را در زمينه علل در اختيار ميگذارد که مهمترين آنها عبارتند از:
علل مربوط به خود نوجوان
در اين زمينه از علل و عواملي بسيار ميتوان سخن گفت که شناختهترين آنها بدين قرارند:
- ناداني از اهميت مسئله، عدم درک تعليم مذهبي و ارزش آن، ناآشنائي به وظيفه و تکليف...
- تنبلي و تن پروري، به ويژه که برخي از آنان در نوجواني احساس لَختي کرده و دائماً در گوشهاي لميدهاند.
- غفلت و مسامحه کاري و اوقات را بيحساب گذراندن و اتلاف وقت تا قضاي نماز.
- بيحالي و رخوت، بيحوصلگي، که آن نيز نشانهاي از عدم درک لذت ارتباط با خداست.
- اثبات وجود و نشان دادن اين که کسي است و ميتواند ياغي و عاصي باشد.
- احساس گناه از لغزش گذشته و اين تصور که آب از سر ما گذشته، ديگر نماز را چه فايدهاي است!
- و بالاخره عدم عادت به عبادت و در نتيجه نداشتن روحيه لازم براي اين برنامه.
علل مربوط به خانواده
در اين جنبه هم از علل و عوامل بسياري ميتوان نام برد که مهمترين آنها عبارتند از:
- عدم ايجاد عادت در او به نماز از دوران خردسالي بدان حساب که هنوز وقت نماز او نشده.
- عدم دعوت او به نماز در شرايط کنوني و کار و برنامه او را در اختيار خود او قرار دادن.
- دعوت او به نماز از روي خشونت و قهر و عقدهسازي و آزرده ساختن او.
- سلب اعتماد او از روحانيت خانواده و احساس رياکاري در والدين و يا تقدّس خشک و تحجّر در آنان.
- احساس اين مسئله که والدين او ستمکارند و عبادتشان تلاشي بيحاصل است.
- احساس آزادگي از گذشته زندگي خود و احساس فشار و زور از دعوت به عبادت در گذشته.
- آلودگي در غذاي خانواده از نظر طيّب بودن که رابطهاي است بين غذاي طيّب و عبادت و عمل صالح (يا اَيُهاَ الرُسُل کُلُوا مِنَّ الطَّيِباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً)[1]
[1] آيه ي آل سوره ي مؤمنان.
علل مربوط به گروه همسالان
غرض گروهي هستند که نوجوان با آنها جرگه اجتماعي را تشکيل ميدهد.[1] با آنها مأنوس، همراز، همسخن و همبازي است. اين گروه ممکن است با نوجوانان به صورت کامل همسن نباشند ولي هم شرايط و همفکر و همانديشند.
نقش گروه همسالان در حدّي است که گاهي ميتواند انديشهاي را واژگون کند و حتي در دين و اعتقاد افراد اثر گذارد (اَلْمَرءُ عَلي دينِ خَليله وَ قرينِهِ)[2] چه بسيارند افرادي که بر اثر معاشرتها با گروه دوستان به بيراهه و فساد کشانده شدهاند، و چه بسيار ديگر که بر اثر آنها به راه خير و صلاح آمدهاند.
نقش گروه معاشران يا همسالان همچنان به قوت در تمام مراحل حيات تأثير دارد و اثر آن در سنين نوجواني بيش از ديگر دورههاي زندگي است. تابعيت و همرنگي با دوستان، انسها و دوستيها در اين مرحله با تعصب همراه و غالباً ابرآلود و مبهم است.
در دوران نوجواني قواعد اخلاقي خارجي و اجتماعي افراد، جاي خود را به تقليد از نمونهها و سرمشقهاي زندگي ميدهد و شخصيت ناپايدار نوجوان از اشخاص نمايشي بهرهمند ميشود.[3] در امر ترک نماز و زماني هم رغبت و عادت به نماز، الگوها و معاشران نقش اساسي دارند.
[1] زمينه جامعه شناسي.
[2] علي (ع) تحف العقول.
[3] تعليم و تربيت و مراحل آن صفحه 179.
علل مربوط به جو و محيط
دوران نوجواني دوران تجسس است. اين تجسس در همه مؤسسات قانوني، سياسي، مالي، مذهبي صورت ميگيرد. او سعي دارد با مشاهده آنچه که در دور و بر او و در مؤسسات ميگذرد، بر طبق ذوق و سليقه خويش مدل مناسبي را براي خويش جستجو کند. اگر جوّ و شرايط محيط مناسب و مثبت باشد او را بدان سوي گرايش است و بر عکس.
عوامل متعددي از جامعه و محيط در او اثر ميگذارند و در او احساس و تصوري براي ترک مذهب و نماز پديد ميآورند و آنچه از بياعتنائي نسبت به نماز در او ميبينيم زائيده شرايط ذيل است.
- وسوسههاي مکاتب الحادي و ايجاد شک و ترديد در اذهان
- احساس اينکه علما و امرا فاسدند و در طريق اجراي تعاليم مذهب نيستند و در آنها فساد وجود دارد.
- تصور رياکاري از اولياي دين و احساس اين امر که درصدد فريب دادن مردمند و افرادي چون او آلت دستند.
- احساس تحجّر، بيمنطقي و خشکي در تقدّس آنهائي که مورد علاقه او هستند.
- آلودگي محيط و جوّ که حال و روح او را ميگيرد، مثل فساد در کوچه و خيابان
- جدائي اخلاقي و معنوي بين او و روحانيت به هر علت و انديشهاي
- تبليغات عليه مذهب و دين و توسعه اين انديشه که دين قديمي شده
- احساس يا تصور عدم تطابق دين با زندگي و بيارزشي عبادتي چون نماز
عوامل دامن زننده
عوامل و شرايط بسياري هستند که بر اين علل دامن زده و بر شدّت و حدّت آن ميافزايند. ممکن است خود نوجوان در شرايطي باشد که زمينه براي کم اعتنائي او به نماز فراهم است و درصدد فرار بيشتر و در رفتن از زير بار وظايف است. در چنين بحراني وضع چنان ميشود که سقوط او تسريع و يا اسير او به سوي مقصد کند ميشود. آن عوامل دامن زننده، متعدّد و از آن جملهاند:
عقدهسازيها، ايجاد زمينه براي بدبينيها، بر افراشتن چوب تکفير و وارد آوردن انگ لامذهبي، يا بيديني بر نوجوانان، تحويل نگرفتن او در مجامع ديني و يا به حساب نياوردن او، او را به صد وعده و وعيد به مسجد ببرند و او در آنجا با موقعيت خلاف انتظاري مواجه گردد... و اين گونه عوامل در او اثري بسيار ميگذارند به ويژه از آن بابت که...چراغ عقل در او ضعيف و کم فروغ و احساسات نيرومند و آتشين است[1] و هم بدان دليل که در طبيعت آنها تحقير نسبت به طرز زندگي و امور معمولي هم ديده ميشود.[2] .
[1] جوان ج 1 صفحه 114.
[2] روانشناسي کودکي، نوجواني و جواني صفحه 62.
در طريق اصلاح
در طريق اصلاح و به عنوان امري مقدماتي نخست توجه به نکاتي براي ما اصلي و ضروري است. قبل از هر چيز بايد گفت در رفع عارضهاي و اصلاح يک نابساماني بايد از همان راهي در نوجوان وارد شد که عوامل و شرايط در او وارد شده و نفوذ کردهاند. براي خشکاندن درخت فتنه بهتر اين است ريشهها را بخشکانيم و براي زدودن آثار و عوامل امري بهتر است به علتها توجه کنيم.
بدينسان، مادام که در فرد ريشه يا عامل جهل و غفلت و تن پروري و بيرغبتي زدوده نشود، مادام که خانوادهها سر و سامان نداشته و يا بيتوجه و بيبرنامه باشند، مادام که دوستان و معاشران ناباب فردي را احاطه کرده و در ميان گرفتهاند، و تا زماني که جوّ جامعه و شرايط محيط نابسامان و آشفته است اميد به صلاح بسيار ناچيز و اندک خواهد ماند. برنامهريزي براي اصلاح نوجوان در محيط خانه و زندگي يک سوي قضيه است، و تلاش براي کنترل جامعه و محيط سوي ديگر آن، و اين دو در هم داراي تأثير و تأثرند، از آن بابت که حيات انسان چهرهاي اجتماعي دارد.
حل تضادها و تعارضها
ما معتقديم رابطهاي است بين شرايط حيات سياسي- اجتماعي انسان، با حيات فردي و معنوي او. شايد اين سئوال به ذهن عدّهاي خطور کند که چه رابطهاي است بين رشوهخواري فلان مسئول اداري با بينمازي فلان نوجوان و جوان؟ يا چه رابطهاي است بين فساد فلان روحاني و بيدين فلان فرد؟
در وجود ارتباط بين اين مسائل ظاهراً جداگانه ترديدي نيست. و اتفاقاً اين ارتباط شديد هم هست. اين مسئله هم مورد تأييد مذهب است و هم در دنياي علم از آن بحث بعمل ميآيد. از نظر علمي رفتار آدمي لااقل در گرو دو عامل است:
1- انديشه که جاي آن در ذهن و روان است و طراحيها در آنجا صورت ميگيرند.
2- اجراي انديشه که در اختيار و در گرو اعضاست و بر طبق فرمان و طرح صورت ميپذيرند.
طراحيهاي فکري در سايه رهبري عالمان و صاحبنظران و مشاهده عملي فرمانروايان است. بيش از 1400 سال قبل اين عبارت معروف از رسول خدا (ص) آمده است که: صِنْفانِ مِنْ اُمَتي اِذا صَلُحا صَلُحَ اَلناسَ و اِذا فَسَدا فَسَدَ الناسُ: اَلعُلَماءَ وَ الاُمَراء.[1] دو گروه از امت هستند که اگر آنها صالح و شايسته باشند جامعه صالح ميشود و اگر آنها فاسد و تباه شوند مردم فاسد خواهند شد: آن دو گروه عبارتند ازعلما، که رهبران فکري مردمند و امرا که رهبران اجرائي مردمند. بدينسان وجود چنان شرايطي ولو انذک، در يک جامعه تضادآفرين است و اصلاح نوجوان و جوان در گرو حل آن است.
[1] کافي، کليني.
رابطه درون و بيرون
دامنگيري مفاسد، جاذبههاي تباه کننده موجود در اجتماع، زلفها و بدنهاي عريان، صحنههاي بدآموز و تحريک کننده، نواها و نغمههاي حرام چنان پردهاي بر دلها ميکشند که آن را توان مشاهده و ارتباط با ظرائف و لطائف معنوي نيست.
چشمي که در ساعات روز به تماشاي صحنههاي لغزاننده در خيابان و بازار مشغول بوده و با فيلم و سينما و نوارهاي ويدئوئي انس گرفته آيا ميتواند عالم ملکوت را ببيند؟ دلي که در گرو حرکات و رفتار فلان رقّاص، در فلان فيلم داخلي يا خارجي است آيا ميتواند در گرو محبّت خدا قرار گيرد؟
مگر نه اين است که ما از نظر علمي و ديني قائل به ارتباط درون و بيرون هستيم؟ مگر باور نداريم که چشم جاسوس دل است؟ مگر نپذيرفتهايم که حواس ما دريچههائي از جهان خارج به داخلند؟ مگر انقلابات دروني و بيروني، تجليات متقابل ندارند؟ در آنصورت براي اصلاح درون بايد بيرون را ساخت، و براي پاکي دل ظاهر را هم بايد آراست.
ميخواهيم بگوئيم وسوسههاي جهان کوچه و بازار، تحريکسازي نوارها و فيلمها و سينما و تلويزيون، مصونيت دل را از نوجوان سلب ميکنند و روح تقوا و عبادت را از او ميگيرند. حتي ممکن است نوجوان در اثر تماشاي زلفهاي دختري اروپائي احساس لذت در عين گناه داشته باشد و با خود حساب کند ديگر نماز به چه دردي ميخورد؟ من که تماشاچي فلان صحنه گناهم و اهل جهنم، ديگر چه فايدهاي براي نماز من؟ غرض اين است که تا اين جنبهها سامان نيابند آن مشکل حل نخواهد شد.
شيوههاي جلب و جذب
در عين حال، و در عين حضور چنان شرايط و جوّ، وظيفه تربيت از والدين و مربيّان سلب نميشود. ما را وظيفه هدايت و ارشاد است. بايد بازوي نوجوان را گرفت و از هر راه ممکن در امر جهتدهي او اقدام بعمل آيد. امّا اقدامات در چند جبهه بايد صورت گيرد:
در رابطه با خود نوجوان
تلاشهائي که در اين زمينه بايد صورت پذيرند عبارتند از:
- جهل زدائي از طريق والدين و مربيان، با استفاده از توان بياني، کتب، مجلات، نوشتهها
- ايجاد رغبت در او از طريق برقراري رابطه انس با او، پذيرش، رفاقت با او.
- استفاده از حساسيت و شور و هيجان مذهبي و شور عرفاني نوجوان و نشان دادن صحنههاي مهيج مذهبي
- ايجاد اعتقاد در او به احاطه و نظارت بيانقطاع خدا بر اعمال و رفتار از طريق بحثهاي خانوادگي و جلسهاي
- استفاده از فکر انتزاعي او براي ادراک پديدهها و قدرت خداوندي که او در اين سن ميتواند روابط لازمي که بين انواع مختلف پديدهها وجود دارد درک کند و روابط علت و معلولي را بفهمد.[1] .
- آشنا کردن او با حقيقت اين جهان که اين کار مستلزم شهامت بسياري است.[2] .
- قرار دادن تربيت بر پايه رشد با توجه به خصايص نوجوان که مورد نظر اسلام است (سَبْعَهُ يُظلّهُم اللَّهُ في ظِلِهِ يَوْمَ لا ظَلَّ اَلاَّ ظِلُّه و شابٌ نَشَأَ في عِبادَة اللَّهِ)[3] .
- يادآوري نعمتهاي خداوند (وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْکُمٌ وَ ميثاقَهُ الَذي وَ اَثقَکُمْ بِهِ)[4] .
- پاسخ به پرسشهاي مذهبي و تجهيز آنان به دفاع از مذهب
- زمينه سازي براي خوديابي، خودسازي، محاسبه نفس.
اين نکته را نيز بايد افزود که اصولاً دعوت به مذهب و از جمله نماز منحصر به سه طريق است:
بيان حقايق و معارف تفصيلي، موعظه و نصيحت، مباحثه و بحث
البته دادن بينش و آگاهي به افراد و آنگاه تقويت عزم و اراده افراد، در جهت يابي فرد به سوي مذهب و تعاليم آن نقش اساسي دارد. به اين آيه قرآن توجه فرمائيد که مقصد و منظور ما را به وجهي نيکو روشن ميسازد.
زَعَمَ اللدينَ کَفَرُوا اَنْ لَنْ يَبْعَثُوا قُلْ بَلي وَ رَبي، لَتُبْعَثُنَّ، ثُمَّ لَتُنْبَئُونَ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِکَ عَلَي اللَّهِ يَسيرٌ. فآمِنوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ...[5] .
[1] روانشناسي کودکي، نوجواني و جواني صفحه 44.
[2] سيري در بلوغ صفحه 153.
[3] رسول خدا (ص) تفسير مجمع ج 2 صفحه 385.
[4] آيه ي 7 سوره مائده.
[5] سوره ي تغابن، آيه 7.
در رابطه با خانواده
در اين زمينه نکات و برنامههائي است که رعايت آنها در جلب و جذب افراد مؤثر است. اهمّ آنها عبارتند از:
- بعد الگوئي خانواده بگونهاي که پدر و مادر به هنگام نماز همه کارها و برنامههاي خود را تعطيل کنند و به سوي نماز روي آورند و اين خود درسي سازنده و عملي است.
- استفاده از جاذبههاي صوتي و کلامي براي جلب و جذب، مثل قرائت نماز با صداي خوب، با لحن خوب و جذب کننده، با سخنان آهنگدار و...
- ايجاد رابطه با نوجوان با استفاده از عواطف گرم خانوادگي، از اعلام محبّت، نشان دادن رحمت و عنايت، تحريک عواطف، و گاهي هم بهرهگيري از مهر و قهر به صورت توأم.
- استفاده از زمينه تشخيص طبي، مسئوليت خواهي، مشاور و همدم گرفتن، ياري و معاونت خواهي در امور و در نتيجه به موقع جهت دادن او.
- کنترلهاي غيرمستقيم و مراقبه درباره نوجوان، زيرنظر داشتن برنامه او، به موقع تذکر دادن و واداشتن او به نماز و اين تذکر نبايد صورت خشونت، رسواگري و تنبيهي داشته باشد.
- و بالاخره توجه به اين نکته علمي و اسلامي که دل ميتواند دل را هدايت کند. سخني از مربّي در ديگران مؤثر است که برخاسته از جان و دل باشد. خلوصها و القاآت نشأت گرفته از ايمان و باور دروني، کارسازند و نمونهها در اين موارد بسيار.
در رابطه با معاشران
مي دانيم نوجوان در دوستي آسانپذير، افراطي و اسير رفاقت است. و اين حالت از سنين اول نوجواني آغاز ميشود، بگونهاي که سن 11 را سن رفاقت بازي خواندهاند.[1] دوست و معاشر اصولاً در جان و دل انسان اثر ميگذارد و حتي باور و ايمان او را تحت تأثير قرار ميدهد (اَلْمَرءُ عَلي دينِ خليله و قَرينهِ)[2] و تأثير آن در اين مرحله شديد است تا حدي که به گفته هلن دوچ: آنها خود را براي دوست به زحمت مياندازند و البته چنين حالتي در دختران شديدتر است.[3] .
معاشرتها همانگونه که عامل مصونيت اخلاقي هستند در مواردي عامل فساد و انحراف ميگردند. اگر بتوانيم شرايطي فراهم سازيم که او را با دوستان و معاشران مذهبي و تربيت يافته همدم سازيم خود بخشي مهم از اين راه طولاني و عظيم تربيت مذهبي او را طي کردهايم.
نقش گروه همسالان در سه مرحله از شرايط حيات از نقش پدر و مادر هم بيشتر است، از جمله در سنين بلوغ و نوجواني...[4] چه بسيار از نوجوانان که خود را کاملاً با دوستان خود همگون ميکنند و بر اساس آن يا ساخته و پرداخته ميشوند و يا خاندان نبوت خود را گم ميکنند!
[1] مراحل تربيت فصل 5.
[2] رسول گرامي اسلام.
[3] روانکاوي دختران صفحه 38.
[4] زمينه جامعه شناسي آگ برن نيم کوف.